معرفی هنرمندان برجسته ایرانی

حسین سرشار؛ بازیگر و فعال در عرصه موسیقی

حسین سرشار؛ بازیگر و فعال در عرصه موسیقی

حسین سرشار خواننده اپرا، موسیقیدان، دوبلور و هنرپیشه‌ و به معنای واقعی کلمه یک هنرمند بود که زمانی به ستاره صحنه‌های اپرا و تئاترهای ایرانی تبدیل شد و در دوبله و بازیگری هم کارنامه موفقی از خود برجای گذاشت.

حسین سرشار خواننده اپرا، موسیقیدان، دوبلور و هنرپیشه‌ و به معنای واقعی کلمه یک هنرمند بود که زمانی به ستاره صحنه‌های اپرا و تئاترهای ایرانی تبدیل شد و در دوبله و بازیگری هم کارنامه موفقی از خود برجای گذاشت.

«بالاخره غولی به اسم سرشار شکست!» این جمله ای است که وقتی سر قطعه «ایران» در تالار وحدت دیالوگش را فراموش کرد، خیلی از همکارانش گفتند. او در ۶۰ سالگی کم کم به آلزایمر مبتلا شد و مردی که روی صحنه ستاره‌ای بی بدیل و بدون اشکال بود، حالا دیالوگ‌ها را فراموش می‌کند و گاهی وسط اجرا ریتم صدایش را گم می‌کند؛ مردی به نام حسین سرشار که خواننده اپرا بود و شهلا میلانی در مورد او می گوید: «سرشار کودک بود، مثل بچه ها بود، بزرگ نشد که حیله گر شود که بتواند سَیاس و با دیپلماسی رفتار کند، وقتی ما بزرگ می شویم، یاد می گیریم حیله‌گر شویم، دروغ می گوییم، حقه باز می شویم و چون سرشار این ویژگی ها را نداشت، تافته جدا بافته از دیگران بود. اهل مطالعه بود، شعورِ اجتماعی داشت. بلد نبود مثل آفتاب پرست به هر رنگی در بیاید، برای همین ارتباطش با دیگران آسان نبود. انسانِ ساده و صادقی بود».

 

تولد و تحصیلات

حسین سرشار در ۲۲ خرداد ۱۳۱۳ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش حیدر و مادرش منور نام داشتند. حسین از کودکی به موسیقی علاقه‌ مند و از صدایی رسا و خوب برخوردار بود و هنوز خیلی جوان بود که شروع به پیش پرده‌خوانی نمایشات کرد و پس از چندی، چند قطعه سرود رادیویی نیز اجرا کرد.

 

 

ثبت‌نام در هنرستان عالی موسیقی

سرشار برای پیشرفت در فن و هنر خوانندگی در هنرستان عالی موسیقی ثبت نام کرد و در آنجا آواز را زیر نظر خانم اِولین باغچه‌بان پایه‌گذار اپرا در ایران و لیلی بارا، معلم اتریشی فرا گرفت. او در فاصله سال‌های ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۴ خورشیدی به عنوان خواننده سولو در کنسرت‌های ارکستر سمفونیک تهران به رهبری حشمت سنجری شرکت کرد.

 

تحصیل موسیقی در خارج

سرشار پس از پایان دوره‌ هنرستان عالی موسیقی، به توصیه‌ اساتید فن برای گذراندن دوره‌ کنسرواتوار بدون استفاده از بورس تحصیلی که سایر هنرآموزان دریافت می‌کردند، عازم ایتالیا شد. پس از ورود به رم، خود را برای کنکور کنسرواتوار «سانتاچچیلیا» آماده کرد و از این کنکور دشوار با موفقیت بیرون آمد.

او از این زمان به بعد، پل‌های موفقیت یکی پس از دیگری طی کرد و در پاریس در کلاس استاد سرشناس آواز خانم هلن بوریه شرکت کرد و در مسابقه بین‌المللی آواز که با شرکت خوانندگان: آمریکایی، روسی، فرانسوی و ایتالیایی در ونیز برگزار شده بود، شرکت و مقام اول را به دست آورد.

 

پس از این موفقیت سرشار از سال ۱۳۴۱ خورشیدی به مدت یکسال بورسی از طرف دولت ایتالیا به وی اهدا شد تا یک دوره‌ عالی اپرا را پشت سر گذارد و در این مدت در چند برنامه‌ رادیو، تلویزیونی شرکت و یک‌بار هم در ارکستر سمفونیک میلان برنامه‌ مستقلی اجرا کرد.

 

روی آوردن به کار دوبلاژ

سرشار هنگامی که در ایتالیا بود در آنجا مرتضی حنانه و جمعی از هنرمندان ایرانی از جمله آلکس آقابابیان، رضا کسایی، بهمن محصص، فهمیه راستکار و نصرت کریمی در صدد برآمدند که فیلم‌های ایتالیایی را به فارسی برگردانند و چون از صدای خوب سرشار مطلع شده بودند به سراغش رفتند و او هم هنگام فراغت از تحصیل به دوبلاژ هم روی آورد و از همان ابتدای کار یک «تُن عالی» برای هر یک از پرسناژهای مشهور انتخاب کرد.

 

بازگشت و فعالیت در ایران

این خواننده اپرا پس از پایان تحصیلات به وطن بازگشت و از بدو تأسیس و تشکیل تالار رودکی، با این مرکز هنری فرهنگی همکاری کرد و در اپراهای «ریگو لتو، توسکا، دون ژوان، قدرت سرنوشت، لابوهم و یل ترو واتوره» و چند برنامه‌ موفقیت‌آمیز دیگر شرکت کرد.

 

فعالیت‌های بعد از انقلاب

سرشار بعد از انقلاب اسلامی به بازیگری در سینما و خواندن سرود پرداخت. قطعه «فروغ عشق» ساخته حسین دهلوی، «ایوان مدائن» ساخته آقای عالمی، «عالم قدوس» ساخته دکتر ریاحی، «سرود میلاد» ساخته آقایان ریاحی و کلهر، «شوریده دل» ساخته ارسلان کامکار و «ایران» ساخته ارسلان کامکار از جمله کارهای موسیقایی سرشار در سال‌های بعد از انقلاب است. آخرین کار هنری سرشار، اجرای حماسی و پرطنین سرود میهنی «ای ایران» است که در تیر ۱۳۶۷ خورشیدی در تالار وحدت تهران اجرا شد.

 

بازیگری در فیلم

سرشار بعد از مدتی به سینما رفت تا در نقش‌های درجه دو و سه بازی کند. رفاقت قدیمی‌ای که با مهرجویی داشت، باعث شد که در فیلم‌های هامون و اجاره نشین ها بازی کند و بعد از آن هم در چند فیلم دیگر با ناصر تقوایی و علی حاتمی همکاری داشت.

 

بیماری آلزایمر

در سال ۱۳۷۰ خورشیدی، سرشار به یک بیماری مبتلا می شود، نزدیکانش می‌گویند از وقتی اپرا تعطیل شده حال روحی‌اش به طور کلی دگرگون شده است. هر روز ساعت ۹ صبح از خانه به تالار رودکی می‌رود و دم تالار اشک می‌ریزد، خیلی از روزها یادش می‌رود که چگونه باید به خانه برگردد راه خانه تا تالار را بلد است اما راه برگشت به خانه را فراموش کرده است.

دوستانش در ارکستر سمفونیک با شنیدن خبر مریضی اش به عیادت او می روند، بیماری آلزایمر هنوز برای آدم‌ها ناشناخته است، مدام او را سؤال جواب می‌کنند تا بلکه چیزی یادش بیاید، یادش نمی‌آید. شروع می‌کند به خواندن قطعه‌ای از اپراهای قدیمی بعضی قسمت‌ها فراموش می‌کند و همکارانش با هم همراهی‌اش می‌کنند تا بتواند قطعه را کامل کند، این آخرین باری است که صدای آواز سرشار شنیده می‌شود.

خواننده سال‌های دور اپرا دیگر حافظه‌اش را از دست می دهد و یک پرستار برایش می‌گیرند که مراقبش باشد در غفلت پرستار، اتوبوسی سوار می‌شود که او را به آبادان می‌برد، آنجا بی نام و نشان در خانه سالمندان زندگی می کند، خانه سالمندان آتش می‌گیرد و سرشار به بیمارستان منتقل می‌شود. بعد از آن در یک مرکز درمانی روان‌پزشکی در آبادان بستری می‌شود.

 

خاموشی

این خواننده اپرا در فروردین ۱۳۷۵ خورشیدی در حالی که به دلیل برخورد با اتومبیل جانی در پیکر نداشت، در پزشکی قانونی پیدا می شود و پیکر وی در ۲۵ فروردین از تالار وحدت تشییع شد و در بهشت زهرا در قطعه‌ هنرمندان و نویسندگان به خاک سپرده می شود تا صدای منحصر به فرد او برای همیشه خاموش شود. برپایه آنچه که بر سنگ مزارش نوشته، این هنرمند در ۲۶ اسفند ۱۳۷۴ خورشیدی درگذشته است. 

 

 

شهلا میلانی در مورد او می گوید: «به همه چیز با ظرافت نگاه می‌کرد، فقط به کارش فکر می‌کرد. رفتار سیاستمدارانه نداشت که بتواند از پس دیو و ددها بر بیاید، برای همین همه توی حرفه‌اش به کارش کار داشتند! نمی توانست خودش را همرنگ جماعت کند. برای خودش دیدگاه فلسفه و مَنِش داشت ...مردی بود، بسیار مهربان با روح بزرگ و بسیار کودک، روحیه یک کودک را داشت اما در آواز به پختگی یک استاد بود».

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه