ویژه ماه مبارک رمضان

اعمال ماه مبارک رمضان 

اعمال ماه مبارک رمضان 

اعمال ماه رمضان بسیاراست. در خطبه شعبانیه، حضرت اعمالی را برای ماه مبارک رمضان بیان فرموده اند: یکی از اعمالی که سفارش کرده اند فرستادن زیاد صلوات بر محمد و ال محمد است. از اداب مهم دیگر ماه رمضان کنترل زبان و رعایت اداب معاشرت و توجه به همسایه هاست.

 سخنران : حجه الاسلام فرحزاد

بسم الله الرحمن الرحیم

(فقال ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکه و الرحمه و المغفره شهرهوعند الله افضل الشهورو ایامه افضل الایام و لیالیه افضل اللیالی و ساعاته افضل الساعات).[1]

استفاده درست اززبان
حیف این زبان و این دل که در غیر راه خدا و پیامبر و اهل بیتش استفاده شود، حیف که انسان می تواند با یک صلوات اعلاء درجه بهشت را برای خودش تهیه کند، مشغول حرف های بی خودی بشود، که در ان نه خیر دنیا و نه خیر اخرت است. یکی از سفارشات پیامبر درخطبه شعبانیه این است: (و صلوا ارحامکم و احفظوا السنتکم).[2] دراین ماه زبان هایتان را حفظ کنید. بیاییم یک مقداری کنترل کنیم. روایت داریم بیشتر کسانی که در جهنم می افتند بر اثر گناه زبان است. چون گناهان دیگر خیلی در دسترس نیستند یا وسایلشان فراهم نیست. کسی که بخواهد دزدی بکند، شراب بخورد، زنا بکند، همه وقت شرایطش فراهم نیست، اما دروغ و غیبت خرج ندارد وسایلش هم همیشه فراهم است.

در اصول کافی حدیث داریم که اکثر کسانی که به جهنم می روند به خاطر این یک ذره زبان است، باز روایت داریم هر روز اعضاء وجوارح انسان از همدیگر احوال پرسی می کنند، از جمله زبان که رو می کند به بقیه اعضاء و می گوید شما چطورهستید؟ ان ها هم می گویند اگر تو بگذاری همه ما حالمان خوب است. اگر ما را به جهنم و اتش نبری حالمان خوب است.

در ایه قران امده است که دست و پا و گوشت و پوست بدن ما روز قیامت بر اعمالی که انجام داده ایم شهادت می دهند، معلوم می شود این ها شعور دارند، می فهمند. روز قیامت انسان رو می کند به اعضاء و جوارحش و می گوید: (لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء و هو خلقکم اول مره و الیه ترجعون).[3] شما دیگر چرا بر علیه من شهادت می دهید؟ جواب می دهند: (انطقنا الله الذی انطق کل شیء) خدایی که همه چیز را به زبان می اورد او ما را به زبان اورد تا بر علیه تو شهادت بدهیم.

کنترل زبان
روایت داریم اصحاب پیامبر و بعضی از بزرگان مقداری ریگ را می شستند و تمیز می کردند و زیر زبان می گذاشتند. می پرسیدند چرا این کار را می کنید؟ می گفتند: برای این که حرف زیادی نزنیم. اگر حرف لازمی بود سنگ ها را در می اوردند و می گفتند، و بعد دوباره قفلش می کردند. مومن لجام دارد، یعنی دهنه دارد این طور نیست که هرچه که به زبانش امد بگوید. روایت داریم مومن عاقل و شخص حکیم زبانش ماوراء دلش است. ماوراء عقلش است. یعنی اول می سنجد و تفکر می کند ببیند این حرف درست است که بگوید یا نه، بعد می گوید. (لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه).[4] عاقل اول حرف را می سنجد که مشتمل بر اتش نباشد، راه جهنم نباشد، ازار واذیت نداشته باشد بعد می گوید. اما منافق دلش پشت زبانش است یعنی اول حرف هایش را می زند بعد فکر می کند. اگر ما زبانمان را نگه داریم به کتاب های اسمانی و قران عمل کرده ایم. (و الذین هم عن اللغو معرضون).[5] حکماء فرمودند: زبان جرمش و وزنش خیلی کم است به اندازه یک سیر هم شاید نشود اما جرمش و گناهش خیلی زیاد است. پیامبر خدا می فرماید: (صلوا ارحامکم و احفظوا السنتکم).[6] زبانتان را نگاه دارید اگر حرفی را که می خواهید بزنید، نزنید طوری نمی شود. حرف نزده را می شود زد، اما حرف نزده را اگر زدید و ابروی کسی را  ریختید مثلا فحش دادید و دل کسی را شکستید یا غیبت کردید، این ابروی ریخته شده جمع کردنش مشکل است. (و احفظوا السنتکم) ما روایت داریم خیلی حرف هاشامل گناه اند، اگر گناه هم نداشته باشند لغوند و مومن هم کار لغو و بیهوده نمی کند. (و الذین هم عن اللغو معرضون ).[7]

(المومن مشغول وقته شکور صبورومغمور بفکرته).[8] اگر کسی واقعا وقتش پر باشد به کار بیهوده نمی پردازد. مومن ان قدر فکر و اشتغال دارد، ان قدر به فکر اخرت و حساب و کتاب است که وقت نمی کند، به کارهای بیهوده بپردازد. این زبان می تواند کفر بگوید و کافر بشود، معصیت بکند و برای خودش اتش جهنم جمع بکند. این زبان می تواند بگوید (لااله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله)، شهادت به خدا و رسولش بدهد و مومن و مسلمان بشود. می تواند ذکر صلوات بگوید. این زبان می تواند قران بخواند، دعا بخواند. از خدا بخواهیم زبانمان را حفظ بکند.

 به ملا نصر الدین گفتند که اقا فلان جا عروسی است. گفت: به من چه عروسی است به من چه ربطی دارد، گفتند: تو را هم دعوت کردند، گفت: به تو چه یکی عروس و داماد است و من هم مهمان انها هستم. تو این وسط فضول هستی. خیلی از حرف ها فضولی است یعنی زیادی تو کارهایی که به ما ربطی ندارد، دخالت کنیم مثلا فلان کس جهیزیه دخترش را فلان مقدار داده، فلان کس چنین کرده است چنان کرده است این ها فضولی است. گفت:

 من چنان با درد خود درمانده ام

از همه افاق دست افشانده ام

جایگاه انسان دراخرت
یکی از سفارشاتی که پیامبر در خطبه شعبانیه فرموده اند: (من اکثر فیه من الصلاه علی ثقل الله میزانه یوم تخف الموازین).[9] کسی که در این ماه صلوات بسیاربفرستد خدای متعال میزان حسناتش را سنگین تر خواهد کرد، در روزی که میزان حسنات خیلی سبک است. (الغنی و الفقر بعد العرض علی الله ).[10] حضرت علی (ع) می فرماید: اگر بخواهیم بفهمیم که پول داریم یا فقیریم، چیزی در میزان حسناتمان هست یا نیست، در همین دنیا با اعمالی که انجام می دهیم معلوم می شود. پیامبر در خطبه شعبانیه فرموده اند: اکثرا میزان حسنات سبک است چیزی بارشان نیست. انسان فقط می خواهد که دنیایش را اباد بکند. انهایی که مثلا خیلی تلاش می کنند کنار کارشان یک کاری هم بکنند تا میزان حسناتشان را سنگین بکنند. خداوندمی فرماید: (فاما من ثقلت موازینه فهو فی عیشه راضیه و اما من خفت موازینه فامه هاویه). [11] اگر کسی میزان عملش سنگین بود در خوشی دایمی است. راضی هم است، اما اگر کسی میزان اعمالش سبک باشد جایگاهش اتش است. این به درد هیزم بودن می خورد، به درد سوزاندن می خورد. حیوان را بیاورند صدر مجلس بگذارند، همه جلویش مودب بایستند این می شود، نه. حیوان را می برند طویله، کنارکثافات و کود، در جای خودش می گذارند. هیزم را می برند اتیشش می زنند، نفت رابرای سوزاندن می برند، گل و ریحان و گیاه را می برند یک جای خوب می گذارند. انسان ها امدند در این دنیا خودشان را نشان بدهند که به درد کجا می خورند. بعضی ها باید حلوا در دهانشان گذاشت، بعضی ها باید مشت به دهانشان کوبید. درقیامت هرکسی سر جای خودش است، به خدا پناه می بریم واز خدا کمک می خواهیم.

اماده شدن برای ماه مبارک رمضان
در این ماه پیامبر، مردم را برای ماه رمضان اماده می کردند. این حدیث و خطبه نورانی در امالی شیخ صدوق از اقا علی بن موسی الرضا(ع) نقل شده است اقا هم از پدران بزرگوارشان نقل می کنند تا می رسند به امیر المومنین (ع) که امیر المومنین(ع) می فرماید: یک روزپیامبر خدا برای ما خطبه خواندند تامردم را برای ماه رمضان اماده بکنند (فقال ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکه و الرحمه و المغفره).[12] ای مردم ماه خدا به شما روی اورده است. مگر روزهای دیگر مال خدا نیست ایام دیگر مال خدا نیست. چرا؟! روزهای دیگرهم مال خداست اما اینجا عنایت ویژه ای است، سفره ویژه ای است، ساعت های ویژه ای است. (وهذا شهر عظمته و کرمته و شرفته و فضلته علی الشهور).[13] خدایا این ماه را تو بزرگ قرار دادی. میلیون ها انسان به امرپیامبر و خدا روزه می گیرند با خدا خلوت می کنند با خدا انس می گیرند. میلیون ها نفر اب نمی خورند، غذانمی خورند، کدام فرمانده می تواند اینقدر در عالم نفوذ پیدا بکندچه کسی می تواند. این حقیقت، حقانیت پیامبر مااست. از خدا بخواهیم که ایمانمان را ثابت بدارد کمک مان بکند.

رابطه با خدا
 چقدر بی برکتند انهایی که مسلمان نیستند یک سجده، راز و نیاز نمی توانند بکنند. یهودی ها حق ندارند در خانه ها عبادت بکنند. یکی از برتری دین ما بر ادیان دیگر این است. در مذهب یهود به کنیسه باید بروند، که یک جای مخصوص مثل مسجد است در انجا عبادت بکنند. مسیحی ها حق ندارند در خانه شان عبادت بکنند کلیسا روزهای یکشنبه باز می شود باید بروند به کلیسا، ان هم یکشنبه ها، عبادت بکنند. اما پیامبر ما که می فرماید: (و جعل له الارض مسجدا و طهورا).[14] هر کجای زمین مگر جایی که غصبی باشد صاحبش راضی نباشد می توانید عبادت بکنید البته بهتر این است که به مساجد برویم. همه جای زمین راخدا پاک ومحل عبادت و سجده قرار داده است. همه وقت می توانید با خدا رابطه برقرار بکنید.

اقایی می گفت: با یک استانداری کار داشتیم رفتیم نوبت گرفتیم صحبت کنیم، شش ماه بعد نوبت زدند که ما برویم با ایشان صحبت کنیم. با خدا می توانید هر وقت ملاقات کنید. چقدر این ارزشمنداست تو با خدا صحبت می کنی خدا با تو صحبت می کند، قران بخوان خدا با تو صحبت می کند. در دعا انسان با خداصحبت می کند.

نجات بخش بودن صفات خوب
اگر غیر مسلمان ها صفات خوبی داشته باشند، قابل هدایت هستند عاقبت بخیر می شوند. امیر المومنین (ع) می فرماید: کافر با سخاوت به بهشت نزدیک تر از مسلمان بخیل است، کافر خوش اخلاق به بهشت نزدیک تر از مسلمان بد اخلاق است. کسی که دراین ماه خوش اخلاق باشد پیامبر جواز و گذرنامه برایش صادر می کند. بیاییم تو این یک ماه حواسمان را کمی جمع بکنیم. در این ماه خوش اخلاق و با گذشت باشیم، از خدا عاقبت بخیری بخواهیم، عاقبت بخیری خیلی مهم است.

ایه الله دستغیب نقل کرده است، که در خراسان عالمی زندگی می کرد به نام شیخ احمد، عالم جلیل القدری بودکه در انجا زندگی می کرد در همسایگی ایشان یک اتش پرست بنام بهرام بود. انسان عزیزوابرومندی بوده است. بهرام همه سرمایه اش از بین رفت شیخی پیش این عالم امد گفت: بهرام همسایه شماست. انسان مصیبت دیده ای است. خیلی سختی دیده است. شما جا دارد بروید به دیدارش ودلداریش بدهید. خلاصه مسلمان نیست، همسایه که هست. شیخ احمد گفت: باشد، فردامی روم به دیدارش و دلداریش می دهم. با چند نفر از اطرافیان رفتند در زدند، در را باز کرد. بهرام فکر نمی کرد که عالم بزرگ مسلمانان، به دیدنش بیاید. گفت: بفرما اقا خوش امدید، قدم بر سر ما گذاشتید. برایش خیلی مهم بود که عالم بزرگ مسلمان ها به دیدنش امده است به خانه اش امده است. خیلی احترام کرد، رفت نهار اماده کند، که عالم بزرگوار فورا دستش را گرفت وگفت: ما نیامدیم که برای شما دردسر درست کنیم ما امدیم به شما دلداری بدهیم تسلیت بگوییم، سر سلامتی بدهیم. گفت: برای چه به من تسلیت بگویید دلداری بدهید. گفت: خبر ناگواری به مارسیده است که تمام مال التجاره شما غارت شده است. گفت: اقا این دلداری ندارد این تسلیت ندارد. گاهی کسی کافر، اتش پرست است. اما می فهمد این نجات بخش است ریشه دارد. یعنی همه نورها تبدیل به ظلمت نشده است. بهرام تعجب کرد گفت: شما به خاطر این که ثروتم از بین رفته امدید به من دلدری بدهید تسلی بدهید، دلداری و تسلی ندارد من از خدا خیلی شاکرم، خیلی هم ممنونم؛ اولا اینکه من دزدی نکردم، مالم دزدیده شده است این چه قدر شکر دارد، خدارا شکر من ظالم نشدم مظلوم شدم. دوما الحمد لله که خانه دارم فرش دارم ثروتم از بین رفته است ولی خیلی ها هستند که خانه هم ندارند. حالا سرمایه یک طوری می شود، سوما خدا را شکر می کنم این افت به مالم خورده به دینم نخورده است بدنم سالم است، دینم سالم است. اما مالم از بین رفته است دین مهمتر از مال است. این عالم بزرگوار منقلب شد که این چه حرف های قشنگی می زند این حرف ها مال ما مسلمان هااست. گفت: شما با این فهم و درک شعور چطور اتش را می پرستید؟

گفت: اتش از عناصر اربعه است اتش گرما دارد، روشنی دارد، فهم دارد، شعور دارد. این عالم شروع کرد بااتش پرست حرف زدن، گفت: اتش کی فهم و شعور دارد. من و تو الان دست هایمان را به هم می بندیم ورو اتش می بریم تو یک عمر اتش پرست بوده ای، من هم یک عمری اتش پرست نبودم ببینیم فقط دست من را می سوزاند ودست تو را نمی سوزاند، یا دست هردوتایمان را می سوزاند. اتش پرست شروع کرد صحبت کردن که من اتش را می پرستم که روز قیامت من را نسوزاند. عالم گفت: اتش فهم وشعور ندارد ان خدایی که این اتش را شعله ورکرده است ایجاد کرده است فهم وشعور داردوبرایش توضیح می داد.

بهرام گفت: راست می گویید من تا حالا گمراه بودم اشتباه می کردم، اشهد ان الاله الا الله واشهد ان محمد رسول الله، این اتش پرست یعنی بهرام به خاطر یک سیره، یک سر زدن عالم و اظهار همدردی و تسلی گفتن به او مسلمان شد. می گوید این عالم منقلب شد وشروع کرد به گریه کردن. گفتند: چرا گریه می کنید؟ گفت: ازاین می ترسم که عاقبت به خیر نباشم، بهرام یک عمر اتش پرست بود حالا عاقبت بخیر شد. نکند من یک عمر مسلمان بوده ام اخر کار، دستم بلرزد پایم بلرزد.

قبل از این که نور اسلام به سرزمین ما بیاید ایرانی ها اتش پرست بودند. اثارش هست در اصفهان کوه اتش هست، درشیراز اتش کده فارس که اتشش را نمی گذاشتند در دوازده ماه سال خاموش بشود. خیلی باید یاد پیامبر بکنیم این صلوات ها که می فرستیم یعنی یاد پیامبرمی کنیم. اگر پیامبر نبود ما هم اتش پرست بودیم هیچ شک نکنید یا بت پرست یا اتش پرست بودیم. به قول بزرگی هر چی خوبی که دیدید صلوات بر محمد و ال محمد بفرست. (ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتهاه). [15] نماز، روزه، عبادت، ذکر، قران و دعا هرچه اگر یک لااله الاالله می گویید به برکت پیامبراست. به برکت اهل بیتش است، که راه پیامبر را حفظ کردند و نگاه داشتند درود رابرای ان ها بفرست.

احترام به همسایه
همسایه اگر کافر هم باشد احترامش لازم است متوجه هستید همسایه کافر، زرتشتی، یهودی، مسیحی هرچه باشداحترام دارد چون در جوار شما است. مهمان ولوکافرهم باشد باید احترامش بکنید. به خدا قسم اگر این دستورات اسلام پیاده بشود همه دنیا جذب می شود. معجزه است که ما به اسلام عمل نمی کنیم ولی ریشه اسلام و حقیقت پیامبر ما اینقدر، قرص و محکم است وباز هم مردم به طرف اسلام کشیده می شوند. اگرسیره پیامبر برای دنیا بیان بشود که پیامبر سیره اش، کردارش چه بوده است همه خواهانش می شوند. مثلا می گوید اگر با یک یهودی هم مسافرت رفتید همنشینش شدید احترامش بکنید (ان جالسک یهودی فاحسن مجالسته).[16] با مومن با قلب و دل و روحت قاطی بشو همه وجدت را فدایش بکن، اما غیر مومن همسایه ات شد همسفرت شد همنشینت شد کاری نکن از اسلام و مسلمان زده بشود.

اداب معاشرت
 امیر المومنین (ع) در نامه ای به مالک اشتر فرمود: ای مالک ان هایی که در مصر تحت حکومت تو هستند به همه انها محبت کن هر دینی که دارند (الناس صنفان).[17] یک عده مومنند؛ برادر دینی تو هستند و (اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق).[18] یک عده ای هم غیرمسلمان اند که ان هاهم انسان اند هر چند مسلمان نباشند، اگرچه مسلمان حقش بیشتر است در این شکی نیست. (و اما نظیر لک فی الخلق) به غیر مومن هم محبت بکن او هم یک انسان است، حالا یهودی یا کافر باشد. اگر هدایت به تو هم نمی رسید مثل او می شدی تو نمی توانی گردن بکشی من خیلی خوبم، چنین و چنان هستم. گاهی می بینید یهودی، نصرانی عاقبت به خیر می شود ولی مومنی هم هست که منافق می شود مسلمان منافق بشود در اتش جهنم می افتد. از امیر المومنین (ع) یک داستان برای این که این اداب معاشرت خیلی مهم است داریم، اگر ادم با کسی همسفر شد، همنشین شد، همسایه شد، اگر کافر هم همسایه ات شد احترامش لازم است چه برسد که مومن همسایه ات بشود.

امیر المومنین(ع) با یک یهودی که ذمی و در پناه اسلام بود در یک مسیری همسفر شدند از بیرون کوفه به طرف کوفه می امدند این یهودی تنها بودند حضرت امیر هم تنها بودند با هم همسفر شدند. احوال پرسی و اهل الفت بودند یکی از نشانه های مومن است. امیر المومنین (ع) با این یهودی رفیق شد با هم گفتگو می کردند تا به شهر کوفه رسیدند امیر المومنین(ع) به یهودی فرمودند که خوب، شما کجا می روید، گفت: من ان طرف شهر می روم حضرت فرمودند: من هم راهم این طرف شهراست یکی شرق و یکی غرب می رفتند از هم جدا می شدند. از هم خدا حافظی کردند و یهودی راهش را گرفت ازان طرف برود، یهودی دید امیر المونین(ع) دارد پشت سرش راه می اید گفت: اقا شما که گفتید مسیرتان ان طرف است چرا پشت سر من دارید می ایید، فرمود: پیامبر ما سفارش کرده است، اگر با یکی همسفر شدید وقتی خدا حافظی کردید ده، بیست قدم، مقداری او را بدرقه اش کنید. خلاصه با هم انس گرفتید از فلان جا تا اینجا با هم بودید یک دفعه رهایش نکنید، چند قدم بدرقه اش بکنید این یعنی من دوستت دارم همراهت می ایم من خاطرت را می خواهم گفت: راست می گویی این سیره پیامبر شماست، گفت: بله، این سیره پیامبر ماست گفت (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله) و مسلمان شد. این سیره ها خیلی مهم اند.

گاهی سیره کوچکی یک مملکت را عوض کرده است، مملکتی را مسلمان کرده است. شیخ عبدالله یک روحانی طلبه بود. برای تجارت یا کارگری به کشور فیلیپین می رود. ادم صافی وصادق و امانت داری بوده است. در انجا نماز می خواند، راست می گفت، دروغ نمی گفت، خیانت نمی کرد. یکی از مراجع قم برایم تعریف کرد گفت: به خاطر رفتن این اقای شیخ عبدالله در فلیپین که شاید پانزده، بیست سال قبل یک میلیون نفرمسلمان درست شده بود، سه میلیون امار ان موقع بوده است. در انجا هیچ منبری نگذاشته بود تا تبلیغ کند. کارهای پیامبر را یک ذره پیاده می کرد. این سیره ها خیلی اثر دارد.

مومن اهل انس والفت
بعضی ها هستند اصلا با کسی انس نمی گیرند. اصلا مثل اینکه با همه بیگانه و قهرند سرش تو کار خودش، با کسی هم کاری ندارد با خانمش، بچه هایش، مشتری هایش، همسایه هایش رفیق نیست با همه قهره، این خوب نیست. (المومن الف مالوف).[19] چند تا حدیث به این مضمون داریم که مومن انس می گیرد اهل الفت است. نه این که همه اش کز بکند و همه اش حالت غیض و غضب و خشم داشته باشد. بعضی ها مهمان می اید به خانه اش با مهمانش هم انس نمی گیرد مهمانش یک گوشه، خودش هم یک گوشه دیگر می نشینند. چون مشکل داریم. بعضی شکایت می کنند که پدرمان اصلا با ما رفیق نیست، این خانم اصلا تو این خانه بیگانه است. این خواهر و برادر اصلا بیگانه اند. این دو نفر دوتایی با هم مسجد می ایند اما با هم دوست نیستند، مثل اینکه با هم قهرندغ این درست نیست. باید باهم قاطی بشوند از درد دل هم با خبر بشوند. مومن یک علامتش این است که زود انس می گیرد.

رسیدگی به حیوانات
از این نمونه ها در تاریخ زیاد داریم. اگر به منزل کسی رفتید دیدید گربه اش لاغر و مردنی است یک گربه ای است که ول کرده است. خرجش گردن شما نیست اما یک گربه است که مال این خانه است. (گربه هانجس نیستند دهان به چیزی هم بزند ان چیز خوردنش مکروه هم نیست. ولی موی گربه اگر به لباس بچسبد نماز خواندن با ان لباس جایز نیست باید مواظب باشیم موی گربه نچسبد چون حرام گوشت است) سابق ها گربه ها مانوس بودند با بچه ها بازی می کردند گربه، خانه می شدند گربه خانه خرجش گردن شماست گفت خرج خانوادمان را نمی توانیم بدیم حالا این اقا می گوید خرجه گربه ات را هم باید بدهید. اقا فرمود: اگر به خانه ای رفتی، دیدی گربه ای لاغرو مردنی است، دارد از بین می رود پشت سر ان شخص نمی توانید نماز بخوانید اگر بیاید شهادت بدهد شهادتش قبول نیست عادل نیست چرا؟ چون به این گربه نرسیده است، گربه دارد می میرد. اگر شخصی سوار بر الاغ لاغر و مردنی شد، شهادت بدهد شهادتش راقبول نکن. چرا؟ اگر کاه و جو نمی تواند بدهد خوب ببرد بفروشد. دستور داریم که به حیوانات نمی توانیم ظلم کنیم. ایا ظلم به حیوانات جایزاست؟ من حیوانی را بی خودی بزنم گرسنه نگه اش دارم؟ امام صادق (ع) فرمود: خدای متعال خانمی را وارد جهنم کرد به خاطر یک گربه ای که گرفته ودر قفس کرده بود، در قفس تحریم انداخت و اب و غذا نداد این زبان بسته هی میو میو کرد تااین که مرد.

 در حالات امام حسن(ع) نگاه کنید. یک لقمه امام خودش می خوردند، یک لقمه به سگ می دادند گفتند: اقا این غذایی است که برای شما تهیه کردیم. می فرمود: خجالت می کشم، از خدا حیا می کنم که یک جانداری به من نگاه بکند من بشینم غذابخورم. امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: از یک سگ نجس العین من حیا می کنم خجالت می کشم به من نگاه بکند من هم همین طور بشینم غذا بخورم، یک لقمه حضرت خودش می خورد یک لقمه به ان سگ می انداخت.

بترسیم از ظلم. روایت داریم هیچ وقت روی مرکب، الاغ یا حیوانات دیگرجلسه قرار ندهید بعضیا مرسوم بوده است یک ساعت روی الاغ می نشتند با یکدیگرصحبت می کردند. بیا پیاده شو این زبان بسته چه گناهی کرده است. این زبان بسته یا باید ادم ببرد یا بار ببرد. یک ساعت صد کیلو بار رویش گذاشته ای بی خودی یا ادمی رویش نشسته است این ظلم است.

ذکرمصیبت امیرالمومنین علیه السلام
امیر المومنین (ع) وسط خطبه شعبانیه بلند شدند عرض کردند یا رسول افضل اعمال این ماه چیست؟ حضرت فرمودند: افضل اعمال این ماه ورع است. ورع از محارم خدا است. انسان خویشتن داری بکند، گناه نکند. رسول خدا شروع کردند به گریه کردن. امیر المومنین(ع) سوال کردند چرا گریه می کنید چه چیز باعث گریه شما شده است.

فرمود: علی جان برای مظلومیت شما گریه می کنم. من می بینم در همین ماه محاسن تو را از خون سرت خضاب می کنند، درحالی که تو داری برای خدا نماز می خوانی. حضرت امیر المومنین(ع) عرضه داشت ایا در موقع شهادت دینم سالم است. حضرت فرمودند: یا علی هر کس تو را بکشد من را کشته است هر کس با تو دشمنی کند با من دشمنی کرده است.

امیر المومنین(ع) ان قدر مظلوم است که پیامبرخدا برایش گریه کرد، فاطمه زهرا گریه کرد. چه وقت؟ ان وقتی که کنار بستر زهرا نشسته بود، دید فاطمه زهرا دارد اشک می ریزد صدا زد ای سیده من، چرا گریه می کنید فرمود: علی جان برای مظلومیت و غربت شما گریه می کنم، علی جان در موقع غسل دادن مرا از روی لباس غسل بده، با این سفارش موقع غسل دادن دیدن امیر المومنین(ع) دست از غسل کشیدو ناله اش بلند شد صدا زدند یا علی چرا شما گریه می کنید فرمود: دستم به بازوی ورم کرده زهرا رسید (و ان اثر السوط لفی عضدها مثل الدملج)[20]

و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

دعای پایانی
خدایا به حق فاطمه زهرا صدیقه طاهره همه ما را جزو روزه داران واقعی قرار بده.

گناهان ما را ببخش و بیامرز.

قلب امام زمان را از ما راضی کن و فرجش را را نزدیک تر بفرما.

توفیق عبادت خالصانه به همه ما عنایت بفرما.

لحظه ای ما را از قران و اهل بیت جدا مگردان.

لحظه به لحظه به معرفت ولایت ما بیفزای.

رهبر عزیز، علماء، جوان هایمان را در پناه ولایت محافظت بفرما.

مریضهای اسلام، مریضهای منظور، لباس عافیت بپوشان.

اموات و شهدا، امام راحل و اموات این جمع با انبیاء و اولیاءت محشور بفرما.

برای اجابت دعاها و شادی اموات صلوات مرحمت بفرمایید.

 

پی نوشت ها:

[1]. شیخ حرعاملی، وسایل ‌الشیعه، ج 10، ص:303، باب تاکد استحباب الاجتهاد فی العباده.

[2]. میرزا جواد اقا ملکی تبریزی، المراقبات، ج 1، ص 170.
[3]. فصلت: 21  
[4]. شیخ حرعاملی، وسایل ‌الشیعه، ج  15، ص 281، باب وجوب تدبرالعاقبه قبل العمل‌.
[5]. المومنون: 3  
[6]. میرزا جواد اقا ملکی تبریزی، المراقبات، ج 1، ص 170.
[7]. المومنون: 3
[8]. مجلسی، بحارالانوار، ج 64، ص 305، باب علامات المومن و صفاته.
[9]. شیخ حرعاملی، وسایل ‌الشیعه، ج 10، ص:303، باب تاکد استحباب الاجتهاد فی العباده.
[10]. نهج‌البلاغه، ص 555.
[11]. القارعه: 6 تا 9.
[12]. مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 356، باب وجوب صوم شهر رمضان و فضله.
[13]. شیخ عباس قمی، مفاتیح ‌الجنان، ج 1، ص 176.
[14]. کلینی، الکافی، ج 2، ص 17، باب الشرایع.
[15]. صدوق من ‌لا یحضره‌ الفقیه، ج 2، ص 615، زیاره جامعه لجمیع الایمه ع.
[16]. صدوق من ‌لا یحضره‌ الفقیه، ج 4، ص 404.
[17]. محدث نوری، مستدرک ‌الوسایل، ج 13، ص 160.
[18]. همان.
[19]. مجلسی، بحارالانوار، ج ‌64، ص 309، باب علامات المومن و صفاته.
[20]. مجلسی، بحارالانوار، ج 30، ص 302.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه