معرفی یکی از برجسته‌ترین نقاشان معاصر ایران

درباره علی گلستانه

درباره علی گلستانه

علی گلستانه یکی از برجسته‌ترین نقاشان معاصر ایران بود که از لحاظ تکنیک و محتوا آثار متنوع و کم نظیری از خود بر جای گذاشت. او تصویرگر جهان و طبیعت اطرافش و انسان‌هایی مشغول زندگی عادی و روزمره بود.

علی گلستانه یکی از برجسته‌ترین نقاشان معاصر ایران بود که از لحاظ تکنیک و محتوا آثار متنوع و کم نظیری از خود بر جای گذاشت. او تصویرگر جهان و طبیعت اطرافش و انسان‌هایی مشغول زندگی عادی و روزمره بود.

علی گلستانه در ۱۳۱۹ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود. گلستانه آموزش نقاشی را در نوجوانی نزد اصغر پتگر آغاز کرد. برای تحصیلات مقدماتی به دبیرستان جم قلهک رفت و در آن‌جا با آیدین آغداشلو و عباس کیارستمی هم‌کلاس شد. او در ۱۳۳۸ دیپلمش را گرفت و سپس برای ادامه تحصیل وارد دانشکده هنرهای زیبا تهران شد و کارشناسی رشته نقاشی را از آن دانشگاه اخذ کرد. گلستانه از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۶ خورشیدی در انگلیس مقیم بود و در مدرسه چاپ لندن وابسته به دانشگاه لندن تحصیل آزاد کرد. گلستانه پس از چندی به عنوان طراح و نقاش نشریه باشگاه رویال اتومبیل انگلیس مشغول کار شد. نخستین نمایشگاه از کارهای مدادرنگی‌اش را در گالری شهر تهران در ۱۳۵۵ خورشیدی برگزار کرد. سپس به اسپانیا رفت و ۲ نمایشگاه در مادرید و نمایشگاه دیگری در سانتا اوللالیا، ایبینزا برگزار کرد. وی همچنین چندین نمایشگاه انفرادی در گالری‌های گلستان، اعتماد، هور امکان و مریم فصیحی هرندی برپا کرد.

 

گزیده‌ای بر مهم‌ترین ویژگی و خصیصه آثار هنری گلستانه

علی گلستانه نقاشی پرکار بود و از لحاظ تکنیک و محتوا آثار متنوعی داشت. مجموعه آثار طبیعت او از شهرت به‌سزایی برخوردار است. او از انتزاع به واقعیت حرکت می‌کرد و در میانه راه جهانی متفاوت از دریافت‌های ساده و اشباع شده ما از جهان اطراف را پدید می‌آورد. گلستانه با تکیه بر تکنیک‌های متفاوت و به‌چالش‌کشیدن مفهوم سبک در آثارش از مرزهای دریافتگری و دریافت‌نمایی تا سمبولیسم عبور کرده و به هیچ مرزی پایبندی نشان نمی‌داد. وی نمایشگاه‌های انفرادی بسیاری در ایران و اسپانیا برگزار کرده است و همچنین در گروه های مختلفی شرکت داشته است.

او درباره علاقه اش به نقاشی می‌گوید کاری است که من دوست دارم انجام بدهم و انجام آن منتهی به نتایجی می شود که بیشتر به صورت تصویری است روی صحنه… البته این سوال را تا به حال فردی از من نکرده …تصاویری که من به وسیله مداد گچ یا قلم مو کشفشان می کنم و پیدایشان می کنم، متوجه می شوم که این ها شده اند، اثرهای سیاه و سفید یا رنگی روی صحفه کاغذ که دوستشان دارم. این شکل ها را معمولا از روی طبیعت می کشم اما آن چیزی که کشیده می شود ربطی به خود طبیعت ندارد، یعنی ربط به اصطلاح عینی به طبیعت ندارد. اما من سعی می کنم که چیزی به ظرافت خود طبیعت بشود، یعنی مهم نیست که این درخت را من بکشم، بلکه می خوام چیزی باشد که – همانطور که درخت زنده، ظریف و قشنگ است. این هم به خودی خود ظریف و زنده و قشنگ باشد. ممکن است آن شکل، گل باشد یا درخت که من ازش خیلی خوشم می آید یا چیز دیگری نظر من به وجود آوردن حال درخت است. یعنی آن حال، ظرافت و حرکتش است که باید ساخته شود و به وجود بیاید، شاخه هایش، رنگش و بخصوص رنگش، در انواع نورهای مختلف، از صبح که نور به آن می تابد تا آخر شب. حتی بعضی اوقات هم مهتاب رویش می تابد، زندگی که یک درخت دارد یا زندگی که در هر موجودی که به طور طبیعی خلق شده، این را سعی می کنم توی کار خودم پیدا کنم و چرا این کار را می خواهم بکنم؟ فقط به خاطر اینکه این ها دوستشان دارم، دوست دارم چیزی بسازم که از نظر کیفی شبیه به آن ها باشد و نه فقط از نظر شکل ظاهری.

بنابراین گلستانه از اسلوبی روحی و با دغدغه جهانشمولی بهره دارد. شیوه کاربری اسلوب نقاشانه تا آنجا پیش می رود که خود اجزای نقاشی را واکاوی می کند. اسلوبی سبک و باز که به مخاطب این امکان را می‌دهد که خود را در آن سوی المان های اثر قرار دهد، به شکلی که در دو گانگی توهم اجزای شکل دهنده و کلیت ساز قرار دارد. انگار هیچ گاه اجزا به سوی تعریفی برای کلیت حرکت نمی‌کند یا در تردید این روال هستند و نیز کلیت که تابعیتی از اجزا ندارد یا در تعلیق تعریف این ارتباط است، گویا گلستانه هیچ گاه نمی خواهد تعریفی از نقاشی ساده تر رنگی روی بوم به دست دهد. از طرفی زیسته در تفاوت ها و اصرار به داشتن و حفاظت جنبه های متقابل آن تبدیل به روشی برای بیان در آثار شده که به لحاظ ژانر و اسلوب نوعی مراقبت را یادآور می شود.

ویژگی مهمی که این هنرمند نامدار در آثارش، به‌ویژه در مناظر ترسیم می کند به تصویر درآوردن تفاوت اقلیم و آب‌وهوا در کارهایش بود؛ به‌طور مشخص در تصاویر او از مناظر شهر یزد می‌توان گرمی و خشکی هوا و آفتاب داغ را کاملا احساس کرد یا در مناظر اسپانیای او آب‌وهوای معتدل مدیترانه را لمس کرد. پرتره و پیکره‌ انسان نیز همواره از اصلی‌ترین دغدغه‌های علی گلستانه بود. او با به تصویر درآوردن تک‌چهره‌هایی از دوستان و اطرافیانش، پرویز ملکی (گالری‌دار)، زویا پیرزاد (نویسنده)، مصطفی دشتی (نقاش)، سیمین بهبهانی (شاعر)، ژیلا ایپکچی (تدوین‌گر)، محمد مقدم (زبان‌شناس)، نادرشاه افشار و دیگران، وجهی دیگر از کارش را به تصویر کشید. 

علی گلستانه در تابلوهایش خواسته با ناخواسته تنها دیدگاه هایش را بیان می کند و به جز تصویرگری جهان موجود، جستجوی دیگر نمی‌کند و پیشنهاد و راه حلی ارایه نمی‌دهد، تنها در یکی از تابلوهایش به نقد جهان اطرافش می‌پردازد. گلستانه طبیعت بی جان های بسیار ساده و استیلیزه شده از گل و گلدان ها، با آبرنگ تصویر کرده است. گل هایی با لکه های رنگی درخشان و خطوطی که از طراحی باقی مانده‌اند، بسیار آزاد و بسیار زنده. در حقیقت نگاه وی به جهان اطرافش، نگاهی ساده و مجذوب جهان گرداگردش است، این مجذوبیت گاه به شیفتگی بی حد و حصر می‌انجامد.

احسان آقایی رییس موزه هنرهای معاصر تهران در خصوص اهمیت و مهم ترین ویژگی آثار علی گلستانه نوشت: هرچند منظره‌نگاران ایرانی از محمودخان ملک‌الشعرا تا امروز کَندوکاوهای فراوانی در بازنمایی داشته‌اند اما هنرمندانی که به اسلوبی شخصی در نگاه و تکنیک رسیده باشند، پرشمار نیستند. علی گلستانه در زمره هنرمندانِ دارای زبان دیداری و تکنیکی شخصی است به گونه‌ای که علاقمندانی که اندک آشنایی با نقاشی دارند، در نگاه نخست، آثارش را می‌شناسند.فرایند خلق اثر در نقاشی‌های گلستانه، به قول مشهور سهلِ ممتنع است؛ حرکت از جز به کل با نگاهی کل‌نگر و کاربست متبحرانه خط و رنگ در یک ترکیب‌بندی استوار که به نوعی بازنمایی منجر می‌شود که در مرزهای انتزاع قابل درک و دریافت است و ناشی از تکرار و تجربه یگانه او از تفسیر بصری فرم در طبیعت است. در منظره‌های او سیطره‌ نقاش بر منظره، مرهون زاویه نگاه ویژه‌ هنرمند است. او در نگاه نخست فرم، رنگ، زوایا و عناصر دیداری چشم‌انداز را تحلیل می‌کند و سپس با ساده‌سازی و کاربست تکنیک متناسب با آن، مخاطب را در این تجربه بصری شریک می‌کند.

 

خاموشی

سرانجام این نقاش برجسته در ۱۴ مهر ۱۴۰۰ به دلیل عوارض ناشی از بیماری کرونا دیده از جهان فرو بست و در طالقان به خاک سپرده شد. احسان آقایی در اندوه از دست دادن این هنرمند بزرگ نوشت:  فقدان علی گلستانه در این روزگار، شاید فقدان تلاش، تکرار مبنی بر نوجویی، فروتنی و تواضع در هنر ما است که اندک اندک به کیمیایی در هنر معاصر تبدیل می‌شود. برای توصیف او و سبک زندگیَش از ابن‌یمین وام می‌گیرم که: «جهانی است بنشسته در گوشه‌ای».

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه