ویژه شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)

علوم قرآنی در روایات امام صادق(ع)

علوم قرآنی در روایات امام صادق(ع)

جایگاه رفیع و بلند أئمه أطهار (ع) در کنار قرآن کریم به عنوان مفسران قرآن، امری غیر قابل انکار می باشد. ایشان بعد از رسول گرامی اسلام (ص)، شاخص ترین افراد در آشنایی به مفاهیم و معارف الهی قرآن می باشند. از میان أئمّه معصومین (ع)، امام جعفر صادق (ع) از جایگاه بهتری در بیان روایات تفسیری و احکام دینی برخوردار بوده اند و آن به دلیل موقعیت سیاسی و اجتماعی خاصی بود که در زمان ایشان و با انتقال قدرت از امویان به عباسیان صورت گرفت. اقبال و توجه امام صادق (ع) به مباحث مهم علوم قرآنی در تفسیر آیات و معارف بلند قرآنی، بسیار حائز اهمیت است


مقدمه
امامان و اهل بیت (ع) سرچشمه های زندگانی اند؛ هم با نفس مسیحایی شان که شفابخش و بهجت آفرین در جامعۀ انسانیت است، و هم با نفحات علم و دانش بی کرانشان که انسان را تا مرزهای جاودانگی و حیات سرمدی که همان مقام قرب الهی است پیش می برد. بر اساس آیات قرآن و حدیث ثقلین، اهل بیت (ع) و عترت طاهرین، همتای قرآن بوده و تمسک به یکی از آن دو بدون دیگری مساوی با ترک هر دو است. زیرا قرآن مشعل است و اهل بیت (ع) مشعل دار طریق نجات و راهبر راه قرآنند. أمیر مؤمنان (ع) بر این اساس می فرمایند: «ذلک الْقرْآن فاسْتنْطقوه و لنْ ینْطق و لکنْ أخبرکمْ عنْه؛ آن قرآن، کتاب خداست از آن بخواهید تا سخن بگوید و هرگز سخن نگوید اما من شما را از آن خبر می دهم».[1] امامان معصوم (ع) دانا به محکمات و متشابهات و تأویلند چون قرآن علم به تأویل آیات را به خدا و راسخان در علم منحصر ساخته و ایشان مصداق حقیقی و نخستین راسخان در علم اند؛ بنابراین آنان مرجع شناخت محکم و متشابه و تأویل آیات قرآنند. از این روی بررسی روایات و سیره معصومین (ع) در حوزۀ تفسیر و علوم قرآن بسیار با اهمیت است.

حیات فرهنگی، سیاسی و علمی امام صادق (ع)
در عصر امام صادق (ع)، با درگیری بین امویان و عباسیان و مشغول بودن آن ها به نزاع با یکدیگر، آزادی نسبی به وجود آمد و ره آورد آن، آزاد بودن بحث های علمی در شاخه های گوناگون بود. امام صادق (ع) در راستای حفظ و صیانت مکتب اسلام از هرگونه تحریف، و حفظ شیعه از هر نوع انحراف و احیای سنت پیامبر اکرم (ص) به فعالیت فرهنگی گسترده ای اقدام نمود و با توجه به نیاز شدید جامعه، نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام باقر (ع) را گسترش داد و در شهر مدینه مرکز علمی عظیمی را پدید آورد. ایشان با تدبیر خاصی که داشتند، توانستند جلسات درس عمومی و خصوصی فراوانی تشکیل دهند و در این جلسات و حلقه های درسی که در منزل و یا مسجد نبوی و در ایام حج و یا در فرصت های دیگر تشکیل می شد، مسائل مختلف اعتقادی، فقهی، اخلاقی و تفسیری را در ضمن بیان أحادیث مختلف به شیعیان خود بیاموزند. و شاگردان زیادی را تربیت کنند؛ چنان که گفته اند: إبن عقدة نام چهار هزار نفر از شاگردان ایشان را در کتاب مستقلی بیان کرده است.

تعریف علوم قرآنی
گسترش علم تفسیر و نیاز آن به علوم مقدماتی و جنبی، دانش «علوم قرآن» را به وجود آورد. علوم قرآن به دانش هایی گفته می شود که هر مفسّری، قبل از اقدام به تفسیر قرآن، باید آن ها را بداند مانند: تاریخ قرآن، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، اسباب النزول، اعجاز، قرائت های مختلف، تحریف و مباحثی از این دست.

علوم قرآنی، اصطلاحی است دربارۀ مسائل مرتبط با شناخت قرآن و شؤون مختلف آن، و فرق بین «علوم قرآنی» با «معارف قرآنی» آن است که علوم قرآنی بحثی بیرونی است و به درون و محتوای آن از جنبه تفسیری کاری ندارد، اما معارف قرآنی کاملا با مطالب درونی قرآن و محتوای آن سر و کار داشته و یک نوع تفسیر موضوعی به شمار می رود. بنابراین رابطه «علوم قرآنی» با تفسیر، رابطه مقدمه با ذی المقدمه است زیرا محور مباحث ومطالعات «علوم قرآنی» شناخت قرآن است. بنابراین با علم به اهمیت مباحث علوم قرآنی، به بیان و شرح این علوم در کلام امام صادق (ع) می پردازیم:

تاریخ قرآن
یکی از مهم ترین و پر دامنه ترین دانش های قرآنی، علم تاریخ قرآن است که عبارت است از دانشی که تحولات، حوادث و جریانات مربوط به نزول، چگونگی نزول قرآن، چگونگی ثبت و نگارش و تعلیم قرآن، و جریانات مربوط به جمع آوری مصحف و… را مورد بررسی و کاوش قرار می دهد.

با توجه به اهمیت و جایگاه والای این علم از علوم قرآنی، و شناخت ویژگی های عصر نزول، امام صادق (ع) در أحادیثی به بیان برخی از مباحث تاریخی آیات و سوره ها پرداخته اند که در ذیل به بیان نمونه هایی از آن می پردازیم.

روایات مربوط به تاریخ قرآن در روایات تفسیری امام صادق (ع)
1- در تفسیر آیه «یحذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیهِمْ سورَةٌ تنَبِّئُهُمْ بمَا فِی قُلُوبِهِمْ قلِ استَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تحْذَرُونَ»(التوبة، 9/64)؛ «منافقان از آن بیم دارند که سوره ای بر ضد آنان، نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلب شان خبر دهد. بگو: استهزا کنید!خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار می سازد»، از ایشان چنین روایت شده است: عن صفوان الجمال قال: قال أبوعبد الله (ع): «ما أنزل اللّه من السماء کتابا إڑ و فاتحته (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ)، و إنّما کان یعرف انقضاء السورة بنزول «بسْمِ اللّه الرّحمنِ الرّحیم» ابتداء للأخری». صفوان از امام صادق (ع) نقل می کند که ایشان فرمودند: «خدای تعالی هیچ کتابی را از آسمان فرو نفرستاد مگر این که ابتدای آن (بِسْمِ اللَّه الرَّحمَنِ الرَّحیم) بود. و همانا پایان هر سوره ای از قرآن با نزول«بسْمِ اللّه الرّحمنِ الرّحیمِ»برای سورۀ دیگر معلوم می گردد».[2]

2- ایشان در جای دیگر در تسمیۀ سورۀ حمد به سبع مثانی، و نیز بیان تعداد آیات آن می فرمایند: «الحمد و سبع الآیات»؛ یعنی: «سورۀ حمد هفت آیه دارد».[3]

3- از ایشان در بارۀ آیه: «وَلَقَدْ آتینَاک سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیم»(الحجر، 15 /87)؛ «ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم»سؤال شد؟ فرمودند: «هی سورة الحمد و هی سبع آیات، منها: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» و إنما سمیت المثانی لأنها یثنی فی الرکعتین؛ منظور از این آیه سورۀ حمد است که هفت آیه دارد که ابتدای آن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» می باشد. و به سورۀ حمد «مثانی» گفته می شود چون دو بار در هر نماز تکرار می شود».[4]

چنانچه در روایات فوق الذکر ملاحظه نمودید، امام صادق (ع) در طی این روایات به بیان چگونگی نزول سوره ای جدید و نحوه مشخص شدن ابتدا و انتهای سور قرآن و همچنین بیان نمونه ای از تعداد آیات یک سوره اشاره نموده اند.

شأن نزول و اسباب النزول
از انواع علوم قرآن، شناخت اسباب نزول و شأن نزول است که جهت دست یابی به تفسیر کامل و همه جانبه آیات قرآن از جایگاه ویژه ای برخوردار است. هر چند در نگاه اول ممکن است این دو مفهوم را مترادف پنداشت اما در واقع با هم تفاوت دارند و شأن نزول اعم از سبب نزول است. هرگاه به مناسبت جریانی درباره شخص یا حادثه ای، خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احکام، آیه یا آیاتی نازل شود، همه این موارد را شأن نزول می گویند. اما سبب نزول حادثه یا پیش آمدی است که متعاقب آن آیه یا آیاتی نازل شده است و به عبارت دیگر آن حادثه یا پیش آمد باعث نزول آیات گشته است.[5]

شأن نزول و اسباب النزول در روایات تفسیری امام صادق (ع):

1- در شأن نزول آیە: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک منْ رَبِّک وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِین»(المائدة، 5/67)؛ «ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان!و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می دارد و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی کند». از ایشان چنین روایت شده است: قال أبو عبْد اللّه(ع): «لمّا نزلتْ هذه الْآیة بالْولایة أمر رسول اللّه (ص) بالدّوْحات دوْحات غدیر خمّ فقمت، ثمّ نودی: الصّلاة جامعة. ثمّ قال: أیها النّاس، أ لسْت أوْلی بکم منْ أنْفسکم؟ْ قالوا: بلی. قال: فمنْ کنْت موْلاه، فعلی موْلاه، ربّ وال منْ والاه، و عاد منْ عاداه. ثمّ أمر الناس ببیعته، و بایعه النّاس لا یجی ء أحدٌ إلّا بایعه و لا یتکلّم، حتّی جاء أبو بکر، فقال: یا أبا بکر، بایعْ علیا بالْولایة. فقال: من اللّه أوْ منْ رسوله؟فقال: من اللّه و منْ رسوله. ثمّ جاء عمر، فقال: بایعْ علیا بالْولایة. فقال: من اللّه أوْ منْ رسوله؟فقال: من اللّه و منْ رسوله. ثمّ ثنی عطْفیه فالْتقیا، فقال: لأبی بکر: لشدّ ما یرْفع بضبْعی ابْن عمّه. ثمّ خرج هاربا من الْعسْکر، فما لبث أنْ أتی النّبی (ص) فقال: یا رسول اللّه، إنی خرجْت من الْعسْکر لحاجة، فرأیت رجلا علیه ثیابٌ لمْ أر أحْسن منْه، و الرّجل منْ أحْسن النّاس وجْها و أطْیبهمْ ریحا، فقال: لقدْ عقد رسول اللّه (ص)لعلی عقْدا لا یحلّه إلّا کافرٌ. فقال یا عمر، أ تدْری منْ ذاک؟قال: لا. قال: ذاک جبْرئیل (ع) فاحْذرْ أنْ تکون أوّل منْ یحلّه، فتکفر. ثمّ قال أبو عبْد اللّه (ع) لقدْ حضر الْغدیر اثْنا عشر ألْف رجل، یشْهدون لعلی بْن أبی طالب (ع) فما قدر علی أخْذ حقّه، و إن أحدکمْ یکون له الْمال، و له شاهدان، فیأْخذ حقّه«فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُون»(المائده، 5/56) فی علی (ع)؛ امام صادق (ع) فرمودند: زمانی که آیه «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک …»نازل شد، پیامبر (ص) در غدیر خم ندای به نماز جماعت داد و سپس فرمود: آیا من سزاوار نیستم ازخود شما بر شما؟ گفتند بله. پیامبر (ص) فرمودند: هر کس من مولای اویم علی مولای او و سرپرست و ولی امر اوست. پروردگارا دوست بدار و (همراه باش و یاری کن) کسی که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد. سپس امر کرد مردم را به بیعت با او علی (ع) و همه مردم با او بیعت کردند و سخن نگفتند تا این که ابوبکر آمد، پیامبر (ص) گفت: ای أبابکر با علی (ع) بر ولایت بیعت کن. و أبوبکر گفت: آیا این حکم از طرف خداست یا از طرف پیامبر (ص)است؟پیامبر (ص) گفت: از جانب خدا و رسول (ص) اوست. سپس عمر آمد پیامبر (ص) فرمود: با علی (ع) بر ولایت بیعت کن. و عمر گفت: از جانب خداست یا از سوی پیامبر (ص) او؟پیامبر (ص)گفت از سوی خدا و پیامبر (ص) اوست … سپس عمر از جمعیت خارج شد، پس از مدت کوتاهی به سوی پیامبر (ص) بازگشت و به پیامبر گفت: من از جمعیت به خاطر حاجتی خارج شدم و مردی را دیدم که لباس سفیدی بر تن داشت و بسیار زیبا و خوشبو بود که گفت: پیامبر برای علی پیمانی بسته که هیچ کس جز کافر آن را نمی شکند. پیامبر(ص) فرمود ای عمر دانستی آن کیست؟گفت نه، پیامبر (ص) فرمود: آن جبرئیل (ع) بود. بر حذر باش بر این که آن پیمان را بشکنی و کافر شوی. سپس امام صادق (ع) فرمود: در غدیر دوازده هزار مرد برای علی (ع) شهادت دادند که با این وجود نتوانست حقش را بگیرد در حالی که هر کدام از شما مالی بر گردن دیگری داشته باشد با دو شاهد می تواند حق خود را بگیرد.[6]

2- در تفسیر آیه: «وَإِذْ غدَوْتَ منْ أَهْلِک تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(آل عمران، 3/121)؛ «و (به یاد آور) زمانی را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ برای مؤمنان، بیرون رفتی. و خداوند، شنوا و داناست». آمده است: عنْ أبی عبْد اللّه (ع) قال: «سبب نزول هذه الْآیة؛ أن قریشا خرجتْ منْ مکة ترید حرْب رسول اللّه (ص) فخرج یبْغی موْضعا للْقتال؛ امام صادق (ع) فرمودند: «سبب نزول این آیه این بود که کفار قریش از مکه، که قصد جنگ با پیامبر را داشتند، خارج شدند و دنبال جایی برای جنگ بودند».[7]

3- در تفسیر آیه: «رَبَّنَا إِنَّنَا سمِعْنَا منَادِیا ینَادِی لِلإیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکفِّرْ عَنَّا سَیئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبرَار»(آل عمران، 3/193)؛ «پروردگارا!ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت می کرد که: به پروردگار خود، ایمان بیاورید!و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدی های ما را بپوشان! و ما را با نیکان بمیران!»

بیان شده: عن (عمر بن) عبد الرحمن بن کثیر عن أبی عبد الله (ع) فی قوله «رَبنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِی لِلإیمانِ أَن آمِنُوا برَبِّکمْ فآمَنَّا» قال: «هو أمیر المؤمنین نودی من السماء أن آمن بالرسول فآمن به»؛ امام صادق (ع) دربارۀ این آیه فرمودند: «او امیرمؤمنان بود که از آسمان ندا آمد که به پیامبر ایمان بیاور، سپس به پیامبر ایمان آورد».[8]

4- در تفسیر آیه: «أَوَلَما أَصَابَتْکمْ مُصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مثْلَیهَا قلْتُمْ أَنَّی هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»(آل عمران، 3/165)؛ «آیا هنگامی که مصیبتی به شما رسید، در حالی که دو برابر آن را (در جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته، بودید، گفتید: این مصیبت از کجاست؟ بگو: از ناحیه خود شماست. خداوند بر هر چیزی قادر است». چنین آمده: عنْ محمّد بن أبی حمْزة عمّنْ ذکره عنْ أبی عبْد اللّه (ع) فی قوْل اللّه: «أَوَلَما أَصابَتْکم مُصِیبَةٌ قدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیهَا»قال: «کان الْمسْلمون قدْ أصابوا ببدْر مائة و أرْبعین رجلا قتلوا سبْعین رجلا و أسروا سبْعین فلمّا کان یوْم أحد أصیب من الْمسْلمین سبْعون رجلا قال فاغْتمّوا بذلک فأنْزل اللّه تبارک و تعالی: «أَوَلَما أَصَابَتْکمْ مُصِیبَةٌ قدْ أَصبْتُمْ مِثْلَیهَا»؛ امام صادق (ع) دربارۀ این آیه فرمودند: «مسلمانان در روز بدر به صد و چهل تن دست یافتند، هفتاد کشته و چهل اسیر، و هنگامی که روز احد فرا رسید، مسلمانان هفتاد نفر را از دست دادند، بنابراین غمگین شدند، و به این سبب خدای تعالی این آیه را نازل فرمود».[9]

مجمل و مبین در کلام امام صادق(ع)
مضامین قرآن به مجمل (ناگویا) و مبین (گویا و روشن) تقسیم می شوند. و آن چه تبیین آن در خود قرآن مذکور نباشد، توسط پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) توضیح و تفسیر شده است. بنابراین أئمّۀ أطهار مبین و تبیین کنندۀ مجملات قرآن هستند و در اینجا دو نمونه از تبیین مجملات را شاهد مثال می آوریم:

1- در تفسیر آیۀ 7 سورۀ مبارکۀ مجادله از قول امام صادق (ع) چنین آمده است: عن إبْن أذینة عنْ أبی عبْد اللّه (ع) فی قوْله تعالی: «مَا یکونُ مِنْ نَجْوَی ثَلاثَةٍ إِلا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلا هُوَ سَادِسُهُم»فقال: هو واحدٌ واحدی الذّات بائنٌ منْ خلْقه و بذاک وصف نفْسه و هو «بِکلِّ شَیءٍ مُحِیطٌ»(فصلت، 41/54) بالْإشْراف و الْإحاطة و الْقدْرة، «لا یعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلا فِی الأرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِک وَلا أَکبَرُ»(سبا، 24 /3)بالإحاطة و الْعلْم لا بالذّات لأنّ الأماکن محْدودةٌ تحْویها حدودٌ أرْبعةٌ فإذا کان بالذّات لزمها الْحوایة؛ إبن اُذینه گوید: از امام صادق (ع) درباره آیۀ «ما یکون منْ نجْوی ثلاثة إلاّ هو رابعهم»؛ هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمی کنند، مگر این که، خداوند چهارمین آنهاست!»سؤال نمودم؛ حضرت فرمودند: «خدا یگانه است، یکتا حقیقت و جدا از خلق خود، خویشتن را چنین معرفی کرده است و او به هرچیز احاطه دارد به صورت زیر نظر داشتن و فرا گرفتن و توانش بر آن، «به اندازه سنگینی ذره ای در آسمان ها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر این که، در کتابی آشکار ثبت است!»؛ این به احاطه و علم اوست نه به ذات. زیرا مکان ها دارای جهت های چهارگانه اند و اگر او به ذات حاضر باشد لازمه اش جهت دار بودن اوست».[10]

2- همچنین در تفسیر آیه: «وَلَمَّا جَاءَهُمْ کتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکانُوا مِنْ قَبْلُ یسْتَفْتِحُونَ علَی الَّذِینَ کفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ علَی الْکافرِین» (البقرة، 2/89)؛ «و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آن ها آمد که موافق نشانه هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این به خود نوید پیروزی بر کافران می دادند، با این همه هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آن ها آمد، به او کافر شدند، لعنت خدا بر کافران باد!». که در مورد کافرانی که آگاهانه کفر ورزیدند ابهام دارد و مصداق خارجی آن مشخص نیست، امام صادق (ع) با استناد به آیات دیگر قرآن کریم این آیه را تبیین و تفسیر نموده است: عنْ حریز عنْ أبی عبْد اللّه (ع) قال: «نزلتْ هذه الْآیة فی الْیهود و النّصاری، یقول اللّه تبارک و تعالی: «الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکتَابَ یعْرِفُونَه»؛ یعْنی: رسول اللّه (ص) «کمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ»(البقرة2/146)؛ لأنّ اللّه عزّ و جلّ قدْ أنْزل علیهمْ فی التوْراة و الْإنْجیل و الزّبور صفة محمّد (ص) و صفة أصْحابه و مبْعثه و مهاجره و هو قوْله؛ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ تَرَاهُمْ رُکعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجوهِهِمْ منْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِک مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الإنْجِیل» (الانعام، 6/20؛ الفتح، 48/29) فهذه صفة رسول اللّه (ص) فی التّوْراة و الإنْجیل و صفة أصْحابه فلمّا بعثه اللّه عزّ و جلّ عرفه أهْل الْکتاب کما قال جلّ جلاله: «الَّذِین کفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کفَرُوا به»(البقرة، 2/89)؛ حریز از از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود: این آیه دربارۀ یهود و نصاری نازل شده است. خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «کسانی که به ایشان کتاب تورات و انجیل داده ایم او را می شناسند یعنی: پیامبر (ص) را همان گونه که فرزندان خود را می شناسند»؛ زیرا خداوند در تورات و زبور و انجیل صفت محمد و صفت اصحاب او، محل بعثت و هجرت او نازل فرموده است و آن این سخن خداوند است: «محمد پیامبر خداست، و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند، پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است، این توصیف آنان، در تورات و انجیل است». پس این صفت رسول خدا و اصحاب او درتورات و انجیل است». آنگاه که خداوند پیامبر را برانگیخت اهل کتاب او را شناختند. آن چنان که خداوند می فرماید: «ولی همین که آن چه را می شناختند، برایشان آمد، انکارش کردند».[11]

در این روایت امام صادق (ع) آیه: 89 سوره بقره را به وسیله آیه: 20 انعام و 29 فتح تفسیر نموده اند، و این گونه ایشان این آیه را از اجمال و ابهام موجود در آن درآورده و به شرح و تفسیر آن با استفاده و استمداد از دیگر آیات قرآن پرداخته اند.

قصص قرآن
قصه در قرآن، بازگو کردن سرگذشتی است که از واقعیات عینی حیات بشر حکایت دارد تا برای آیندگان عبرتی باشد و بدان جهت بازگو می گردد تا زیبایی ها برای همیشه اسوه باشد و زشتی ها تکرار نشود، قرآن کریم با به کارگیری این شیوه در حق و باطل، الگویی را به انسان ها ارائه می کند تا آنان در هر عصری الگوهای قرآنی را بر اهل هدایت و اهل ضلالت منطبق سازند و آنان را از یکدیگر باز شناسند. با توجه به اهمیت جریانات تاریخی در پند گرفتن و عبرت آموزی در آن ها، می بینیم که گاه اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن کریم، به شرح جریانات تاریخی پرداخته اند. اینک نمونه هایی از روایات امام صادق (ع) را در این مورد ذکر می کنیم:

1- در تفسیر آیۀ «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکمْ بِنَهَر» (البقرة، 2/249)؛ «خداوند، شما را به وسیله یک نهرآب آزمایش می کند»؛ چنین آمده: عنْ أبی بصیر قال سمعْته یقول: «فمرّ داود علی الْحجر فقال الْحجر یا داود خذْنی فاقْتلْ بی جالوت» الی قوله قال: «فلمّا أنْ أصْبحوا و رجعوا إلی طالوت و الْتقی الناس قال داود (ع) أرونی جالوت فلمّا رآه أخذ الْحجر فجعله فی مقْذافه فرماه فصک به بین عینیه فدمغه و نکس عنْ دابّته و قال النّاس قتل داود جالوت و ملّکه النّاس حتّی لمْ یکنْ یسمع لطالوت ذکرٌ و اجتمعتْ بنو إسْرائیل علی داود و أنْزل اللّه علیه الزّبور و علّمه صنْعة الْحدید فلینه له». أبو بصیر می گوید: من از آن جناب شنیدم که می گوید: «داود همین طور که می رفت، به سنگی برخورد کرد که سنگ به او گفت: ای داود مرا بردار و با من جالوت را به قتل برسان تا آن جا که می گوید: وقتی که صبح شد، مردم گرد طالوت گرد آمده بودند و مردم را دید که جمع شده اند گفت: جالوت را به من نشان دهید وقتی که او را دید سنگ را گرفت و در فلاخونش گذاشت و آن را پرتاب کرد و بین دو چشم جالوت اصابت کرد به طوری که تا مغزش فرو رفت و جالوت بی هوش از روی مرکبش افتاد و مردم گفتند که داود جالوت را کشت. ومردم او را پادشاه خود کردند به طوری که دیگر فرمان طالوت را گردن ننهادند و بنی اسرائیل بر دور او جمع شدند و خداوند زبور را بر او نازل کرد و صنعت آهنگری را به او یاد داد».[12]

2- در تفسیر آیه «وَفی عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَیهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیم» (الذریات، 51 /41)؛ «و در سرگذشت قوم عاد که در آن هنگام که تندبادی بی باران بر آنها فرستادیم» چنین آمده: عنْ علی بْن سالم عنْ أبیه قال: قال الصّادق جعْفر بن محمّد (ع): «لمّا حضرتْ نوحا (ع) الْوفاة دعا الشّیعة، فقال لهمْ: اعْلموا أنّه ستکون منْ بعْدی غیبةٌ تظْهر فیها الطّواغیت و أن اللّه عزّ و جلّ یفرّج عنْکمْ بالْقائم منْ ولْدی اسْمه هودٌ له سمْتٌ و سکینةٌ و وقار؛ سالم گوید: امام صادق (ع) فرمود: «چون هنگام مرگ نوح فرا رسید، پیروانش را فرا خواند و به آنها گفت: بدانید که به زودی پس از من غیبتی خواهد بود که در آن طاغوت ها آشکار می شوند و خداوند عز و جل به وسیلۀ قائم که از فرزندان من و اسمش هود است برایتان گشایش حاصل می کند. که نشانه او، آرامش و وقاری ویژه است».[13]

3- در تفسیر آیه: «إِنَّا أَرْسَلْنَا علَیهِمْ حاصِبًا إِلا آلَ لُوط نجَّینَاهُمْ بسَحَرٍ»(القمر، 54 /34)؛ «ما بر آنها تندبادی که ریگ ها را به حرکت درمی آورد فرستادیم، جز خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم». آمده است: عنْ أبی بصیر و غیره عنْ أحدهما، قال: «… فأشار إلیهمْ جبْرئیل بیده فرجعوا عمْیانا یلْتمسون الْجدار بأیدیهم، یعاهدون اللّه لئنْ أصْبحْنا لا نسْتبْقی أحدا منْ آل لوط»؛ أبوبصیر و دیگران گویند: یکی از صادقین (ع) فرمود: «… جبرئیل با دستش به آنها اشاره کرد پس در حالی که کور شده بودند و با دستانشان از دیوار کمک می گرفتند، برگشتند و با خداوند عز و جل عهد بستند که اگر وارد صبح شویم بینا شویم کسی از خاندان لوط را بر جای نمی گذاریم».[14]

در روایاتی که در بالا ذکر شد مشاهده گردید که امام صادق (ع) در ذیل تفسیر برخی آز ایات قرآن به بیان قصص انبیاء از جمله داستان حضرت داود (ع)، نوح (ع) و لوط (ع) پرداخته است.

قرائات
دانش قرائت یا خواندن، علمی است که دربارۀ نحوۀ ادای الفاظ قرآن با توجه به دستور زبان عربی و روایات وارده از صدر اسلام بحث می کنند و در پی این دانش، مهارت و فن قرائت هم از فنون قرآنی به شمار می رود.[15] همهُ پیشوایان بر حق «أئمّۀ اطهار (ع)»، با عبارات هماهنگ بر لزوم تبعیت از قرآن موجود که به صورت متواتر، نسل به نسل به دوران ما رسیده است تأکید فرموده اند؛ همچنین در برابر سلسله روایاتی که بر نزول قرآن بر هفت حرف اشاره دارند «نزول القرآن علی سبعة احروف» و تفرقه و اختلاف در قراءت ایستاده اند. امام صادق (ع) در این باره فرموده اند: «ان القرآن واحدٌ نزّل من عند الواحد.؛ قرآن یکی است و از جانب خدای واحد نازل شده است».[16] اما ایشان در هر جا که قرائت ناصحیحی از آیات ادا می شده، به قرائت صحیح آن اهتمام می ورزیدند:

1- در قرائت آیه: «وَإِذَا الْموْءُودَةُ سئِلَت»(التکویر، 81/8)؛ «روز قیامت از کسی که به خاک سپرده شده سؤال می شود به چه جرمی کشته شده است؟»، چنین آمده است: روی عنْ أبی عبْد اللّه (ع): «و إذا الْمودّة سئلتْ بأی ذنْب قتلتْ»بفتْح الْمیم و الْواو و الدّال». از امام صادق (ع) روایت شده که «المودة»، به فتح میم و واو و دال، می باشد. إبن عباس نیز این روایت را بیان نموده است که در این صورت منظور خویشاوند و وابسته است، از خویشاوندی که قطع رحم کرده می پرسند به چه جهت قطع رحم نموده است.

البته، قرائت مشهور، موودة بر وزن محبوبه می باشد.

2- همچنین در قرائت آیه: «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیحْزُنُک الَّذِی یقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یکذِّبُونَک وَلَکنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّه یجحَدُون»(الانعام، 6/33)؛ «ما می دانیم که گفتار آن ها تو را غمگین می کند! ولی آنها تو را تکذیب نمی کنند. بلکه ظالمان، آیات خدا را انکار می کنند». چنین آمده است: عنْ عمّار بْن میثم عنْ أبی عبْد اللّه (ع) قال: «قرأ رجلٌ عنْد أمیر الْمؤْمنین (ع): «فَإِنَّهُمْ لا یکذِّبُونَک وَلَکنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یجْحَدُون»فقال بلی و اللّه لقدْ کذّبوه أشدّ الْمکذّبین و لکنها مخفّفةٌ لا یکذّبونک لا یأْتون بباطل یکذّبون به حقّک»؛ عمار بن میثم از امام صادق (ع) روایت کرده که کسی این آیه را: «…فَإِنَّهُمْ لا یکذِّبُونَک» بر أمیر المؤمنین (ع) بخواند، و حضرت (ع) فرمود: «آری، به خدا سوگند که آن ها پیامبر را به سخت ترین گونه تکذیب کردند ولی جمله: «لا یکذِّبُونَک» به تشدید نیست بلکه «لایکذبونک» به تخفیف است؛ یعنی: چیز باطلی نیاوردند که بدان وسیله دعوت حق تو را دروغ و از بین ببرند».[17] است که طبرسی گفته است: نافع و کسایی و أعشی از أبوبکر عبارت «لا یکذِّبونَک» را به تخفیف خوانده اند و آن قرائت علی (ع) نیز است و از امام صادق (ع) نیز روایت شده است. و دیگران به فتح کاف خوانده اند.[18]

امثال قرآن
تمثیل یا ضرب المثل در قرآن یکی از شاخصه های بیان قرآنی است که می تواند بهترین تأثیر را بر شنوندگان داشته باشد. قرآن نیز مطالب عالیۀ خود را در قالب تمثیل، تشبیه، و استعاره بیان کرده است. در کلام أئمّۀ أطهار (ع) نیز ضمن تفسیر بسیاری از آیات قرآن که نمونه بارز امثال قرآنی می باشند روایاتی به این منظور نقل شده است، و در طی آن روایات به بیان و شرح این امثال پرداخته اند، به عنوان نمونه می توان به آیه: 11 سورۀتحریم «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَک بیتًا فی الْجنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنجِّنِی منَ الْقوْمِ الظَّالِمِینَ»(التحریم، 66/11)؛ «خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است؛ در آن هنگام که گفت: پروردگارا! خانه ای برای من نزد خودت در بهشت، بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگر، رهایی بخش!» اشاره نموده که امام صادق (ع) فرمودند: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ»س الْآیة أنّه قال: «هذا مثلٌ ضربه اللّه لرقیة بنْت رسول اللّه (ص) الّتی تزوّجها عثْمان بْن عفّان؛ آیه: «وَضَرَبَ اللَّه…» مثالی است که در مورد رقیه دختر پیامبر زده شده است که با عثمان ازدواج کرد».[19]

علم ناسخ و منسوخ
این دانش به بررسی آیات قرآن از حیث ناسخ یا منسوخ بودن می پردازد. بر اساس روایات وارده در شأن نزول و اشارات پیامبر (ص) برخی از آیات برای برداشتن حکم آیه ای دیگر نازل شده اند که به این ها ناسخ می گویند، آیاتی که حکمشان برداشته می شود، منسوخ لقب می گیرند. بنابراین برای تفسیر کامل و فهم بهتر آیات شریفه قرآن توجه به این آیات بسیار حائز اهمیت است و در روایات اهل بیت (ع) نیز بر اهمیت شناخت ناسخ و منسوخ تأکید شده است. که در ذیل به برخی از این روایات اشاره می گردد:

1- عنْ رفاعة عنْ أبی عبْد اللّه (ع) فی قوْله: «فَلْیأْکلْ بِالْمَعْرُوف» (النساء، 4/6)، قال: «کان أبی یقول إنّها منْسوخة»؛ رفاعه از امام صادق (ع) روایت نموده که ایشان درباره آیه «فَلْیأْکلْ بِالْمَعْرُوف» فرمودند: «پدرم می فرمود: این آیه منسوخ شده است».[20]

2- عنْ أبی بصیر، عنْ أبی عبْد اللّه (ع) فی قوْل اللّه عزّ و جل: «وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ»(النساء، 4/8)، قال: «نسختْها آیةالْفرائض»؛ أبی بصیر از امام صادق (ع) نقل نموده که ایشان در مورد آیه: «وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَة…»فرمودند: «آیه فرائض آن را نسخ کرده است».

3- عنْ أبی بصیر عنْ أبی عبْد اللّه (ع)، قال: سألته عن هذه الآیة: «وَاللاتِی یأْتِینَ الْفاحِشَةَ منْ نِسَائِکمْ» إلی «سبیلا»(النساء، 4/15)، (قال): «هذه منْسوخة»؛ أبوبصیرمی گوید: از امام صادق (ع) درباره آیه «وَاللاتِی یأْتینَ الْفاحِشَةَ منْ نِسَائِکم» سؤال کردم، فرمودند: «این آیه منسوخ شده است».[21]

عام و خاص
عام مفهومی است که شمول و سعۀ آن بیشتر است. یعنی: دایره مصادیقش بیشتر است بر عکس خاص که آن شمول را ندارد. این دسته بندی ناظر به موضوع یا مخاطب آیه است که جمع یا مفرد باشد. برخی از آیات مانند آیۀ امر به عبادت ها مثل نماز و روزه خطاب به همه یا در مورد همه آمده است که به این آیات لقب عام داده اند. مانند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتبَ علَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ» (البقرة، 2/183) و تعدادی از آیات به شخص خاص یا موضوع خاصی دلالت دارد، مانند: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بالَّتِی هی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعلَمُ بمَنْ ضَلَّ عنْ سبِیلِهِ وَهوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»(النحل، 16/125) که خطاب به پیامبر (ص) است. که در ذیل به بیان نمونه ای از مصادیق عام در روایات تفسیری امام صادق (ع) می پردازیم:

1- عن فیض بن أبی شیبة، قال: سمعت أبا عبد الله (ع) یقول: و تلا هذه الآیة: «و وَإِذْ أَخذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیینَ لَمَا آتیتُکمْ منْ کتَابٍ وَحِکمَةٍ ثُمَّ جَاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّه…» (آل عمران، 3/81)إلی آخر الآیة، قال: «لتؤْمننّ برسول اللّه و لتنْصرن أمیر الْمؤْمنین (ع)». قلت: و لتنْصرن أمیر الْمؤْمنین (ع). قال: «نعم من آدم فهلم جرا، و لا یبعث الله نبیاً و لا رسولا، إلاّ رد إلی الدنیا حتی یقاتل بین یدی أمیر المؤمنین (ع)»؛ فیض بن ابی شیبه می گوید از امام صادق (ع) شنیدم که: این آیه را «وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاق…»تلاوت فرمود، بعد فرمودند که: «منظور از «لَتؤْمِنُنَّ» یعنی: ایمان به پیامبر و منظور از «لَتَنْصُرُنَّ» أمیر مؤمنان است». راوی می گوید که عرض کردم. منظور، حضرت علی (ع) است؟فرمود: «بلی؛ از حضرت آدم تا خاتم پیامبران خدای تعالی هیچ پیامبر و هیچ رسولی را مبعوث نفرمود مگر آن که به دنیا رجعت کند و به همراه حضرت علی (ع) با دشمنان جهاد کنند».[22]

مطلق و مقید
مطلق آن است که بر ماهیت بدون قید دلالت کند و مطلق با مقید همچون عام با خاص است.[23] توجه به این علم از اقسام علوم قرآنی نیز در فهم بهتر آیات و احکام قرآنی بسیار اهمیت دارد که ما در اینجا به ذکر نمونه ای از اهتمام امام صادق (ع) به این علم در تفسیر آیات بسنده می کنیم. در ذیل به روایتی از ایشان که در تفسیر آیۀ 261 سورۀ بقره وارد شده است اشاره می گردد: عنْ عمر بْن یزید قال سمعْت أبا عبْد اللّه (ع) یقول: «إذا أحْسن الْمؤْمن عمله ضاعف اللّه عمله لکلّ حسنة سبْعمائة و ذلک قوْل اللّه تبارک و تعالی: «وَاللَّهُ یضَاعِفُ لِمَنْ یشَاءُ»(البقره، 2/261) فأحْسنوا أعمالکم الّتی تعْملونها لثواب اللّه». فقلْت له: و ما الْإحْسان؟ قال: «فقال: إذا صلّیت فأحْسنْ رکوعک و سجودک و إذا صمْت فتوقّ کلّ ما فیه فساد صوْمک و إذا حججْت فتوقّ ما یحْرم علیک فی حجّک و عمْرتک». قال: «و کلّ عمل تعْمله للّه فلْیکنْ نقیا من الدّنس»؛ عمر بن یزید می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمودند: «هرگاه مؤمن عمل نیکی انجام دهد، خدای تعالی عملش را چندین برابر می افزاید، برای هر عمل نیکی هفتصد حسنه، و خدا برای هر کس که بخواهد بیشتر عطا می فرماید. هرگاه نماز خواندی رکوع و سجود را کامل بجای آور، و هرگاه روزه گرفتی از مبطلات آن دوری کن، و هرگاه حج و عمره بجای آوردی از محرمات بر حذر باش». و فرمود: «هر عملی که برای خدا انجام می دهی باید پاک و دور از پلیدی ها باشد».[24]

روایت فوق مبتنی بر اطلاق جمله «وَاللَّهُ یضَاعِفُ لِمَنْ یشَاء» است و اختصاص به انفاق کنندگان ندارد و صرف این که در مورد انفاق نازل شده است موجب تقیید نمی شود و یضاعف به زیادت از هفتصد نیز اطلاق دارد و خداوند عمل را برای هر کس بخواهد به هر اندازه ای افزایش می دهد و خداوند برای هر نیکوکاری به اندازه احسانش می افزاید هفتصد برابر یا کمتر می افزاید و مفاد این روایت نیز مبتنی بر نفی تقیید است.

محکم و متشابه
منظور از محکم آیه ای است که دلالت و مفهوم آن روشن بوده و در بردارندە احتمالات مختلف نیست و مراد خود را به روشنی می رساند و منظور از متشابه آیه ای است که در معنای آن دو یا چند احتمال متشابه و نزدیک به هم وجود دارد، به طوری که انسان را به شبه می اندازد مانند آیهُ «یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدِیهِم» (الفتح، 48/10)؛ «دست خدا بالای دست آن هاست». شناخت محکم و متشابه گامی مهم برای دستیابی به تفسیری صحیح از قرآن می باشد با دانستن این علم می توان از تفسیر به رأی، برداشت خطا از آیات، و افتادن در دام انحرافات عقیدتی مانند تجسیم و تشبیه جسم دانستن خدا پیشگیری نمود.

متشابهات قرآنی در کلام امام صادق (ع):
1- عن عبد الله بن سنان، قال: سألْت أبا عبْد اللّه (ع) عن الْقرْآن و الْفرْقان؟ فقال: «الْقرْآن جمْلة الْکتاب و أخبار ما یکون، و الْفرْقان الْمحْکم الْواجب الْعمل به، و کل محکم فهو فرقان»؛ عبدالله بن سنان می گوید: از أباعبداللّه در مورد فرق قرآن و فرقان پرسیدم؟ فرمودند: «قرآن همه کتاب است و فرقان محکمی است که به آن عمل می شود و هر محکمی فرقان است».[25]

2- در تفسیر آیۀ «إِذْ قالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی و لَکنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیک ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَک سَعْیا وَاعلَمْ أَن اللَّهَ عَزِیزٌ حَکیم»(البقرة، 2/260)؛ «و هنگامی را که ابراهیم گفت: «خدایا!به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی؟فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ عرض کرد: آری، ولی می خواهم قلبم آرامش یابد، فرمود: در این صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب کن و آنها را قطعه قطعه کن سپس بر هر کوهی قسمتی از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوی تو می آیند و بدان خداوند قادر و حکیم است. هم از ذرات بدن مردگان آگاه است». چنین روایت شده است: عن الصادق جعفر بن محمد (ع)، قال: «اسْتجاب اللّه عزوجل دعْوة إبراهیم (ع) حین قال: «رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْی الْمَوْتَی» و هذه آیةٌ متشابهةٌ، و معْناها: أنّه سأل عن الْکیفیة و الْکیفیة منْ فعْل اللّه عزّ و جلّ، متی لمْ یعْلمْها الْعالم لم یلْحقْه عیبٌ و لا عرض فی توْحیده نقْصٌ فقال اللّه عزّ و جل: «أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی» هذا شرْط عام، منْ آمن به متی سئل واحدٌ منْهمْ «أَوَلَم تُؤْمِنْ» وجب أنْ یقول «بلی» کما قال إبراهیم و لما قال اللّه عزّ و جلّ لجمیع أرْواح بنی آدم«أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُوا بَلَی» ( سوره اعراف 172)قال أوّل منْ قال: بلی. محمّد (ص) فصار بسبْقه إلی «بلی» سید الْأوّلین و الْآخرین و أفْضل النّبیین و الْمرْسلین فمنْ لمْ یجبْ عنْ هذه الْمسْألة بجواب إبْراهیم فقدْ رغب عنْ ملّته قال اللّه عزّ و جل «وَمَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلا مَنْ سَفِهَ نَفْسَه»(البقرة، 2/130) ثمّ اصطفاء اللّه عزّ و جلّ إیاه فی الدّنْیا»؛ امام صادق (ع) فرمودند: «خدای تعالی دعای حضرت ابراهیم را هنگامی که عرض کرد: «رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْی الْمَوْتَی» استجابت کرد که این آیه از آیات متشابه است. و مراد این است که حضرت ابراهیم از کیفیت زنده کردن اموات سوال کرد و کیفیت از صفات فعل خداست، اگر عالمی به این موضوع علم نداشته باشد عیبی بر او وارد نیست و در توحید او نقصی وارد نمی شود».[26] در روایت مذکور این آیه را از آیات متشابه ذکر کرده و معنایش این است که ابراهیم (ع) کیفیت زنده کردن را سؤال کرد و آن همان فعل الهی است و خدا به کسی نمی آموزد و ندانستن آن موجب نقص در توحید نمی شود و حضرت ابراهیم (ع) نیز درخواست دیدن کرده بود نه بیان استدلال، و از پیامبر جلیلی چون ابراهیم (ع) بعید است که از اصل معاد سؤال کرده باشد بلکه از کیفیت آن پرسیده است.

3- در تفسیر آیه: «فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ»(الزخرف، 43/55)؛ «و چون ما را به خشم در آوردند از آنان انتقام گرفتیم». از امام صادق (ع) روایت شده است. عنْ أبی عبْد اللّه (ع) فی قوْل اللّه عزّ و جلّ: «فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ» فقال: «إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یأْسف کأسفنا و لکنّه خلق أوْلیاء لنفْسه یأْسفون و یرْضوْن و همْ مخْلوقون مرْبوبون فجعل رضاهمْ رضا نفْسه و سخطهمْ سخط نفْسه لأنه جعلهم الدّعاة إلیه و الْأدلّاء علیه فلذلک صاروا کذلک و لیس أنّ ذلک یصل إلی اللّه کما یصل إلی خلْقه لکنْ هذا معْنی ما قال: منْ ذلک و قدْ قال: منْ أهان لی ولیا فقدْ بارزنی بالْمحاربة و دعانی إلیها. و قال: «مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فقَدْ أَطاع اللَّه» (النساء، 4/80) و قال: «إِنَّ الَّذِینَ یبَایعُونَک إِنَّمَا یبَایعُونَ اللَّهَ یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدِیهِم»(الفتح، 48 /10)؛ فکلّ هذا و شبْهه علی ما ذکرْت لک»؛ در مورد این سخن خداوند متعال «فلما آسفونا…» فرمودند: «خداوند مانند ما متأسف نمی شود ولی او برای خود دوستان و اولیایی دارد که متأسف و خشنود می شود و خداوند خشنودی آنان را خشنودی خود و خشم آنان را خشم خود دانسته است زیرا آنان را دعوت کننده و راهنما به سوی خود قرار داده است… و فرموده است: «هر کس که به ولی و دوست من اهانت کند، به جنگ با من برخاسته و مرا به جنگ فرا خوانده است. و نیز فرمود: «کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است» و نیز فرمود: «در حقیقت کسانی با تو بیعت می کنند، جز این نیست که با خدا بیعت می کنند». این مورد و موارد مشابه آن و نیز خشنودی و غضب و موارد این گونه مراد همان است که برایت بازگو کردم».[27] در این روایت امام صادق (ع) آیه 55 سورۀ زخرف را که از آیات متشابه است، با ارجاع و استناد به آیه 80 سورۀ نساء و آیۀ 10 سورۀ فتح تفسیر و تأویل فرموده و ذات اقدس الهی را از صفات نقص و از هرگونه تغییر و تحول تنزیه می فرماید. و مقصود امام از اشاره به دو آیه مزبور آن است که همان گونه که اطاعت رسول خدا در حقیقت اطاعت خدا است و بیعت با رسول خدا نیز بیعت با خداوند است، بنابراین تأسف رسول خدا و خشنودی و غضب آن حضرت نیز در حقیقت تأسف وخشنودی و غضب الهی است؛ نه این که خداوند مانند ما متأسف شود.

فواتح سور
در ابتدای 29 سوره از سوره های قرآن یک یا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد، که این حروف را حروف مقطعه می نامند. یعنی حروفی که پیش هم چیده شده اند اما کلمه ای را تشکیل نداده اند. اگر چه در کتابت سر هم نوشته می شوند ولی در قرائت جدا از هم خوانده می شوند. دربارۀ معنای این حروف نظرات گوناگونی بیان شده است که ما در اینجا به ذکر چند نمونه از روایات تفسیری امام صادق (ع) دربارۀ این حروف بسنده می کنیم:

1- حروف مقطعه جزئی از اسم اعظم الهی: عنْ أبی بصیر عنْ أبی عبْد اللّه (ع)، قال: «الم هو حرْفٌ منْ حروف اسْم اللّه الْأعْظم الْمقطّع فی الْقرْآن الّذی یؤلّفه النّبی (ص) و الْإمام (ع) فإذا دعا به أجیب»؛ در این روایت از امام صادق نقل شده است که فرمود: «الم حرفی از حروف اسم اعظم خداست که در قرآن تقطیع شده است. و پیامبر و امام آن را ترکیب می کنند پس هرگاه خدا را با آن بخوانند دعایشان مستجاب می شود».[28]

2- حروف مقطعه رمز و اشاره بین خداوند سبحان و رسول اکرم (ص): قال جعْفر الصّادق (ع) «الم رمْزٌ و إشارةٌ بینه و بین حبیبه محمّد ( ص) أراد أنْ لا یطّلع علیه سواهما بحروف بعدتْ عنْ درْک الاعْتبار و ظهر السّرّ بینهما لا غیر»؛[29] در این روایت از امام صادق (ع) نقل شده است که آن حضرت فرمودند: «الم رمز و اشاره بین خداوند متعال و حبیب او رسول اکرم (ص) است که خداوند اراده فرموده که کسی غیر از آن دو بر آن آگاه نشوند بر اساس این روایت حروف مقطعه تفسیر پذیر نیست و رمز و سری میان خداوند سبحان و حبیب او رسول اکرم (ص) است». برخی از مفسران نیز بر این عقیده اند.[30]

غریب القرآن «مفردات قرآن»
غریب القرآن دانشی است که دربارۀ واژه های دشوار کم استعمال و نامأنوس قرآن جستجو و بررسی می نماید. در صدر اسلام، در جامعۀ پیامبر (ص) کلمات دشوار قرآن برای مردم تقریبا وجود نداشته اما به مرور زمان و به دلیل محدودیت دانش برخی از افراد و یا غیر عرب بودن برخی مسلمانان، برخی کلمات دشوار و غریب برای مسلمانان به وجود آمد که در مکتب اهل بیت معنای آن ها تبیین شده است. فهم واژگان، نخستین گام در تفسیر قرآن است و گونه ای از روایات امام صادق (ع) در صدد شرح واژگان و معانی لغوی کلمات قرآنی می باشد. این شیوه تبیین واژگان، تفسیر قرآن نیست، اما مقدمه ای برای فهم و کشف پیام الهی را تشکیل می دهد. امام صادق (ع) در این روایات در توضیح واژگان به شرح واژه مورد نظر پرداخته اند:

1- در معنای کلمه «امّی» در آیه 2 سورۀ جمعه: «هُوَ الَّذِی بعَثَ فی الأمِّیین» آمده است: عنْ أبی عبْد اللّه(ع) فی قوْله: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیینَ رَسولا منْهُمْ» قال: «کانوا یکتبون، و لکنْ لمْ یکنْ معهمْ کتابٌ منْ عنْد اللّه، و لا بعث إلیهمْ رسولا فنسبهم اللّه إلی الْأمّیین»؛ امام صادق (ع) درباره آیه: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیین» فرمودند: آنها سواد داشتند ولی نزد آن ها کتابی از جانب خدا نیامده بود و خدا رسولی نزد آنها نفرستاده بود و به این خاطر آنان را امّی می خواندند».[31]

2- در معنای «انْفَضُّوا إِلَیهَا» در آیۀ 11 سوره جمعه: «وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیهَا وَتَرَکوک قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّه خَیرُ الرَّازِقِینَ» آمده است: «الطبرسی عن أبی عبد الله (ع)، فی معنی «انْفَضُّوا إِلَیهَا»، قال: «انصرفوا إلیها»؛ امام صادق (ع) در مورد معنی «انْفَضُّوا إِلَیهَا» فرمودند: «یعنی: از وی روی می گرداندند».[32]

3- در تفسیر آیه 16 تغابن: «فَاتَّقُوا اللَّهَ ما استَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِیعُوا وَأَنْفِقُوا خَیرًا لأنْفُسِکمْ وَمَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِک هُمُ الْمُفْلِحُون» آمده است: عن الْفضْل بْن أبی قرّة، قال: قال أبو عبْد اللّه: «تدْری ما الشّحیح». قلْت: هو الْبخیل. قال: «الشحّ أشدّ من الْبخْل إنّ الْبخیل یبْخل بما فی یده و الشّحیح یشحّ علی ما فی أیدی النّاس و علی ما فی یدیه حتّی لا یری ممّا فی أیدی النّاس شیئا إلّا تمنّی أنْ یکون له بالْحلّ و الْحرام و لا یقْنع بما رزقه اللّه.»؛ امام صادق (ع) فرمود: «می دانی شحیح به چه کسی می گویند؟گفتم همان بخیل است. فرمود: «شحیح افراط در بخل را گویند. بخیل بر آنچه در اختیار دارد بخل می ورزد و شحیح خوش دارد هر چه خود و دیگران دارند، از آن او باشد و از آنها از هر راهی که شد، بگیرد از آنچه خدا نصیبش کرده سیر نمی شود و قانع به آنها نیست».[33]

فضایل قرآن
منظور از فضایل قرآن روایات و أحادیثی است که طی آن فضیلت و ثواب سوره ها بیان می شود البته شایان ذکر است بسیاری از أحادیثی که در این باب وجود دارد جعلی است و جاعلان در بیان فضایل سور اغراق و افراط کرده اند اما در اینجا کوشیده ایم در بیانات امام صادق (ع) روایات صحیح را به عنوان نمونه بیان کنیم:

1- عن إبن عمار عن أبی عبد اللّه (ع) قال: «لوْ قرأْت الْحمْد علی میت سبْعین مرّة ثم فردّتْ فیه الرّوح ما کان ذلک عجبا». و قال الصّادق (ع): «لوْ قرأْت الْحمْد علی میت سبْعین مرّة ثمّ ردّتْ فیه الرّوح ما کان ذلک عجبا»؛ امام صادق (ع) فرمودند: «اگر سوره حمد را هفتاد مرتبه بر مرده ای بخوانید و روح به بدن او بازگشت تعجبی ندارد».[34]

2- «عن أبی بصیر عن أبی عبد الله (ع) قال: سمعته یقول: «منْ قرأ سورة براءة و الْأنْفال منْ کلّ شهْر لمْ یدْخلْه نفاقٌ أبدا، و کان منْ شیعة أمیر الْمؤْمنین«صلوات اللّه علیه» حقّا، و یأْکل یوْم الْقیامة منْ موائد الْجنّة مع شیعة علی بْن أبی طالب«صلوات اللّه علیه»حتّی یفرغ من الْحساب بین النّاس»؛ «امام صادق (ع) فرمودند: «هر کس سوره برائت و انفال را در هر ماه بخواند، از نفاق دور می ماند، و از شیعیان راستین امیرمؤمنان (ع) خواهد بود، و در قیامت با سایر شیعیان علی بن أبی طالب (ع) از نعمت های بهشتی تناول خواهد کرد تا آن که مردم از حساب فارغ شوند».[35]

3- عن أبی عبد الله (ع) قال: «منْ أکثر قراءة سورة الرّعْد لمْ یصبْه اللّه بصاعقة أبدا و لوْ کان ناصبیا»؛ امام صادق (ع) فرمودند: «هر کس، زیاد سورۀ رعد را بخواند، هر چند ناصبی باشد، صاعقه هرگز به او اصابت نخواهد کرد».[36]

تناسب و ارتباط آیات
تناسب در لغت از ریشة «نسب» به معنی نزدیکی و از باب تفاعل: فلان یناسب فلانا؛ یعنی: با وی نسبت یا قرابتی دارد، است.[37] معنی اصطلاحی آن نیز با معنای لغوی همسو بوده و به علمی گفته می شود که به وسیله آن علل و ترتیب «کلام» شناخته می شود که موضوعش، اجزاء و شئ و هدف آن، شناخت مناسب از حیث ترتیب و فایده اش، اطلاع از مرتبه اجزاء از جهت ارتباط و تعلق آن به ماقبل است.[38] بنابراین علم مناسبت یا ارتباط اجزاء قرآن، به ترتیب آیات و سوره های قرآن باز می گردد و شواهد تاریخی نشان می دهد که آیات قرآن به ترتیب نزول مرتب نشده است و ترتیب آن به دستور پیامبر اکرم(ص) انجام گرفته است. این علم بیان می کند که بین هر آیه با آیه دیگر، یا سوره با سوره بعدی ارتباط و تناسبی وجود دارد که با ذکر روایتی از امام صادق (ع) شاهد مثالی در این باب بیان می کنیم:

عن عبد الرحمن قال: سألْت أبا عبْد اللّه (ع) عن قوله: «یسْأَلُونَک ماذَا ینفِقُونَ قلِ الْعَفْوَ» (البقره، 2/219)؟ قال: «وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسرِفُوا وَلَم یقْتُرُوا وَکانَ بَینَ ذَلِک قَوَامًا»(الفرقان، 25/67)، قال: «نزلتْ هذه بعْد هذه هی الْوسط»؛ عبد الرحمن می گوید: از امام صادق (ع) در مورد این سخن خداوند پرسیدم؟«از تو می پرسند: چه چیز انفاق کنند؟…». امام فرمود: «و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سختگیری؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند» امام فرمود: «این آیه پس از آن آیه نازل شده است. و مقصود حد وسط و اعتدال در انفاق است».[39] در این روایت آیه 219 بقره با آیه 67 سوره فرقان تفسیر شده است که این حاکی از ارتباط آیه ای در یک سوره با آیه ای در سورۀ دیگر می باشد.

نتیجه گیری
علوم قرآنی از مباحث بسیار مهم در جهت کشف مراد و مقصود قرآن کریم می باشد. این علم از مقدمات واجب و غیر قابل تردید برای دستیابی به تفسیر واقعی و عینی آیات نورانی قرآن است. اهتمام و توجه أئمّۀ اطهار(ع) به مباحث علوم قرآنی حاکی از اهمیت و جایگاه ویژۀ این علوم در بیان مقاصد قرآنی است. از این رو در روایات تفسیری أئمه (ع)، انواع علوم قرآن، در تفسیر و تبیین قرآن بسیار چشم گیر است؛ و آنچه در این نوشتار از غور و بررسی در روایات تفسیری امام صادق (ع) به دست آمد این است که اشاره به این علوم «تاریخ قرآن، شأن نزول و اسباب النزول، مجمل و مبین، قصص قرآن، قرائات، امثال قرآن، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه، فواتح سور، مفردات قرآن، فضایل قرآن، تناسب و ارتباط آیات» و استفاده از آن ها در کشف مراد حقیقی آیات قرآن در کلام ایشان بسیار یافت می شود.

پی نوشت ها

[1] نهج البلاغة/خ157-  

[2] تفسیر العیاشی، 1/91  100؛ البرهان فی تفسیر القران، 1/97؛ مستدرک الوسائل، 4/165-
[3] نور الثقلین، 1/9-
[4] البرهان فی تفسیر القرآن، 1/97؛ کنز الدقائق ، 1/28؛ بحار الأنوار، 82/20-
[5] علوم قرآنی «معرفت»/100.
[6] تفسیر العیاشی، 1/329؛ نور الثقلین ، 2/26 ؛ البرهان فی تفسیر القرآن، 2/327-
[7] تفسیر القمی، 1/110؛ نورالثقلین، 1/384-
[8] تفسیر العیاشی، 1/211؛ نور الثقلین ، 1/422؛ البرهان فی تفسیر القرآن، 1/729-
[9] همان /205؛ همان/408؛ همان/711-
[10] نور الثقلین ، 4/314؛ الکافی، 1/127؛ التوحید «صدوق»/131-
[11] بحار الأنوار، 69/92-
[12] تفسیر العیاشی، 1/134؛ بحار الأنوار، 13/452-
[13] کمال الدین و تمام النعمة، 1/135-
[14] نور الثقلین، 5/185-
[15] قرآن شناسی، 1/49-
[16] الکافی، 2/630.
[17] بحار الأنوار، 4/57؛ الصافی فی تفسیر القرآن ، 1/513-
[18] مرآة العقول، 26/106-
[19] تاویل الآیات الظاهر ة فی فضائل العترة الطاهرة/676-
[20] وسائل الشیعة، 17/253-
[21] بحار الأنوار، 76/51-
[22] البرهان فی تفسیر القرآن ، 1/648-
[23] الاتقان فی علوم القرآن، 2/103-
[24] المحاسن، 1/254؛ الصافی فی تفسیر القرآن، 1/225-
[25] تفسیر العیاشی، 1/9؛ عدة الداعی /297-
[26] معانی الأخبار /129؛ البرهان فی تفسیر القران، 1/249؛ بحار الأنوار، 12/69
[27] التوحید«صدوق»/168 169-
[28] تفسیر القمی، 1/30؛ معانی الأخبار، النص23-
[29] سعد السعود للنفوس منضود، /217-
[30] روح البیان /28-
[31] تفسیر القمی، 2/366-
[32] البرهان فی تفسیر القرآن، 5/381-
[33] الکافی، 4/45-
[34] نور الثقلین، 1/4؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، 1/8-
[35] ثواب الأعمال /237؛ أطیب البیان، 6/170.
[36] تفسیر العیاشی، 2/201؛ البرهان فی تفسیر القرآن ، 3/221-
[37] لسان العرب، 1/756«نسب».
[38] علوم القرآن عند المفسرین، 1/465-
[39] تفسیر العیاشی، 1/219؛ نور الثقلین ، 4/28؛ البرهان فی تفسیر القرآن، 1/457-

 

 منبع : بینات (موسسه معارف اسلامی امام رضا علیه السلام) «زمستان 1391 - شماره 76 , صلواتی، مصطفی / اسلامی نژاد، فاطمه

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه