کرونا و مساله مدیریت ترس

کرونا و مساله مدیریت ترس

 «مدیریت ترس» برای متوجه کردن مردم به رعایت شیوه‌نامه‌ها در خصوص بیماری کرونا، مدیریت مناسبی نیست. یک کارشناس رسانه می‌گوید این شیوه با تحمیل استرس و اضطراب به جامعه، بر سلامت روانی شهروندان تاثیر منفی می‌گذارد.

از زمان شیوع کرونا تاکنون رسانه‌ها در عرصه‌های مختلف نظیر پوشش‌دهی اخبار، اطلاع‌رسانی و فرهنگ‌سازی نقش مهمی ایفا کرده‌اند. اما نکته در اینجا است که اگر رسانه‌ها به نوع واژه‌های که به کار می‌برند توجه نکرده و ادبیات مهم تاثیرگذار در اقناع مردم را به کار نبرند، نه تنها محتوایی که تولید می‌کنند به کار نمی‌آید بلکه حتی ممکن است پیامدهای ناخواسته‌ای را در جامعه رقم بزنند که از آن جمله ترس و اضطراب همگانی است. «امید جهانشاهی» کارشناس رسانه در یادداشت زیر به این مهم توجه کرده و از لزوم روی آوری رسانه‌ها در بکارگیری ادبیات زندگی می‌گوید؛

ویروس کرونا کشنده است و تاکنون جان بیش از یک میلیون انسان در جهان را گرفته است. طبق آمار رسمی نزدیک به ۳۵ هزار نفر از مردم کشورمان قربانی کرونا شده‌اند و همچنان هر روزه تعدادی از آنها جان خود را از دست می دهند. پس هیچ شکی نیست که خطر جدی است و باید محدودیت‌هایی وضع کرد و شیوه‌نامه‌های بهداشتی را بسیار سخت گرفت. در این شرایط رسانه‌ ها به مشروعیت‌ بخشی شیوه نامه‌ها، اطلاع رسانی‌ها، آموزش‌ها و نیز لزوم رعایت آنها برای مواجهه با کرونا مکلف هستند. رسانه‌ها برای متوجه کردن مردم به خطر و همراه کردن عموم برای مشارکت جهت مقابله، مدیریت ترس را در دستور کار قرار می‌دهند و مدیریت ترس با ادبیات جنگ ممکن می‌شود.

به این تیترها دقت کنید: «مبارزه با کرونا در خاکریز رسانه»، «کرونا را شکست می‌دهیم»، «جنگ ادامه دارد، مدافعان امروز {در کنار تصویر کادر درمانی}». خاکریز، سنگر و جنگ؛ همه ادبیات جنگ و متناسب با مدیریت ترس هستند.

حداقل در خصوص کرونا به جرات می‌توان گفت که مدیریت ترس برای متوجه کردن مردم به رعایت شیوه‌نامه‌ها، مدیریت مناسبی نیست؛ زیرا استرس و اضطرابی به جامعه تحمیل می‌کند که خود تبعاتی دیگر دارد. از این نظر که بر سلامت روانی شهروندان حتی با رعایت شیوه‌نامه‌ها تاثیر منفی می‌گذارد. به تعبیر «یورگنسن» استاد روزنامه نگاری دانشگاه کاردیف، ترس ماهیتی اپیدمیک دارد و می‌تواند به سرعت گسترش پیدا کند. مطالعات او نشان داده که ترس نقش قابل توجهی در پوشش رسانه‌ای مرتبط با ویروس کرونا بازی کرده است. او از زمانی که نخستین گزارش‌ها منتشر شدند، ۱۰۰ روزنامه اصلی و مهم انگلیسی زبان در سرتاسر جهان را بررسی کرد که مجموعا ۹۳۸۷ مطلب و مقاله در مورد شیوع ویروس کرونا به چاپ رسانده بودند. از این تعداد، ۱۰۶۶ مقاله از ادبیات ترس و وحشت آفرین استفاده کرده بودند و این در حالی است که پوشش رسانه‌ای کرونا ۲۳ برابر بیشتر از پوشش رسانه‌ای بیماری‌هایی مشابه ابولا در سال ۲۰۱۸ بوده است.‌

فارغ از اینکه نقطه آغاز این روایت‌ها در پوشش رسانه‌های غربی به خاطر شیوع ویروس از چین بوده باشد یا خیر، به هرحال ادبیات ترس حاکم شده است و لذا گروه‌هایی از جامعه وقتی زیر فشار روانی بالای ناشی از ترس قرار می‌گیرند برای فرار از این فشار، به بی‌توجهی پناه می‌برند و به اصطلاح بی‌خیال می‌شوندگروه‌هایی از جامعه وقتی زیر فشار روانی بالای ناشی از ترس قرار می‌گیرند برای فرار از این فشار، به بی‌توجهی پناه می‌برند و به اصطلاح بی‌خیال می‌شوندو صورت مساله را نادیده می‌گیرن. در این شرایط آنها واقعا فشار ناشی از ترس را نمی‌توانند تحمل کنند و این در حالی است که می‌دانیم قرنطینه و محدودیت‌های گسترده برای اصناف و تعطیلی طولانی بازارها مستلزم توان اقتصادی دولت برای حمایت از اصناف است که در بسیاری از کشورها ممکن نیست. ضمن اینکه متخصصان گفته‌اند درصد بالایی از مبتلایان با تب و لرزی از این بیماری به سلامت عبور می‌کنند و ۹۰ درصد آنها که بار دوم درگیر می‌شوند، بیماری شان بواسطه قابلیتی که بدن می‌یابد، به مراتب خفیف‌تر از دفعات اول است.

این دو دلیل عمده بسیاری از دولت‌ها را برآن داشته است تا به جای قرنطینه تمام، توازنی بین جان و نان برقرار کنند. محدودیت‌ها را محدود به شرایط حاد کنند و اماکنی که ضروری نیستند به ضرورت تعطیل موقت کنند. اما نکته اینجا است که در توازن جان و نان، سلامت روان هم مهم است. بویژه اگر از زاویه نحوه پوشش و ادبیات مواجهه با کرونا در رسانه‌ها نگاه کنیم، توجه به سلامت روان باید یکی از معیارها باشد.

کرونا مساله جنگ با دشمن خارجی نیست که باید شکست بخورد و برود بلکه مساله ادامه زندگی در شرایط موقتی است. اتفاقا در شرایط بحران‌هایی نظیر بیماری‌های اپیدمیک به تعبیر «روزولت» تنها چیزی که باید از آن ترسید، خود ترس است. از این رو در مورد کرونا به شدت به ادبیات زندگی نیاز داریم.

ادبیات زندگی ادبیات اقناع و همدلی است: «بیایید همه با هم از شیوع کرونا جلوگیری کنیم». چون قرار نیست چیزی از بین برود فقط قرار است با تولید و رواج واکسن مقابله، زنجیره شیوع آن محدود شود. پس نیاز به اقناع شهروندان و ایجاد همدلی داریم. این همان ماموریت و ذات حرفه روزنامه‌نگاری است. در حال حاضر نیاز به اقناع شهروندان و ایجاد همدلی داریم. این همان ماموریت و ذات حرفه روزنامه‌نگاری است.روزنامه‌نگاری چیزی جز جستن حقیقت، گزارش واقعیت، گفتگو و ایجاد تفاهم نیست. بر همین اساس بود که با کرونا اتفاقا پرچم روزنامه نگاری برافراشته‌تر شد و رسانه‌ها با بانگ بلندی فریاد برآوردند که «حالا زمانی برای حقیقت است نه شایعات» و «حالا زمان همبستگی و همدلی است نه انزوا و بیزاری». اقناع، حقیقت و همبستگی مستلزم ادبیات زندگی است.

ضمن اینکه بی‌توجهی برخی شهروندان به رعایت شیوه‌نامه‌ها فقط ریشه در جدی نگرفتن خطر ندارد بلکه مساله بی‌اعتمادی هم هست که این امر را نیز می‌توان از طریق رسانه‌ها و بهره‌مندی از ادبیات زندگی حل کرد. یعنی ادبیات گفتگو و آگاهی اما بدون ایجاد ترس. ادبیات زندگی اعتماد اجتماعی می‌سازد و مردم را در رعایت شیوه‌نامه‌ها همراه می‌کند.

از آن گذشته ادبیات جنگ در جامعه تصویری می‌سازد و توقعی می‌آفریند که اگر دولت بخواهد با رعایت شیوه نامه‌ها محدودیتی را پس از فروکش کردن موجی از شیوع کرونا بکاهد، با مقاومت روانی جامعه ترسیده مواجه می شود. ادبیات جنگ منحصر به موضوع کرونا هم نیست. یک رویکرد فرهنگی است. ادبیات برخی پیام‎ها و توصیه‌ها در مورد توجه به سالمندان و یا رعایت حجاب چنان است که مثل پتک بر مغز مخاطب کوبیده می‌شوند.

ادبیات جنگ محدود به عرصه رسانه‌ها و مواجهه با بحران ها هم نیست. اگر با خود صادق باشیم و در زندگی خانوادگی و تعاملات اجتماعی خود دقت کنیم، می‌بینیم که چقدر ادبیات جنگ و ادبیات زندگی بر ذهن و ضمیر هر یک از ما مستولی است. بنابراین تمرین ادبیات زندگی را از خود آغاز کنیم.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه