گسترش فساد در جامعه در دوران پهلوی

گسترش فساد در جامعه در دوران پهلوی


یکی از مشخصات جامعه ایران در سالهای 57 1342، گسترش و رواج انواع فساد (اداری، مالی و اخلاقی) در ارکان دولت و جامعه است که در نتیجه آن ثروت ملت توسط دولت و دربار سلطنتی حیف و میل می شد و یا به جیب یغماگران خارجی می رفت.رواج فساد در ابعاد وسیع آن، از اساسی ترین ویژگیهای حکومت هویدا به شمار می رود، (1) روحیه دولتمردان هویدا غالبا و عامدا در جهت ترویج فساد و شکستن قبح آن بود و کسی که تسلیم چرخ فساد نمی شد، ناتوان، ناهماهنگ و مرتجع قلمداد می گردید.از مستخدم اداره گرفته تا وزیر و وکیل و...در این گردونه غرق شده و به آن تظاهر می کردند، دروغ و دورنگی مد روز شده و رشوه گرفتن علامت عرضه و لیاقت به شمار می رفت.

آمار و ارقام مربوط به اماکن فساد و فحشا، مراکز فروش مشروبات الکلی، قمارخانه ها، کاباره ها و دانسینگها، تعداد معتادان مواد مخدر، میزان رشوه ها و پرونده های جرایم مختلف، نمونه ای از فساد اخلاقی در جامعه بود.در این دوره فساد و فحشا به صورتهای مختلف، جامعه را فرا گرفته و توسعه یافت و حکومت هم علاوه بر این که ممانعتی ایجاد نمی کرد، با وسایل مختلف به آن دامن می زد، قمارخانه های مجهز و کازیونهای شبانه روزی وابسته به دولت، همیشه دایر بود و پولهای هنگفت بدست آمده از نفت در آنها صرف می شد و در نهایت به مجامع معتبرتری از همین نوع در خارج منتقل می شد. (2) جزیره کیش که با صرف میلیاردها دلار به صورت مونت کارلوی ایران در می آمد و برای آن خطوط ویژه هواپیماهای کنکورد در نظر گرفته شده بود، نمونه ای از هزینه های هنگفت جهت عیاشی بود، نمایندگی های سیاسی ایران در خارج از کشور نیز به مراکز فحشاء و فساد تبدیل شده و سفارت ایران در آمریکا نقش مهمی در این مورد داشته و از این طریق حلال بسیاری از مسایل سیاسی بوده است. (3) در سالهای آخر سلطنت شاه، به لحاظ آشفتگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز فساد مالی، فحشاء به صورت یک بحران اجتماعی در آمده بود. (4) محله های بدنام و فحشا خانه ها بسیار زیاد شده و تنظیم روابط اجتماعی بر اساس آنها انجام می شد، روز به روز بر تعداد فواحش و مراکز فحشا افزوده می شد و آمار غیر رسمی حکایت از 50 هزار فاحشه در ایران داشت، محله های بد نام در تهران و شهرستانها به صورت پایگاه بزرگ جنایت و فساد و قتل و اعتیاد در آمده بود و علاوه بر حاشیه خیابانها که لانه فساد بود، در زندانها نیز فساد و فحشا بیداد می کرد.

فساد مالی نیز به نوبه خود تکمیل کننده این فرایند است.اختلاسها و خیانتهای هیأت حاکمه ایران در این دوره به حدی زیاد و بی رویه بود که حتی موضوع کتابهاو مقالاتی در خارج هم شده بود، (5) معاملات دولتی در داخل و خارج به طور عمده با رشوه بود، اختلاس از داراییهای دولت، بسیار مرسوم بوده، مقامات درجه اول حکومت، همگی در خارج برای خود حسابهای بانکی داشتند و دارایی غارت شده را به خارج منتقل می کردند، (6) وامهای بسیار کلانی به دلالان و وابستگان به رژیم داده می شد، خزانه مملکت همچون حساب شخصی شاه بود و به انحاء مختلف از آن برداشت می شد، کمک به مؤسسات علمی آمریکا و انگلیس، یک تبلیغ مرسوم و معمول رژیم برای کسب وجهه در خارج بود. (7) برای برداشت از خزانه و صرف وجوه متعلق به ملت، تمایل شاه، فرح، علم، اقبال و...کافی بود و هر نوع خریدی را مجاز می ساخت، حتی خرید آپارتمان در خارج از کشور به افتخار مقامات خارجی کشور ثالث.

حقوق بگیران 2600 نفری دربار شاه، هزینه های غیر معمولی مانند تلفن و تلکس، (8) لباسهای آنچنانی، دعوت از خیاطهای خارجی و پرداخت هزینه های سفر و انعام و هدایای مخصوص به آنها، دعوت از هنرپیشه ها و رقاصه ها با هزینه های گزاف بخشی از حیف و میلهای خاندان سلطنتی و دربار و دولت بود.شرکتها و سازمانهای مختلف هم به نحوی در چنین فسادهایی غوطه ور بودند. (9) حسنین هیکل در مورد فساد اداری و حیف و میلهای بی حد و حساب خاندان سلطنتی، مشاهدات و مطالب خواندنی بسیاری دارد. (10) هر یک از اعضای خانواده سلطنتی، دربار مخصوص به خود داشته، از وجود شخصیتهای طرفدار خود در وزارتخانه ها، ساواک، بانک مرکزی و نیروهای مسلح برخوردار بودند، همه آنها برای رسیدن به قدرت و نفوذ تلاش می کردند و دست و پا می زدند بخصوص برای رسیدن به پول.

به توصیف هیکل این دوره دوره ای بود که روزنامه های غربی هر روز از خرید اموال جدید، خانه های دره «سان فرناندو» یا لوس آنجلوس، آپارتمانهای پاریس، نیویورک، مانسیونهای لندن و ریورا توسط یکی از اقوام شاه و یا یک ایرانی متنفذ گزارش می دادند.

طی دوره افزایش در آمد نفت، تنها 3000 آپارتمان توسط ایرانیها در ژنو خریداری شد، شاه با خرید 10 میلیون دلاری در «سوری» و «ویلاسوورتا» در سنت موریس، گام نخست را برداشت، شاه نه تنها برای جلوگیری از این عیاشیها کاری نمی کرد بلکه خود رهبری آن را بر عهده داشت، دفتر شاه توزیع نمایندگیهای پرسود را برای خارجیان به عهده داشت، خود شاه یک اعانه یک میلیارد دلاری به بهانه افزایش امنیت، پرستیژ و بزرگی ایران از «شرکت ملی نفت ایران» دریافت کرد، دفتر او همچنین توزیع پول را در خارج به عهده داشت.خود حسنین هیکل سه حواله سلطنتی را در تهران مشاهده کرده که یکی از آنها مبلغ 200 هزار دلار را به «اسقف ابل موزوروا» اختصاص می داد، مقادیر زیادی پول به سیاستمداران و احزاب سیاسی در آمریکا و اروپا و آفریقا نیز پرداخت می شد.دفتر شاه هدایای فراوانی را برای خارجیان دیدار کننده از ایران و نیز روزنامه نگاران مناسب خارجی اعطا می کرد. (11) بعد دیگری از فساد مالی رژیم شاه در حراج ثروت عمومی کشور بود.بر اساس تحقیقات انجام شده و آمار و اسناد وزارت امور اقتصاد و دارایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فاش شد، وامهای پرداخت شده به غربیها، کمکهای بلاعوض، سرمایه گذاریهای زیان آور در خارج و دریافت وامهای غیر ضروری با بهره سنگین، موجب وارد آمدن میلیاردها دلار خسارت مستقیم به ملت شده بود.در سال 1353 با افزایش بی سابقه درآمد نفت و عدم خواست و توانایی رژیم شاه برای یافتن طرق صحیح مصرف آن، ثروت عمومی کشور در معرض تاراج گذاشته شد و با ایجاد سازمان «سرمایه گذاری و کمکهای اقتصادی و فنی» در وزارت امور اقتصادی و دارایی، وامهای کلانی با بهره های سنگین و شروط کمرشکن سیاسی و نظامی ازکشورهای خارجی دریافت گردید .جمع این وامها از کشورهای غربی و انحصارات مالی تا آذر ماه سال 1357، به 5/14 میلیارد دلار رسید. (12) ایران در حالی وام می گرفت که خود نمی دانست درآمد عظیم نفت را چگونه مصرف کند.به همین علت مجبور بود که آن را به کشورهای صنعتی وام داده، یا در صنایع ورشکسته آنها، سرمایه گذاری نماید و یا به کشورهای عقب مانده کمک کند.از سال 1353 تا 1357، ایران در مجموع 644 میلیارد ریال (حدود 5/6 میلیارد دلار) به صورت وام، کمک و سرمایه گذاری با بهره نازل 5/2 درصد به بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و کشورهای صنعتی غرب، اروپای شرقی و بقیه کشورها داده است. (13) نتیجه حاصل از این سرمایه گذاری (البته به صورت خرید سهام شرکتهای خارجی!) تنها 200 میلیون ریال سود (6 در هزار) بود، در حالیکه خود ایران با بهره سنگین 120 در هزار وام می گرفت . (14) شاه و خاندانش چنان سیر و سرمست شده بودند که چاره ای جز رد کردن فوری این ثروت ملی نداشتند.یک هدف عمده در پس همه کارهای آنها وجود داشت و آن تأمین حداکثر منفعت برای خاندان سلطنتی و الیگارشی وابسته به خاندان و مؤسسات کشاورزی تجاری خارجی بود.برخی حتی اصلاحات ارضی را نیز با چنین هدف و پوششی و برای انهدام کلی اقتصاد کشاورزی ایران می دانند، (15) زیرا طی این اقدامات، برخی از املاک و اراضی کشاورزی میان دهقانان تقسیم شد، ولی این اراضی به ندرت دایر و قابل کشت بودند، به علاوه به طور رایگان هم تقسیم نگشت و در مقابل پولهایی واگذار شد که می بایست به بانکهای تحت کنترل خاندان سلطنتی واریز می شد.علاوه بر این، اراضی وسیعی نیز از شمول آن استثنا شده، از طریق بنیاد پهلوی که پوشش ظاهری فعالیتهای مالی خاندان سلطنتی بود، تحت مالکیت مستقیم خاندان سلطنتی در آمدند و یا توسط مؤسسات کشاورزی تجاری خارجی تملک شده، برای کشت محصولات معینی به منظور صدور به بازارهای خارجی مورد استفاده قرار گرفتند.

شاه با ایران به گونه ای برخورد می کرد که گویی ملک شخصی اوست. (16) خانواده خود او هر یک سهم خاصی داشتند، ملکه مادر از اموال غیر منقول مثل زمین و ساختمان سازی نفع می برد و یک دفتر مهم هم داشت، برادر شاه، محمود رضا، بر روی بهره برداری از مواد معدنی مثل کبالت، بوکسیت و فیروزه تمرکز کرد.او سهامدار اصلی کمپانی معدن فیروزه، کمپانی صنعتی «شهاراند» و بسیاری دیگر از کمپانیها بود، اشرف در امور بانکی، کارخانه کاغذ سازی و کارخانه های بخت آزمایی و غیره مشغول شد.دوستان وفادار هم فراموش نشدند، اردشیر زاهدی، داماد شاه، سفیر ایران در آمریکا شد و نفع قابل ملاحظه ای در صنعت موتور داشت، بسیاری از سیاستمداران و دیپلماتها، سربازان و بازرگانان و مقامات سیاسی که کمک به رژیم شاه کرده بودند، به طور یکسان پاداش گرفتند.

در پایان بحث مربوط به حیف و میلهای خاندان سلطنتی، بد نیست که از بنیاد پهلوی هم ذکری بشود، هیکل در کتاب خود به معرفی مختصری از این بنیاد و فعالیتها و نقش آن در اقتصاد ایران پرداخته است، این بنیاد در سال 1336 تأسیس شد در ظاهر یک سازمان خیریه بود که از فروش زمینهای سلطنتی به مستأجرین، تأمین مالی می گردید و درآمد خود را صرف پیشبرد کارهای مستحقین می کرد.حسینن هیکل اذعان دارد که این بنیاد دست به کارهایی می زد، به عنوان مثال از کلینیک ها و باشگاههای جوانان حمایت می کرد و هزاران دانشجو را برای تحصیل به خارج می فرستاد، اما در پشت این امور، نفوذ این بنیاد در حیات اقتصادی کشور به حدی گسترش یافت که از هر نظر تبدیل به یک امپراطوری اقتصادی در کشور شد.تا سال 1357 موجودیهای این بنیاد به حدود 3 میلیارد دلار بالغ گردید، خانواده سلطنتی و بنیاد پهلوی، کنترل 80 درصد صنعت سیمان ایران، 70 درصد امور هتلها و جهانگردی، 62درصد امور بانکی و بیمه، 40 درصد صنعت پارچه، 35 درصد صنعت موتور و غیره را در دست خود داشتند. (17) وجود چنین منافعی برای تمام مقامات بالای کشور، به تناسب، مشاهده می شد.

اسراف و ولخرجی
گوشه دیگری از حیف و میلهای رژیم شاه، مربوط به اسراف و ولخرجی در کارهای بیهوده و تبلیغاتی بود، برگزاری مراسم و جشنها و صحنه سازیهای تبلیغاتی رژیم پهلوی از این گونه است که عمدة جهت جبران کمبودها و نقص های اساسی سلطنت و نیز جبران احساس بی اعتمادی و ناامنی درونی خود شاه برگزار می گردید.این جشنها و مراسم بی محتوا که مردم را سرگرم می ساخت، موجب اسراف و ولخرجی زیادی می شد.

اوج این مراسم در جشنها بین سالهای 55 1345 است که دهه جشنهای شاه نام گرفت، (18) سال 1345 جشن بیست و پنجمین سال سلطنت شاه، سال بعد، جشن تاجگذاری و سال 1350 جشنهای دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی با آن همه مخارج و هزینه های هنگفت (19) برگزار شد.طی مدت بیش از چهار سال، قسمت اعظم کار سازمانهای دولتی، اختصاص به آمادگی مقدمات این جشنها داشت، سال 1350، سال کوروش نام گرفت و یک سال تمام آرم این جشنها در همه جا و روی همه چیز وجود داشت.

حسنین هیکل در مورد این مراسم و جشنها می نویسد: شاه با عهده گرفتن نقش یک فرمانروای مطلق و مستبد در سرزمین تقدیر، دچار یک جنون عظمت شده بود، (20) اولین نشانه سمبلیک این شکوه و جلال جدید، مراسم تاجگذاری او بود.این مراسم چنان باشکوه بود که هیچ یک از تاجهای خزانه سلطنتی ارزش این مراسم را نداشت و لذا شاه دستور داد که تاجهایی توسط جواهر سازی «کارتیه» ساخته شود.حدود 3380جواهر در تاج شاه و مقدار کمتری نیز در تاجهای فرح و ولیعهد به کار رفته بود.

اوج شکوه و جلال سمبلیک شاه، در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی متجلی شد، این مراسم گسترده، پرخرج و باشکوه که به منظور پیوند دادن هر چه بیشتر تاریخ ایران با دوران باستان بر پا شد، نشان دهنده طرز تفکر شاه در این برهه است. (21) در این جشنها، 9 پادشاه، 5 ملکه، 21 نخست وزیر و پرنس و تعدادی از رؤسای جمهوری و معاونان رئیس جمهور و نخست وزیر، از کشورهای مختلف جهان حضور داشتند.علاوه بر این عده ای از صاحبان امتیاز و سردبیران روزنامه ها، تاجران اسلحه و سرمایه داران هم از سوی شاه دعوت شده بودند.

به منظور برگزاری این جشنها، شهری با گرانبهاترین تزیینات در کنار تخت جمشید بنا شد، حسنین هیکل که گویا آغاز مراسم را درک کرده، اعتراف می کند که از جهت زشتی و وقاحت تقریبا مضحک بود. (22) جلال الدین مدنی از آن به عنوان یکی از مضحک ترین اقدامهای قرن (23) و منوچهر محمدی آن را به عنوان بزرگترین نمایش عصر (24) نام می برند.

آن گونه که هیکل می نویسد، تهیه غذا و آذوقه این مراسم به عهده رستوران ماکسیم«~ Maxim ~»گذاشته شده بود و کوههای خاویار و دیگر غذاهای لذیذ به مصرف می رسید.تجهیزات مورد نیاز برای تهیه و ادامه این خوشگذرانی فوق تصور بود، (25) نیروگاههای متعدد برق برای تأمین برق یخچالها و واحدهای تهویه مطبوع، تلفنها، تلویزیونها، وسایل حمل و نقل و غیره در بیابان بر پا شده بود.

میزان هزینه این جشنها هیچ گاه معلوم نشد، ولی عمده بودجه مملکت، ظرف چند سال در این راه به کار رفت و بسیاری از امور عادی کشور معوق ماند.علاوه بر بودجه دولت، برخی از سرمایه داران بخش خصوصی نیز در این مورد به دولت کمک کردند. (26) حسنین هیکل، هزینه این مراسم سه روزه را برای ملت ایران 120 میلیون دلار (27) و منابع دیگر، رقم 500 میلیون دلار را ذکر می کنند. (28) اما این جشنها پایان ماجرا نبود، سال 1351، سالگرد همین جشنها را جشن گرفتند، چند ماه بعد، جشنهای نخستین دهه انقلاب سفید را بر پا داشتند و بعد از آن نوبت به جشنهای پنجاهمین سال سلطنت پهلوی رسید که آرم، برنامه، بودجه و سازمان آن خیلی مفصل بود.جشنها همچنان ادامه داشت و یکی پس از دیگری از راه می رسید.همه اینها غیر از جشنهای عادی سالیانه بود که به مناسبت ایام تولد و ازدواج اعضای خاندان سلطنتی بر پا می شد و طی سالها، مدارس و ادارات به تعطیلی آنها عادت داشتند. (29) اما این همه تجمل و تشریفات و تفریح و مسافرتهای خارج، کافی نبود و شاه می خواست جزیره کیش را به مونت کارلوی حاره ای ایران تبدیل کند که سلطنتش کفاف نکرد.به طور خلاصه باید گفت که این دوره، دوره اوج خوشی و خوشگذرانی شاه و خاندان سلطنتی بود.

شاه با این مراسم و جشنها، خود را در اوج قدرت و سلطانی بلا منازع می دید که جبران ضعف شخصیتی و نامشروع بودن سلطنتش را می کرد.هیکل با اشاره به جلال و جبروت شاه در این مراسم، می نویسد: شاه میهمانان خود را با انواع برنامه ها سرگرم کرده و اینکه با احساس حلول روح کوروش و داریوش در خود، آن احساس ناامنی سابق را جبران می کرد. (30) اما همین جشنها و مراسم را سرآغازی بر سقوط سلطنت در ایران دانسته اند، (31) زیرا تضاد بین شکوه و عظمت این جشنها، و فقر و فلاکت اکثریت ملت ایران را به وضوح نشان داد و حربه ای تبلیغاتی و سوژه ای برای اعلام نارضایتی به دست مخالفین داد.

پی نوشت ها:

1.مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص 121

2.همان، ص .138

3.روزنامه اطلاعات مورخه 7 و 8 اسفند 1357، نمونه ای از رشوه دادنها و باجهای هنگفت مأمورین سفارت ایران به آمریکاییان و فحشا موجود در سفارتخانه ها را به نقل از نیویورک تایمز ترجمه کرده است که عمق فحشا و فساد و نقش آن را در حل مسایل سیاسی نشان می دهد .رجوع شود به: مدنی، پیشین، ص 139 .138

4.برای دست یابی به آمار و اطلاعات موجود در این مورد رجوع شود به: مدنی، همان، ص 140 139 و پاورقیهای آن.

5.رجوع شود به: همان، پاورقی شماره .3

6.نمونه های زیادی از چنین حسابهای بانکی در ماههای اول پیروزی انقلاب در روزنامه ها درج شده است.

7.مدنی نمونه ای از این اسناد و نامه ها را که حاکی از اختصاص وجوهی برای چنین مؤسسات و اشخاصی است، در کتاب خود آورده است، رجوع شود به: همان، ص 141، پاورقی ش .3

8.رجوع شود به: مدنی، پیشین، صص 144 .140

9.ایوانف نمونه ای از اینها را در کتاب خود آورده است، ایوانف، تاریخ نوین، ص 285، به نقل از مدنی، همان، ص .144

10.محمد حسین هیکل، پیشین، ص 215 .214

11.همان، ص 216 .215

12.برای توضیح بیشتر پیرامون چگونگی این وامها و نحوه تقسیم بندی آنها رجوع شود به: مدنی، پیشین، ص 137، پاورقی ش .1

13.به منظور اطلاعات دقیقتر در مورد آمار و ارقام این وامها، رجوع شود به: همان، صص 138 137 و پاورقی مربوط به آن.

14.رجوع شود به: سید جلال الدین مدنی، پیشین، صص 138 .136

15.حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ص .66

16.رجوع شود به: محمد حسنین هیکل، پیشین، صص 174 .173

17.محمد حسنین هیکل، پیشین، ص .175

18.سید جلال الدین مدنی، پیشین، ص .128

19.رجوع شود به کلر بریر و پیر بلانشه، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صفوی، صص 10 8، به نقل از: مدنی، همان، ص 129 .128

20.حسنین هیکل، پیشین، ص 172 .171

21.محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ص .68

22.حسنین هیکل، پیشین، ص 172 .171

23.جلال الدین مدنی، پیشین، ص .129

24.منوچهر محمدی، پیشین، ص .68

25.محمد حسنین هیکل، پیشین، صص 173 .172

26.جلال الدین مدنی، همان، صص 130 .129

27.حسنین هیکل، همان، ص .173

28.احمد فاروقی و ژان لوروریه، ایران بر ضد شاه، ترجمه مهدی فراقی، (تهران: امیر کبیر، 1358)، ص .41

29.جلال الدین مدنی، اسامی و مناسبتهای تعطیلی ایام سال را که فقط به تولد و ازدواج خاندان پهلوی اختصاص داشت، در مجموع 24 مورد ذکر کرده است.رجوع شود به: مدنی، پیشین، صص 131 .130

30.حسنین هیکل، پیشین، ص .176

31.منوچهر محمدی، پیشین، ص .86

 منبع : مدخلی بر انقلاب اسلامی و ریشه های آن , شفیعی فر، محمد

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه