ویژه شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)

تحلیلی بر واپسین سفارش امام صادق(ع) (سفارش به نماز)

تحلیلی بر واپسین سفارش امام صادق(ع) (سفارش به نماز)

«اگر حقیقتاً به اهمیت نماز پی ببریم و موقعیت و فضیلت این فریضه را بشناسیم و تأکید و توصیه قرآن و پیامبر و اهل بیت(ع) را مورد دقت قرار دهیم، هرگز به خود اجازه نمی دهیم که این فریضه الهی را به نحوی مورد استخفاف و اهانت قرار دهیم؛ زیرا به هر عنوان حق نماز را ادا نکنیم و آنچه درباره آن از نظر حضور قلب، خشوع و خضوع و طمأنینه و ده ها شرایط دیگر توصیه شده است،

 
تأخیر نماز از وقت فضیلت
«اگر حقیقتاً به اهمیت نماز پی ببریم و موقعیت و فضیلت این فریضه را بشناسیم و تأکید و توصیه قرآن و پیامبر و اهل بیت(ع) را مورد دقت قرار دهیم، هرگز به خود اجازه نمی دهیم که این فریضه الهی را به نحوی مورد استخفاف و اهانت قرار دهیم؛ زیرا به هر عنوان حق نماز را ادا نکنیم و آنچه درباره آن از نظر حضور قلب، خشوع و خضوع و طمأنینه و ده ها شرایط دیگر توصیه شده است، به کار نبریم، به نماز اهانت نموده ایم و این مصیبتی است که گریبانگیر اکثریتی از مسلمین نمازگزار است که نماز می خوانند، ولیکن به شرایط آن عمل نمی کنند. یکی از موجبات استخفاف به نماز، مسئله تأخیر بدون جهت و علت است که زیادی از ما نمازگزاران دچار آن هستیم».1

در روایت حضرت صادق(ع) از جد بزرگوارش پیامبر اعظم(ص) چنین آمده است: «کسی که نمازش را در غیر وقت آن (بدون عذر و علت) بخواند، از نمازش ظلمت و تاریکی بلند می گردد و می گوید خدا تو را ضایع کند که مرا ضایع کردی و اول چیزی که از بنده در مقابل خداوند سؤال می کنند، نماز است که اگر نماز او صحیح و مقبول باشد، اعمال و کارهای نیک او نیز مقبول خواهد شد و هرگاه نمازش مقبول نباشد، دیگر اعمال او نیز مطرود شود».2

1. سید حسین موسوی راد لاهیجی، نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، ص 212.

2. بحارالانوار، ج 83، ص 19 به نقل از همان.

حرمت استخفاف نماز
کوچک شمردن نماز در آیات و روایات از آن به استخفاف و یاد شده که یکی از گناهان بزرگ است و عواقب دردناکی نیز به دنبال دارد. استخفاف چند صورت دارد:

گاه آدمی آن قدر این عبادت را سبک تلقی می کند که به هیچ وجه آن را به جای نمی آورد و تارک مطلق نماز می گردد. این فرض، شاخص ترین فرض نهادن و استخفاف نماز است که در این حالت فرد اگر شد، نماز می خواند و اگر نشد، آن را ترک می کند و گاه با توجه نکردن به شرایط و احکام آن، نسبت به نماز بی اعتنایی می کند.

همچنین بی مبالاتی در امر نماز و انجام آن در آخرین لحظات دقت و به دنبال انجام کارهای خصوصی، آن هم با حالت کسالت و به گونه ای ملال خیز، خود صورتی دیگر از صور استخفاف نماز است.

کوتاه سخن آنکه، استخفاف نماز به هر شکل و صورت، موجب دوری از رحمت و لطف پروردگار است و نمازی که با استخفاف انجام می شود، هرگز پذیرفته نخواهد شد.1

از دیگر نشانه ها بی اعتنایی به نماز، رعایت نکردن آداب آن در خلوت، فراهم نکردن مقدمات نماز قبل از اذان، یاد نگرفتن معانی و عجله و شتاب در نماز است.2

امام صادق(ع) در این باره می فرماید:

به خداوند سوگند، پنجاه سال از عمر شخصی می گذرد و خداوند یک نماز از او نپذیرفته است. چه گناهی از این سخت تر؟ قسم به خداوند، شما افرادی از آشنایان و همسایگان را می شناسید که اگر برای شما نماز بخوانند از آنان قبول نخواهید کرد، به جهت استخفافی که به آن دارند. به راستی خداوند جز کار نیک را نمی پذیرد. پس چگونه بپذیرد نمازی را که به آن استخفاف شده است.3

1. محسن کازرونی، خلوتگه راز، ص 136.

2. محمدرضا رضوان طلب، پرستش آگاهانه، صص 189 ـ 192.

3. وسائل الشیعه، ج 3، ص 15، به نقل از خلوتگه راز، ص 137.

آخرین وصیت امام صادق(ع)
ابوبصیر، یکی از شاگردان برجسته امام صادق(ع) می گوید: «در هنگام شهادت حضرت صادق(ع) در مدینه منوره نبودم. پس از مراجعت از سفر، به عنوان تعزیت و تسلیت به محضر ام حمیده، همسر بزرگوار آن حضرت رفتم. ام حمیده وقتی یار با وفای همسرش ابوبصیر را دید، به شدت گریست و فرمود: ای ابا محمد (ابابصیر) ای کاش حاضر بودی در هنگام رحلت آن جناب که آن حضرت یکی از دو چشمان مبارکش را بست، سپس فرمود: خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبتی دارد، خبر کنید تا بیایند. وقتی همه در حضور جناب اجتماع نمودند و دور بسترش گرد آمدند، فرمود: هرگز شفاعت ما نمی رسد به کسی که نمازش را خفیف بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد».1

بحارالانوار، ج 82، ص 236، به نقل از: نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، ص 216.

 

متن ادبی (آیینه صادق)
سودابه مهیجی

صداقت مشهور تو پس از قرن ها همچنان ورد زبان ها و دل هاست. دانش بی چون و چرایت، از ازل تا ابد، آموختنی ترین علمِ جهان خواهد بود. هزاران جوینده حکمت و یقین را می شناسم که در به درِ نام تو، تمام صفحه های تاریخ را گشته اند و در پی یافتن مسیری که به دیدار تو می رسد، تمام جاده ها را روانه شده اند. هزاران تشنه لب را می شناسم که برای یافتن دریایی که تویی به سفرهای هر کجای ایمان و عشق رفته اند، مگر مجلل ترین معجزه ها آنان را روبه روی حضور بی دریغ تو بنشاند. تو را در خواب حتی اگر ببینیم، در معرض چشمان دانشمندت، سر از علوم روشن در می آوریم و بقایای جهل را از خاک می روبیم.

تو میدانی. تو آگاهی بی وقفه ای. تو علمِ بیکران خداوند، دلیل گریه شمع ها و بغض ابرها، علت شکفتن غنچه ها و ترک خوردن سینه کویرها، راز استواری کوه ها و بی قراری دریاها همه را تو می دانی. ساعت روییدن بنفشه ها، ساعت تجدید فصل ها، ساعت تمدید ستاره ها و کهکشان ها، همه را تو دانایی. باید شهادت داد به اعتبار بلند بالایی معصوم تو، باید همواره یاد کرد از مرهم تمام زخم ها که نام عارفانه توست. باید مدام ذاکر بود، حدیث آموزگاری تو را که به ستیزه هر چه جهل و بی خبری بی وقفه می رفت و بی لکنت و مصمم در هر عرصه و هنگامه ای سخن از حقیقت می گفت.

ای صادقانه ترین چهره عشق! ای راستگوی بی پروای فرزانه! تو را که داریم، مجبور نیستیم تن به ابهام سؤالات بی پاسخ بدهیم. مجبور نیستیم پرسش های مرموزمان را به درگاه هر نادانی پر مدعا ببریم. به تو رو می آوریم. با تو می گوییم که رو آوردن به سایه آنجا که آفتاب بی پرده می درخشد، گمراهی نابخشودنی است. بی تردید و مومن تمام ندانسته ها را از تو می پرسیم. به پاسخ می رسیم. تمام فریب ها را کنار می گذاریم و چهره حقیقی تو را توسل می جوییم. تا راهنمای رهسپاری مان باشی. تا روشنگر شب های سرگردانی باشی. هنوز وسوسه و تزویر باید نومید باشد. هنوز ساحران شکست خورده باید روسیاه به کنجی بگریزند، چرا که ادعای تو را دانستن، آن قدر حیله ناپختهای است که هرگز در دام نیرنگش نمی افتیم. تو را که جاودانه ای در تمام نشانه های دانایی و علم، هرگز رها نمی کنیم و به شیوه قلب «صادق» ات جهل را هرگز به خویش نمی پذیریم.

شعر (ماه بی ستاره)
سودابه مهیجی

بر این مزار غربت بی سایبان اگر، هرگز مجال درد دل و اشک و آه نیست

اما کبوترانِ شب و روز شاهدند این قبرِ بی ستاره به جز قبر ماه نیست

این خشت خام، آینه ای بی نهایت است سنگ مزار سینه اسرار اگر شده

آیینه ای که کهنگی انعکاس عشق در او دچار شائبه و اشتباه نیست

او کیست خفته در تن این قبر در سکوت؟ او پاسخ تمام سؤالات بی جواب

بر علم «صادقانه» او حق گواهی و بر علم حق کسی به جز او... نه! گواه نیست

آه ای مزار تفته تو سینه کویر! ای خاک دانشت به سرِ جهل روزگار!

وقتی غبار قبر تو را باد می برد جز «باد»، هیچ جای جهان تکیه گاه نیست

روزی به رغم این همه خاری که گرد توست، گل می دهد مزار تو از خون عاشقان

فتوا بده به قوم مغیلانِ سرزنش: مردن به شوق کعبه هرگز گناه نیست!

 

داستان (خوشه ای از خرمن معرفت)
علی حائری مجد

عبد خالص الهی
امام صادق(ع) همواره در پیشگاه خداوند و در نهایت تواضع به سر می برد. ارتباط و پیوند ایشان با خدا چنان بود که همواره سجده ای طولانی انجام می داد و به یاد خدا بود. ایشان مکرر با حالی ملکوتی و چشمی پر از اشک می فرمود: «رَبِّ لاتَکلْنی الی نَفْسی طَرفَةَ عَینٍ اَبَدا؛ پروردگارا مرا به اندازه یک چشم بر هم زدن، به خویش وامگذار».1

یکی از شاگردان حضرت می گوید: «آن حضرت را دیدم دست به سوی آسمان بلند کرده و این دعا را می خواند و اشک می ریزد، سپس رو به من نمود و فرمود: خداوند به اندازه کمتر از یک چشم بر هم زدن، یونس پیامبر را به خویش واگذار کرد و آن گناه، (ترک اولی و دوری از قومش) را مرتکب شد. پرسیدم: آیا کارش به حد کافران رسید؟ فرمود: نه، ولی هر کس در چنین حالی [بی توبه] بمیرد، هلاک شده است».2

1. الصحیفة الصادقیه الجامعه، ص 16.

2. الکافی، ج 2، ص 581.

درسی از بند کفش
امام صادق(ع) به همراه برخی یاران به راهی می رفت که در ین راه بند کفش امام پاره شد، به طوری که کفش ها از پای حضرت درمی آمد و راه رفتن را برای ایشان مشکل کرده بود. امام پس از مقداری که راه رفت، ایستاد و کفش ها را در آورده و به دست گرفت و پا برهنه به راه ادامه داد. یکی از صحابه فوری بند کفش خود را باز کرد که به آن حضرت بدهد، ولی امام حاضر نشد بند کفش او را قبول کند. سپس [به عنوان درس] فرمودند: اگر مشکلی برای کسی پیش آمد، خود به تحمل آن از دیگران سزاوارتر است و معنا ندارد به خاطر به وجود آمدن حادثه ای برای یک نفر، دیگری به رنج و زحمت بیفتد.1

الکافی، ج 6، ص 464، به نقل از الخصائص الصادقیه، حامد خدوی اردستانی، ص 85.
کسب روزی
«شخصی امام صادق(ع) را مشاهده کرد که در مزرعه خویش مشغول بیل زدن است و عرق زیادی کرده، به طوری که پیراهن آن حضرت خیس شده است. شخص با دیدن این منظره به ایشان گفت: اگر اجازه بدهید من این کار را انجام می دهم تا شما استراحت فرمایید. امام صادق(ع) فرمود: دوست دارم که مرد برای به دست آوردن روزی خویش در برابر آفتاب اذیت ببیند».1

الکافی، ج 5، ص 76، به نقل از همان، ص 92.
کار در همه شرایط
«شخصی حضور امام صادق رسید و عرض کرد: من نمی توانم با دست هایم چیزی را بردارم، به همین خاطر از کار کردن و کارگری محرومم. تجارت هم نمی دانم و با این حال محتاجم. حضرت فرمود: برو کار کن و بار را با سرت حمل کن و از مردم بی نیاز شو؛ زیرا که رسول خدا(ص) سنگی را بر گردنش حمل کرد و در دیوار یکی از باغ هایش قرار داد».1

وسائل الشیعه، ج 3، ص 4 به نقل از همان ص 92.
خواهش دعا
«شخصی با اضطراب و هیجان خاصی به حضور امام صادق(ع) آمد و گفت: درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت روزی عنایت کند که خیلی فقیر و تنگدست هستم. امام فرمود: هرگز دعا نمی کنم. مرد گفت: چرا دعا نمی کنی. امام در پاسخ فرمود: برای اینکه خداوند راهی برای این کار معین کرده است. خداوند امر کرده که روزی را پی جویی کنید و طلب نمایید، اما تو می خواهی در خانه بنشینی و با دعا روزی به خانه خود بکشانی».1

وسائل الشیعه، ج 4، ص 520، به نقل از: 14 نور پاک، عبدالحریم عقیقی بخشایشی، ص 121.
هم سفر حج

«مردی از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خود را برای امام صادق(ع) تعریف می کرد به ویژه یکی از هم سفران خود را بیشتر می ستود که چه مرد بزرگواری بود و ما به معیت چنین مرد شریفی مفتخر بودیم. او یکسره مشغول عبادت و اطاعت خدا بود. همین که در منزلی فرود می آمدیم، او فوراً به گوشه ای می رفت، سجاده خود را پهن می کرد و به طاعت و عبادت خدای خویش مشغول می شد. امام سؤال کرد: پس چه کسی کارهای او را انجام می داد و حیوان او را تیمار می کرد؟ مرد پاسخ داد: البته افتخار این کارها با ما بود. او فقط به کارهای مقدس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت. در این حال امام فرمود: بنابراین، همه شما از او برتر بوده اید».1

سفینة البحار، ج 2، ص 199. به نقل از: همان ص 121.
کاری برتر از طواف

«یکی از یاران امام صادق(ع) می گوید: همراه امام صادق(ع) مشغول طواف کعبه بود. گرما گرم طواف، یکی از شیعیان نزد من آمد و با اشاره از من خواست تا همراه او بروم، ولی من مایل به شکستن طواف و ترک امام نبودم تا آنکه بار دوم که آمد، امام صادق(ع) متوجه او شد. امام فرمود: آیا آن مرد تو را می خواند؟ عرض کردم: آری، یکی از دوستان و شیعیان است. فرمود: همراه او برو. گفتم: آیا طوافم را بشکنم؟ فرمود: آری. گفتم: اگرچه طواف واجب باشد؟ باز فرمود: بشکن و برو. می گوید: من طواف خود را شکستم و تا نیاز او را برطرف نساختم، باز نگشتم».1

اصول کافی، ج 2، ص 171.
پیشنهادهای برنامه ای (محورهای برنامه ای (امام صادق(ع)))
اعتدال اخلاقی و سیاسی

دشمن شناسی

تقیه
گفت وگو با پیشوایان دیگر مذاهب

اعتقاد به آزادی بیان و اندیشه

انجام امور علمی در فضای اختناق و تهدید

خوش رفتاری با همسر و فرزندان

هم سفره شدن با غلامان و زیردستان

زمان شناسی و اتخاذ مواضع اصولی و فعال

ارزش و قداست دادن به علم

روشنگری دینی در زمان بروز شبهات

پرهیز از تجمل زدگی و اشراف گری

رسیدگی به نیازمندان

راستی و درستی در امور

امانت داری در رعایت اصول امانت

جذب مخالفان غیر معاند

حفظ انسجام نیروهای خودی

رهبری جامعه اسلامی در دوره ای حساس و منحصر به فرد

حمایت از قیام های متصل به اهل بیت در برابر حکومت جائر

پاسخگویی به سؤالات گوناگون از اقصی نقاط عالم اسلامی

نشان دادن چهره ای علمی از امام شیعه

توجه به موقعیت های زمانی و استفاده از سلاح علم

هدایت جامعه علمی به سمت آرا و اندیشه های ناب اسلامی

بنیان گذاری مکتب تشیع با هدایتی بی بدیل

تربیت شاگردان برجسته و کم نظیر در شاخه های گوناگون علمی

نشان دادن فرهنگ و اصیل اسلامی ـ شیعی

هراس حکومت عباسی و خلفای جور از نفوذ امام

احضارهای مکرر حکومت ظالم و ایجاد مزاحمت برای آن حضرت

ارائه حدیث و فتوا در ابواب گوناگون

مرجعیت عامه مردم

تأکید بر الهامی بودن علم امام

کتمان اسرار و پنهان داشتن عقاید

بهره گیری از روش های علمی رایج

نظارت امام بر مناظره های اصحاب

تأکید امام صادق(ع) بر تخصص اصحاب

نهی ایشان از نقل اسرائیلیات

توجه به درایت و فهم احادیث

برتری دادن دانش بر عبادت

منع از ارتباط با حاکمان و کارگزاران حکومت جور

تأکید بر بینش عقلی

جویا شدن از دیدگاه های مخالفان و عامه

تشویق به جدال احسن و نهر از جدال غیر احسن

تأکید بر نگارش و ثبت احادیث و علوم

برخورد متناسب با هر یک از گروه های فکری و دینی

نفی مشروعیت خلفا

بازداشتن اصحاب و افراد از خدمت در دستگاه خلافت

بازداشتن از دوستی با دشمنان اهل بیت(ع)

بازداشتن شیعیان از مراجعه به قضات و حاکمان

حمایت از قیام های مردمی بر ضد حکومت ستمگر

به کارگیری مأموران مورد اعتماد در دستگاه خلافت برای خدمت به بندگان خدا و رعایت حال شیعیان

نهی از هم نشینی با والیان و کارگزاران حکومتی

معرفی منصب خلافت به عنوان تکلیفی الهی و بسیار سخت

هم نشینی با اهل سنت و جماعت

کمک های مالی به مخالفان به عنوان جزئی از جامعه اسلامی

سفارش به رعایت نماز

سفارش به صله ارحام

سازمان دهی شیعیان در برابر دیگر فرقه ها

همدردی با همه مردم (شیعه و سنی)

توصیه بر ترک اعمال تنش زا توسط اصحاب

تلاش علمی بر تصحیح برخی باورهای دینی ـ اجتماعی

محافظت از جوانان در برابر انحرافات

دامن نزدن به مخالفت عباسیان و علویان برای جلوگیری از قتل عام علویان و شیعیان

هوشیاری در برابر توطئه خلفای جور و بهانه ندادن به خلیفه عباسی

اهتمام به رفع نیاز نیازمندان

جلوگیری از ایجاد تشتت و اختلاف میان مسلمانان.

منبع : مجله  اشارات  تابستان سال 1391 شماره 147 

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه