ویژه شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)

نگاه به بلا از نگاه امام صادق علیه السلام

نگاه به بلا از نگاه امام صادق علیه السلام

از نگاه امام صادق علیه السلام، بخشش های مادی، سبب به دست آوردن ارزش های اخلاقی است و انسان را به رهایی از دلبستگی ها بشارت می دهد. در سخنی از حضرت می خوانیم: «الجودُ زَکاةُ السَّعادَةِ، وَ الإِیثارُ عَلَی النَّفسِ موجِبٌ لاِسمِ الکرَمِ؛ گشاده دستی، زکات نیک بختی است، و مقدّم داشتن دیگران بر خود، فراهم آورنده عنوان بزرگواری است».

 
گروه روان شناسی
نگرش آدمیان در احساسات آنها نقش مهمی ایفا می کند. بسیاری هستند که گرفتار مشکلات جدی می شوند ولی با معنادهی به آن، تلخی کمتری را تحمل می کنند و می توانند با شکیبایی مطلوب به نتایج قابل ستایشی دست یابند. در مقابل، افرادی به دلیل نگرش های منفی به مشکلات، از میدان استقامت دور می شوند و بلا را رنجی تحمل ناپذیر می پندارند و با نگاهی تنگ نظرانه به اتفاقات به ظاهر ناخوشایند، محنتی فراگیرتر را نصیب خود می کنند. امام ششم در معنادهی به مشکلات، می فرماید: «إنَّ بَلایاهُ مَحْشُوَّةٌ بکراماتِهِ الأبَدیةِ، و مِحَنَهُ مُورِثَةٌ رِضاهُ و قُربَهُ و لَو بعدَ حینٍ؛ همانا بلایای خداوند آکنده از کرامت های جاودانه اوست و رنج و محنت هایش، اگرچه پس از مدتی، خشنودی و قُرب او را به بار می آورد».

ببخش تا بمانی
برای برخی کسان دل کندن از ثروت و دارایی، کاری بس دشوار و گاهی محال است. گمان این گروه بر آن است که ثروتِ به دست آمده باید ذخیره و هرچه کمتر از آن استفاده شود. در مقابل، افرادی هستند که از بندگی داشته ها رهایی یافته اند و توان توزیع آن بین نیازمندان را به دست آورده اند. این گروه، از پول پلی به سوی سعادت می سازند و از ثروت به مثابه فرصتی برای تعالی بهره می برند. از نگاه امام صادق علیه السلام، بخشش های مادی، سبب به دست آوردن ارزش های اخلاقی است و انسان را به رهایی از دلبستگی ها بشارت می دهد. در سخنی از حضرت می خوانیم: «الجودُ زَکاةُ السَّعادَةِ، وَ الإِیثارُ عَلَی النَّفسِ موجِبٌ لاِسمِ الکرَمِ؛ گشاده دستی، زکات نیک بختی است، و مقدّم داشتن دیگران بر خود، فراهم آورنده عنوان بزرگواری است».

خوشه چینی از حدیث عنوانِ بصری
عنوان بصری، پیرمرد نود و چهارساله ای بود که با اصرار توانست نصایحی از حضرت را دریافت و نام خود را همراه با این نکته های ناب، ماندگار کند. به برخی از سفارش های امام ششم نظر می افکنیم:

دانش به آموختن نیست، بلکه نوری است که در دل هرکس که خداوند تبارک و تعالی خواهان هدایتش باشد، می افتد.

اگر خواهان دانش هستی، پیش از هر چیز حقیقت عبودیت را در جان خودت جست وجو کن و علم را با به کار بستن آن بجوی و از خداوند فهم بخواه تا به تو بفهماند.

حقیقت عبودیت سه چیز است:
اول اینکه بنده در آنچه خداوند به او عطا فرموده است، برای خود مالکیتی قائل نباشد؛ زیرا بندگان و غلامان مالک چیزی نیستند، مال را مال خدا می دانند و آن را در هر جا که خداوند فرموده است به مصرف می رسانند.

دوم اینکه بنده برای خود تدبیر و چاره اندیشی نکند.

سوم اینکه همه سرگرمی و اشتغالش به چیزی باشد که خداوند متعال او را به آن فرمان داده یا از ارتکابش نهی فرموده است.

هرگاه بنده در آنچه خداوند متعال به او داده است برای خود مالکیتی قائل نباشد، انفاق کردن آنها در مواردی که خداوند فرمان به انفاق داده است، برایش آسان می شود.

هرگاه بنده تدبیر و چاره گری کار خود را به مدبّر خویش واگذارد، مصائب و گرفتاری های دنیا بر وی آسان گردد

هرگاه بنده به اوامر و نواهی خدا سرگرم شود، دیگر فرصتی برای ستیزه گری و فخرفروشی با مردم پیدا نمی کند.

تو را به نُه چیز سفارش می کنم که اینها سفارش من به جویندگان راه خداوند متعال است و از خداوند می خواهم که تو را در به کار بستن آنها توفیق دهد.

سه چیز از این نُه چیز به ریاضت نفْس مربوط می شود و سه چیز به بردباری و سه دیگر به دانش. اینها را حفظ کن و زنهار که ناچیزشان شماری.

آن سه چیز که به ریاضت مربوط می شود اینهاست: از خوردن آنچه بدان میل و اشتها نداری، خودداری کن؛ زیرا این کار حماقت و کودنی به بار می آورد. دیگر آنکه تا گرسنه نشده ای غذا نخور و هرگاه غذا خوردی، حلال بخور و نام خدا بگو و این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را به یاد آر که: آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم خویش پر نکرد. اما چون چاره ای از خوردن نیست، پس یک سوم معده را برای غذا، یک سوم دیگر برای نوشیدنی و یک سوم هم برای هوا باشد.

آن سه چیز که به بردباری مربوط می شود اینهاست: چنانچه کسی به تو گفت: اگر یکی بگویی ده تا می شنوی، در پاسخش بگو: اگر ده تا بگویی یکی هم نخواهی شنید. اگر کسی به تو ناسزا گفت، به او بگو: اگر آنچه می گویی راست باشد، از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر دروغ باشد، از خداوند می خواهم که تو را بیامرزد. [سوم اینکه] اگر کسی به تو سخن زشتی گفت، تو او را نصیحت و ارشاد کن.

آن سه چیز که به دانش مربوط می شود، اینهاست: آنچه را نمی دانی از دانشمندان بپرس و زنهار که به قصد مجادله و آزمودن از ایشان سؤالی کنی. زنهار که بر اساس رأی خود کاری کنی. در کارها تا جایی که راه دارد، به احتیاط عمل کن. از فتوا دادن بگریز، چنان که از شیر می گریزی و گردن خود را پلی برای مردم قرار مده.

منبع روایات: محمدی ری شهری، محمد. میزان الحکمه(نرم افزار)، قم: دارالحدیث.

خردورزی، دانش و اندیشه
علی اصغر نوبخت

امامان معصوم علیهم السلام چشمه های جوشان معرفت و گنجینه های حکمت الهی اند که چون چراغی پر فروغ و خاموش نشدنی فراسوی علم را با پرتو افشانی خود روشن می کنند. آنان با اندیشه های منوّر خود تاریکی های جهل را از بین می برند و در هر زمان امید حق ستیزان را نومید می سازند.

پاسدار حریم وحی امام جعفر صادق علیه السلام در هفدهم ربیع الاول سال ۸3 قمری در مدینه دیده به جهان گشود. دوران امامتش از سال ۱۱۴ شروع شد و مقارن بود با خلافت پنج تن از خلفای اموی و دو طاغوت عباسی. آن بزرگوار در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ قمری در ۶۵ سالگی به دستور منصور دوانیقی مسموم شد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. (پیشوایی، 1379: 349)

در زمان امامت آن حضرت بر اثر جنگ و ستیزهای بنی عباس برای براندازی حکومت بنی امیه و درگیری شدیدی که آنها با یکدیگر داشتند، فضای مناسبی برای ایشان، به منظور بارور نمودن فرهنگ غنی اسلامی و هدایت جامعه مسلمانان فراهم آمد.

عقل و خرد
عقل در لغت عرب به معنای منع، نهی، امساک، حبس و جلوگیری است. (جوهری، 1368: ج4: 1769) و اطلاقات دیگر عقل نیز از همین معنی گرفته شده است و با آن مناسبت دارد. راغب اصفهانی بر این باور است که عقل به قوه ای که آماده قبول علم است گفته می شود. (راغب اصفهانی، 1363: ج2: 217) فارس بن زکریا می نویسد عقل از آن جهت عقل نامیده می شود که انسان را از گفتار و کردار زشت باز می دارد. (ابن فارس، بی تا: ج4: ص69)

اصطلاحی: از نگاه فلاسفه
در لسان حکیمان و فیلسوفان ما، عقل در دو موردِ مشخص و تعریف شده، به کار برده شده است:

الف) عقلی که در برابر نفس است و به معنای جوهر مجرد از ماده می باشد که ذاتاً و فعلاً مجرد از ماده است و اساس و پایه عالم مجردات و ماورا طبیعت را تشکیل می دهد. این، تعریفِ فلاسفه از عقل است. عقل به معنی «صادرِ اول» و «اولُّ ما خَلَقَ الله» که شامل عقول طولی و عرضی می شود نیز به همین معناست. فیلسوفان اسلامی عالم عقول را عالم جبروت هم می نامند؛ یعنی موجوداتی که در آنها قوه و استعداد، ضعف و نقص و حالت منتظره وجود ندارد. عقل در این اطلاق در برابر نفس قرار می گیرد؛ چون نفس را این گونه تعریف کرده اند: نفس جوهری است که ذاتاً از ماده مجرد است، ولی در فعل و عمل به آن نیاز دارد. (سجادی، 1373: ج 3: 300)

ب) گاهی عقل می گویند و از آن نفس آدمی را اراده می کنند و در مراتب مختلف به نام های عقلِ بالقوه، بالملکه، بالفعل و بالمستفاد خوانده می شود.

عقل به معنی اخیر همان نفس انسان می باشد که دارای اطلاقات زیر است:

1. گاهی عقل گفته می شود و از آن مراتب نفس (بالقوه، بالفعل، بالملکه، بالمستفاد) اراده می شود.

2. علم به مصالح امور، منافع، مضار و حسن و قبح افعال در مدّ نظر است.

3. منظور قوه مدرکه کلیات است که مرتبه کمال نفس می باشد.

4. گاهی عقل می گویند و از آن، نفس مطلق یعنی روح مجرد انسان را اراده می کنند.

5. عقل می گویند و از آن، قوه ای را اراده می کنند که زندگی را تدبیر می کند و سامان می دهد.

6. در مواردی نیز عقل را به عنوان مرحله شروع کمال نفس به کار می برند؛ یعنی نفس آدمی وقتی از مراحل حس، خیال و امور جزیی متعلق به جهان ماده عبور کرد و وارد حوزه عقل و تعقل شد، و در تحصیل درک و معرفت به ابزار مادی نیاز پیدا نکرد، کمال نفسانی اش آغاز می گردد و وارد عالم تجرد و روحانیات می شود. این نفس در حدوث و بقا از عقل نشئت می گیرد و با اشراق و افاضه آن به کمال می رسد.

7. گاهی عقل می گویند و از آن، قوه مدبر سعادت اخروی اراده می کنند که «عقل معاد» نامیده می شود. (سجادی، 1373: ج 3: 302)

از نگاه حضرت آیت الله جوادی آملی عقل، مصباح و چراغ دین، منبع معرفت بشر از دین و کاشف و محتوای اعتقادی و اخلاقی و قوانین فقهی و حقوقی دین است. (جوادی آملی، 1387: 5) عقل نیروی خدادادی است که کارش درک است؛ گاهی «هست و نیست» را درک می کند که متعلق آن حکمت نظری است و گاهی بایدها و نبایدها را درک می کند که متعلق آن حکمت عملی است. (همان: 132)

از نگاه امام صادق علیه السلام
امام در زمینه آفرینش عقل می فرماید: «اِنَّ اللهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ اَوَّلُ خَلْقٍ مَن الرُّوحٰانِیینَ عَنْ یمِینَ الْعَرشِ مِنْ نُورهُ فَقٰالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأدبَرَ، ثُمَّ قٰالَ أقْبِلْ فأقبَلَ. فَقٰالَ اللهُ ـ تَبٰارَک وَ تَعٰالی ـ: خَلَقْتُک خَلْقَاً عَظِیماً و کرَّمتُک عَلیٰ جَمِیعِ خَلْقِی...». (کلینی، 1383: ج1: 21)

خداوند عقل را آفرید یعنی بدون واسطه آن را خلق فرمود. بنابراین، تنها عقل آفریده بدون واسطه خداوند است و بقیه ممکنات توسط عقل آفریده شده اند. نخستین آفریده از روحانیان است؛ زیرا روحانیان جواهری نورانی اند که به اجسام تعلق ندارند لذا تمام انوار عقلی یک حقیقت دارند و تفاوتی بین آنها در ماهیت و عوارض آنها نیست، بلکه تفاوت به جهت شدت و ضعف و کمال و نقص در اصل نور و وجود آنهاست. از آنجایی که جانب راست قوی تر است و جانب قوی تر در تربیت موجودات آن مرتبه ای است که پس از مرتبه حق است، هر موجودی در زنجیره اسباب، ذاتی نزدیک به خداست. بنابراین او نسبت به موجود بعدی خود طرف راست می باشد، چون قوی تر و برتر است. مراد از عرش که تکیه گاه رحمان است همانند جوهری متوسط بین عالم عقل ثابت محض (خالص) و بین عالم تغیر و تجدد است؛ خواه این متغیرات نفوس باشند و یا اجسام، خداوند عقل را از نور ذات خود که آن نور عین ذات اوست آفریده است، زیرا همه روحانیان از نور ذات او خلق شده اند. (صدر المتألهین، 1981: 400 ـ 402)

در این روایت امام صادق علیه السلام عقل را موجود نورانی، روحانی و نخستین مخلوق معرفی کرده اند. خداوند او را عظیم و کریم آفریده است؛ یعنی در آفرینش او عظمت و کرامت قرار داده است. بدین جهت در روایت دیگری امام صادق علیه السلام می فرماید: «إِنَّ اللهَ مٰا خَلَقَ خَلْقَاً اَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ؛ خداوند مخلوقی برتر از عقل خلق نکرده است». (عاملی، 1428: ج1: 406)

نشانه های عاقل
بهترین روش برای خودشناسی، بهره گرفتن از روایات ائمه علیهم السلام است. بنابراین هر فردی برای سنجش میزان بهره مندی از خرد می تواند خود را با روایات معصومان علیهم السلام بسنجد. امامان علیهم السلام نشانه های خردمندان را این گونه معرفی می کنند:

1. ترک شهوات: عاقل کسی است که شهوت خود را ترک کند و دنیایش را به آخرتش بفروشد. (تمیمی آمدی، 1366: 53)

2. مهار زبان: عاقل کسی است که زبان خود را از حرام بازدارد. (تمیمی آمدی، 1366: 54)

3. دروغ نگفتن: عاقل دروغ نمی گوید گرچه هواوهوس او در دروغ باشد. (کلینی، 1383: ج 1: 19)

4. فریب نخوردن: خردمند کسی است که از یک سوراخ دو مرتبه گزیده نشود و فریب نخورد. (مجلسی، ج 1: 132)

5. ترک باطل: خردمند آن است که باطل را ترک کند. (همان، 159)

6. شکرگزاری در برابر حلال و صبر از حرام: ای هشام! خردمند کسی است که حلال از شکرش باز ندارد و حرام بر صبرش چیره نشود. (کلینی، 1383: ج 1: 16)

منبع : مجله  اشارات  تابستان سال 1393 شماره 155 

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه