کتاب دخترتان تا چهارده سالگی

کتاب دخترتان تا چهارده سالگی


کتاب دخترتان تا چهارده سالگی نوشته‌ی کریستین نورتراپ، وضعیت دختران را از تولد تا قبل نوجوانی مورد مطالعه و بازبینى دقیق قرار می‌دهد و به نکاتى اشاره دارد که براى پرورش و تربیت فرزندی کارا و مستقل مورد نیاز است.

آنچه این اثر را دلنشین مى‌سازد سبک نوشتار آن است؛ شما احساس مى‌کنید مشغول خواندن رمانى عاطفى هستید نه یک اثر تحقیقى و علمى. کتاب دخترتان تا چهارده سالگی (Mother - daughter wisdom) برای همه‌ى مادران و دختران بسیار مفید و لذت‌بخش است. در این اثر، نورتراپ مراحل رشد را به خانه تشبیه مى‌کند. سنگ پایه‌هاى خانه با لقاح و تولد پى‌ریزى مى‌شود. رحم، زیربناى خانه است سپس وارد اتاق‌ها مى‌شوید. در هر اتاقى، ابتدا بچه، سپس نوجوان و آنگاه بزرگسال فرصت دارد با چالش‌هاى آن اتاق روبه‌رو شود.

کریستین نورتراپ (Christiane Northrup) درباره‌ى معجزه‌ى لقاح و معجزه‌ى خلقت، با زبانى بسیار شیرین و شاعرانه صحبت مى‌کند. سپس درباره‌ی درد زایمان، تولد و اصول خردمندانه‌اى که هر زنى در این رابطه باید بداند، توضیح مى‌دهد. سه ماه اول تولد، احساس جداناپذیرى مادر از نوزاد، بحث زیبا و دل‌انگیز دیگرى است که او به آن مى‌پردازد و اینکه از همان ابتدا هر چه مادر بیشتر روى سلامتى بچه سرمایه‌گذارى کند، در آینده بازده بیشترى دریافت مى‌کند.

نویسنده به تفصیل و با دلایل علمى روشن به فرآیند بى‌شمار و غیر قابل توصیف شیر مادر مى‌پردازد و به مادرها توصیه مى‌کند فرزند خود را از این نعمت جبران‌ناپذیر محروم نسازند. نکته‌ی بسیار جالبى که نورتراپ به آن اشاره دارد، این است که اگرچه رفتار مادر روى سلامت جسمى و روحى دختر تأثیرى غیر قابل انکار دارد، ولى روح دختر که تعیین کننده خلق و خوى اوست، جدا و مستقل است. روح فرد، فراسوى زمان و مکان است و با ژن‌ها، محیط، طبیعت یا تغذیه قابل توصیف نیست. روح به گستره رمز و رازها تعلق دارد. احساس گناه دختر به دنیا آمدن، چگونگى مراقبت از خود، عوارض پس از زایمان، از جمله افسردگى، همه و همه در این کتاب مورد بررسى قرار گرفته‌اند.

پس از دوران شیرخوارگى نوبت به اتاق اول، از سه ماهگى تا هفت سالگى مى‌رسد. بچه از طریق دهان، دنیا را تجربه مى‌کند و بى‌دلیل نیست که هر چه در کودکى مى‌بیند ابتدا در دهان مى‌گذارد. نورتراپ بر این عقیده است که جمله‌ى معروف «دستى که گهواره را تکان مى‌دهد، همان دستى است که بر دنیا حکومت مى‌کند.» چندان دور از حقیقت نیست. در این قسمت از کتاب ساختار مغز و ویژگى‌هاى عملکرد آن که بسیار خواندنى و جالب توجه است توصیف مى‌شود. سپس به محدودیت‌هایى که مادر ضمن دادن آزادى به دختر براى او قائل شود و در هیچ کدام زیاده‌روى نکند، اشاره شده است؛ مشکلاتى که کم کم دختر خود را با آن روبه‌رو مى‌بیند، که برجسته‌ترین آن‌ها احساس حقارت است.

درباره ساختار سیستم ایمنى، اهمیت و آسیب‌پذیرى آن، مطالبی بسیار جالب وجود دارد. نکته ظریف این است که همه‌ی بچه‌ها در سراسر دنیا با شوق و عشقى وصف‌ناپذیر به دنیا مى‌آیند و این رفتار و برخورد با آن‌هاست که شخصیت دیگرى از آن‌ها مى‌سازد. ارائه‌ی رهنمودهایى براى جبران اشتباهاتى که مادر در هفت سال اول زندگى کودک مرتکب شده در این قسمت آمده است.

در اتاق دوم، مراحل رشد از هفت تا چهارده سالگى بررسى شده است. درباره اخلاقیات و تأثیر آن به تفصیل گفت‌وگو و توصیه‌هاى سودمندى براى تقویت و بالا بردن حس عزت نفس دختر به مادر شده است. در این قسمت نویسنده اطلاعاتى ارزنده و عملى درباره‌ى تغذیه در اختیار خواننده قرار مى‌دهد. با احساس فردیت و استقلال‌طلبى، دختر به تدریج خود را از مادر جدا کرده و بودن با دوستان و رفقا را به همنشینى دائم با مادر ترجیح مى‌دهد. مادر که کم کم خود را جدا و تنها احساس مى‌کند، شاهد جدایى گلی است که از جان و دل پرورده است. این جدایى البته ظاهرى است و رشته‌هاى دوستى و پیوندى که بین مادر و دختر در طول زمان به وجود آمده تا ابدیت گسسته نمى‌شود. کتاب دیگر نویسنده به اتاق سوم، یعنى فضاى دختران نوجوان، وارد مى‌شود.

در بخشی از کتاب دخترتان تا چهارده سالگی می‌خوانیم:

من در منچستر انگلستان به دنیا آمدم، دختر مادرى بودم که ازدواج نکرده بود و آشکار بود که علاقه‌اى به من ندارد. نمى‌دانستم پدرم که بود و مادر در این مورد با من حرفى نمى‌زد. احساس مى‌کردم حضور من امید و رویاهاى او را به کلى از بین برده است. نهایتاً خانه را ترک کردم و در مناطق گوناگون شروع به کار نمودم همواره در جست و جوى زندگى بهترى بودم. اگرچه دختر عمو و خویشاوندى در اطراف و اکناف داشتم، ولى هرگز با مادرم راحت نبودم. نهایتاً از آمریکا سر در آوردم، جایى که به عنوان پرستار بچه کار مى‌کردم. در آنجا بود که همسرم را یافتم. زمانى که بچه اولم را به دنیا آوردم مادرم آمد تا با ما زندگى کند. بودن در کنار نوه ظاهراً چیزى را در درون او شکست.

او شروع به گفتن حرف‌هایى کرد که تاکنون از آن بى‌خبر بودم، چگونه مادربزرگم مراقبت از من را به عهده گرفته بود تا مادرم بتواند به مدرسه برگردد، مادربزرگم فوت کرد و مادرم با من تنها ماند. او کوچک‌ترین دانشى در مورد مراقبت از بچه نداشت و در هجده سالگى احساس کرد خیلى جوان‌تر از آن است که گرفتار یک بچه تازه به دنیا آمده باشد. من رنجش او را احساس و درونى کردم. ولى با مشاهده نوزاد جدید، همه گذشته، ناگهان به سطح آمد و ما توانستیم یکدیگر را براى همه پنهان‌کارى‌ها و عدم تفاهم‌ها ببخشیم. او مى‌گوید بچه من بالاترین موهبتى است که در زندگى نصیب او شده. او خیلى خوشحال است که مرا داشته است. او بهترین مادربزرگ دنیاست.

گاهى پیوند دختر مادر قابل شفابخشى نیست حتى اگر دختر، بچه‌اى به دنیا آورد. یا ممکن است به دلایلى به هنگام به دنیا آوردن نوه، مادربزرگ حضور نداشته باشد. این شرایط مى‌تواند منجر به افسردگى پس از زایمان گردد.

یکى از بیمارانم مادر الکلى دارد. مادر الکلى‌اش براى همه بچه‌هایش پرستار تمام وقت داشت، نه به آن‌ها شیر داده و نه هرگز شب‌ها براى آن‌ها بلند شده بود. زمانى که بیمارم صاحب اولین فرزند شد و از مادر خواست به او کمک کند، دختر دیوانه شد وقتى مادر با حالت سستى وارد منزل او شد و تازه انتظار داشت دختر از او مراقبت کند! بیمارم متوجه شد که مادرش خیلى بیشتر از او به حمایت و مراقبت نیاز دارد. این رخداد آغازى بود براى افسردگى پس از زایمان که بیمارم به آن مبتلا شد. وقتى بچه‌هاى بعدى را به دنیا آورد مى‌دانست که نمى‌تواند از مادرش کمک بگیرد و دیگر هم مبتلا به افسردگى نشد.

فهرست مطالب
پیش‌گفتار مترجم
مقدمه
سنگ پایه‌ى سلامت مادر دختر
1: معجزه لقاح
2: دوران پس از زایمان
اتاق 1: سه ماهگى تا هفت سالگى
3: مغزِ عاطفى
4: خرد دهان واندرونه
5: سیستم ایمنى
6: نقشه‌هاى عشق
اتاق 2: هفت تا چهارده سالگى
7: سن منطق
8: آناتومى عزت نفس
9: بخورید براى آنکه زندگى کنید
10: مکتب دوستى

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه