کتاب مهارتی که جا ماند...

کتاب مهارتی که جا ماند...

کتاب مهارتی که جا ماند... به قلم حسین غیاثی، راهکارهایی ساده و عملی با مثال‌های بومی و ایرانی برای داشتن یک زندگی شادتر ارائه می‌دهد.

حل و مدیریت تعارضات در زندگی، یک مهارت ضروری است که مبحث آموزشی‌اش در دوران تحصیل‌مان جا ماند و جای خالی‌اش در جعبه ابزار مهارت‌هایمان به شدت خالی‌ است.

یک کتاب خوب در مورد چگونگی حل و مدیریت تعارضات برای هر کسی شدیداً مورد نیاز است. توانایی حل تعارض هم در زندگی شخصی‌تان و هم در شغل شما یک مهارت مفید است که باید یه دست آورده شود. نویسنده برای نوشتن این کتاب با 500 نفر مصاحبه کرده و آن را با سبکی غیرمعمول (خاص)، آسان، با مثال‌ها و داستان‌های ملموس به خوبی نوشته است. ساختاربندی خوبی دارد و کاملاً کاربردی است و قطعاً ارزش خواندنش دارد.

به احتمال زیاد، شما هم یکی از شرایط زیر را تجربه کرده‌اید. مثلاً:
- فرزندتان قول یک ساعت بازی کامپیوتری را داده بوده اما…
- با پدر و مادر خود بر سر زمان بازی کردن با تبلت و… توافق ندارید.
- با دوست‌تان قرار گذاشته‌اید و او برای چهارمین بار است که تقریباً نیم ساعت دیر می‌کند.
- وقتی بعد از یک روز سخت کاری به خانه می‌آیید و همسرتان از شما می‌خواهد که بیرون بروید.
- با همسر خود بر سر مدیریت بحران‌های مالی پیش آمده اختلاف نظر دارید.
- با همسر خود بر سر این که فرزندتان را به مدرسه خصوصی بفرستید یا دولتی اختلاف نظر دارید.
- همسرتان از شما می‌خواهد که به منزل یکی از فامیل بروید؛ درحالی که شما اصلاً رابطه‌ی خوبی با آن شخص ندارید.
- مشتری از شما درخواست تخفیفی را دارد که موجب ضرر شماست و روی حرفش هم مؤدبانه پافشاری می‌کند.
- بر سر نحوه‌ی انجام یک پروژه‌ی مهم با اعضای تیم‌تان اختلاف نظر دارید.
- کارمندتان زمان شروع جلسه را اشتباه به شما خبر داده و شما دیر به جلسه رسیده‌اید.
- همسایه‌تان صدای تلویزیونش به قدری است که شما را آزار می‌دهد و تا به حال 3 بار هم با او صحبت کرده‌اید اما…
- در صف ایستاده‌اید؛ ناگهان شخصی شما را نادیده گرفته و جلوتر از شما داخل صف می‌شود.
- در کلاسی نشسته‌اید؛ ناگهان یک نفر می‌آید و به شما می‌گوید که اینجا جای من است و لطفاً بلند شوید.

خب حتماً شما در هر یک از این شرایط، واکنشی از خود نشان داده‌اید و سؤال این است که واکنش‌تان تا چه اندازه مؤثر بوده و اینکه آیا آن مسئله به طور کامل حل شده؟ اگر این موارد ذهن‌تان را درگیر کرده‌ است و احساس می‌کنید که برای ایجاد تغییر نیاز به برنامه دارید، این کتاب برایتان مفید خواهد بود. به این فکر کنید که با این روند، حال ارتباطات‌تان در 3 سال آینده چطور است...

جملات برگزیدۀ کتاب مهارتی که جا ماند:

- تفاهم یعنی توانایی حل و مدیریت تعارض‌ها.
- هرچقدر به داشته‌ها یا علاقه‌ها توجه کنیم؛ ارتباط بهتر شکل می‌گیرد.
- 10 درصد تعارض‌ها به دلیل تفاوت نظرات و 90 درصد آن‌ها به دلیل بیان و تن صدای ماست.
- اگر اهمیت روابط را می‌دانستید؛ بیشتر از حساب بانکی‌تان روی آن سرمایه‌گذاری می‌کردید.
- امروز کارهایی را می‌کنم که دیگران حاضر نیستند انجام دهند؛ تا فردا کارهایی را بکنم که دیگران قادر نیستند انجامش دهند.

در بخشی از کتاب مهارتی که جا ماند می‌خوانیم:

نوه گاندی تعریف می‌کند: روزی قرار بود که من پدرم را با ماشین به محل کارش ببرم و بعد از تمام شدن جلسه اون رو به خونه برگردونم که حدود 15 کیلومتر با محل کارش فاصله داشت. وقتی که ما به محل کار پدرم رسیدیم از من خواست که در این فاصله زمانی ماشین را به تعمیرگاه ببرم و راس ساعت 5 جلوی محل کارش منتظرش باشم. وقتی که ماشین را به تعمیرگاه بردم، خیلی زود مشکل ماشین حل شد. من هم ماشین را برداشتم و راه افتادم. در این فکر بودم که توی این چند ساعت چه کار کنم. چشمم به یک سینما افتاد. ماشین رو پارک کردم. اون روز سینما با هر بلیط، 2 فیلم رو پخش می‌کرد و من اونقدر غرق تماشای فیلم شده بودم که حتی تا آخر فیلم دوم به ساعتم یک نگاه هم نکردم. وقتی که از سینما بیرون اومدم ساعت 6 و پنج دقیقه شده بود. من به سرعت به سمت محل کار پدرم رفتم. دیدم که پدرم خیلی آروم منتظر من ایستاده. من از ماشین پیاده شدم و خیلی از پدرم معذرت‌خواهی کردم.

اون با خونسردی پرسید: چرا دیر کردی؟ نگرانت شدم اتفاقی افتاده بود؟ و من در جواب گفتم: نه. تقصیر تعمیرکار ماشین بود. خیلی طول کشید که بفهمه مشکل چیه و تا درستش کرد خیلی دیر شده بود. پدرم حرفی نزد. فقط به من گفت: تو با ماشین برو خونه. من باید تا خونه پیاده بیام. من تعجب کردم و پرسیدم: امّا تا خونه خیلی راهه. مطمئنید که می‌خواید این مسیر رو پیاده طی کنید؟ پدرم گفت: پسرم، تو الآن هفده ساله‌ای و من در این مدت نتونستم اعتماد تو رو نسبت به خودم جلب کنم. من دارم یک جای کار، اشتباه می‌کنم. باید امروز تا خونه پیاده بیام و فکر کنم به این که چطور می‌تونم پدر بهتری برای تو باشم. (اون بعدها برای پسرش تعریف می‌کنه که اون روز چون نگرانش شده زنگ زده به تعمیرگاه و اون‌ها گفتن که کار ماشین خیلی زود تمام شده.) آرون باز هم از پدرش عذرخواهی می‌کنه و از اون می‌خواد که سوار ماشین بشه. اما پدرش سوار نمی‌شه و میگه تو برو. من خودم پیاده میام. آرون هم تمام راه را آروم پشت سر پدرش رانندگی می‌کنه و بارها از اون می‌خواد که سوار بشه. اون‌ها بعد از 5 ساعت و نیم به خونه می‌رسند و پدرش مستقیم به اتاقش می‌ره و می‌خوابه.

فهرست مطالب
مقدمه پروفسور کریس کرافت
مقدمه‌ی من
فصل آخر
قبل از هر چیز
این کتاب به درد چه کسانی نمی‌خورد؟!
فصل یک: تعارض چیست؟
دوران آشنایی
ما چه زمان‌هایی رفتار می‌کنیم؟
چرا تعارض در روابط انسانی وجود دارد؟
چه کسانی تعارض ندارند؟
آش با جاش!
انتخاب با شماست!
فصل دو: چرا حل تعارض مهمه؟ آیا بلدیم حلش کنیم؟
1 می‌دونید اگر تعارض مدیریت نشه؛ چی می‌شه؟
2 واکسیناسیون... !
3 رفتارهای ما
1 مغز جدید
2 مغز میانی
3 مغز قدیم
استاد شدن در حل تعارض چه فایده‌ای دارد؟
الآن چطور عمل می‌کنیم؟
فصل سه: اشتباهات رایج ما
1 کپسول حل تعارض
2 مجبورش می‌کنم جور دیگری رفتار کند!
3 اینقدر بهش محبت می‌کنم تا عوض بشه!
4 توجه به نقاط اشتباه...
5 به جای توجه روی خودمان روی دیگران توجه می‌کنیم
فصل چهار: چطور تعارض را حل یا مدیریت کنیم؟
مدیریت تعارض مثل خلبانیه
چه کسانی در کابین هستند؟
کسی را به زور نمی‌توان "کمک خلبان" کرد
ارتباط موثر؟! دقیقا یعنی چی؟
1 پاک‌سازی کابین از هرگونه عامل تهدید کننده: امن سازی
2 ساخت پل طلایی برای سالم بازگشتن غرور (قانون پل طلایی)
توان نگاه‌کردن از دید طرف مقابل
معجزه‌ی سوال
ای‌وای از شبکه‌های مجازی
تنها رسانه برای حل تعارض
مدیریت توجهات
اول باید بگی که خودت حاضری چه‌کار کنی؟
سیستم رفتاری حل تعارض
این سیستم چگونه کار می‌کند؟
کدوم سبک بهتره؟
حرف آخر

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه