امام و پرسشهای نسل سوم

امام و پرسشهای نسل سوم

نویسنده : عبدالوهاب فراتی
اشاره:
مقاله ای که پیش رو دارید به یکی از مهمترین مقولات مطرح امروز یعنی بازخوانی، بازآفرینی و بازشناسی اندیشه امام خمینی یا اجتهاد در اندیشه آن مرد بزرگ مربوط است. به همین دلیل ـ علیرغم عدم ذکر منابع و مهمتر از آن عدم توضیحات استدلالی کافی ـ صرفاً به خاطر توجه به روشهای اجتهادی در اندیشه حضرت امام ـ مانند هرمنوتیک یا تحلیل گفتمان ـ در فصلنامه حضور به چاپ می رسد و فقط بیانگر دیدگاه نویسنده آن است. لکن این گونه مقالات که مبین ضرورت ارائه مسائل روز به اندیشه های دریایی امام خمینی و دریافت پاسخ از آن است می تواند در رهیافتهای اجتماعی و سیاسی امروز و فردای ما مؤثر باشد.

شاید مهمترین پرسش نسلی که امام خمینی را ندیده، این باشد که تفکر سیاسی آن فقید به چه کار ما می آید؟ اگر تفکر سیاسی او، برون رفتی برای بحرانهای فردی و اجتماعی نسل اول انقلاب یا همان نسلی که او را در کوران نهضت اسلامی، همراهی کرده، به حساب آید برای نسل ما که بحرانی متفاوت و دغدغه هایی متغایر دارد چه سخن تازه ای می آفریند؟ آیا نسل کنونی می تواند خود را در آئینه این تفکر بجوید و بر اساس انتظارات حوزه متن تفکر سیاسی امام خمینی را در تفسیر و مورد آفرینشی جدید قرار دهد و به بازتولید و بازآفرینی نسل اول از این اندیشه صرفاً تکیه نزند؟

بدون تردید، تفسیر از متن آزاد است و نسل اول حق ندارد تنها تفسیر خود را معتبر بداند. متن یا همان تفکر سیاسی امام خمینی، علاوه بر آنکه از اختیار مؤلفش بیرون است از تفسیر انحصاری دیگران نیز دوری می جوید؛ چرا که خصلت بارز و مرکز معنایی این متن، رهایی از خود و دیگران است و از مقید شدن خلاصی می جوید. این فرصتی است تا نسل کنونی، خود با این متن به گفتگو نشیند و پرسشهای کنونی خود را بر آن عرضه و به پیام متن گوش فرا دهد.

واقعاً پرسشهای نسل کنونی از این متن چیست؟ و آنها را با تکیه بر چه سنتی می جوید؟ آنچه مسلم است آن است که سنتی که این نسل در آن زندگی می کند شباهت چندانی با سنتی که نسل اول در آن زیست می کرد ندارد، یعنی از خصائص ایدئولوژیک دوری می جوید و تا حدود زیادی عرفی و ناسوتی به قضایا می نگرد و بیش از آنکه به ویژگیهای متافیزیکی زندگی تأمل کند به کارآمدی آن اندیشه می ورزد و بالاخره اینکه بر اثر تعامل بیشتری ـ نسبت به نسل اول ـ که با غرب پیدا کرده است برخی از هنجارها و مؤلفه های آن را به عنوان عناصری از این سنت پذیرفته است. از این رو او با تکیه بر چنین سنتی علاقمند است تا با تفکر سیاسی امام خمینی دیالوگ برقرار کند و دغدغه های کنونی خود را در آئینه آن بجوید.

شاید نخستین مسأله یا پرسشی که بر ذهن این نسل خطور نماید آنست که آیا تمام و کلیت تفکر سیاسی امام خمینی به کار ما می آید یا بخشی از آن؟ و ما، در چه حوزه هایی از این تفکر نیازمند مراجعه کنونی و بعدی خواهیم شد؟ تجزیه این پرسش، خود به پرسشهای ریزتری مبدل می شود و آن اینکه:

1ـ آیا امام خمینی عالم علم سیاست است؟

2ـ آیا می توان بر گزارش های تاریخی ـ سیاسی آن فقید به عنوان یک منبع تاریخی بسنده کرد؟

3ـ تحلیل های سیاسی او چگونه شکل می گرفت و ما می توانیم از آنها الگو بگیریم؟

4ـ آراء و نظریه های سیاسی او کدامند و امروزه چه کار ما می آیند؟

نسل کنونی می تواند با متن اندیشه های امام خمینی به گفتگو نشیند، پرسشهای خود را بدان عرضه دارد و به پیام متن گوش فرا دهد

دغدغه های اصیل امام خمینی دو چیز بیشتر نبوده است: استبداد و عدم اجرای شریعت یا مهجوریت قرآن و سنت

5ـ و بالاخره اینکه اندیشه سیاسی او چیست؟ پرسشها و دغدغه های او اولویت دارند یا پاسخهای او؟

محور اول ـ امام خمینی و علم سیاست
اگر سیاست را به علمی که به بررسی موضوع قدرت بپردازد تعریف کنیم مهم ترین سؤال این علم آن است که: چه کسی می برد؟ چه می برد؟ که می برد؟ چرا می برد؟ پاسخ به این پرسشها و داوری درباره آنها، علم است و نه اعتقادات و نه ملاکها و محک های ایدئولوژیک. حال اگر سؤال شود که فرضیه ها و کشفیات علمی امام خمینی در موضوعات علم سیاست چیست؟ پاسخ منفی است و متن تفکر سیاسی امام، پاسخی برای این سؤال ندارد. البته در متن نشانه هایی وجود دارد که نشان می دهد صاحب اثر، بی اطلاع از تئوریهای این علم نبوده و بر کلیت مقوم آن آگاه بوده است مثلاً ممکن است که به جزئیات نظریه مورگنتا درباره عوامل متشکله قدرت چیزی نداند و همانند یک دانشجوی رشته سیاسی از بر نداشته باشد اما از ماهیت کلی قدرت خبردار است. در این باره مرحوم سیداحمد خمینی از خواندن کتاب شهریار ماکیاولی توسط امام خبر می دهد که فرموده بود: مثل اینکه اروپائیها آن زمان وضعشان از زمان ما بدتر بوده که چنین آدمی قانون جنگل را به جامعه تعلیم داده است.

محور دوم ـ امام خمینی و علم به حوادث سیاسی
مراجعه به متنِ این تفکر مملو از گزارشهای تاریخی آن فقید درباره حوادث سیاسی و اجتماعی عصر خویش است. این متن به ما گزارش می دهد که آن فقید از حوادث ذیل آگاه بوده و برای دیگران گزارش نموده است: مشروطه، جنگ جهانی اول، نهضت جنگل، کمیته مجازات، اخبار حکومت قاجار، کودتای رضاخانی، مباحث مجلس شورای ملی، انقلاب روسیه، فراماسونری، جنگ جهانی دوم، حوادث متعدد عصر پهلوی مثل اطلاع از فعالیتهای هسته ای ایران و...

منابع گزارش امام خمینی عبارت بوده اند از: 1) چند روزنامه مخالف و موافق مشروطه که برای شخصیت های خمین ارسال می شده 2) سفر به تهران و گفتگو با مرحوم مدرس و کاشانی بعلاوه اخذ کتاب امانی از کتابخانه ملی 3) ارتباط با گروهها و انجمنها 4) خواندن مرتب روزنامه و گوش دادن به رادیوهای بیگانه.

اما اینکه هم اینک می توان به تحلیل و گزارشهای تاریخی حضرت امام خمینی از اینگونه حوادث تکیه زد و آن را شاهدی بر وجود یا نقض یک حادثه آورد خود این متن به ما توصیه می کند که صاحب این متن فقیه است و به گزارشهای تاریخی او بسنده نشود. مورخ نبودن صاحب این متن حکایت از آن دارد که صاحبش از سر تقوی علمی نمی خواهد گزارش خود را منبع و مأخذی برای تاریخ بحساب آورد. البته این تنها به سفارش متن است که ما را از تمسک به علم به حوادث تاریخی حذر می کند اما ما می توانیم گزارش و روایت او را در کنار سایر روایات های موجود از این گونه حوادث قرار دهیم و به داوری درباره آنها نشینیم.

محور سوم ـ امام خمینی و تحلیل سیاسی
بخشی از این متن، تحلیلهایی از مسایل و حوادث سیاسی است که احتمالاً مخصوص صاحب این اثر باشند. در تحلیل سیاسی، هر کس ورود پیدا می کند و هر فردی درباره هر موضوعی به ارائه تحلیل می پردازد و این نیز برخاسته از آن است که اساساً سیاست متاع عموم است و اظهار نظر

از نظر امام خمینی، سیاست عرصه مبارزه علیه استبداد است

رهایی از نفس اماره و رهایی از استبداد، آغاز و منتهای رسیدن به کمال و سعادت بشری است

درباره مسایل نیازی به تخصص و تحصیل ندارد. با این همه، تأمل در متن، دو گونه تحلیل از صاحب آن بر ما عرضه می دارد: 1) تحلیلهای شخصی که نمی تواند مبنای تحلیل دیگران حتی نسل اول انقلاب قرار گیرد. 2) تحلیلهای فلسفی و عرفانی که بر کبرای کلی نامکشوفی تکیه زده است. در اینگونه تحلیلها، معمولاً متن صغری آن را به ما گزارش می کند اما کبرای آن مفقود است، مثل: حکومت نظامی باید شکسته شود یا شاه باید برود.

اما اینکه آن کبری چیست؟ و با چه روشی می توان به آن دست یافت؟ پاسخ به آنها قدری مشکل است. به این روایت خارج از متن توجه کنید: مرحوم طالقانی می گوید: آن لحظه ای که امام دستور به شکستن حکومت نظامی داد با نگرانی به ایشان تلفن زدم و دیدگاههای مخالف اهل سیاست را برای او گفتم. ولی امام در پاسخ به گونه ای سخن گفت که گویا از غیب الهام می گرفت بند اخیر این جمله که «گویا از غیب الهام می گرفت» همان کبرای کلی مفقود در تحلیلهای عرفانی و فلسفی آن فقید است که قابلیت تقلید ندارد و متن مخاطب نسل سوم خود را از الگوگیری از این گونه تحلیل ها حذر می دهد. چرا که متن از قدیس کردن صاحبش دوری می جوید و می کوشد از او روایتی عرضه کند که قابل فهم و قابل تقلید باشد. از این رو، متن در این بخش، سخنی برای مخاطب خود ندارد.

محور چهارم ـ امام خمینی و آراء سیاسی
بخش مهمی از متن به آرا و نظریات سیاسی اختصاص دارد که معمولاً در قبال قضایای شخصیه صادر شده اند. مثل دیدگاههای متن درباره افراد، گروهها و برخی از مسائل حکومتی مثل جمهوری بودن حکومت اسلامی. نشانه های درونی این متن حکایت از آن دارد که رأی و نظریه ی صادره در این گونه مسائل اصالت ندارد و بیشتر خصلتی موقتی و عرضی دارد. این همان پاسخهای امام است که در قبال دغدغه هایش بیان شده و ما در محور پنجم از آن سخن خواهیم گفت. از این رو، اگر نسل سومی از متن بپرسد که آیا جمهوری در اندیشه صاحب متن، مقصود بالذات است یا بالفرض قطعاً بر تبعی بودن آن تأکید می ورزد. این بدین معنی است که صاحب متن، به این نتیجه رسیده بود که برای رهایی از سطلنت و استبداد اگر به جمهوری اسلامی روی آوریم حسن است. یعنی اگر در آینده شکل بهتری برای دغدغه های آن فقید یافت شود می تواند جایگزین بهتری یابد.

همین خصلت «رهایی» است که از امام، فقیهی آزادمنش می سازد و او را به عنوان اندیشه مند «رهایی» در تاریخ تفکر سیاسی زنده نگه می دارد

محور پنجم ـ امام خمینی و اندیشه سیاسی
متن تفکر سیاسی امام خمینی در این حوزه، بیانی جدید دارد و طرحی نو در انداخته است، نه اینکه چیز جدیدی اختراع کرده بلکه آنچه موجود بوده ولی از آن غفلت شده را احیاء کرده است. البته احیاگری خود نیز هنری است که ذهن خلاّق، فعّال و نو می طلبد و همگان این هنر را ندارند که لطایف گذشته را برای حال احیاء کنند. از این رو خمیرمایه اندیشه سیاسی در این متن، همان منابع گذشته است ولی در نحوه ی ارائه، طرحی نو و جدید در انداخته است، سیگنالهای این متن نشان می دهد که روح و محتوای اندیشه سیاسی مندرج در آن، کاملاً دینی است و خداوند در بند بند آن حضور جدی دارد.

شاید بتوان گفت که اصلی ترین حوزه ای که نسل جدید خواهان گفتگو با آن باشد همین حوزه اخیر است. مهم ترین پرسش این بخش آن است که پیام اصلی این حوزه چیست؟ و چه مشکلی از زندگی سیاسیمان را حل می کند؟ طبعاً یافتن این پیام از درون آن همه سخن و نوشته هایی که از آن فقید بر جای مانده، اندکی به طول می انجامد و احتمالاً مجادلات و گفتگوی مکرر و طولانی متن درباره سلطنت مطلقه، سلطنت مشروطه و جمهوری اسلامی و نیز سایر مسائل مربوط به حکومت اسلامی، نسل سوم را به این مطلب رهنمون می سازد که اصالت به ساختارهای بیرونی قدرت است. از یادمان نرود که این گونه مسائل به حوزه آراء سیاسی تعلق داشتند که امور زمینی بودند و می توانستند با تغییر اوضاع، عوض و یا تغییر یابند. اما بر اثر دیالوگ بیشتر با متن و پرسشهایی که متن از مخاطب خود می پرسد بتدریج فهمی شکل می گیرد که گویای پرسش دیگری است و آن اینکه آنچه از متن بدست می آید این است که اساساً چه چیزی امام خمینی را در عرصه سیاست رنج می داده و او را همواره نگران می ساخته است؟ و در درجه بعد، چه برون رفتی برای رفع یا کاهش آن نگرانیها ارایه کرده است؟

فرآشد این رفت و برگشت ها بین متن و مخاطب، بتدریج بر مخاطب، روشن می سازد که دلمشغولی یا همان دغدغه های اصیل آن فقید دو چیز بیشتر نبوده است:

1ـ استبداد

2ـ عدم اجرای شریعت یا مهجوریت قرآن و سنت

استبداد در این متن، ابعاد وسیع تری نسبت به فهم متعارف ما از آن دارد. استبداد مهم ترین رذیله ای اخلاقی و سیاسی است که این متن، همه چیز را به آن باز می گرداند. استبداد در حوزه انسانی، همان غلبه یافتن نیروهای شر بر نیروهای خیر است که استکمال نفس را به تأخیر می اندازد. توصیه ها و راهکارهای این متن، جهت غلبه بر این صفت ناشایست، ممکن است آدمی را به سعادت برساند. او تنها می رود و ممکن است در عرصه اجتماع و در سایه دولتی قلدرمآب به دام نیروهای شر اجتماعی گرفتار آید و به نوعی دیگر در ذیل تمناهای غیراخلاقی صاحبان ذی شوکت، منکوب گردد. بنا به همین نگرانی مداوم و پیوسته متن است که استکمال نفس را منوط به برچیدن استبداد در عرصه سیاست می انگارد و «عمل صالح» را به عنوان فصل مشترک مبارزه علیه نفس امّاره و انقلاب علیه استبداد، تلقی و بدین صورت میان علم اخلاق و علم سیاست پیوندی وثیق برقرار می سازد. در واقع عرصه سیاست همان عرصه مبارزه علیه استبداد است، چرا که استبداد از منظر این متن، ریشه نفسانی دارد والا حاکم خواسته های خود را به زور بر دیگران تحمیل نمی کند.

در متن یک نشانه پرفروغ دیگری وجود دارد که خود را به متن دیگری به نام «شذرات المعارف» نوشته مرحوم شاه آبادی، استاد اخلاق و عرفان امام خمینی، پیوند می زند. شذرات معمولاً از سخنان کمیاب سینه می گشاید و خواننده را در اعماق خود فرو می برد. مرکز معنایی آن، این پیام است که عارف باید راه به کمال رسیدن را از مسیر جامع و جمع دیگران طی کند و خود به تنهایی به کمالات عرفانی نرسد و دست دیگران را در دستیابی به رهایی رها نسازد.

بازگشت متن اندیشه سیاسی امام خمینی به شذرات المعارف، به معنی روی آوردن به رهایی است. رهایی از هرچه که فکر می کنید مانع سعادت و کمال بشری است. رهایی از نفس اماره و رهایی از استبداد، آغاز و منتهای رسیدن به این کمال است. این رهایی شاید دغدغه تاریخی آدمی است که همواره آرزوی رسیدن به آن را در دل و جان خویش گرم نگه داشته است. این سخنِ متن خصلتی فرانسلی دارد و می تواند برای انسان کنونی و آنانی که بعداً خواهند آمد، پیام آور باشد و همگان گرد «رهایی» به آرامش دعوت کند.

همین خصلت رهایی است که از امام، فقیهی آزادمنش می سازد و او را به عنوان اندیشه مند «رهایی» در تاریخ تفکر سیاسی زنده و از بیات شدنش جلوگیری می نماید. از این رو اگر سلطنت را به اعمّش از مطلقه و مشروطه نفی می کند تنها به این دلیل است که سلطنت عنصر استبداد را در درون خود می پروراند و مشروطه نیز توانایی کنترل آن را ندارد. علاوه بر این، اگر جمهوری اسلامی و ولایت فقیه تأسیس می کند تنها بدین دلیل است که شاید گره از کار استبداد بگشاید والا اگر خود به روایتی دیگر از استبداد مبدل گردد از اهمیت می افتد.

دومین دغدغه متن که بر خصلت رهایی تکیه می زند همان اجرای شریعت است. شریعت در این متن، دری است که بر روی انسان رها شده گشوده می شود و انسان غیرآزاد نه اینکه اجازه ورود ندارد بلکه همواره باید بکوشد تا آزاد شود. شریعت آدمی را در سمفونی ذکر جمیل با سایر کائنات مشارکت می دهد و در اوج رهایی به تسبیح خداوند سبحان مشغول می گردد. گرچه شریعت، تکلیف بردار است و باری بر دوش آدمی می نهد اما متن به ما می گوید که تداوم همان رهایی است که بالها را جهت رها شدن رهاتر می سازد. از این رو، باید آدمی جهت رها شدن به مدد الهی روی آورد و خود را در معرض التفات و توجه او قرار دهد تا در هیاهوی دیگران تنها نماند.

بدین ترتیب آنچه متن بر ما عیان می سازد دغدغه های کلان امام خمینی در عرصه اندیشه سیاسی است که نیاز همه نسلها بویژه نسلی است که دغدغه های ناسوتی پیدا کرده است. پیوند این دو دغدغه، خلق انسان آزادی است که رو به سوی کمال دارد. این همان انسانی است که نسل سوم در پی آن است و شاید این بار آن را در آئینه اندیشه سیاسی امام بیابد. ان شاءالله

مجله حضور تابستان 1385، شماره 57

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه