بر زندگی دیگران تاثیر بگذار
کودکی یا به عبارتی مهمترین سالهای زندگی و شکلگیری تفکرات و احساسات من با حک شدن برچسب عقب مانده
ذهنی، شروع شد. اما در اصل مشکل در جای دیگری بود. من مبتلا به دیسلکزیا یا عدم توانایی در تشخیص تفاوت حروف بودم.
بچههای دارای این مشکل اغلب کلمات را سریع فرا میگیرند، اما نمیدانند که نحوه دیدن و درک کلمات در آنها با سایر افراد متفاوت است. من دنیای اطراف خود را مکانی خارقالعاده و عالی و پر از اشکالی به نام کلمه میدیدم. به دلیل استفاده از حافظه تصویری به جای درک حروف، دامنه لغاتم نسبتا گسترده بود. اما پدر و مادرم بدون آگاهی از نقطه ضعف بودن این مساله آن را یک نقطه مثبت تلقی میکردند و در تصورشان من، آینده خوب و روشنی داشتم.
کلاس اول دبستان با ترس و دلهره متوجه شدم که حروف الفبا به نظرم مهمتر از کلمات هستند. بچهها اینگونه حروف را به روش افراد دیگر در ذهن خود حرکت نمیدهند. وقتی معلم کلاس اول متوجه این موضوع شد مرا بچه غیرقابل یادگیری خواند. تمام مشاهدات یا به عبارتی برداشتهای منفی خود را یادداشت کرد و آن را بدون کم و کاست به معلم کلاس دوم دبستان انتقال داد تا قبل از ورود به کلاس دوم و هر گونه شناختی، او هم با این طرز فکر مرا ارزیابی کند. در کلاس دوم قادر بودم که جواب سوالات ریاضی را تشخیص بدهم اما نمیتوانستم چطور باید راهحل این جوابها را بنویسم و در این بین فهمیدم نوشتن راهحل مسایل از پیدا کردن جواب خیلی مهمتر است. کاری که من از انجام آن عاجز بودم.
حالا دیگر کاملا از فرآیند یادگیری میترسیدم و در بدترین وضعیت ممکن بودم. نمیتوانستم راهحلهای ریاضیام را بنویسم و حروف را در ذهنم مرتب کنار هم بگذارم و آنقدر ترس و ناتوانی در وجودم رخنه کرده بود که لکنت زبان هم پیدا کردم. یک فاجعه به تمام معنا!
راهکار دیگری به جز نشستن در ته کلاس و دور از چشم معلم بودن به ذهنم نمیرسید. اگر هم بعضی از مواقع معلم مرا میدید و از من سوال میپرسید با لکنت زبان، بریده بریده جواب میدادم: ”من، من، نمیدانم" و این مساله در ذهن من مانند سدی در برابر سرنوشت سالهای آینده بود.
معلم کلاس سوم قبل از ورود من به سال تحصیلی جدید پیشاپیش میدانست من نمیتوانم صحبت کنم، بنویسم، بخوانم و مسایل ریاضی خود را حل کنم. او نیز با این همه نقطه ضعف هیچ حس مثبتی نسبت به کار کردن و وقت گذاشتن روی من نداشت. یواش یواش پنهان شدن از معلم تاثیر خود را از دست میداد. باید راه دیگری جایگزین آن میکردم. خودم را به مریضی میزدم و از کلاس درس فرار میکردم. تا اینکه به کلاس پنجم رفتم.
خانم هاردی یکی از سختگیرترین و بهترین معلمهای شهر ما بود. همه او را میشناختند. خود ساخته و محکم بود و اهل کوهپیمایی بود. بار اولی که مرا دید دست خود را روی شانه من گذاشت و گفت: این بچه عقبمانده و ناتوان نیست. فقط کمی عجیب و غریب است. آن روزها روش فکر کردن مردم مانند الان نبود. پذیرفتن اینکه یک بچه نه تنها عقبمانده نیست بلکه عجیب و غریب است و از همه مهمتر قادر به یادگیری نیز هست، برای تمام اطرافیان و کارکنان مدرسه غیرقابل قبول بود. اما خانم هاردی مرا رها نکرد.
اولین روزهای مدرسه مرا صدا کرد و گفت: پسرم من با مادرت صحبت کردم. او به من گفته وقتی تو چیزی را میخوانی، از حافظه تصویری خود کمک میگیری و زمانی که باید حروف و کلمات را به هم بچسبانی، نمیتوانی درست عمل کنی. با لکنت متنها را میخوانی و شفاهی خواندن متنها برایت راحت نیست. اما یک راهحل برای این مشکل هست. من چند روز قبل از پرسش کلاسی، به تو میگویم چه زمانی از تو درس را میپرسم. با این امتیاز تو چند شب وقت داری که درس را خوب مطالعه کنی. من و تو میتوانیم در برابر دیگران وانمود کنیم که خوب درس را یاد گرفتی. مادرت گفته وقتی به متن نگاه میکنی، کاملا راحت میتوانی راجع به آن صحبت کنی اما وقتی لازم است آن را کلمه به کلمه و بلند بخوانی و یا حتی چیزی راجع به آن بنویسی دچار مشکل و ترس میشوی. تو یک امتیاز دیگر هم نسبت به سایر بچهها داری وقتی من کار کلاسی میدهم برای این که کمتر مضطرب شوی آنها را به خانه ببر و در یک محیط آرام کارهایت را انجام بده.
در ضمن من متوجه شدهام تو از ابراز افکارت میترسی و دچار شک و دودلی هستی، اما این را بدان که من برای همه نظرات خوب تو ارزش قایلم. این روشها قبلا امتحان شده و نتیجه خوبی هم داشته است. تو در این مبارزه پیروز خواهی شد. شاگردی داشتم که قدرت کنترل زبانش را نداشت. با قرار دادن سنگهای درشت در دهانش بر این مشکل غلبه کرد. تو هم از همین لحظه، این کار را تمرین خواهی کرد. من چند تا سنگ مرمر را که قبلا خوب شستهام به تو میدهم، از حالا به بعد، هرگاه من صدایت کردم با این سنگهای در دهانت صحبت خواهی کرد تا زمانی که من راحت حرفهای تو را بفهمم. اولین پیروزی من شکست لکنت زبان بود. با راهنماییها و پیگیری خانم هاردی و اعتماد او به تواناییهایم روان صحبت میکردم. دیگر حتی از کنار اتاق استراحت نیز رد نمیشدم. تلاش و کوشش، تمام فکر مرا در برگرفته است. اندک اندک شرایط، بهتر میشد. دیگر بدون لکنت درسها را بلند میخواندم. خانم هاردی تا دو سال تحصیلی بعد نیز با من به کلاس بالاتر آمد و موهبت شاگردی او نصیب من شد.
ما میتوانیم بینش و منش خود بر زندگی سایر افراد تاثیر مثبت بگذاریم
سالهای مدرسه گذشت. همیشه حتی پس از پایان مدرسه نیز دورادور خبری از او داشتم. تا اینکه فهمیدم در اثر ابتلا به سرطان پیر و ناتوان شده است. میدانستم چقدر تنها است. یاد گذشته خودم افتادم سالهایی که پسر کوچکی بودم و حس تنهایی در مدرسه آزارم میداد. اگر چه مسافت زیادی بین محل سکونت من و خانم هاردی بود اما بلیت هواپیما خریدم تا به دیدنش بروم. البته میدانستم من تنها شاگرد او نبودم که او برچسبهای حک شده ناشی از ناتوانی، کند ذهنی و بیلیاقتی را از پیشانی و سرنوشت آنها پاک کرده بود. بچههای زیادی مثل من در این سالها همیشه جویای احوال او بودند. همه ما از فاصلههای دور آمده بودیم تا قدرشناسی و محبت خود را نصیب کسی بکنیم که به تک تک ما زندگی دوباره بخشیده بود. بچههایی که زمانی امید نداشتند که حتی دوره ابتدایی را به پایان برسانند، حالا هر کدام با راهنماییها و زحمات او افراد برجسته و موفقی شده بودند. سه نماینده مجلس، دوازده عضو شورای قانونگذاری ایالتهای مختلف، تعداد زیادی مدیران عالی رتبه، تجار و صاحب کار و حرفه و صدها شاگرد موفق دیگر او ثمره تلاش و مثبتاندیشی آن معلم مهربان بودند. در خانه خانم هاردی هنگام صحبت با یکدیگر همه متوجه نکته جالبی شدیم.
هفتاد و پنج درصد از همه ما با ترس و اضطراب فراوان و یک دنیا برچسب منفی به کلاس پنجم رفته بودیم. همه ما از سوی دیگران طرد شده بودیم و از سوی افراد دیگر دایما به ما ناتوانی در رشد و بالندگی، کم هوشی و هزار نکته منفی دیگر تلقین شده بود. اما به محض مواجه شدن با خانم هاردی فهمیدیم همه این افکار، پوچ و بیمعنی است. ما هم میتوانیم رشد کنیم، موفق بشویم و بر زندگی سایر افراد تاثیر بگذاریم. خانم هاردی به تکتک ما یاد داد همه ما توانایی رشد کردن را دارا هستیم فقط به شرط این که برای خواسته خود تلاش کنیم.
همه دور خانم هاردی حلقه زدیم و از او علت این همه تلاش و مهربانی را سوال کردیم. در پاسخ گفت: ”پس از گذشت سالها وقتی یک نفر به گذشته خود برگردد این مهم نیست که چه ماشینی سوار شده یا در چه خانهای روزهای عمر خود را سپری کرده است. میزان پول حساب بانکیاش چقدر بوده است و یا چه امکانات مادی در زندگیاش داشته است چون تمام آن لحظات بدون هیچ تاثیری بر موقعیت دنیا و انسانهای اطراف گذشته و رفته است. اما اگر کسی با بینش و منش خود اثر مثبتی بر زندگی کسی گذاشته باشد و دنیای اطراف خود را با تاثیر بر روی یک انسان دگرگون کرده باشد، تمام آن لحظات مفید و تا ابد در دنیا ماندگار است.
منبع: مجله موفقیت
مطالب مرتبط
- پورنوگرافی چیست و چه اثری بر مغز و رابطه جنسی دارد؟
- قیافه و ظاهر واسه متولدین کدوم ماه، خیلی مهمه؟
- چشم رنگی ها چه شخصیتی دارند؟ روانشناسی رنگ چشم ها
- تماشای فیلم های مستهجن این پیامدهای ناگوار را دارد
- عکس پروفایل تان، نشانه شخصیت شماست!
- ترس از آمپول زدن
- زنان آلفا و ویژگیهای بارز آنها
- سبک های یادگیری
تگها
مطالب پربیننده
- چه کسانی می توانند نامخانوادگیشان را تغییر دهند
- روزانه چقدر پروتئین مصرف کنیم؟
- خواص شگفتانگیز کیوی را بشناسید
- فراخوان دومين كنگره بين المللی راهكارهای گسترش فرهنگ غدير و ترويج نهج البلاغه
- ۳ نوشیدنی مفید برای سالمندان
- نکاتی مهم درباره جوشهای صورت
- علائم بیش فعالی در دخترها و پسرها را بشناسید
- میوه ای برای تقویت سیستم ایمنی بدن
- گیاهی برای دفع سنگ کلیه
- اربعین؛ پلی به سوی وحدت جهانی
- چالشهای ازدواج در دوران پیری
- اذن پدر برای ازدواج دختر لازم است یا خیر؟
- معرفی سوغات و صنایع دستی مازندران
- چگونه عطر مناسب بخریم؟
- زندگی نامه مسعود پزشکیان
- رابطه زناشویی برنده و بازنده ندارد
- درباره دوران بحرانی نوجوانی
- بازار کرمان با قدمت ۶۰۰ سال
- معرفی موزه هنرهای معاصر تهران؛ بازتابی از هنر ایران و جهان
- مصرفگرایی و ویرانی زندگی
- پاسخ به سوالات رایج درباره مصرف شیر
- معرفی جنگل فندقلو؛ بهشتی مینیاتوری در اردبیل
- درباره سن پیری بیشتر بدانیم
- اهمیت خواب را جدی بگیرید
- معرفی مسجد شیخ لطف الله، اثری شگفت انگیز از دوران صفویه
- پناهگاه سکوت
- نحوه خوابیدن به خواستههای درونی
- مضرات سیگار از آسیبهای پوستی تا تهدید سلامتی
- در مورد کف پای صاف و باورهای قدیمی
- چگونه با کودکان چاق تعامل داشته باشیم
- قوانین کلاس و مدرسه
- قالب آماده و زیبای پاورپوینت(15)
- ۵ فیلم که همه زنان ایرانی باید تماشا کنند
- شعار سال ۱۴۰۱ «سال تولید، دانشبنیان و اشتغالآفرین»
- قالب زیبای پاورپوینت برای ارائه پروپوزال و دفاع رساله دکترا
- قالب پاورپوینت کادر دار زیبا
- پورنوگرافی چیست و چه اثری بر مغز و رابطه جنسی دارد؟
- قالب پاورپوینت گرافیکی و طرح دار زیبا
- قالب پاورپوینت گرافیکی زیبا
- رنگ چشم هایتان درباره شما و اجدادتان چه می گوید؟
- نمونه تدریس درس اول هدیه آسمان پنجم
- قالب پاورپوینت گرافیکی جالب
- اندکی درباره درسپژوهی
- کتاب پسری که جادویی شد
- همه زائران سلطان
- قالب پاورپوینت
- معرفی کتاب
- دوستی با کتاب
- قالب پاورپوینت گرافیکی
- درباره محسن رضایی
- معرفی کتاب
- قیافه و ظاهر واسه متولدین کدوم ماه، خیلی مهمه؟
- درباره امیر کبیر
- کتاب راهنمای کامل Interaction access
- متن کامل دعای جوشن کبیر با ترجمه
- کتاب پیوند زخم خورده
- درباره فخرالدین عراقی
- درباره محسن مهر علیزاده
- کتاب آموزش علیه آموزش
- خلاصه کتاب سواد بصری