مقالات اجتماعی

کندوکاوی در معانی نقادی

کندوکاوی در معانی نقادی

 نقد متصل به خرد و اندیشه ورزی، نقد رخنه یاب و رخنه پوش است؛ درزها و نقص‌ها و نقصان‌ها توسط چنین نقدی تعمیر و ترمیم و تکمیل می‌شود.

 نقد متصل به خرد و اندیشه ورزی، نقد رخنه یاب و رخنه پوش است؛ درزها و نقص‌ها و نقصان‌ها توسط چنین نقدی تعمیر و ترمیم و تکمیل می‌شود.

در ادامه یادداشت هشتم اسفند روزنامه همدلی به قلم محمدعلی نویدی مدرس دانشگاه می‌خوانیم: با دقت و عمق کاوی و ژرف‌نگری می‌توان برای نقد و نقادی معانی متعدد و مرتبط احصاء نمود و از تاریخ و تبار تفکر بشری شاهد مثال آورد. نقد به معنی اصلاح و تکمیل و ترمیم، شاید، اولین معنی و مفهوم و منطوق واژه نقد و سنت نقادی باشد؛ این چنین سبک نقد و نقادی را در نزد خردمندان ایران باستان، یعنی قبل از یونان باستان، می‌توان درصد کرد و شواهد تاریخی و واقعی آورد.

زرتشت، جاماسب حکیم، بزرگمهر، پولس ایرانی و دیگر حکمای باستان در صدد اصلاح و بهبودی زندگی و رستگاری آدمی بودند. این نوع نقد و نقادی، شاید، در جستجوی رستگاری و سعادتمندی نامیده شود؛ در مقابل نیروهای اهریمنی. گویی، در ایران باستان نیروهای یزدانی و رستگاری در برابر قوای اهریمنی و شیطانی از قدرت تشخیص و نقد خود بهره برده و راه اصلاح و تکمیل را فراروی آدمی گشوده‌اند.«حکایت و حکمت علم در ایران، اثر نگارنده».

نقد و نقادی به معنی راستی و درستی در مقابل کژی و ناراستی. با ظهور فلاسفه و حکمای یونان باستان نقد «critic» و «philosophy» در مقابل سوفیست «sophist» و سوفسطائیان که منکر حق و حقیقت و معرفت و شناخت بودند، مطرح شد. اندیشه و اهتمام حکمای پیش از سقراط دانا و افلاطون بزرگ و ارسطوی حکیم، معطوف به نقد و اصلاح سبک سوفسطائیان و کاوش گری در باب حقیقت و راستی بود.

نقد و نقادی به معنی تشخیص پوست و پوسته از هسته و مغز. در دوران قرون‌وسطی نقد دیانت و کلیسای پوستین پوش، توسط آگوستین و توماس آکوینی صورت گرفت و تلاش در جهت تفکیک پوسته از هسته مورد التفات و اهتمام آن حکیمان بود. البته در شرق عالم و خصوصاً ایران‌زمین حکمای بزرگ مثل فارابی و ابن‌سینا و رازی و بیرونی و غیره، تفکر و تلاش جامعی در همین راستا و نقد و تکمیل تفکر یونانی و یونانی‌مآبی، دوران جدیدی از فرهنگ و تمدن را رقم می‌زد.

نقد و نقادی به معنی امر حاضر در مقابل امر غایب. در معنی نقد حاضریت و آماده بودن کاملاً معلوم و مشخص، در برابر امر نسیه و موکول به بعد. هستی- نیستی. این معنی از نقد موجب گسترش دامنه نقد و نقادی شد و از قرن سیزدهم تا هفدهم به کار دانشمندان و متفکران آمد؛ مثل، کپلر و کوپرنیک و گالیله و نیوتن و غیره؛ یعنی وقوع انقلاب کوپرنیکی حاصل نقد علمی نظام بطلمیوسی بود.

نقد و نقادی به معنی جایگزینی نیک و نیکو بجای نگون و نگون‌سار. نقدهای اخلاقی و انسانی از این است قبیل‌اند. مثل نقادی سقراطی؛ بنابراین، نقد و نقادی در طول تاریخ و فرهنگ بشریت همواره ساری و جاری بود، اما با ظهور دکارت و سوبژکتیویته نقد عقلانی و تفکر انتقادی رواج و رونق گرفت و با ظهور کانت به اوج رسید و با هگل استمرار یافت و با مارکس تغییر پارادایم صورت گرفت و با حلقه انتقادی فرانکفورت نقد نقد مطرح شد. 

باری، نقد دارای ریشه و تبار و معانی و مفاهیم مختلف است و در هر دوره‌ای گوهر خود را که تشخیص و اصلاح و تغییر است حفظ کرده است. دانش و مهارت نقد ریشه در ذات اصلاحگر انسان‌های خردمند دارد.

گویی، نقد در مقابل دگم و دگماتیسم و جزم و جزم‌اندیشی قرار دارد. نقد و نقادی نیاز پیوسته آدمی است، زیرا انسان و جامعه انسانی همواره در مشکلات و مسائل گرفتار و بحران زده‌اند. یک‌راه حل بحران‌ها و رهایش انسان‌ها از آن‌ها، نقد و نقادی است. مراد من نقد گرانبار و برخوردار از خرد و اندیشه است که با اثرهایش شناخته می‌شود.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه