ویژه سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)

مفهوم اقتدار ملی از منظر امام خمینی(ره)

مفهوم اقتدار ملی از منظر امام خمینی(ره)

کسب اقتدار ریشه در فطرت انسانی دارد. انسان ها به صورت طبیعی تمایل به قدرت و نیرومندی دارند. به اعتقاد امام همه انسان ها عاشق قدرت مطلق اند اما در مصادیق قدرت دچار اشتباه می شوند. اسلام نیز که قوانین فطرت است، نسبت به اقتدار فرد و جامعه کاملًا خوشبین است و انسان ها و جوامع انسانی را دعوت به عزت و نیرومندی کرده است. در اندیشه اسلامی مؤمن عزیز است و عزیزانه زیست می کند و جامعه اسلامی جامعه ای عزت مند است.


فصل اول: اهمیت قدرت در اسلام
اسلام، منادی استقلال و قدرت
اسلام از خدا می خواهد که شما بر همه مقدرات عالم حکومت کنید. اسلام آن بود که شمشیر را کشید و تقریباً نصف دنیا یا بیشتر را گرفت؛ با شمشیر گرفت؛ این اسلامْ مرتجع است؟ اسلام آن بود که این ممالکی که شما حالات تحت اسارت او هستید، تحت اسارت آورد. آن ها که به احکام اسلام عمل می کردند، فی الجمله البته، حکومت های اسلامی تا حالا الّا یک دوتایشان، به احکام اسلام عمل نکرده اند که مع ذلک همین که خودشان را زیر بیرق اسلام می دانستند، همین که خودشان را وابسته به اسلام می دانستند، همین که به حَسَب ظاهر به احکام اسلام عمل می کردند، همچو قدرتی پیدا کردند که یک بیست و چند هزار جمعیت عرب، این مملکت به این وسیعی را همچو پایمال کرد، و رفت تا آن آخر برای اینکه متمدنش کند، آدمش کند؛ و کرد.[1]

توجه مسلمانان به قدرت اسلام در قبال قدرت ها
مسلمین باید توجه به قدرت اسلام داشته باشند. این قدرت اسلام بود که با دست خالی یک ملتی را بر یک دولت غاصب بزرگ و ابرقدرت های بزرگ عالم غلبه داد، این قدرت اسلام بود. چرا مسلمین از این قدرت غافلند؟ چرا دولت های اسلامی از این قدرت اسلام غافل هستند.[2]

فصل دوم: مفهوم اقتدار
ایران مستقل و مقتدر
این که یک ایران قدرتمند و یک ایران مستقل ثبات می آورد؛ یعنی اگر چنانچه ایران مستقل بود و تحت نظر دیگران اداره نمی شد، دیگران در آن دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامِ آن پیوست به نظام دیگران نداشت، ثبات از برای ایران حاصل می شد. ایران هم دنبال همین می گردد. ایران هم می خواهد که، ایرانی ها هم می خواهند که ایران ثابت باشد، متزلزل نباشد؛ هر روز یک کسی در آن دخالت نکند، هر کاری می خواهند به دست نوکرانشان اجرا نکنند، دخالت در مقدرات مملکت نکنند. ایران می خواهد که- ایرانیان- ملت شریف ایران می خواهد که ایران را مستقل کند و یک ایران قدرتمند ایجاد کند.[3] و ثباتْ تابعِ قدرتمند و استقلال است؛ و ما قدرتمندی می خواهیم و استقلال.

قدرتمندی به این است که نظاممان را از گرفتاری ای که امریکا برایش پیش آورده نجات بدهیم، و یک نظام متکی بر ملتْ ما ایجاد بکنیم نه یک نظامِ متکی بر مستشارهای امریکا. و استقلالمان را هم حفظ بکنیم و یک مملکت مستقل باشیم نه یک مملکتی که همه چیز آن در دست دیگران است؛ تا به واسطه این، ثبات پیدا بکند مملکت ما.[4]

منشأ قدرت ها
حال ای عزیز، فکری کن و چاره ای برای خود پیدا کن؛ و بدان که شهرت پیش این مردم ناچیز چیزی نیست؛ و قلوب این مردم، که اگر گنجشکی بخورد سیر نمی شود، قدرت و قابلیتی ندارد؛ و این مخلوق ضعیف را قدرتی نیست؛ قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیت پیدا می شود و فاعل علی الاطلاق و مسبب الاسباب. آن ذات مقدس است.

تمام مخلوقات اگر پشت به پشت هم دهند که یک پشه خلق کنند، نتوانند؛ و اگر پشه ای از آن ها چیزی برباید، نتوانند پس بگیرند. قدرت پیش حق تعالی است. اوست مؤثر در تمام موجودات. با هر زحمت و ریاضتی شده در قلب خود با قلم عقل نگارش ده که لا مؤثرَ فی الوجود الا الله «نیست کارکنی در دار تحقق جز خدا.»[5]

فطرت قدرت طلبی
شما خوب می دانید که انسان می خواهد، قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود، جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است، آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد.[6]

قدرتمندان و ابرقدرتان به هر قدرتی برسند دنبال قدرت فوق آن می گردند، و علم طلبان به هر مرتبه از علم برسند مافوق آن را می خواهند و گم شده خود را که خود غافل از آنند در آن نمی یابند. اگر به قدرت طلبان، تسلط و تصرف در همه عالم مادی، از زمین ها و منظومه های شمسی و کهکشان ها و هر آنچه فوق آن ها است، بدهند و بگویند:

 «قدرت دیگری فوق این ها و عالمی یا عوالمی دیگر فراتر از اینها است، آیا می خواهی به آن ها برسی؟» محال است تمنای آن را نداشته باشند، بلکه به لسان فطرت می گویند: «ای کاش به آن ها نیز دست یابیم!». و به همین گونه است طالب علوم، بلکه اگر شک کند که مقام دیگری- فوق آنچه دارد- هست، فطرت مطلق جوی او گوید: ای کاش بود و من هم قدرت تصرف در آن داشتم، یا سعه علم من آن را نیز شامل بود!»[7]

اگر قادری توجه به قدرتش دارد، توجه به کمال قدر است، نه نقص آن. لهذا قدرتمندان دنبال قدرت های بالاتر می گردند و خود نمی دانند. قدرت مطلق، موجود مطلق است و تمام دار تحقق جلوه ای است از آن موجود مطلق و به هر چه روی آوری به او، روی آوردی و خود محجوبی و نمی دانی.[8]

این یکی از فطرت هایی است که هرکس هرچه بیابد، آن گم شده خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت می رود، قدرت مطلق می خواهد، «قدرت مطلق خداست».[9]

قدرتمندان و ابرقدرتان به هر قدرتی برسند دنبال قدرت فوق آن می گردند، و علم طلبان به هر مرتبه از علم برسند مافوق آن را می خواهند و گم شده خود را که خود غافل از آنند در آن نمی یایند. اگر به قدرت طلبان، قدرت تسلط و تصرف در همه عالم مادی، از زمین ها و منظومه های شمسی و کهکشان ها و هر آنچه فوق آن ها است، بدهند و بگویند: «قدرت دیگری فوق این ها و عالمی یا عوالمی دیگر فراتر از اینها است، آیا می خواهی به آن ها برسی؟» محال است تمنای آن را نداشته باشند، بلکه به لسان فطرت می گویند: «ای کاش به آن ها نیز دست یابیم!». و به همین گونه است طالب علوم، بلکه اگر شک کند که مقام دیگری- فوق آنچه دارد- هست، فطرت مطلق جوی او گوید: ای کاش بود و من هم قدرت تصرف در آن داشتم، یا سعه علم من آن را نیز شامل بود!»[10]

اقتدار عامل اصلاح یا افساد
همه ملت ما، همه انسان ها باید توجه به این معنا داشته باشند که قدرت را به جای خودش اعمال کنند. انبیا قدرت شان را به محل خودش انجام می دادند. حضرت موسی عصایش را می برد با فرعون مقابله می کرد، با دیگران با آن محبت بود. پیغمبر اکرم قدرت خودشان را برای سرکوبی اشخاصی که از جهات آدمیت خارج شده اند، از مرز انسانیت خارج شده اند و مردم را دارند به تباهی می کشند اعمال می کرد. قدرت ها باید اعمال اگر شد برای جلوگیری از فساد باشد نه خودش فساد بیاورد.[11]

قدرت، ابزار فساد و اصلاح
چنانچه یک وقت دیدید که حب این را دارید که به مردم زور بگویید، حب این را دارید که مردم پیش شما خاضع باشند، بدانید که از آن حظ شیطانی پیشتان هست. و این حظ شیطانی است که پیش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آن طور جسور می کند. و همین حظ شیطانی پیش آن هایی که خاضع در مقابل این قدرتمندان می شوند،- با اینکه امکانات اینکه در جلوی آن ها بایستند، دارند- این همان حظ شیطانی است. همان است که شیطان را با آدم درگیر کرد و مطرود شد و حرف خدا را نشنید و امر خدا را نشنید و این را نفهمید که اطاعت امر خدا قضیه سجده بر آدم نیست، سجده بر خداست.[12]

قدرت، ابزار کمال واعظ
قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غیرمهذب برسد خطر دارد. قدرت خودش یک کمال است. خدای تبارک و تعالی قادر است، لکن چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد همین کمال را به فساد می کشانند. دنیا امروز گرفتار این است که قدرت در دست اشخاصی است که از انسانیت بهره ندارند. ابرقدرت ها، قدرت های بزرگ جز به فکر اضافه کردن قدرت خودشان و پایمال کردن مظلومان هیچ فکری ندارند. آنهایی هم که پیوسته به آن ها هستند، آن ها هم چون سنخ ذاتشان همان است نظیر آن ها عمل می کنند. قدرت اگر در دست انسان کامل باشد، کمال برای ملت ها ایجاد می کند. اگر قدرت در دست انبیا باشد، اولیا باشد باعث می شود که سلامت در جهان تحقق پیدا کند، کمال در جهان تحقق پیدا بکند. و چنانچه در دست زورمندانی باشد که عاقل نیستند، مهذب نیستند مصیبت بار می آورد. امروز که مشاهده می کنید که این دو قدرت بزرگ یا چند قدرت بزرگ در عالم حکمفرمایی می کنند، و برای خودشان حق این امر را قائل هستند که ملت های دیگر باید در تحت سلطه ما باشند، این فکر اگر همراهش قدرت باشد مصیبت بار می آورد. قدرت در دست ظالم، دنیا را به فساد می کشاند. و اگر چنانچه در رتبه های پایین هم بیاییم قدرت در دست یک نفر انسانی که از آن قدرت های بزرگ بهره ندارند، در همان محیطی که قدرت دارد آنجا را به فساد می کشاند. آن ها عالم را به فساد می کشانند، این ها یک کشور را یا دو کشور را، و پایین تر بیاییم، اگر قدرت در دست یک آدمی باشد که در یک محله هست، آن محله را به فساد می کشد. در یک خانواده هست، آن خانواده را به فساد می کشد. قدرت در وقتی کمال است و می تواند که کمال خودش را بروز بدهد که در دست دانشمند باشد، در دست عاقل باشد. [13]

خودخواهی و قدرت طلبی منشأ فسادهای عالم
قدرت طلبی در هر که باشد، این اسباب این می شود که زمین بخورد. قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است؛ می خواهد رییس جمهور امریکا قدرت طلبی کند یا یک طلبه ای در مدرسه بخواهد قدرت طلبی بکند یا یک امام جمعه ای در مرکزی که دارد. اگر وضع این باشد که قدرت طلبی در کار بیاید و کار اینکه من این طور باید باشم، بشود بداند

که این از شیطان است. شیطان این تزریق را از ابتدا کرده است و ما را هم از این راه، بیشتر از جاهای دیگر می تواند بازی بدهد، که تو فلانی هستی، تو چه هستی، دیگران چی اند، از این معانی. هیچ فرقی مابین آن آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیاست و دارد باز هم دنبال قدرت می گردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است، در این جهت فرق نیست که اگر هردوشان بگویند: من این طور، این زاهد بگوید: من این زاهد هستم، من چه، یا آن بگوید، من قدرتمند هستم، هر دویش از شیطان است، بلکه این فسادش بیشتر از آن است.[14]

ما هیچ مقصدی نداریم، نه حکومت می خواهیم، به آن معنا که آن قدرت های بزرگ می خواهند و نه قدرت می خواهیم به آن معنا و نه سلطه جویی می خواهیم و ما همه می خواهیم تابع قرآن کریم و اسلام عزیز باشیم.[15]

فصل سوم: انواع قدرت
این زمزمه هایی را که ابرقدرت ها به وسیله ایادیشان کرده اند که تا متکی به یکی از دو قدرت نشوید، نمی توانید به زندگی خود ادامه دهید، صددرصد غلط است. به روی پای خودتان بایستید و محکم و استوار با خدا باشید. [16]

هیچ وقت از این های و هوی ها و از این تبلیغات خارجی ها خوف به خودتان راه ندهید. آن خوفی که باید باشد از خدای تبارک و تعالی باید باشد. از دیگر قدرت ها خوف نداشته باشید، برای این که، قدرتی در کار نیست غیر قدرت حق تعالی. قدرت حق تعالی است که جلوه اش، جلوه ضعیفش در سرتاسر عالم طبیعت پیدا شده است. و شما هیچ وقت نترسید. و مستقیم و پای برجا بایستید و در مقابل همه قدرت ها استقامت کنید.

و خداوند با شماست و شماها را ان شاءالله حفظ می کند از شرّ اشرار و مملکت شما را نجات می دهد، و مهم این است که از شما راضی باشد حق تعالی.[17]

می بینید که قدرتمندهایی که قدرتشان زیاد است، بیشتر دنبال قدرت هستند، بیشتر دنبال توسعه قدرت خودشان هستند. آن ها هم اگر فضا را بگیرند و دریا را بگیرند و زمین را بگیرند و آسمان را بگیرند، قانع نیستند. اگر انسان جلوی خودش را نگیرد، این سرکشی ای که حد و حدود ندارد، انسان را به باد فنا می دهد. باید سرکشی را جلویش را گرفت، و این نَفْس را مهار کرد. در همه امور، در تمشیت همه امور باید انسان آنچه را که مصلحت اسلام است، کسانی که متصدی امور هستند، آن چیزهایی که مصلحت اسلام است، آن چیزهایی که مصلحت ملت اسلام است، در نظر بگیرند. از هواهای نفسانی که سرچشمه همه فسادها هست، جلو بگیرند. گمان نکنند که ما حالا اینجا را می خواهیم کافی است، خیر! هیچ چیز برای انسان کافی نیست. قلب انسان قدرت مطلق طلب است؛ یعنی قدرت خدا، می خواهد فانی در او بشوند و این حد ندارد، لاحد است. لکن چون ما مطلع نیستیم، نمی فهمیم، از این جهت، گمان می کنیم این چیزها را می خواهیم، و همه عذاب های انسان برای همین است که نمی داند چه می خواهد. این چند روز دنیا رفتنی است، این ریاست ها رفتنی است، آنچه که به جا می ماند این است که ما چه کردیم و در محضر مقدس حق تعالی چه کاره هستیم. این اگر اصلاح بشود، همه چیز اصلاح می شود.[18]

قدرت اجتماع
هر فرد یک فرد است لکن یک فرد به اندازه یک فرد کار ازش می آید. اجتماع از افراد درست شده است. اگر از فرد کاری برنمی آید، از شما هم کاری برنمی آید. یک سنگ مثلًا صدخرواری را یک نفر نمی تواند بلند بکند؛ باید هزار نفر جمع بشوند دورش؛ لکن هریک این ها یک مقدار قوه ایجاد کرده اند. اینطور نیست که من دخالت نداشته باشم. من به اندازه خودم فشار دارم، شما هم به اندازه خودتان، او هم به [اندازه خودش ]. این قوا وقتی که رو به هم رفته جمع شد، آن وقت یک سنگ چندخرواری بلند می شود. یک قطره باران یک قطره است؛ از یک قطره هم نمی شود یک سیل درست شود؛ لکن این قطره ها وقتی که با هم جمع شدند می شود یک سیل. و این سیل ها وقتی با هم جمع شدند می شود یک دریا. افراد حکمشان این است: مثل قطره ها می مانند. وقتی تنهایند کار ازش می آید، اما نه آن کار بزرگ. از او یک مقدار کار می آید، اگر این قطر بنشیند کنار بگوید من که قطره ام کار از من نمی آید، آن قطره هم بنشیند کنار بگوید: [از] من هم کار نمی آید، هیچ کاری انجام نمی گیرد. هر قطر باید بگوید به اندازه ای کار از من بیاید انجام می دهم. وقتی اینطور شد، یک همچو حسی در یک ملتی پیدا شد که همه افراد خودشان را موظف دانستند به این که هرکس در هر جا هست کار کند برای کشور خودش، 35 میلیون آدمی می شود که کار می کنند برای ملت، محال است که آن وقت کارشان درست نشود. اما اگر بنا شد که شما رفتید سراغ کارتان بگویید به من چه، من که زورم نمی رسد به این کار، من هم بگویم خوب من یک طلبه هستم، من هم زورم نمی رسد، آن یکی همین طور، کارگر هم همین طور، همه چیز باقی می ماند سر جای خودش.[19]

قدرت سیاسی ایران
شما بدانید، هر چه تبلیغات دنیا و شیاطین دنیا بر ضد شما می گویند، دلیل بر قدرت شماست. اگر شما یک ملت قدرتمند نبودید به تبع اسلام و به تبع پاسداران حقیقی اسلام، این ها با شما کار نداشتند. این همه تبلیغاتی که شما الان در دنیا می بینید که هر وقت یک رادیوی خارجی را باز بکنید می بینید که راجع به ایران یک تبلیغ سوئی دارد- ولو با صورت های مختلف- این برای این است که، فهمیدند اینجا قدرت است، احساس خطر کردند از شما جوان ها، احساس خطر کردند از شما قوای مسلحه. این احساس خطر است که راه افتادند این ور، آن ور، همه جا دنبال این اند که یک فکری بکنند که این را خاموشش کنند. این آتشی که به نظر آن ها آتش است- و رحمت است و آن ها به نظرشان آتش است- این آتش را می خواهند خاموش کنند با هر حیله.[20]

همین مخالفت هایی که هر روز می کنند و توطئه هایی که هر روز این قدرت های بزرگ می کنند، دلیل بر قدرتمندی شماست. اگر شما قدرتمند نبودید که آن ها با شما مقابله نمی کردند. چون می بینند که یک قدرتی اینجا هست، شما باید بدانید که این قدرت، قدرت بازوی شما و من و سایر افراد نیست، این قدرت الهی است. یک قدرت اسلامی است. . یک قدرت ایمان است که این کار را انجام داده، ایمان است که شما را وادار می کند بروید و برای اسلام فداکاری کنید.[21]

قدرت جسمی و روحی
ان شاءالله که خداوند همه را توفیق بدهد؛ و قدرت شما را- هم قدرت جسمی و هم قدرت روحی- عنایت کند. الان مملکت ما احتیاج به قدرت روحی دارد، و هم احتیاج به قدرت جسمی. و امیدوارم که شما در هر دو مرتبه، هم در جانب روح و هم در جانب جسم، خودتان را تقویت کنید. و تقویت در جانب روح به این است که توجهتان به خدای تبارک و تعالی زیاد باشد؛ اتکایتان به قدرت لایزال حق تعالی باشد، و نظرتان نظر الهی باشد و تبعیت از احکام خدا بکنید؛ و در جسم و جان هر دو فداکار اسلام باشید. و همه فداکار اسلام باشیم و من امیدوارم که در پناه اسلام همه قدرت ها، همه قوه ها قدرتمندتر بشوند، قوت دارتر بشوند. و شماها ان شاءالله برای مملکت، آبرومندی تهیه کنید و مملکت ما را معروف کنید در همه جا؛ چنانکه در این نهضت بحمدالله همه جا معروف شد و همه با چشم احترام به این ملت نگاه می کنند. و عمده این است که از این به بعد هم ما این احترام را حفظ بکنیم به این که همه با اخلاق اسلامی و با آداب اسلامی باشیم؛ تا ان شاءالله این قدرت و این قوه در جای خودش خرج بشود و نهضت اسلامی ما به ثمر برسد.[22]

قدرت معنویت و ایمان
ضعیفید آقا! تا ضعیفید زیر بار اقویا هستید. آن وقتی که نَفْس شما قوی شد و اعتنا نکردید، اعتنا به این زخارف نکردید، آن وقت است که از شما حساب می برند. صدر اسلام را مطالعه کنید ببینید چه جور بوده وضع. آن هایی که ممالک را فتح کردند، آن هایی که دنیا را گرفتند، آن هایی که قدرتشان را بر عالَم نشان دادند، زندگی شان چه جور بود؟

وقتی حریر فرش کرده بودند در یکی از دارالسلطنه ها؛ این جوان های اسلام آمدند آنجا گفتند: «اگرچه حرام نفرموده است فرش حریر را لکن چون لباس حریر را- اینطور نقل می کنند- حرام فرموده، ما روی فرش حریر هم نمی نشینیم». با سر شمشیر در حضور سلطان کنار گذاشتند این ها را و روی زمین نشستند. این ها آدم بودند، این ها قوی بودند.

آن کسی که در رأس بود، در زندگی از همه افراد پایین تر بود: شاید در یمامه، شاید در سرحدات یک نفر باشد که گرسنه باشد؛ یک نفر باشد که درست نتواند زندگی خوب بکند؛ بنابراین من اینجا که هستم باید زندگی ام این باشد یعنی یک لقمه نان با یک قدری نمک. این حکومت ما بود. و ما هم البته قدرت نداریم خودشان فرمودند شما قدرت ندارید لکن اعینونی بالورع والاجتهاد- بالتقوی والورع والاجتهاد اعانت کنید امیرالمؤمنین- سلام الله علیه- را.

دولت ها بفهمند که قدرت به این این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده های کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پرده های کذا باشد و مبل های کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غارها زندگی بکند و شما در کاخ های دادگستری و در کاخ های نخست وزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمی توانید اصلاح کنید. وزارتخانه ها را اصلاح کنید. همه درد و بلای ما این است که ما غربزده هستیم. ما سال های طولانی زیر بار غرب بودیم، زیر بار امریکا بودیم، سال های متمادی مأنوس شدیم ما. اصلًا قلوبمان قلوب غربی است.

متبدل شدیم به یک انسان غربی[23]
این قدرت چه قدرتی بود که همه آن ها را شکست؟ این یک قدرت ایمانی بود، اسلامی بود؛ یک قدرت الهی بود- این قدرت الهی بود که غلبه کرد بر جنود شیطان، شما چرا باید سست بشوید؟ شما یک قوه خارق العاده دارید که با آن قوه یک سدی را شکستید که تمام دنیا را به حیرت انداختید و هیچ احتمال این که این سد را بتواند کسی بشکند نبود. باید شما هر وقت می آید یک سستی درتان پیدا بشود، ملاحظه این را که پشتوانه شما خداست؛ این را ملاحظه کنید. و با آن نیروی ایمان است که شما توانستید نهضت را تا اینجا برسانید. و این نیروی ایمانی را باید حفظ بکنید و هیچ وقت مأیوس نشوید و هیچ وقت سستی به خودتان راه ندهید؛ که یأس و سستی و این ها از جنود شیطان است.[24]

سیره انبیا برای این بوده است که در مقابل طاغوت محکم می ایستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفین و مستمندان فروتن بودند؛ آن طوری که وقتی عرب وارد می شود در مسجد رسول الله، می گوید: کدام یکتان [رسول خدا] هستید؟ در وقتی که رسول الله آن وقت [در رأس ] حکومت بود، آن وقت در مدینه بودند، در مدینه تشکیل حکومت بود بساط، لکن وضعش این طوری بود. از آن طرف، در مقابل هیچ قدرتی خاضع نبود، برای این که او خدا را می دید. کسی که توجه دارد به این که قدرت هر چه هست مال خدای تبارک و تعالی است و دیگران هیچ نیستند، این دیگر نمی تواند خاضع بشود و در مقابل یک قدرتمندی.[25]

قدرت الهی در انقلاب اسلامی
این اسلام بود که شما را راه انداخت و به شما همچو قدرتی داد که در مقابل این قدرت های شیطانی بزرگ ایستادید و نترسیدید. این قدرتی بود که خدا به شما داد؛ و الّا ما که بندگان ضعیفی هستیم که چیزی نداریم. ما در مقابل یک تفنگ هم همه مان عاجزیم. و همین ما که در مقابل یک تفنگ عاجز بودیم و از یک پاسبان می ترسیدیم، همین ملتی که از پاسبان می ترسید، خدا یک قدرت به او داد آمد در خیابان و فریاد زد که ما این رژیم را نمی خواهیم. اساس را گفت نمی خواهیم. این قدرتی بود که خدا به شما داد و باید از خدا تشکر کنیم. این قدرتی بود که ایمان به خدا این قدرت را آورد؛ این تحولی بود که به دست خدا واقع شد.[26]

قدرت الهی پشتوانه حرکت انبیا و مؤمنان
این همه تبلیغاتی که بر ضد شما جوان ها می شود، بر ضد اسلام حقیقتاً می شود، این ها همه برای این است که احساس یک قدرت کردند اینجا و این قدرت از من و شما نیست. این را باید ما احساس کنیم. این قدرت از منشأ قدرت است. آن قدرتی هم که انبیا داشتند، از انبیا نبود. بشر از اول تا آخرش هیچ است، آنچه هست قدرت خداست. هر حرکتی که شما می کنید با قدرت خدا حرکت می کنید؛ هر تفنگی که می اندازید با قدرت خداست؛ دست شما به قدرت خداست که به ماشه می رود و فکر شما با قدرت خداست که می رود و کارها را انجام می دهد و کارهای نظامی و غیرنظامی را؛ قدرت مال اوست و همه باید از او باشیم، «انالله»؛ همه چیز از او، «الحمدلله» هر حمدی مال اوست. شما یا ما خیال می کنیم که الان ایران یک قدرتی دارد، لکن این قدرت خداست در اینجا ظاهر شده است. شما قدر این را بدانید که بفهمید که با قدرت خدا دارید سیر می کنید؛ با قدرت خدا و به تبع خاصان خدا که در رأسش انبیا هستند، با این مرام سیر می کنید و با ایده تحکیم احکام اسلام و رفع ظلم از مظلومین، شما با همین وضع، با همین ایده حرکت کردید.[27]

وقتی انسان دید که همه چیز از اوست، دیگر از هیچ قدرتی نمی ترسد. ما که از قدرت ها می ترسیم برای این است که خیال می کنیم قدرت این است. وقتی انسان قدرت را قدرت او دانست، وقتی انسان همه چیز را از او دانست، این دیگر نمی تواند که از دیگری بترسد. همه خوف های ما از باب این است که نفهمیدیم که قدرت، یک قدرت است و آن قدرت هم برای نفع همه است. آن قدرت هم برای نفع همه افراد و جامعه و تمام بشر آن قدرت به کار گرفته شده، برای نفع اوست. اما اگر همین معنا را ادراک کنیم که هرچی هست از اوست و هرچی هست برای نفع ماست و برای تربیت ماست، اگر همین معنا را واقعاً انسان ادراک کند و مشاهده کند و ذوب کند، این مسائل حل می شود.[28]

پیش ما، قدرت اسلام فوق قدرت های مادی ابرقدرت هاست. می بینید که این قدرت است که مشت را در مقابل تانک و مسلسل قرار داده است و این پیرزن ها را به خیابان ها کشانیده است، و بچه های کوچک را به تکاپو واداشته است. این قدرت مذهب و معنویت است؛ اتکا ما به خداوند و به معنویت است؛ و هیچ قدرتی در عالم نمی تواند در مقابلش بایستند. همان طور که ملتی که به چنین قدرتی متکی است، در برابر تمام قدرت ها می ایستد. اما اسطوره قدرت ها؛ در مردمی که مدت ها زیر شکنجه بوده است؛ اسطوره ها درست می شود. آن چیزهایی که هست، چند برابر جلوه می کند؛ و ما می خواهیم با قدرت الهی، این اسطوره ها را بشکنیم. [29]

قدرت معنوی
به قدرت ها نشان بدهیم که اگر ملتی چیزی را نخواهد، نمی توان با سرنیزه به او تحمیل کرد. این سرنیزه یک نظامی نیست که آن را بشکنند، قدرت معنوی است؛ و قدرت نظامی، قدرت قیام ندارد.[30]

از خدا غافل نباشید. از یک قدرت مافوق الطبیعه، قدرت بزرگ، غافل نباشید. اتکا کنید به آن قدرت. پشتوانه شما یک همچو قدرتی است. پشتوانه شما یک همچو قدرتی است که الان با تمام قدرتی که امریکا دارد و با تمام تجهیزاتی که امریکا دارد و شاید هیچ قدرت دیگری مقابل او نباشد، حتی قدرت شوروی، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما می کند؛ با شمایی که اینجا نشستید و هیچ هم ندارید، وقتی هم دست به تفنگ بشوید، یک تفنگ- مثلًا- معمولی سابقی را دارید، با تمام قدرتش دارد همه را تجهیز می کند بر ضد شماها و باز زورش نمی رسد. این چیست؟ ما همچو قدرت بزرگی داریم که امریکا، که دنیا را می تواند بخورد، از ما وحشت بکند؟ ماییم که این کار را کردیم؟[31]

ترس قدرت های بزرگ از اسلام
این را کراراً من عرض کردم که آن چیزی را که دستگاه های جبار، قدرت های بزرگ از آن می ترسند آن عبارت از اسلام است. از اسلام این ها می ترسند، خصوصاً حالا که آسیب دیده اند از اسلام. پیشتر تصورات بود و اعتقاداتی که داشتند که اگر اسلام در این مملکت و در ممالک اسلامی تحقق پیدا بکند، آنطوری که باید باشد، ممکن است که به آن ها صدمه بزند و آن غارتگری هایی که می خواستند بکنند، نتوانند بکنند. اما حالا آسیب را به عیان دیده اند. این ها دیدند که یک قدرت بزرگ شیطانی، یک قدرتی که همه قدرت ها هم همراه او بودند، نتوانستند این ها را نگه دارند؛ این قدرت داخلی را نتوانستند با همه قدرت های خارجی که پشت سرش بود، نگه دارند. ملت ما این سد بزرگ را شکست. خوب، آن ها توجه به این دارند. از ما بهتر هم توجه دارند که ملت ما یک ملتی بود که دستش از اسلحه های مدرن و این [چیز] ها خالی بود. حالا چند تا تفنگی که به دست پاسدارهای ما هست این ها غنایم حربی است که به دست این ها افتاده است. کی همچو چیزهایی بود؟ پیشتر سنگ بود و آجر و بیل و کلنگ مثلًا، بعد هم یک چیزهای مختصری. هی کم کم پیش رفتند و یک چیزهایی درست کردند. این در مقابل آن چیزهایی که دست دشمن ما بود، چیزی نبود.[32]

شما ملت ایران به واسطه اینکه متشبث به ایمان شده اید، توجه به خدا کردید، همه با هم به اسلام متوجه شده اید، احکام اسلام را خواستید، خداوند شما را نجات داد و نجات می دهد. نجات داد از این سد بزرگ استبداد، شکستید سد استبداد را و ظلمت ها را پس زدید، وارد در نور آزادی شدید؛ شکستید سد پیوستگی به غیر را- به واسطه ایمان- و وارد در نور استقلال شدید؛ شکستید اختناق ها و وابستگی ها را، و وارد شدید در حقیقت اسلام؛ اسلام نور است، غیر اسلام ظلمات است. شما با توجه به خدا، با توجه به ائمه اسلام، با توجه به قرآن این سدها را شکستید؛ سدهایی که همه گمان می کردند ممتنع است شکستن آن؛ قدرت هایی که همه گمان می کردند محال است این قدرت ها شکسته شوند. حساب دنیا باطل شد، حساب های مادیین باطل شد.

آن هایی که به خدا ایمان نداشتند، روی محاسباتشان، غیرمعقول بود یک ملتی که هیچ ندارد بر قدرت هایی که همه چیز دارند غلبه کند! غیرمعقول بود که دست اجنبی را که تا دندان مسلح بود به همه انواع سلاح ها، از مخازنشان قطع کند! آن ها حساب های مادی می کردند؛ با حساب مادی همان طور بود که آن ها می گفتند؛ روی قواعد عادت و ماده، ما نمی توانستیم غلبه کنیم: محال بود غلبه ما لکن آن ها حساب معنویات را نکرده بودند! اسلام همیشه با معنویات جلو رفت؛ در صدر اسلام با آن که هیچ تجهیزی نداشتند مسلمین، هر چند نفرشان در جنگ ها یک اسب داشت، هر چند نفر یک شمشیر داشت و لشکر روم و لشکر ایران تا دندان مسلح بودند و عددشان صدها برابر عدد آن ها بود، با عدد کم و تجهیزات کم، لکن با قوه ایمان شکستند امپراتوری روم و...امپراتوری ایران را.

شما سربازان اسلام، شما جوانمردان باایمان، با ایمان خودتان شکستید این سد بزرگ را؛ شکستید این قوت طاغوتی را؛ این قوه شیطانی را، شما با ایمان این پیشرفت را کردید و حساب همه حسابرگرهای مادی باطل شد. خداوند شما را پیروز کرد و خداوند شما را پیروز می کند، مادامی که به خدا توجه داشته باشید. [33]

رفتار خالصانه و قدرت
امروز ملت ما زنده است. امروز جوان های برومند ما زنده اند، ایستاده اند. این ها بودند که ثابت کردند که توپ و تانک اثر ندارد در مقابل ملت، در مقابل ایمان. ایمان به خدا، ایمان به مبادی اسلامی بود که شما را پیروز کرد. عزیزان من! ایمان خودتان را قوی کنید. گمان نکنید که قدرت مادی این کار را کرد. روی حساب قدرت مادی، قدرت های آن ها میلیون ها برابر شما بود؛ روی حساب دنیایی نباید شما غلبه کنید؛ آن ها باید با یک یورش شما را از بین ببرند لکن همه حساب هایی که حسابگرها می کردند باطل شد! و خودشان هم تصدیق کردند که این نهضت موافق با هیچ حسابی نبود؛ [این ] پیروزی موافق با هیچ حسابی نبود. آن ها حساب های مادی را دارند، حساب های دنیایی را می کنند. و البته روی حساب مادی و روی حساب دنیایی، یک جمعیت فاقد همه چیز، یک جمعیتی که نه ارتش دارد، نه اسلحه دارد نه نظام دارد، هیچ یک از این ها را ندارد بر یک ارتشی که همه چیز داشت، بر یک ابرقدرت هایی که همه چیز داشتند غلبه کرد. این حساب معنوی است نه حساب مادی. روی حساب مادی درست نیست. آن ها که حسابهایشان روی مادیات است و روی دنیاست باید بیایند بگویند که روی چه حسابی این ملت غلبه کرد بر همه ابرقدرت ها. [34]

تشکیل دولت بزرگ اسلامی در دنیا
و من از ملت خودم و از همه شما و از همه ملت های مُسْلم می خواهم که اتکال به خدا بکنید؛ در همه کارها اتکال به خدا بکنید. قدرت ها در مقابل قدرت خدا هیچ است، قوه ها در مقابل قوه الهی نابود است. اتکال به خدا بکنید، غلبه به هر چیز می کنید. پیغمبر اسلام با آنکه یک نفر بود در مقابل همه دشمن ها، با اتکال به خدا غلبه کرد بر همه. و وقتی وارد مکه شد- مکه ای که او را آنقدر زجر داده بودند- وارد مکه شد، پیروزمندانه با فتح، با نصر وارد شد و دنیا را روشن کرد. نهضت رسول اکرم نهضت انسانی بود، نهضت الهی بود؛ مثل قدرت های دیگر نبود که شیطانی است [و] برای منافع شخصی یا برای دولتداری قیام کردند و آدمکشی می کنند. خیر، یک قدرت الهی دنبال این بود.

تعلیمات الهی بود که ملت هایی که به سنگ پرستی و بت پرستی و آتش پرستی و بدتر از این ها مبتلا بودند، این ها را. .. موحد کرد، و نور توحید و پرچم توحید را بر همه ممالک اسلام سایه افکن کرد. برای اینکه اتکالش به خدا بود، جبرئیل امین پشت سرش بود.

شما هم اتکال به خدا کنید. تا جبرئیل امین پشت سر شما با شما همراه باشد، فرشتگان با شما همراه باشند.[35]

تاریخ باید سرمشق ما باشد و ما وقتی که تاریخ را نگاه می کنید، تحولاتی که پیدا شده است در اسلام و در مسلمین، هرجا که قوت ایمان در کار بوده است و مردم و مسلمین به قوت ایمان حرکت می کردند، نصر با آن ها همراه بوده است. و هر وقت برای رسیدن به آمال دنیایی بوده است، نصر از آن ها فرار می کرده است.

تعلیمات انبیا و تعلیم نبی اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- این است که با قدرت های معنوی، شما می توانید پیش ببرید. آن قوه های معنوی که پشت سر مسلمین بود و ملائکه الله که قدرت معنوی بود موجب شد که مسلمین در کمتر از نیم قرن بر همه معموره دنیا سلطه پیدا کنند. ما باید از تاریخ عبرت بگیریم. آن قوت که یک دولت قوی ما داشتیم- مثل دولت عثمانی- در مقابل شوروی، در مقابل ژاپن می ایستاد و گاه غلبه می کرد. دشمنان ما وقتی سلطه پیدا کردند، این مملکت پهناور را تکه تکه کردند و هرکدام را به دست یکی از عمال خودشان دادند و بین آن ها مع الأسف تفرقه انداختند، و این موجب شد که مسلمین و اسلام ضعیف شد و مُسْتَعْمِرین بر ما غلبه کردند. ما باید از این امور عبرت بگیرید، و دولت ها ما از این معانی و از این امر تاریخی عبرت بگیرند و اختلافات خودشان را رفع کنند. اگر این ها با هم مجتمع بشوند یک قدرتی خواهند داشت که هیچ قدرتی با آن ها معارضه نمی کند، البته به شرط ایمان کامل.[36]

فصل چهارم: الگوهای اقتدار
پیامبران به تنهایی در برابر طاغوت ها
مردهای تاری بسیاریشان تنها ایستادند در مقابل قدرت ها. حضرت ابراهیم تنهایی ایستاد و بت ها را شکست؛ که وقتی آمدند گفتند که یک کسی به او- ابراهیم- می گفتند این کار را باید کرده باشد. تنهایی قیام کرد در مقابل بت پرست ها و در مقابل شیطان وقت، و از تنهایی نترسید برای این که این قیامْ قیامِ لله بود، برای خدا بود. و چون قیام برای خدا بود، هر دو طرفش نفع است. چه پیش ببرد نفع برده است، چه پیش نبرد باز هم نفع برده است. یکی از دو خوبی ها را دارد: یا خوبی دنیایی دارد؛ یا اگر دنیا گیرش نیامد، خوبی آخرتی آن بلااشکال است و هست. [37]

فصل پنجم: شیوه های رسیدن به اقتدار
1. باور به توانایی خود
هر کاری را که انسان باورش این است که ضعیف است، نسبت به آن کار، نمی تواند آن کار را انجام بدهد هر قدر، قدرت ارتشی زیاد باشد، لکن قدرت روحی نداشته باشد و باورش آمده باشد که در مقابل فلان قدرت و فلان قدرت نمی تواند ایستادگی کند، این ارتش محکوم به شکست است.[38]

شما (مردم) قیام مردانه کردید و در مقابل آن ها (اجانب) ایستادید و همه آن ها را دستشان را از کشور خودتان قطع کردید و دیدید که یک مطلبی است، امکان دارد و شما خودتان می توانید در عین حالی که قدرت نظامیتان مثل آن ها نیست و قدرت صنعتی تان مثل آن ها نیست. لکن می توانید، ایستادگی کنید و یک ملت وقتی که یک مطلب را باور کرد که می تواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساس باور این دو مطلب است: باور ضعف و سستی و ناتوانی و باور قدرت و قوه و توانایی. اگر ملت این باور را داشته باشد که ما می توانیم، در مقابل قدرت های بزرگ بایستیم. این باور اسباب این می شود که توانایی پیدا می کند و در مقابل قدرت های بزرگ ایستادگی می کنند.[39]

2. ایمان به خدا
غفلت از مبدأ قدرت، انسان را هلاکت می رساند. مبدأ قدرت، اوست و همه چیز به دست اوست و ما چیزی نیستیم. ما شکر می کنیم که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرده است و از قدرت لایزال خودش یک ذره ای، یک جلوه مختصری در این کشور بذل کرده است، عنایت کرده است.[40]

ثمره اعتقاد به قدرت خدا
وقتی که مطلبْ الهی شد، دیگر خوف از قدرت ها [نیست؛] هیچ قدرتی مثل قدرت خدا نیست. خوف از قدرت ها کسانی باید داشته باشند که اعتقاد به خدای تبارک و تعالی ندارند. مسلمین، مؤمنینی که اعتقاد دارند به مبدأ قدرت، این ها از قدرت ها نباید بترسند. پیغمبر اکرم که ایمان به قدرت مطلق خدای تبارک و تعالی داشت، در صورتی که عددشان کم بود و چیزی نبود و فقیر هم بودند، از همین فقیرها بیچاره بودند، لکن قدرت ایمان داشتند و قیام کردند و قدرت ها را یکی بعد از دیگری شکستند، و همه را دعوت به توحید کردند، توحید را در جامعه رشد دادند.[41]

ما باید برای خدا کار بکنیم. کسی که برای خدا کار می کند، در هیچ جهت، شکست نمی خورد. بر فرض این که بریزند و یکی از قدرت های بزرگ- مثلًا، فرض کنید- بریزند و همه ایران را از بین ببرند، ما باز شکست نخورده ایم. در تاریخ محفوظ است این فداکاری همه ملت ما و هر کس بخواهد جلوی این را بگیرد، دیگر نمی تواند. تاریخ ثبت کرده است این امور را [42]

شاه هم تکیه کرده بود بر امریکا و انگلیس و چین و اسرائیل و همه این ها. لکن تکیه گاه ها سست است. آن تکیه گاهی غیرسست و سنگین و مستحکم است که خدا باشد. خدا تکیه گاه است. و من به ایشان [یاسر عرفات ] و به ملت خودم و به ملت ایشان این توصیه را می کنیم همیشه، به این که همیشه خدا را در نظر داشته باشند و نظر به این قدرت ها نداشته باشند؛ اعتماد بر مادیات نکنند بلکه اعتماد بر معنویات بکنند. قدرت خدا فوق همه قدرت هاست. و لهذا ما دیدیم که ملتی که مستضعف بود و هیچ نداشت بر تمام قوا غلبه کرد، و ان شاءالله می کند. و ما از هیچ چیز نمی ترسیم وقتی که با خدا باشیم؛ برای این که اگر کشته بشویم و با خدا باشیم سعادتمندیم و اگر بکشیم هم سعادتمندیم.[43]

گزین گویه ها
1.اسلام از خدا می خواهد که شما بر همه مقدرات عالم حکومت کنید.

2.مسلمین باید توجه به قدرت اسلام داشته باشند. این قدرت اسلام بود که با دست خالی یک ملتی را بر یک دولت غاصب بزرگ و ابرقدرت های بزرگ عالم غلبه داد، این قدرت اسلام بود. چرا مسلمین از این قدرت غافلند؟ چرا دولت های اسلامی از این قدرت اسلام غافل هستند.

3.قدرتمندی به این است که نظاممان را از گرفتاری ای که امریکا برایش پیش آورده نجات بدهیم، و یک نظام متکی بر ملتْ ما ایجاد بکنیم نه یک نظامِ متکی بر مستشارهای امریکا. و استقلالمان را هم حفظ بکنیم و یک مملکت مستقل باشیم نه یک مملکتی که همه چیز آن در دست دیگران است؛ تا به واسطه این، ثبات پیدا بکند مملکت ما.

4.انسان می خواهد، قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است، دل نبسته است.

5.قدرتمندان و ابرقدرتان به هر قدرتی برسند دنبال قدرت فوق آن می گردند، و علم طلبان به هر مرتبه از علم برسند مافوق آن را می خواهند و گم شده خود را که خود غافل از آنند در آن نمی یابند.

6.قدرت ها باید اعمال اگر شد برای جلوگیری از فساد باشد نه خودش فساد بیاورد

7.قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غیرمهذب برسد خطر دارد. قدرت خودش یک کمال است.

8.قدرت طلبی در هر که باشد، این اسباب این می شود که زمین بخورد. قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است.

9.قدرت حق تعالی است که جلوه اش، جلوه ضعیفش در سرتاسر عالم طبیعت پیدا شده است.

10.قلب انسان قدرت مطلق طلب است.

11.شما بدانید، هر چه تبلیغات دنیا و شیاطین دنیا بر ضد شما می گویند، دلیل بر قدرت شماست.

12.اگر شما قدرتمند نبودید که آن ها با شما مقابله نمی کردند.

13.و امیدوارم که شما در هر دو مرتبه، هم در جانب روح و هم در جانب جسم، خودتان را تقویت کنید. و تقویت در جانب روح به این است که توجهتان به خدای تبارک و تعالی زیاد باشد؛ اتکایتان به قدرت لایزال حق تعالی باشد، و نظرتان نظر الهی باشد و تبعیت از احکام خدا بکنید؛ و در جسم و جان هر دو فداکار اسلام باشید.

14.سیره انبیا برای این بوده است که در مقابل طاغوت محکم می ایستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفین و مستمندان فروتن بودند.

15.این قدرتی بود که ایمان به خدا این قدرت را آورد؛ این تحولی بود که به دست خدا واقع شد.

16.وقتی انسان دید که همه چیز از اوست، دیگر از هیچ قدرتی نمی ترسد.

17.پیش ما، قدرت اسلام فوق قدرت های مادی ابرقدرت هاست.

18.این قدرت مذهب و معنویت است؛ اتکا ما به خداوند و به معنویت است؛ و هیچ قدرتی در عالم نمی تواند در مقابلش بایستند.

19.هر کاری را که انسان باورش این است که ضعیف است، نسبت به آن کار، نمی تواند آن کار را انجام بدهد هر قدر، قدرت ارتشی زیاد باشد، لکن قدرت روحی نداشته باشد و باورش آمده باشد که در مقابل فلان قدرت و فلان قدرت نمی تواند ایستادگی کند، این ارتش محکوم به شکست است.

20.غفلت از مبدأ قدرت، انسان را هلاکت می رساند.

21.وقتی که مطلبْ الهی شد، دیگر خوف از قدرت ها [نیست؛] هیچ قدرتی مثل قدرت خدا نیست. خوف از قدرت ها کسانی باید داشته باشند که اعتقاد به خدای تبارک و تعالی ندارند.

منابع اصلی
صحیفه امام، ج 1، ج 13، ج 5، ج 16، ج 9، ج 20، ج 16، ج 18، ج 19، ج 15، ج 7، ج 8، ج 6، ج 10، ج 12، ج 14.
چهل حدیث
نامه امام به گورباچف
منابع تکمیلی
الف- کتاب ها
1.اقتدار ملی: جامعه شناسی قدرت از دیدگاه امام خمینی، اصغر افتخاری، 1380

2.مشروعیت قدرت از دیدگاه امام خمینی، علی خالقی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1381

3.رویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی، ج 1، (محور 2، جلسه 3: دیدگاه امام خمینی (ره) درباره «وابستگی» و «خودکفایی» (اصل نه مشرقی نه غربی): عبدا. .. قصیر)، به کوشش علی داستانی بیرکی، ترجمه مهدی سرحدی، انتشارات ستاد بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی (ره)، تهران 1379.

4.توسعه و نظام بهره ور در منظر امام خمینی (ره)، سیدحسین پیمان، انتشارات وثقی، 1374.

5.امام خمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (1)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378.

6.امام خمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (2)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378.

7.نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی، محمدحسن حسنی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، تهران، 1378.

ب- مقالات
1.سرآمدی امام خمینی در زمینه اقتدار ملی، حسین هرورانی، رسالت، 8/10/83

2.اقتدار ملی: جامعه شناسی سیاسی قدرت از دیدگاه امام خمینی، اصغر افتخاری، جام جم،24/8/80

3.رابطه ایران و آمریکا از دیدگاه امام خمینی، داود زندی، حضور، 92

4.امام خمینی و روابط بین الملل، محمد سادات، حکومت اسلامی، 21

5.امام خمینی مظهر عزت اسلامی، محمد خاتمی، جمهوری اسلامی، 28/10/81

6.جلوه های عزت و افتخار حسینی (ع) در گفتار امام خمینی، عبدا. .. مرتضوی، جمهوری اسلامی، 8/4/81

7.مظهر اسم عزیمی، رسالت، 18/12/83

8.گامی فراتر از اقتدار، صالح اسکندری، رسالت، 6/8/81

9. قدرت از دیدگاه امام خمینی، محمد باوی، علوم سیاسی، 2

10.قدرت در اندیشه سیاسی امام خمینی، پرویز علوی، انتخاب

11.قدرت در گفتمان امام خمینی، سیاست رووز، 25/10/82

12.فرزانگی و قدرت، درآمدی بر قدرت در اندیشه امام خمینی، اصغر افتخاری، دانشگاه اسلامی، 10. 9

ج- پایان نامه ها
1.قدرت در اندیشه سیاسی امام خمینی، علی فلاح زاده، کارشناسی ارشد علوم سیاسی، مرکز آموزش های عالی تربیت مربی عقیدتی سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1380

2.منابع قدرت روحانیت شیعه ایران، سیدحسن ملائکه، کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، 1374

3.ولایت فقیه قدرت و نظارت از دیدگاه امام خمینی، محمد بادی، کارشناسی ارشد، علوم سیاسی، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی، 1376

4.منابع قدرت روحانیت شیعه ایران، سیدحسن ملائکه، علوم سیاسی، 73. 1374

5.نظام ولایت فقیه و روابط بین الملل، رقیه موسوی فر، روابط بین الملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، 73. 1372

6.تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبش اخوان المسلمین، عباس خامه یار، روابط بین الملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه امام صادق (ع)، 71. 1370

7.تأثیر اندیشه های حضرت امام در روابط بین الملل، مجید ترابی، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه.

پی نوشت

[1]  صحیفه امام  ج 1، ص 294

[2]  صحیفه امام  ج 13، ص 279

[3]  صحیفه امام  ج 5، ص 96

[4] صحیفه امام  ج 5، ص 98

[5] چهل حديث، ص 53

[6] از نامه امام به گورباچف، ج 21، ص 223

[7] صحیفه امام  ج 16، ص 212

[8] صحیفه امام  ج 20، ص 440

[9] صحیفه امام  ج 9، ص 252

[10] صحیفه امام  ج 16، ص 282

[11] صحیفه امام  ج 18، ص 210

[12] صحیفه امام  ج 16، ص 460

[13] صحیفه امام  ج 18/ ص 206

[14] صحیفه امام  ج 19، ص 250- 249

[15] صحیفه امام  ج 15، ص 473

[16] صحیفه امام  ج 15، ص 340

[17] صحیفه امام  ج 19، ص 437- 436

[18] صحیفه امام  صحيفه ج 19، ص 376

[19] صحیفه امام  ج 7، صص 438 و 439

[20] صحیفه امام  ج 19 ص 236

[21] صحیفه امام  ج 16، ص 463

[22] صحیفه امام  ج 8، ص 250

[23] صحیفه امام  ج 6، صص 329 و 330

[24] صحیفه امام  ج 10، ص 75

[25] صحیفه امام  ج 16، ص 451

[26] صحیفه امام  ج 8، ص 201

[27] صحیفه امام  ج 19، ص 237- 236

[28] صحیفه امام  ج 19، ص 355- 354

[29] صحیفه امام  صحيفه ج 5، ص 290

[30] صحیفه امام  ج 5، ص 90

[31] صحیفه امام  ج 12، ص 378

[32] صحیفه امام  صحيفه ج 12، ص 284

[33] صحیفه امام  ج 7، صص 135 و 136

[34] صحیفه امام  ج 6، ص 310- 309

[35] صحیفه امام  ج 6، ص 243

[36] صحیفه امام  ج 7، صص 67 و 68

[37] صحیفه امام  ج 5، ص 35

[38] صحیفه امام  ج 14، ص 306

[39] صحیفه امام  ج 14، ص 308- 307

[40] صحیفه امام  ج 18، ص 161

[41] صحیفه امام  ج 5، ص 36

[42] صحیفه امام  ج 16، ص 403

[43] صحیفه امام  ج 6، ص 180

 منبع : تجلى پيام، امام خمينى (ره) ، ص: 423 ,

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه