ویژه شهادت امام موسی کاظم(ع)

بررسی انتقادی آثار خاورشناسان درباره امام کاظم علیه السلام

بررسی انتقادی آثار خاورشناسان درباره امام کاظم علیه السلام

 مسأله جانشینی امام و پیدایش اختلاف میان شیعیان و شکل گیری فرقه های متعدد، مشکلات اجتماعی و سیاسی عصر امام، تقابل امام با خلفا و دستگیری های متعدد امام، بررسی اقوال متعدد درباره شهادت امام و پیامدهای آن و بررسی علل پیدایش فرقه واقفیه بعد از شهادت امام، از نکات مثبت پژوهش های غربیان درباره امام است


مقدمه
امامت پژوهی غربیان در مقایسه با شیعه پژوهی آن ها سابقه چندانی ندارد. قدیم ترین مطلب درباره امامان شیعه به شکل اختصاصی و مطالعه علمی آن را در مقالات دایرة المعارف اسلام یا در کتاب مذهب شیعه دونالدسون می توان یافت. پژوهش های اولیه درباره شیعه و مقالات درباره ائمه: با هدف معرفی شیعه و معتقدات شیعی، بیش تر براساس منابع اهل سنت صورت گرفته که از اشکالات محتوایی خالی نیست. البته در دهه - های اخیر، با توجه به تغییر رویکرد غربیان در پژوهش های شیعه پژوهانه و تأکید بر استفاده از منابع شیعی، این ضعف کم تر دیده می شود. دستاوردهای اخیر این مطالعات به دلیل جزئی بودن، پرداختن به موضوعات چالشی و بهره مندی از شیوه های جدید پژوهشی، نتایج مفید و چشم گیری درباره تاریخ زندگانی ائمه و نقش آفرینی آنان در بردارد.

امام کاظم(ع)، هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است. دوران زندگی آن امام با مسائلی روبه رو بود که شیعیان را با وضعیت جدیدی مواجه ساخت. انشعاب جدید در شیعه و ایجاد فرقه جدید اسماعیلیه (معتقدان به امامت اسماعیل فرزند بزرگ تر امام صادق(ع)) از مهم ترین مسائل اجتماعی به شمار می آید. خاورشناسان که موضوعات مختلف مربوط به اسلام را از نگاه برون دینی و به صورت روشمند مطالعه نمودند، شخصیت امام کاظم(ع) و مسائل مربوط به دوره آن حضرت را نیز در محورهای مختلف آن بررسی کردند. با توجه به جایگاه خاورشناسان در مراکز علمی و مرجعیت علمی آثار آن ها در این مراکز، بررسی این پژوهش ها با هدف آشنایی با دیدگاه آنان درباره امامان شیعه و دست یابی به دستاوردهای علمی این پژوهش ها و هم چنین نقد آن از منظر اندیشه وران شیعی، لازم است. این نوشتار، به بررسی پژوهش های شیعه پژوهان غربی درباره امام کاظم(ع) و زندگی آن حضرت می پردازد.

با وجود گستردگی آثار خاورشناسان درباره شیعه در دهه های اخیر، به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران که رشد چشم گیری داشته است، آثار مربوط به امامان شیعه، چندان وفور ندارد. آثار خاورشناسان درباره امامان و مسائل مربوط به دوره زندگی آن ها، در مقالات دائرة المعارف اسلام، برخی کتاب های مربوط به شیعه و تک نگاری های انجام شده ، محدود است. درباره امام هفتم به مقاله «امام کاظم(ع)» از اتان کلبرگ در دائره المعارف اسلام لیدن چاپ دوم، کتاب مذهب شیعه از دونالدسون که در فصل های مختلف به تاریخ شیعه و زندگی امامان از جمله در فصل چهاردهم به امام کاظم(ع) می پردازد و مقاله حامد الگار با عنوان «امام موسی کاظم(ع) و احادیث صوفیه در فرهنگ اسلامی» می توان اشاره داشت. البته مقالات متعددی در موضوعات دیگر تدوین شده که به مناسبت از امام کاظم(ع) نیز ذکری به میان آمده؛ مانند مقاله «هارون الرشید»، «کاظمین»، «حسین بن - علی صاحب فخ» و «هادی عباسی (١٦٩-١٧٠)» هم چنین برخی کتاب های دیگر که به مباحث کلی مربوط به تاریخ تشیع می پردازند، بحث کوتاهی درباره زندگانی امامان داشته؛ از جمله کتاب تشیع هاینس هالم، مقدمه ای بر اسلام شیعی موجان مومن، تشیع در مسیر تاریخ از حسین محمد جعفری.

امامان شیعه در دایرة المعارف اسلام
تدوین مدخل های امامان شیعه در دائرة المعارف اسلام، یکی از عرصه های مطالعات شیعی در غرب است. پیشینه تدوین دائرة المعارف های کوچک و بزرگ اسلامی در زبان انگلیسی، به اندکی بیش از صدسال می رسد. نخستین مجموعه دائرة المعارفی از دانستنی های اسلامی در زبان انگلیسی فرهنگ اسلام است که تامس پاتریک هیوز، کشیش، شرق شناس و اسلام شناس انگلیسی آمریکایی تبار در هندوستان در سال ١٨٨٥ میلادی (١٣٠٣ قمری) فراهم آورد. به دنبال آن، گام های آغازین دائرة المعارف اسلام[1] از اواخر قرن نوزدهم میلادی برداشته شد. دانشگاه لیدن هلند که در قرون جدید همواره از مراکز برجسته مطالعات اسلامی و شرقی بوده ، در سال ١٨٩٥ با همکاری اتحادیه بین المللی آکادمی ها و نیز آکادمی سلطنتی هلند، برنامه هایی را برای تدوین هم - زمان و توأمان سه نشر یکسان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی، از یک دائرة المعارف جدی و مفصل اسلام آغاز کرد. چاپ انگلیسی آن که حاصل بیش از دو قرن تحقیق در مطالعات اسلامی بوده، در فاصله سال های ١٩١٣-١٩٣٨، در چهار جلد منتشر شد. چاپ دوم این مجموعه، همراه با اصلاحات زیادی در سال ١٩٥٠ زیر نظر یوزف شاخت، لوی پروونسال، کرامرز و گیب آغاز گردید و نخستین مجموعه آن در سال ١٩٥٤م منتشر شد. از جدیدترین فرهنگ ها و دائرة المعارف های اسلامی در زبان انگلیسی، به این موارد می توان اشاره داشت؛[2]

١. دائرة المعارف موجز اسلام[3]

٢. فرهنگ کوتاه شده اسلام[4]

٣. فرهنگ عمومی اسلام[5]

٤. دائرة المعارف جهان اسلام در دوران جدید آکسفورد.[6]

از میان مقالات دائرة المعارف های یادشده تنها می توان مقاله «امام کاظم(ع)» در دایرة المعارف اسلام را نام برد که مستقیم به زندگی آن حضرت می پردازد.

حیات فردی امام کاظم(ع) در آثار خاورشناسان
معرفی اولیه امام
مقاله «امام کاظم(ع)» در دائرة المعارف اسلام (2EL) را که به معرفی و بررسی ابعاد زندگانی حضرت پرداخته، اتان کلبرگ نوشته است. وی در سال ١٩٤٣م متولد شد. تحصیلات خود را در یکی از دانشگاه های رژیم صهیونیستی و دانشگاه آکسفورد گذراند. عنوان پایان نامه دکتری او در دانشگاه آکسفورد، نگرش تشیع امامی به صجابه پیامبر(ص)[7] بود. منابع و نظریات و تاریخ شیعه و به ویژه تشیع امامی، زمینه اصلی تحقیقاتی کلبرگ است. وی استاد زبان و ادبیات عرب مؤسسه مطالعات آسیایی - افریقایی دانشکده انسان شناسی دانشگاه عبری اورشلیم (بیت المقدس) است. کتابخانه ابن طاووس و احوال آثار او، مشهورترین پژوهش شیعی او به شمار می آید که به فارسی نیز ترجمه شده است. وی هم چنین «عقیده و فقه در تشیع امامی» و مدخل های مربوط به «امام سجاد(ع) و امام باقر(ع)، «مسلم بن عقیل»، «رجعت»، «سفیر»، «شهید»، «شهید ثانی»، «سلیمان بن صرد خزاعی» و «امین الاسلام طبرسی» در دائرة المعارف اسلام را نگاشته است. نویسنده پس از ذکر القاب امام چون ابوالحسن اول (یا ماضی)، ابوابراهیم، ابوعلی و عبدصالح، تاریخ دقیق ولادت امام را هفتم صفر سال ١٢٨ قمری (٨ نوامبر٧٤٥ م) می داند. البته دیگر تاریخ های ذکر شده درباره ولادت ایشان (ذی الحجه ١٢٧ و ١٢٩ ق) را نیز آورد. وی سپس به مادر امام اشاره می کند که نام ایشان حمیده (یا حمیده) بنت صاعد بربریه (یا اندلسیه) ام ولد بود که از یک برده فروش بربر خریداری شد و غالبا از او با لقب «مصفاة» یعنی پاک شده یاد می کنند.

دونالدسون[8] در کتاب مذهب شیعه خود کمی مفصل تر به معرفی اولیه امام پرداخته است. وی با تطبیق تاریخی، ولادت امام را در میان نزاع امویان و عباسیان دانسته و اشاره می کند که امام در هنگام حکومت ابوالعباس سفاح (نخستین خلیفه عباسی)، تنها چهار سال داشتند. دونالدسون در ادامه با تطبیق دوره های حکمرانان عباسی با حیات امام، بیان می دارد که امام به مدت بیست سال تحت تربیت پدر خود یعنی امام صادق(ع) قرار داشتند که ده سال قبل از پایان حکومت طولانی منصور شهید شدند. سپس خلفای دوره زندگانی امام را به این شرح بیان می دارد: ده سال پایانی خلافت منصور، ده سال حکومت مهدی، یک سال و چند ماه حکومت هادی و حدود دوازده سال از حکومت هارون الرشید.[9]

وی نیز به کنیز بربری و ام ولد بودن مادر امام اشاره داشته و او را در این زمینه با خیزران همسر با نفوذ مهدی عباسی همانند می داند.[10]

اعقاب امام کاظم(ع)
کلبرگ فرزندان امام را بر اساس منابع ، بین ٣٣ تا شصت نفر متغیر می داند. برخی از روایات، هیجده (یا نوزده) پسر و٢٣ دختر برشمرده اند. وی به روایتی اشاره می کند که امام کاظم (بنا به دلایلی که توضیح داده نشده)، ازدواج دخترانش را ممنوع ساختند. به جز ام - سلمه که در مصر با قاسم بن محمدبن جعفربن محمد ازدواج کرد، اما بقیه ازدواج نکردند.[11]

وی به نقل از کتاب جوهره الهی آورده است که اعقاب امام کاظم(ع) که با نام «موسوی» معروفند، امروزه ٧٠% سادات ایران را تشکیل می دهند.[12]

حیات علمی - فرهنگی امام کاظم(ع) در آثار خاورشناسان
خاورشناسان وجایگاه اخلاقی امام
از مسائل مهم درباره زندگی امام کاظم(ع) مقامات اخلاقی و عرفانی ایشان است. این مسأله از نگاه خاورشناسان به ویژه کلبرگ دور نمانده است. وی درباره مقام عرفانی امام آورده که امام کاظم(ع) به سبب زهد و تقوا معروف بودند. سپس با اشاره به ملاقات شقیق بن ابراهیم بلخی (م ١٩٤ق / ٨٠٩م) با امام در سال ١٤٩قمری (٧٦٦م) در قادسیه، جمله او در وصف امام را آورده که امام مردی مقدس (ولی الله /من الابدال) است.[13] نویسنده هم چنین به زهد، کرامات و خوارق عادات منسوب به امام از جمله سخن گفتن در گهواره ، آشنا بودن به زبان پرندگان و حیوانات و تمام زبان های انسان ها را ذکر می کند.[14] در ادامه با استناد به مقاله حامد الگار، به ارتباط امام با صوفیان معروف دوره خود مانند «معروف کرخی» (م ٢٠٠ق / ٨١٥م) و بشر حافی (م ٢٢٧ق /٨٤١م) می پردازد.[15]

دونالدسون درباره شخصیت امام آورده است که طبعی آرام و حلیم داشتند و به کاظم و ابوصالح ملقب گردیده بودند. در تصویر تمایل حضرت به امور دینی و عبادی ، روایتی نقل می کند که بر اساس آن یک روز هنگام غروب، امام وارد مسجدالنبی شدند و به سجده ای رفتند که از سر شب تا صبح فردا طول کشید. همچنین به نقل از ابن خلکان درباره سخاوت و بخشندگی حضرت، آورده که وقتی از مردی رنج دیده برایش سخن گفت، امام کیسه ای محتوی هزار دینار به او دادند. حضرت معمولا دویست، سیصد و یا چهارصد دینار را در کیسه هایی می نهادند و در مدینه تقسیم می نمودند. ممکن است همین بخشندگی، موجب سوءظن مهدی عباسی به ایشان شده باشد.[16]

دونالدسون هم چنین به مسأله کرامات و فضایل منسوب به امام پرداخته و اولین کرامت از ٢٣ کرامت منسوب به امام را جریان ادعای امامت از سوی عبدالله می داند که امام دستور دادند هیزم جمع کرده، آتش زدند و خود به میان آتش رفتند و اتفاقی نیفتاد، سپس از عبدالله خواستند که اگر حقیقتا می پندارد امام است، همین کار را انجام دهد که رنگ چهره عبدالله تغییر می کند و از آن مجلس خارج می شود.[17] وی به کرامت دیگر امام اشاره می کند که در آن امام صادق(ع) به یعقوب بن سراج فرمودند تا به مولایش امام کاظم(ع) سلام گوید؛ یعقوب چنین کرد و امام از او خواستند: «نامی را که دیروز برای دخترت برگزیدی تغییر بده، زیرا خدا را خشمگین می سازد». و امام صادق(ع) نیز از یعقوب می خواهند «بدانچه موسی فرمود عمل کن که به صلاح توست».[18] در ادامه به کراماتی از امام در شفای مردم اشاره می کند که یک بار امام زنی را دیدند که چند کودک دور او حلقه زده، می گرید. علت را پرسیدند. پاسخ داد: «گاوی که معاش ما از او بوده مرده است». امام دو رکعت نماز به جای آوردند و آن گاه انگشت مبارکشان را برگاو نهادند، پس گاو زنده شد و برخاست، زن فریاد زد: «بنگرید این عیسی بن مریم است».[19]

خاورشناسان و مقام علمی امام
مقام علمی امامان شیعه، از نگاه خاورشناسان دور نمانده و می توان به اهمیت این موضوع در آثارشان اشاره داشت. کلبرگ در این مقاله، به دو مورد از توانمندی علمی امام می پردازد:

١. مجادله امام در جوانی با ابوحنیفه که با سکوت ابوحنیفه [و موفقیت امام ] پایان یافت.

٢. گفت گوی امام با مسیحیانی که برای مباحثه درباره مسائل دینی نزد امام آمدند و در نهایت به اسلام گرویدند. کلبرگ در بخش های پایانی مقاله، به ارتباط غلات با امام پرداخته، نقش امام در میان غلات (پرورش اندیشه های غلو را) پر اهمیت بیان می کند.[20] دراین زمینه، به ملاقات «مفضل بن عمر جعفی» با امام در زندان بغداد و مراقبت از او پرداخته، ادعا می کند که امام کاظم(ع) او را پدر دوم خویش نامید.[21] هم چنین ادعای محمدبن بشیر، بنیان گذار بشیریه را مطرح می کند که به الوهیت امام معتقد بود و ادعا می - کرد امام کاظم(ع) نمرده، بلکه غایب شده و با عنوان مهدی بازخواهد گشت.

وی در پایان ، به جایگاه علمی امام نزد اهل سنت پرداخته ، اشاره می کند که نویسندگان اهل سنت عموما امام را یکی از راویان موثق می دانند، اما معتقدند امام روایات اندکی نقل کرده است. وی اشاره می کند که اثری به نام مسند موسی کاظم(ع) نوشته ابوبکر محمدبن عبدالله شافعی بزاز (م ٣٥٤ق / ٩٦٥م) موجود است. البته آثار علمی منتسب به امام در میان شیعیان زیاد است که کلبرگ به برخی از آنان مانند، مناجات ، پاسخ به پرسش های شرعی، وصیه فی العقل خطاب به هشام بن حکم و غیره اشاره می کند.[22] این خاورشناسان ، در بررسی جایگاه علمی امام، به مناظرات امام و نقش آفرینی علمی آن حضرت نپرداخته اند که انتظار می رفت به نقش و جایگاه علمی امام بیش تر پرداخته می شد.

حیات اجتماعی - سیاسی امام کاظم(ع) در آثار خاورشناسان
به اذعان کلبرگ، از سال های نخستین زندگی امام کاظم(ع) اطلاع زیادی در دست نیست. ویبه نقل از ویلفرد مادلونگ، با استناد به اثری از ناصر اطروش زیدی مذهب (م ٣٠٤ه/٩١٧م)، حضور امام در قیام محمدبن عبدالله علیه عباسیان در سال ١٤٥قمری (٧٦٢م) را مطرح می سازد[23] و ادعا می کند که این مطلب در منابع اسلامی مانند مقاتل الطالبیین نیز آمده است.[24] دونالدسون به حکایتی از مواجهه امام با هارون اشاره می کند که صلابت امام و استفاده از موقعیت ها را نشان می دهد. روایت کرده اند که یک بار هنگامی که رشید و امام کنار مزار پیامبر بودند، خلیفه از پاسخ مناسبی که امام بدو دادند رنجید.

هارون به قصد نشان دادن خویشاوندی اش با پیامبر گفت: «سلام بر تو ای رسول خدا، ای عموزاده!» اما چون به مزار نگریست، امام فرمود: «سلام بر تو ای پدر». هارون با این سخن دستپاچه شد و گفت: «به راستی ای ابوالحسن، چنین فخری از آن توست».[25]

جانشینی امام از نگاه خاورشناسان
مسأله اختلاف برسرجانشینی امام صادق(ع) و انشعاب های ناشی از آن در جامعه شیعی ، در پژوهش های محققان و هم چنین خاورشناسان بررسی شده است. دونالدسون متأثر از منابع اسماعیلی، معتقد است که امام صادق(ع) اسماعیل فرزند ارشدشان را به جانشینی خود در امامت برگزیدند، ولی مرگ او قبل از پدر، تمام شیعیان را اندوهگین نمود و این مسأله ای بود که تضارب آراء بسیاری در ماهیت امامت را باعث گردید. وی در ادامه، به پیدایش دو فرقه اسماعیلیه و اعتقاد آنان پرداخته، بیان می دارد: گروهی از اسماعیلیه مرگ اسماعیل را منکر شدند و گمان بردند که اسماعیل غایب شده و بر خواهد گشت و خداوند او را تا زمان ظهورش نهان داشته است. گروه دیگر مرگ او را پذیرفته و پسرش [محمدبن اسماعیل] را امام می دانند. هردو گروه که به اندیشه توقف امامت ظاهری با مرگ اسماعیل یا پسرش معتقدند به سبعیه [هفت امامی ] مشهورند.[26] وی اعتقاد امامیه در این زمینه را چنین معرفی کرده است که امام صادق(ع) درحالی که پسر ارشدشان اسماعیل را به جانشینی خویش برگزیده بودند، چون وی را دائم الخمر یافتند، فرزند چهارمشان موسی(ع) را به امامت پس از خود برگزیدند.[27] و به نقل از ابن خلدون، نزاع [منبعث از] این اقدام، شکاف عمیقی را در شیعه به وجود آورد و فرق و طوایف متنوعی پدید آمدند.[28]

کلبرگ نیز در این باره معتقد است، اسماعیل پسر [بزرگ تر] امام صادق(ع) که به جانشینی او تعیین شده بود،[29] پیش از پدرش درگذشت و پسر دوم امام صادق(ع)، به نام عبدالله، مدت کوتاهی پس از پدرش وفات کرد و هیچ فرزند پسری از امام باقی نماند. با وجود این هر دو پیروانی داشتند که اسماعیلیه نخستین و فطحیه را شکل دادند.[30] وی هم چنین گروه دیگری به نام «سمیطیه (یا سمیطیه، شمیطیه)» را نیز نام می بردکه به امامت محمد فرزند دیگر امام صادق(ع) معتقد بودند.[31]

او در ادامه ، به اعتقاد شیعیان اثناعشریه پرداخته، می نویسد: بنابراعتقاد اثناعشریه،[32] امام کاظم(ع)در سنین کودکی توسط پدرش به عنوان امام بعدی معرفی شده بود[33] و برخی شیعیان چون هشام بن حکم از امامت ایشان، حمایت می کردند.[34] اگرچه برخی دیگر از شیعیان تا مدتی از پذیرش این امر خودداری ورزیدند.[35] اقدام منصور خلیفه عباسی ، پس از دریافت خبر شهادت امام صادق(ع)، و اعزام جاسوسانی به مدینه برای کشف هویت جانشین حقیقی امام و کشتن وی، از نگاه کلبرگ مخفی نمانده و ضمن اشاره به این اقدام، تصریح می کند که با تدبیر و پیش بینی امام صادق(ع)، در معرفی پنج جانشین (از جمله خود منصور و موسی کاظم(ع)) این دسیسه خلیفه نقش بر آب شد.[36]

سیاست امام و عملکرد خلفای عباسی
به اعتقاد کلبرگ امام کاظم(ع) به سیاست سکوت وفادار ماندند و همانند پدر، به نشر عقاید و اصول شیعه در میان شاگردانشان پرداختند، اما از آزار و اذیت عباسیان در امان نماندند. بار نخست به دستور مهدی عباسی، بازداشت و به زندان بغداد برده شدند. پس از مدت کوتاهی، به دلیل رؤیایی که در آن علی بن ابی طالب(ع) بر مهدی ظاهر شدند و به سبب دستگیری امام کاظم(ع) بر او عتاب فرمود، آزاد شدند.[37] نویسنده با بررسی تطبیقی - تاریخی منابع، بنابر روایتی که امام پس از انتقال به بغداد زیر نظر مسیب بن زهیر ضبی (م ١٧٥ق /٧٩١م) قرارگرفتند، بیان می دارد که تاریخ دستگیری امام نمی توانسته بین سال - های ١٦٣ تا١٦٦ قمری، یعنی سال های ولایت مسیب بر خراسان باشد، اگرچه بنابر روایت کم اعتبارتری، سال ١٦٦ قمری سال انتصاب مسیب در مقام والی است.[38] بر این اساس به نظر کلبرگ، دوره حبس امام کاظم(ع) کوتاه بود.[39]

نویسنده دستگیری دیگر امام را پس از سرکوبی قیام حسین بن علی صاحب فخ، می داند.

با این که امام ، از قیام حمایت نکردند، از جانب هادی عباسی، به برانگیختن قیام متهم شدند و خلیفه نقشة قتل ایشان را در سر داشت که قاضی ابویوسف یعقوب بن ابراهیم او را از این تصمیم منصرف کرد و کمی بعد هادی درگذشت. وی با استناد به مهج الدعوات ابن طاووس، اشاره می کند که دعای معروف «جوشن» به شکرانه این رهایی، از امام هادی ٧، به جامانده است.[40] وی به درستی اشاره می کند که تا زمان به قدرت رسیدن هارون، امام در مدینه ماندند و هارون (١٧٠-١٩٣ق / ٧٨٦-٨٠٩م) به مدت نه سال از خلافتش ، امام کاظم(ع) را زندانی کرد.[41] دونالدسون نیز به بی مهری های هارون نسبت به امام اشاره داشته، بیان می دارد که در دوران خلافت هارون، امام کاظم(ع) پیوسته در معرض سوءظن و بی مهری بودند.

کلبرگ نقل قول های متفاوتی درباره علت بی مهری و دستگیری امام ذکر می کند از جمله:

١. بنابر یک روایت، هارون پس از آشنایی با دیدگاه های هشام بن حکم (شاگرد برجسته امام صادق(ع) و صحابی امام کاظم(ع)) چون این دیدگاه ها را خطرناک دید، فرمان دستگیری امام را صادر کرد.

٢. طبق روایتی دیگر، امام قربانی توطئه دربار عباسیان به ویژه یحیی بن خالد برمکی شدند. بر اساس این روایات، هنگامی که هارون، پسر خویش محمد (خلیفه امین آینده) را تحت مراقبت جعفر بن محمد اشعث قرار داد (بین سال های ١٧٠ و ١٧١ق /٧٨٧و ٧٨٨م ریاست دیوان خاتم را بر عهده داشت و بعدا تا سال ١٧٣ق /٧٩٠م والی خراسان بود)، وزیر هارون یعنی یحیی بن خالد برمکی بیم آن داشت که پسر هارون (امین) خلیفه شود و جعفربن محمد ترقی کند و بدین سان موقعیت ممتاز برامکه به خطر خواهد افتد. بنابراین یحیی تصمیم گرفت با افشای روابط جعفر با علویان، او را بی اعتبار سازد و برای این منظور از کمک برادرزاده و رازدار امام کاظم(ع) یعنی محمد (یا علی) بن اسماعیل بن جعفر بهره برد که اطلاعاتی را درباره شبکه مالی علویان به یحیی دهد. او نیز درباره شیعه بودن جعفر، ارتباط او با امام و حتی ارسال هدایایی از سراسر جهان برای امام، به هارون گزارش داد.[42]

٣. در روایات دیگر، به خلیفه خبر رسید که مردم به امامت امام کاظم(ع) معتقدند و او قصد دارد علیه هارون شورش کند. البته کلبرگ به منابع این روایات اشاره نکرده، فقط بر اساس اطلاعات خود این احتمالات را مطرح ساخته است.

وی در ادامه، اشاره می کند که هارون از فرصت زیارت مکه و مدینه برای انجام دادن عمره (در ماه رجب سال ١٧٩ق / سپتامبر- اکتبر٧٩٥م یا رمضان سال ١٧٩ق /نوامبر - دسامبر٧٩٥م) یا برای انجام دادن حج تمتع (سال ١٧٩ق /٧٩٦م) استفاده نمود و دستور دستگیری امام را صادر کرد. به گفته برخی منابع ، امام را مستقیما به بغداد فرستاد. بنا بر برخی دیگر از روایات موثق تر، ابتدا امام را به بصره بردند و یک سال زیر نظر والی شهر عیسی بن جعفر بن منصور قرار داشتند. وی از اجرای دستور هارون مبنی بر قتل امام سرپیچید و امام را به بغداد فرستاد. امام در آن جا تحویل فضل بن ربیع شدند که در سال ١٧٩ قمری به سمت حاجب، منصوب شده بود و با امام رفتاری محترمانه داشت. نقل است که در این مدت هارون نیز به دلیل خوابی که دیده بود، مدتی امام را آزاد ساخت اما بار دیگر ایشان را دستگیر کرد و به فضل بن ربیع سپرد.

هالم از دیگر خاورشناسان شیعه پژوه، درباره وضعیت سیاسی دوره امام و سیاست های خلفا، معتقد است، گسترش روزافزون شیعیان در عراق که عمدتا پیرامون خاندان حسینی گرد می آمدند، موجب اضطراب عباسیان شد. لذا آنان با اقدامی احتیاطی، تمام مدعیان بالقوه حکومت را به دربار آوردند و تحت مراقبت حبس مانند خود قرار دادند. به اعتقاد هالم، نخستین کسی که با این سرنوشت روبه رو شد [امام] موسی بن جعفر(ع) بود.[43] وی نیز اشاره می کند که هارون در سال ١٧٧قمری (٧٩٣م) پس از زیارت حج، امام را همراه خود به عراق برد و در بصره و سپس در بغداد زیر نظر گرفت.[44]

امام در مدت حضور در بغداد، می توانستند با برخی پیروان خود ارتباط داشته باشند. از جمله این افراد علی بن یقطین (م ١٨٢ق / ٧٩٨م) بود که در دوران خلافت سه خلیفه مهدی، هادی و هارون، منصب های مهم داشت و امام از او خواستند با پذیرش مسؤلیت و همکاری با دستگاه خلافت ، از نفوذ خود برای کمک به شیعیان و حل مشکل آنان استفاده نماید.[45] کلبرگ معتقد است، علی بن یقطین هم چون یک مأمور مالی برای [امام ] کاظم(ع) عمل می کرد و هدایای با ارزشی برای امام می فرستاد.[46]

شهادت امام و پیامدهای آن اقوال متفاوتی درباره چگونگی شهادت امام نیز، مطرح است. هالم بدون اشاره به چگونگی شهادت، احتمال مسمومیت به دستور هارون در سال ١٨٣قمری (٧٩٩م) را مطرح می کند.[47] اما کلبرگ با بررسی تفصیلی، دیدگاه های مختلف را بیان کرده، معتقد است که هارون پس از اطلاع از وضعیت مناسب و آرام امام، در نامه ای برای فضل دستور قتل امام را صادر نمود. بنابر برخی روایات، فضل با سرپیچی از انجام دادن این دستور، یکصد ضربه شلاق خورد و امام به رئیس نظمیه یعنی سندی بن شاهک (پدربزرگ کشاجم شاعر) تحویل داده شد و او با دادن رطب مسموم، امام را به قتل رساند. روایتی دیگر، مسمومیت امام را به فضل نسبت می دهد. بر اساس گزارش سوم، حضرت را درون فرشی پیچیدند و آن قدر لگدکوب کردند تا به شهادت رسیدند.[48] کلبرگ اشاره می کند که طبری، وفات امام را بدون توضیح ذکر کرده که تلویحا حکایت از آن دارد که ایشان به علل طبیعی درگذشته اند.[49] این دیدگاه غالب نویسندگان اهل سنت است که پژوهش گران جدید نیز به آن توجه کرده اند.[50] کلبرگ تاریخ شهادت امام را ٢٥یا٢٦ رجب سال ١٨٣ قمری (آگوست یا سپتامبر٧٩٩ق) می داند. وی احتمالات دیگر را نیز بر اساس منابع، ١٨١ قمری (٧٩٧م)، رجب ١٨٢ (٧٩٨م)، رجب ١٨٤ (جولای - آگوست ٨٠٠م)، ١٨٦ (٨٠٤م) و یا ١٨٨قمری (٨٠٤م) آورده است. امام را در [مقابر قریش ] در منطقه غرب بغداد به فاصله سه مایلی دفن نمودند که امروزه به عنوان یکی از چهار مکان مذهبی مقدس شیعیان در کنار نجف، کربلا و سامرا به شمار می آید.[51] مقبره امام بارها در دوره های مختلف عباسیان و به ویژه در دوره صفویان تجدید بنا شد.[52]

خاورشناسان و شبهه علم امام به شهادت
به عقیده کلبرگ، آنچه درباره چگونگی شهادت امام کاظم(ع) در منابع شیعی آمده، متکلمان امامی را با شبهه ای کلامی مواجه ساخته است. وی می نویسد: «اگر امام از همه چیز آگاه بوده و پیشاپیش زمان و چگونگی مرگش را می دانسته و با این حال هیچ کاری برای جلوگیری از مرگ خود نکرده، آیا می توان گفت که او معین بر قتل خود (معین علی نفسه) بوده است؟»[53] بدین ترتیب، وی سعی دارد تا مسأله علم امام در کلام شیعی را به چالش کشانده، با نقل پاسخ های مجمل و اغلب غیر قانع کننده از جانب شیعیان، این مسأله را مبهم جلوه دهد.

وی در بررسی پاسخ متکلمان شیعه به این شبهه، سه پاسخ را در منابع گردآورده که عبارتند از:

١. یکی از پاسخ ها که منسوب به امام رضا(ع) است این که؛ امام کاظم(ع) از وفات قریب الوقوع خویش آگاه بودند و پیش بینی های لازم را انجام دادند، اما در لحظه حساس، خداوند ایشان را در این مسأله دچار فراموشی کرد (ألقی علی قلبه النسیان).[54]

٢) طبق روایتی دیگر فضل بن یحیی برمکی، سه روز پیاپی برای امام کاظم میوه مسموم آورد، اما امام به آن دست نزدند. روز چهارم امام این چنین فرمودند: «الهی تو می - دانی که اگر پیش از امروز خورده بودم، به هلاکت خویش کمک کرده بودم». سپس میوه را خوردند و بیمار شدند. طبیب آوردند. ابتدا امام توجهی نکردند، اما با اصرار طبیب، سرانجام کف دست خود را که بر اثر سم به سبزی گراییده بود، به وی نشان دادند. طبیب به عباسیان گفت که امام آگاه است که ایشان را مسموم کرده اند.[55] معنای ضمنی این مطلب آن است که امام تاریخ دقیق شهادتشان را می دانستند و با وجود علم به آن، نوشیدن زهر را پذیرفتند. کلبرگ در ادامه ، گردآوردن هشتاد نفر از بزرگان بغداد توسط سندی بن شاهک و گرفتن شهادت از آنان مبنی بر رفتار مناسب با امام را آورده که امام در پایان آن دیدار خبر می دهند که «به من هفت (یا نه) خرمای مسموم دادند؛ فردا (از شدت آثار سم) رنگ پریده و بیمار خواهم شد و پس فردا خواهم مرد».[56]

٣. در تفسیری دیگر، امام در انتخاب آزاد نبودند و زیر فشار، خرماهای مسموم را خوردند. کلبرگ با ذکر برخی اقوال شیعی ، شهادت امام کاظم(ع) را نتیجه مستقیم رفتار اشتباه جامعه اش بر می شمارد. او به نقل از کلینی آورده است: «خدا از شیعیان عصبانی بود و به امام فرمود که بین قربانی شدن خود برای حفظ شیعیان و یا کشته شدن شیعیان یکی را برگزیند، امام نیز خواستند تا به قیمت زندگی خود، از شیعیان حمایت کنند[57] علامه مجلسی نیز در مرأة العقول ، از خشم خدا نسبت به شیعه به دلیل نافرمانی و وفا نداشتن نسبت به امام سخن می گوید و عامل آن را ترک تقیه توسط شیعیان می داند که موجب آشکار شدن هویت امام برای عموم و در نهایت دستگیری امام شد».[58] سندی (یا هارون) پس از شهادت امام ، نمایندگان هاشمیان، طالبیان و دیگر سرشناسان بغداد را گردآورد و پوشش از چهره امام کنار زد و آنان را وادار ساخت که تصدیق کنند هیچ نشانه ای از قتل و جنایت در کار نیست. آن گاه پیکر امام را غسل داده، کفن کردند و در قبرستان اشراف عرب در شمال غربی بغداد (مقابل شونیزی یا مقابر قریش) در «باب التین» -که به نام کاظمیه معروف شد- دفن گردیدند.[59] هالم نیز به محل دفن امام در قبرستان مربوط به اشراف عرب در شمال بغداد اشاره کرده که مزار آن حضرت و آرامگاه نوه اش را شیعیان زیارت می کنند و حرم کاظمین یکی از بزرگ ترین زیارتگاه های شیعیان در عراق است.[60]

انشعاب شیعیان پس از شهادت امام
یکی دیگر از موضوعات مطرح در مقاله، انشعابی است که با شهادت امام در میان شیعه ایجاد گردید. کلبرگ در این زمینه آورده که وفات امام، به ایجاد شاخه خاصی از شیعه انجامید. گروهی از شیعیان ، وفات حضرت را انکار کردند و معتقد شدند که ایشان غایب گشته و به عنوان مهدی بازخواهند گشت. این افراد از آن جهت که امامت را در این امام تمام شده تلقی کردند، «واقفه» نامیده شدند و بر سر انتقال امامت به فرزندشان به مجادله برخاستند. وی اشاره می کند که آنان هم چنین به صورتی توهین آمیز، به «ممطوره» (مخفف کلاب ممطوره ، یعنی سگ های خیس شده در باران) نیز معروف ند.

کلبرگ در بررسی بیشتر مسأله واقفیه آورده که بسیاری از واقفیان کوفی بودند و در متون خاصی از نظریه غیبت امام هفتم دفاع کردند. جوان ترین آنان به نام «حسن بن محمد بن سماعی صیرفی» در سال ٢٦٣ قمری (٨٧٦م) درگذشت.

هالم نیز در این زمینه معتقد است که شهادت امام هفتم ، به ظهور شعبه جداگانه ای از تشیع انجامید که در تعالیم آن، تعدادی از ویژگی های اساسی تشیع دوازده امامی بعدی رو به تکامل نهاد. وی واقفیه را کسانی معرفی می کند که عقیده داشتند امام کاظم(ع) وفات نیافته، بلکه غایب شده و در انتظار مراجعتش به عنوان مهدی بودند. وی واقفیه را قدیم - ترین نمونه شیعه «هفت امامی» می داند که در اواخر قرن سوم قمری (نهم میلادی) با اثناعشری درهم آمیختند که از الگوی واقفیه در غیبت آخرین امام اقتباس نمودند.[61]

کلبرگ این تحلیل را نپذیرفته و معتقد است آموزه اثناعشری درباره غیبت صغرا و کبرا و مهدویت، نمی تواند خاستگاه واقفی داشته باشد.[62] به اعتقاد وی، این انشعاب احتمالا به دلیل ملاحظات مالی و نه دینی روی داده؛ زیرا امام وکلایی در مناطق مختلف داشتند و پس از شهادت ایشان ، برخی از آنان حاضر نشدند پول هایی را که در اختیار داشتند، به امام رضا(ع) تحویل دهند؛ از این رو امام کاظم(ع) را آخرین امام دانسته اند. این افراد عبارت بودند از: منصوربن یونس، علی بن حمزه بطائنی (که 00٠/30 دینار دراختیار داشت)، زیادبن - مروان القندی (که 00٠/7٠ دینار داشت) و عثمان بن عیسی رواسی (که علاوه بر مبالغ زیادی پول ، پنج یا شش کنیز داشت که با پول امام خریداری کرده بود).[63]

نتیجه گیری
پژوهش های خاورشناسان درباره امامان(ع) در مقایسه با حجم مطالعات شیعی آنان، اندک است و موضوعات اجتماعی ، - سیاسی و فرقه های شیعی، حجم بیش تری از آثار آنان درباره شیعه را به خود اختصاص داده است. امامت پژوهی خاورشناسان را باید در مدخل های ائمه در دائرة المعارف اسلام یا موضوعات مرتبط با امامان در دائرة المعارف (عاشورا، مهدویت، نجف، کربلا، بغداد، مشهد و...) و برخی کتاب ها درباره تاریخ تشیع منحصر دانست که به مناسبت از زندگی هر امامی بحث کرده اند. این پژوهش ها با بررسی زندگی امام کاظم(ع) از ولادت تا شهادت و پیامدهای آن، درصدد ارائه تصویر کاملی از زندگی امام بودند.

گستره مطالعات و مراجعه به منابع اصلی (به ویژه در مقاله کلبرگ)، از ویژگی مثبت این پژوهش ها به ویژه پژوهش های متأخر است. نتیجه این مراجعات و گستردگی آن، توجه به برخی مسائل مهم این دوره است. مسائلی مانند بحث درباره اصل امامت امام کاظم(ع) که پس از شهادت امام صادق(ع) با چالش های برخی شیعیان مواجه بود و به پیدایش فرقه های اسماعیلیه، سمیطیه، فطحیه و ناووسیه انجامید، برخی فضایل اخلاقی و کرامات امام، قیام حسین بن علی صاحب فخ، دستگیری های متعدد امام و بررسی دلایل این موضوع، علی بن یقطین و مجوز همکاری او با دستگاه خلافت از سوی امام ، بررسی اقوال متعدد در منابع درباره شهادت امام و پیامدهای آن و بررسی علل پیدایش فرقه واقفیه بعد از شهادت امام.

با وجود این، خاورشناسان در بررسی شخصیت امام کاظم(ع) و وقایع دوره امامت ایشان که طولانی ترین دوره امامان شیعه به شمار می آید، چندان موفق نبودند. در این دوره امام و شیعیان، با جریان های متعددی مواجه بودند که خاورشناسان آن گونه که باید به آن توجه نکرده اند. از جمله این جریان ها، پیامدهای انشعاب جدید در میان شیعیان و پیدایش فرقه اسماعیلیه و نحوه تعامل امام با این گروه، بررسی قیام های علویان در این دوره و مواضع امام، بررسی جامع مواضع سیاسی - اجتماعی امام و نحوه تعامل با خلفا و دگرگونی های آن، چگونگی ارتباط شیعیان با امام و هدایت گری آنان، اوضاع علمی - فرهنگی دوره و نقش آفرینی امام در این عرصه و غیره از جمله مسائل مهم عصر آن حضرت به شمار می آید که یا اصلا خاورشناسان به آن توجه نداشته یا نتوانسته اند همه ابعاد آن مسائل را به تصویر کشد. درباره حیات علمی - فکری امام، با تعابیر بلندی توسط امامان پیشین یا علمای مختلف مانند «عالم علم العلما» از سوی امام صادق(ع)[64] و «فقیه ترین اهل زمانش»[65] و غیره مواجهیم. چنین فردی به یقین باید در جامع بودن و در ارتباط با شیعیانش، نکات و هدایت گری هایی داشته باشد که در این نوشته ها مشاهده نشد. هم چنین شیوه رهبری امام، اجازه به برخی اصحاب خاص در همکاری با حکومت با هدف حمایت از نیازمندان شیعی مانند علی بن یقطین[66] و در مقابل نهی برخی دیگر از اصحاب که همکاری آن ها سودی برای شیعیان نداشت، از شیوه های راهبردی امام در هدایت شیعیان است که خاورشناسان به آن توجه نداشته اند.

پی نوشت ها

[1] The Encyclopedia of Islam.

[2] مرتضی اسعدی ، دائرة المعارفهای اسلامی در زبان انگلیسی، کیهان فرهنگی، خرداد و تیر ١٣٧٥، ش ١٢٧.

[3] یکی دیگر از دائرة المعارف های اسلامی به زبان انگلیسی در یک جلد در سال ١٩٨٩ در لندن انتشار یافته است. این اثرکه نباید با «دائرة المعارف ملخص اسلام» چاپ لیدن اشتباه شود، حاصل اهتمام مسلمانی سنی غربی به نام «سیریل گلاسه» است که با حمایت عربستان سعودی به صورت غیرتخصصی و فقط برای عموم غیر مسلمانان برای آشنایی با واقعیت های اسلام نوشته شد که خالی از اشتباه نیست.

[4] فرهنگ کوتاه شده اسلام (Islamics desk Reference) توسط فن دانزل ( Van donzel) از ویراستاران چاپ دوم دائرةالمعارف اسلام «لیدن» در یک جلد از طریق تلخیص مدخل ها، مقالات و مطالب دائرةالمعارف اسلام چاپ دوم «لیدن» و نیز دائرةالمعارف چاپ اول لیدن با هدف تأمین نیازهای فوری و سریع دانشجویان و پژوهندگان مبتدی خارجی فراهم گردید. این اثر در سال ١٩٩٤ م/١٣٧٣شبه وسیله انتشارات «بریل لیدن» چاپ و منتشر شد. نشر آرایه، افست این اثر را در ایران ارائه کرد.

[5] فرهنگ عمومی اسلام (A Popular Dictionary of Islam) نوشته ایان ریچارد نتون در سال ١٩٩٢ م/١٣٧١ ش در لندن به وسیله مؤسسه انتشاراتی «کرزون»چاپ و منتشر شده است. در آن اطلاعات اندکی درباره مفاهیم ، اعلام و موضوعات اسلامی هم چون نام سور قرآنی، برجسته ترین شخصیت های تاریخ اسلام و اعلام قرآن، مهم ترین حوادث تاریخ اسلام و نظایر آن، هر کدام در چند سطر و به گسترده ترین شکل ارائه شده که برای عموم مراجعه - کنندگان قابل استفاده است.

[6] دائرةالمعارف«جهان اسلام در دوران جدید آکسفورد (The oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World)به ویراستاری جان اسپوزیتو، اثری بسیار مهم در چهار جلد قطع رحلی دو ستونی است. این اثر به وسیله دانشگاه آکسفورد در سال ١٩٩٥ م/١٣٧٤ ش چاپ و منتشر شده است. وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ١٩٧٩م که نقطه عطفی در مطالعه اسلام و کشوهای اسلامی بود، ضعف و کم اطلاعی غربیان را نسبت به درک اسلام در جوامع اسلامی به رخ آنان کشید. بنابراین نیاز به چنین مرجعی و فقدان آن ، بیش از پیش احساس گردید. هدف اصلی پدیدآورندگان این دائرة المعارف، تبیین جایگاه و اهمیت اسلام در سیاست ، فرهنگ و اقتصاد کشورهای اسلامی بود.

[7] The Attitude of the Imami-shies to the Companions of the prophet، thesis، 1972.

[8] نخستین کوشش جدی و تا حدودی کامل در معرفی شیعه، به وسیله دونالدسون با انتشار کتاب مذهب شیعه در سال ١٩٣٣م صورت گرفت. «دوایت. م. دونالدسون»، اهل انگلستان است و مدت شانزده سال در ایران و مشهد سکونت داشت. مهم ترین آثار شیعه - پژوهانه وی عبارت هستند از: مذهب تشیع یا تاریخ اسلام در ایران و عراق (لندن ١٩٣٣)، اندیشه امامت نزد شیعه و سلمان فارسی»، «محراب در حرم مشهد». کتاب مذهب شیعه او به شهادت دکتر نصر، هنوز در مطالعات شیعه امامیه مسند و مرجع است. دونالدسون علت تحقیق خویش درباره مورد شیعه را سخن ادوارد براون (تاریخ ادبیات ایران در عصر جدید، ص٤١٨) می داند که از نبود یا کمبود منابع و م̂Hخذ غربی درباره شیعه گله مند بود. بنابراین دونالدسون دست به کار شد و کوشید تا زمینه آشنایی افراد بی اطلاع از شیعه را فراهم کند.

[9] دونالدسون، مذهب شیعه، ترجمه دکتر عباس احمدوند، نسخه قبل از انتشار، فصل چهاردهم، امام کاظم(ع)، ص١٩٠.

[10] کلینی، اصول کافی، چاپ چهارم ، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ١٣٦٥، ج١، ص٤٧٦؛ «و أمه أم ولد یقال لها حمیدة».

[11] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، چاپ ششم، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، ١٣٧١، ج٢، ص٤١٥.

[12] E. KOHLBERG, El2, v. 7, pp. 648; Amir Tahiri, The spirit of Allah, London, 1985, pp 26-70.

[13] طبری، دلائل الامامه، قم: دارالذخائر للمطبوعات، ١٣٨٣ ق، ص١٥٥.

[14] ن. ک. مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید;، ١٤١٣ ق، ج٢، ص٢٨٩، باب طرف من الأخبار عن مناقب أبی جعفر.

[15] E. Kohlberg, Musa al- Kazim, EL2, P647: H. Algar, Imam Musa al -Kazim and Sufi Tradition, in Islamic Culture, I xiv [1990 ], 1-

[16] دونالدسون، پیشین، ص١٩٤.

[17] همان، ص١٩٢.

[18] همان، ص١٩٢.

[19] همان، ص١٩٦.

[20] این بخش از مقاله کلبرگ که بدون تحلیل و بررسی به ارتباط غلات با امام و به صورت مبهم به نقش این ارتباط در تقویت اندیشه غلو در این دوره می پردازد، قابل بررسی و نقد است. با توجه به پیشینه برخورد امامان پیشین با غلات و نپذیرفتن اندیشه های غالیانه نزد ائمه: ، نمی توان پذیرفت که ارتباط غالیان با امام، نقش مثبت و تقویت کننده درگسترش اندیشه غلو داشته باشد. بی شک اندیشه های غالیانه نزد امامان و شیعیان جایگاهی نداشت.

[21] E. Kohlberg , Musa al - Kazim, EL2, P647-

[22] کلینی، پیشین، ج١، ص٢٠-١٣؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، قم : جامعه مدرسین،

١٤٠٤ ق، ص٢٩٧-٢٨٣.

[23] W. Madelung. Der Imam al-Qasim ibn Ibrahim, Berlin 1965,160

[24] ابی الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق سید احمد صقر، بیروت: دارالمعرفة، بی تا، ص٢٧٧؛ با بررسی به عمل آمده به وسیله نگارنده در مقاتل الطالبیین مطلبی به وضوح دراین باره یافت نشد. شاید برداشت مادلونگ از برخی مکالمات امام با محمدبن عبدالله است که با وجود مخالفت صریح امام صادق(ع) با این قیام، حضور امام کاظم(ع) بعید به نظر می رسد.

[25] دونالدسون، پیشین، ص ١٩٦.

[26] همان، ص١٩١.

[27] منابع اولیه امامی به انتخاب امام کاظم(ع)از سنین کودکی به امامت حکایت دارند نه پس از این که امام ٧ به شارب الخمر بودن اسماعیل پی برده باشد. این مطلب سندی در منابع امامی ندارد. (کلینی، پیشین، ج١ ص٢٤٦؛ شیخ مفید، پیشین، ج٢ ص ٢١٩؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: دارالکتب الاسلامیه ، بی تا، ص٢٩٩)؛ و در روایتی دیگر در اعلام الوری آمده است: و «بهذا الإسناد.. عن المفضل بن عمر قال کنا عند أبی عبدالله ٧ فدخل أبوإبراهیم و هو غلام فقال لی أبوعبدالله ٧ استوص به و ضع أمره عند من تثق به من أصحابک»؛ هم چنین در روایتی دیگر آمده: «عن صفوان الجمال عن أبی عبدالله ٧ قال : قال له منصوربن حازم بأبی أنت و أمی إن الأنفس یغدی علیها و یراح فإذا کان ذلک فمن قال أبوعبدالله ٧ إذا کان ذلک فهو صاحبکم و ضرب علی منکب أبی الحسن الأیمن و کان یومئذ خماسیا و عبدالله بن جعفر جالس معنا».

[28] ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ١٤٠٤ ق، بخش ٢، ص٣٥٥.

[29] این دیدگاه به تأثیر از منابع اسماعیلی مطرح شده است وگرنه در اعتقاد شیعه امامیه ، امام صادق(ع) پس از مرگ اسماعیل از همه درباره رحلت او گواه گرفتند تا شبهه امامت او پیشاپیش دفع شده باشد. در جایگاه متعددی، امامت امام کاظم(ع) را پس از خود مطرح ساخته اند. ن. ک: اختیار معرفة الرجال، بی جا، بی نا، بی تا، ص٣٥٥؛ کلینی، پیشین ، ج١، ص٢٤٦؛ شیخ مفید، پیشین، ج٢، ص ٢١٩.

[30] E. Kohlberg , Musa al - Kazim, EL2, PP. 545-

[31] ibid, EL2, PP. 645-

[32] در این دوره، شاید هنوز اصطلاح اثناعشریه برشیعیان پیرو امام صادق(ع) اطلاق نمی شد. این عنوان به اعتبار آن که این گروه به امامان معرفی شده به وسیله امامان پیشین معتقد بودند و در نهایت تا امام عصر ادامه یافته اند، اثنا عشریه معرفی شدند.

[33] برای مطالعه بیشتر ن. ک: شیخ طوسی، پیشین ، کلینی، پیشین، شیخ مفید، پیشین، ج ٢، ص ٢١٩؛ طبری، پیشین، ص ٢٩٩؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة فی معرفة الائمه، بی جا: بی نا، بی تا، ج٢، ص٩٣٣-٩٣٤.

[34] E. Kohlberg, Musa al - Kazim , EL2, PP. 645-

[35] اشاره نویسنده به اقدام زراره در اعزام فرزندش به مدینه برای پی گیری اخبار مربوط به شهادت امام صادق(ع) و جانشینی وی است که البته به معنای نپذیرفتن یا تردید در پذیرش امام کاظم(ع) نبود. این امر شاید با هدف درک بهتر اوضاع و اطمینان از انتخاب امام واقعی بوده است.

[36] کلینی، پیشین، ج١، ص ٣١٠؛ «هذا کتاب محمد بن سلیمان یخبرنا أن جعفر بن محمد قد مات فإنا لله و إنا إلیه راجعون ثلاثا و أین مثل جعفر ثم قال لی اکتب قال فکتبت صدر الکتاب ثم قال اکتب إن کان أوصی إلی رجل واحد بعینه فقدمه و اضرب عنقه قال فرجع إلیه الجواب أنه قد أوصی إلی خمسة واحدهم أبوجعفر المنصور و محمد بن سلیمان و عبد الله و موسی و حمیده».

[37] E. Kohlberg , Musa al- Kazim, EL2, PP645-

[38] ن. ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بی جا: بی نا، بی تا، ج١٣، ص١٣٧.

[39] E. Kohlberg, Musa al- Kazim, EL2, PP645-

[40] ibid, P646-

[41] ibid , P646-

[42] ibid , P646-

[43] هاینس هالم، تشیع، ترجمه محمد تقی اکبری، قم: ادیان، ١٣٨٥، ص٦٩.

[44] همان.

[45] همان.

[46] W. Madelung, A treatise of the Sharif al Mortada on the Legality of working for government, in SOAS,xlii[1980],17-19-

[47] هاینس هالم، پیشین، ص٧٠.

[48] E. Kohlberg, Musa al - Kazim , EL2, PP 645-

[49] طبری، تاریخ الرسل و الملوک؛ ج٣، ص٦٤٩.

[50] ف. عمر در مقاله «هارون الرشید» در

A. Clot, Haroun al- Rachid et le temps de Mille et Une Unite, Paris . و EL21986, ,91.

[51] EL2, v1, pp 854- 856: It is connected with the west side of Baghdad , about three miles away. At the present day Kazimayn is one of thefour greatest sanctuaries of the Shi'a.

[52] A. DURI, EL2, v1, pp894-908-

[53] abide, P647-

[54] صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد ٦، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی

نجفی، ١٤٠٤ ق، ص٤٨٣، باب «فی الأئمة أنهم یعرفون متی یموتون»: «حیث ما بعث إلیه یحیی بن خالد برطب و ریحان مسمومین علم به قال نعم قلت فأکله و هو یعلم فیکون معینا علی نفسه فقال لا یعلم قبل ذلک لیتقدم فیما یحتاج إلیه فإذا جاء الوقت ألقی الله علی قلبه النسیان لیقضی فیه الحکم»؛ مجلسی ، بحارالانوار، بیروت: الوفاء، ١٤٠٤ ق، ج٢٧، ص ٢٨٥.

[55] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، بی جا: بی نا، بی تا، ج١، ص٨٦-٨٨.

[56] کلینی، پیشین، ج١، ص ٢٥٩- ٢٥٨؛ شیخ صدوق ، همان، ص ٧٩.

[57] کلینی، پیشین، ص٢٦٠؛ «عن أبی الحسن موسی ع قال إن الله عز و جل غضب علی الشیعة فخیرنی نفسی أو هم فوقیتهم و الله بنفس».

[58] مجلسی علامه، مرأةالعقول، بی جا: بی نا، بی تا، ج٣، ص١٢٦.

[59] کلینی ، پیشین، ج١، ص٤٧٦: «فحبسه عند السندی بن شاهک فتوفی(ع) فی حبسه و دفن ببغداد فی مقبرة قریش»؛ شیخ مفید، پیشین، ج٢، ص٢٤٠؛ « نودی هذا موسی بن جعفر قد مات فانظروا إلیه فجعل الناس یتفرسون فی وجهه و هو میت و قد کان قوم زعموا فی أیام موسی أنه القائم المنتظر و جعلوا حبسه هو الغیبة المذکورة للقائم فأمر یحیی بن خالد أن ینادی علیه عند موته هذا موسی بن جعفر الذی تزعم الرافضة أنه لا یموت فانظروا إلیه فنظر الناس إلیه میتا ثم حمل فدفن فی مقابر قریش فی باب التبن و کانت هذه المقبرة لبنی هاشم و الأشراف من الناس قدیم»؛

Le Strange, Baghdad, pp. 160-5; A. Duri, Baghdad, EL2, v1, pp.

894-908-

[60] هاینس هالم ، پیشین ، ص٧٠.

[61] همان.

[62] بحث مهدویت در قرن اول درباره محمدبن حنفیه مطرح شده بود. بنابراین نمی توان پذیرفت که شیعیان اثناعشری، عقیده مهدویت را از واقفیان گرفته باشند.

[63] برای مطالعه بیشتر ن. ک: شیخ طوسی، پیشین، ص٤٩٩-٥٠٠؛ شیخ صدوق، پیشین، ج١، ص٩٢.

[64] مجلسی ، بحارالانوار، پیشین، ج٤٨ ص٢٤.

[65] شیخ مفید، پیشین، ج٢ ص٢٢٥.

[66] مجلسی، پیشین، ج٢٨، ص١٣٦.

 

 منبع : تاریخ اسلام» بهار 1392 - شماره 53 , رزاقی موسوی، سیدقاسم

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه