فدائیان اسلام؛ مبارزانی آرمان‌گرا برای تحقق احکام الهی

فدائیان اسلام؛ مبارزانی آرمان‌گرا برای تحقق احکام الهی

جمعیت فداییان اسلام از پیشتازان جهاد مسلحانه به رهبری سیدنواب صفوی به شمار می‌روند که بیشتر از خانواده‌های متدین، کم‌درآمد، بازاریان خرده‌پا و جوانان بودند و شور و شوق مبارزه انقلابی در سر داشتند. این جمعیت در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی نقش ویژه‌ای را در تحول اندیشه‌های سیاسی، شکل‌گیری نهضت اسلامی و همچنین مبارزه برای تحقق احکام الهی ایفا کردند.

جمعیت فدائیان اسلام یکی از مهم ترین جنبش های مبارز اسلامی در فضایی بودند که کشور را انسداد سیاسی و رشد و گسترش استبداد رژیم پهلوی فراگرفته بود. از این رو آنها تلاش کردند تا به یک ایدئولوژی سیاسی فراگیر تبدیل شوند، اگرچه با تنگناهای عظیم اجتماعی، سیاسی و حتی عقیدتی روبرو شدند اما ناامید نشدند و تاثیر انکارناپذیرشان بر فرایند رخدادها و تحولات تاریخی دهه های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی غیرقابل کتمان است. این جمعیت عقیدتی و سیاسی در راستای هدف های خود دست به اسلحه می بردند و افرادی را که مانع خود می دیدند از میان برمی داشتند تا اینکه در ۲۷ دی ۱۳۳۴ خورشیدی رهبر این گروه یعنی سیدنواب صفوی به همراه چند تن از افراد شاخص آنها به وسیله عوامل رژیم به شهادت رسیدند. به مناسبت سالروز شهادت نواب صفوی و یارانش در این گزارش به سنخ شناسی افراد جمعیت فدائیان اسلام پرداخته می شود.

 

 

سیدمجتبی میرلوحی

سیدمجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی در خانواده ای روحانی در خانی آباد در جنوبی ترین نقطه تهران دیده به جهان گشود. نسبش از جانب مادر به دودمان صفویه و از طرف پدر به سادات معروف میرلوحی اصفهان می‌رسید. پس از پایان دوره ابتدایی، وارد مدرسه صنعتی آلمان شد و همزمان با آن به آموختن دروس حوزوی پرداخت تا اینکه با خروج رضاخان از کشور در ۱۳۲۰ خورشیدی به کارهای سیاسی روی آورد. در ۱۳۲۲ به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از مدتی کوتاه به آبادان منتقل شد. در آنجا به خاطر تبعیض میان کارگران و کارمندان خارجی و ایرانی به مبارزه برخاست و سرانجام به علت درگیری با مسوولان مافوق و عدم علاقه به محیط کار، آنجا را به قصد حوزه علمیه نجف ترک و دوستی و ارتباط نزدیکی با علامه امینی برقرار کرد. پس از مدتی از نجف به ایران بازگشت و هنگامی که طلبه ای ۲۲ ساله بود، برای اعلام وحدت هویت با بنیانگذاران نخستین دولت شیعی در ایران یعنی صفویه، برای خود نام سیدنواب صفوی را برگزید و در تهران با انتشار اعلامیه ای جمعیت فدائیان اسلام را بنا نهاد.

 

 

نواب صفوی چند جلسه مناظره با احمد کسروی نویسنده داشت و پس از مدتی به این نتیجه رسید که او قابل اصلاح نیست و به همین دلیل هم درصدد از میان بردنش برآمد اما در زمان حمله به کسروی، گلوله در تفنگ نواب گیر کرد و تنها توانست او را زخمی کند.

نواب در دهه ۲۰ خورشیدی به آیت الله کاشانی نزدیک بود اما رفته رفته میان آنها فاصله افتاد. در بهار ۱۳۳۰ خورشیدی و در زمان نخست وزیری محمد مصدق بود که نواب و بیشتر یارانش دستگیر شدند و تا ماه های پایانی ۱۳۳۱ خورشیدی در زندان ماندند تا اینکه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی دولت زاهدی پیام هایی از طرف دربار پهلوی برای همکاری نواب با حکومت فرستاد که آنها نپذیرفتند.

در شهریور ۱۳۳۲ خورشیدی نواب صفوی به دعوت سیدقطب از رهبران اخوان المسلمین برای شرکت در کنگره اسلامی قدس عازم بیت المقدس شد و در آن کنگره سخنان پرشوری ایراد کرد و مسلمانان را به وحدت برای آزاد سازی سرزمین فلسطین فراخواند. پس از آن از عراق، سوریه و لبنان بازدید کرد و در شهر صور لبنان با شرف الدین عاملی دیدار کرد و به دعوت اخوان المسلمین مصر به قاهره رفت و دوباره به ایران بازگشت.

پس از اینکه عملیات ترور ناموفق حسین علاء نخست وزیر انجام شد، نواب صفوی به همراه دیگر یارانش دستگیر شدند که شماری از آنها به همراه نواب صفوی در بامداد ۲۷ دی ۱۳۳۴ خورشیدی به شهادت رسیدند.

 

 

سیدعبدالحسین واحدی

سید عبدالحسین به عنوان مرد شماره ۲ جمعیت فدائیان اسلام شناخته می‌شد. او متولد شهرستان سنقر کرمانشاه بود که علوم مقدماتی را نزد پدرش خواند. سپس به قم و از آنجا به نجف رفت تا اینکه در همانجا و در دوران تحصیل با نواب صفوی آشنا شد و پس از بازگشت به ایران به همراه نواب جمعیت فدائیان اسلام را تاسیس کردند.

واحدی در ۱۱ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی، جلوی مسجد شاه، بیش از ۲ ساعت سخنرانی کرد و اعلام داشت که اگر حاجعلی رزم آرا نخست وزیر تا سه روز دیگر استعفا ندهد، فدائیان اسلام او را از صحنه روزگار محو خواهند کرد تا اینکه رزم آرا در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی در مسجد شاه تهران به قتل رسید.

 

 

واحدی پس از ترور نافرجام حسین علاء به طرف اهواز رفت تا نیت برآورده نشده مظفر ذوالقدر را محقق کند اما در میانه راه دستگیر و به دفتر تیمور بختیار رییس کل شهربانی کشور در تهران فرستاده شد و پس از درگیری لفظی با تیمور بختیار به ضرب گلوله به وسیله او در هفتم آذر ۱۳۳۴ خورشیدی به شهادت رسید.

 

سیدحسین امامی

سیدحسین امامی متولد ۱۳۰۳ خورشیدی در تهران بود. او پیش از حضور نواب صفوی در ایران به حلقه مبارزان با کسروی پیوسته بود اما ظاهراً به ارادت به او تظاهر می‌کرد و در حلقه حامیان او وارد شده بود تا از این طریق بتواند اخبار درون‌گروهی آنان را به دوستان خود برساند تا اینکه پس از نافرجام ماندن ترور کسروی به‌وسیله نواب صفوی وی به همراه برادرش علی محمد، کسروی را در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ خورشیدی در کاخ دادگستری به قتل رساندند و اگرچه دستگیر شدند اما با فشار علمای بزرگ شیعه و نیز افکار عمومی، رژیم مجبور به آزادی آنها شد تا اینکه چهار سال بعد عبدالحسین هژیر وزیر دربار را ترور کرد. ماجرا از این قرار بود که پس از برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس مؤسسان، محمدرضا پهلوی دستور برگزاری انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی را صادر کرد اما دربار در این انتخابات دست برد و مخالفان رژیم به مجلس راه نیافتند. جمعیت فدائیان اسلام که بنا بر درخواست آیت الله کاشانی از ملّیّون حمایت می‌کردند، این عمل را دسیسه عبدالحسین هژیر می‌دانستند. بنابراین سیدحسین امامی از اعضای فعال جمعیت فدائیان اسلام مأمور اعدام انقلابی هژیر شد و او را در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ خورشیدی ترور کرد.

 

 

امامی در جریان ترور بازداشت شد و از آن پس شکنجه‌های شبانه روزی او آغاز شد. بی پروایی امامی در اعتراف به قتل هژیر سبب شد که دادگاه، ۲ روز پس از ترور تشکیل جلسه دهد و حکم اعدام امامی را صادر کند. سرانجام رژیم از ترس اقدام فدائیان اسلام برای آزاد ساختن امامی، وی را در ساعت ۲ بامداد ۱۸ آبان، پنج روز پس از ترور هژیر، اعدام کرد.

 

خلیل طهماسبی

خلیل طهماسبی متولد ۱۳۰۲ خورشیدی در تهران و یک نجار بود که در میان دوستانش به استاد شهرت داشت و حتی نواب صفوی هم او را با همین نام صدا می‌کرد. آشنایی او با نواب صفوی به ۱۳۲۷ خورشیدی در منزل یکی از علما بازمی‌گشت که آنها با هم آشنا شدند.

طهماسبی همزمان با نهضت ملی شدن صنعت نفت در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی، حاجعلی رزم آرا نخست وزیر وقت را ترور کرد. این عمل موجب شد، شرایط برای تصویب لایحه ملی شدن نفت در مجلس فراهم آید. طهماسبی دستگیر می شود و سه روز پس از اعدام انقلابی رزم آرا، شهید نواب صفوی طی اعلامیه ای که با امضای فدائیان اسلام در ۱۹ اسفند منتشر شد، اعلام می دارد که او (خلیل طهماسبی که در بازجویی‌های اولیه خود را عبدالله موحد رستگار معرفی کرده بود) به دستور خدای جهان و به حکم قانون مقدس اسلام، خار کثیفی را از شاهراه اسلام و مسلمین برداشت و بزرگ ترین شکست را به گردانندگان چرخ های سیاست های شوم بیگانه وارد آورد و در پایان می افزاید: اگر کوچک ترین جسارتی به ساحت مقدس برادر رشید ما نموده و او را تا سه روز دیگر با کمال احترام و عذرخواهی آزاد ننمایید به حساب یک یک شما رسیده و به انتقام جنایات سابق و حاضرتان به یاری خدای توانا، دودمانتان را به باد نیستی می دهیم.

 

 

طهماسبی، ۲۰ ماه در زندان دادگستری می‌ماند تا اینکه در ۲۷ آبان ۱۳۳۱ خورشیدی پس از سقوط کابینه احمد قوام از زندان آزاد شد و پس از تصویب قانون معاف شدنش از مجازات در گفت وگویی با مطبوعات گفت: خیانت رزم آرا به وطن، بر ما (جمعیت فدائیان اسلام) محرز شده بود و من برانداختن او را برعهده گرفتم.

هرچند طهماسبی طبق قانون مصوب مجلس از مجازات معاف شده بود اما پس از سوء قصد به جان حسین علاء در ۲۷ دی ۱۳۳۴ خورشیدی به شهادت رسید.

 

مظفرعلی ذوالقدر 

مظفر علی ذوالقدر از پدر و مادری روستایی و در طبقه اجتماعی زحمتکش، اعتقادی و کشاورز در یکی از خانه های خشتی کرسف زنجان به دنیا آمده بود و کارهای ساده کارگری و بنایی و شاگردی نانوایی انجام می داد. پس از مدتی به آبادان سفر کرد. در آنجا با یکی از فدائیان اسلام آشنا و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی به تهران آمد و به نواب صفوی معرفی شد و در شمار یاران نزدیک او درآمد تا اینکه در ۱۳۳۴ خورشیدی، حسین علاء نخست وزیر وقت، تصمیم گرفت تا ایران را به پیمان استعماری سنتو ملحق سازد. این عمل با مخالفت فدائیان اسلام مواجه شد و آنان نیز ترور علاء را پی ریزی کردند. در ۲۵ آبان همان سال به مناسبت درگذشت سیدمصطفی کاشانی فرزند آیت الله کاشانی مراسمی در مسجد شاه تهران برگزار کردند و در ساعت چهار بعدازظهر، حسین علاء نخست وزیر پهلوی وارد مسجد شد. ذوالقدر با کفنی که روی آن با رنگ قرمز شعارهایی نوشته بودند در شبستان مسجد، به طرف او شلیک کرد اما گلوله در لوله گیر کرد و خارج نشد. در نتیجه، ذوالقدر با اسلحه به شدت به سر علاء کوبید که این عمل، خونریزی مختصری در سر او ایجاد کرد اما علاء زنده ماند و ۲ روز بعد جهت شرکت در افتتاحیه پیمان، راهی بغداد شد و ذوالقدر هم که دستگیر شده بود، مورد بازجویی و محاکمه قرار گرفت و در ۲۷ دی ۱۳۳۴ خورشیدی به شهادت رسید و در گورستان مسگرآباد تهران دفن شد.

 

 

دیدگاه کلی جمعیت

همه این افراد که به معرفی آنها پرداختیم در سازمانی با عنوان جمعیت فدائیان اسلام جمع شده بودند. این سازمان در ۱۳۲۵ خورشیدی به وسیله نواب صفوی تاسیس شد. آنها که برای مبارزه با تمام اشکال بی دینی گرد هم جمع شده بودند در نخستین اقدام خود سیداحمد کسروی نویسنده را به قتل رساندند و اگرچه آنها را در یک دادگاه نظامی محاکمه کردند اما تبرئه شدند. این جمعیت با آیت الله کاشانی همکاری کردند و او را در سازماندهی اعتصابات بازاریان، گردهمایی های عمومی و در حمایت از اعراب فلسطین و تظاهرات خشونت آمیز علیه عبدالحسین هژیر نخست وزیر یاری رساندند تا آنجایی که در ۱۳۲۸ خورشیدی تعدادی از خارجیان به اشتباه، آیت الله کاشانی را به عنوان رهبر این جمعیت می شناختند.

 

 

سنخ شناسی این جمعیت نشان می دهد که اعضای آن بیشتر از میان جوانان دارای مشاغل رده پایین بازار بودند و در اسلام تعصب خاصی داشتند. مفاد برنامه این سازمان از کلیاتی درباره پرهیزکاری و مستحبات شرعی فراتر می رفت و خواسته ای ویژه همچون منع الکل، سیگار، تریاک، فیلم و قماربازی، قطع دست جنایتکاران و اعدام متجاوزان اصلاح ناپذیر، ممنوعیت همه نوع لباس خارجی، مجازات رشوه دهنده و رشوه گیرنده، تنبیه روحانیونی که از موقعیت های خود سوءاستفاده می کردند، حذف رشته های غیراسلامی مانند موسیقی از دروس مدارس و مقرر کردن حجاب برای زنان تا جایی که بتوانند به نقش سنتی و پاک خود در خانه بازگردند را در برمی گرفت.  

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه