چرا موضوع سیلی خوردن سرباز مهم است؟

چرا موضوع سیلی خوردن سرباز مهم است؟

در کشوری که آستانه تحمل افراد، اغلب بسیار پایین است و آنی به خشم می‌آیند و چیزی می‌گویند و کاری می‌کنند که شایسته نیست و تعداد درگیری‌های کوچک و بزرگ بین شهروندان در موضوعات بسیار پیش‌ پاافتاده فراوان است.

روزنامه همشهری چهارشنبه هشتم بهمن با درج یادداشتی به قلم حمیدرضا اسلامی عضو شورای سردبیری این روزنامه، آورده است: چرا موضوع سیلی خوردن یک سرباز یا مأمور انتظامی راهور مهم می‌شود و به سوژه اصلی شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های رسمی داخل و خارج کشور تبدیل می‌شود؟ در دسترس‌ترین پاسخ در اینجا همان درست‌ترین پاسخ است: چون یک طرف ماجرا فردی صاحب قدرت است.به عنوان مقدمه به این پاسخ کوتاه می‌توان چند نکته مهم دیگر افزود یکی تناقض رفتار صاحب قدرت با مدعای اوست؛ صاحب قدرتی که خود را نماینده مردم می‌داند و خاک پای مردم و برای این انتخاب شده که در وهله اول بر اجرای درست قانون نظارت کند و در صورت لزوم قانونگذاری کند از عمل به قانون به واسطه نفع شخصی استنکاف می‌کند. آیا رفتار یک نماینده مجلس را می‌شود پای مجلس و یک جناح سیاسی گذاشت؟ پاسخ این پرسش به‌طور منطقی «نه» است، به شرطی که همکاران و همفکران او بدون اما و اگر چنین رفتاری را محکوم کنند. موج اولیه و کوتاه محکومیت این رفتار از طرف سایر صاحبان قدرت خیلی زود جایگزین شد با جملات شرطیه‌ای که اشاره‌ای گذرا به اتفاق سیلی خوردن داشت و در ادامه شرحی مبسوط از سایر کارهای غیرقانونی که به زعم ایشان دیگران انجام داده بودند. این بدترین روش در رویارویی با اشتباه است.


اینکه بگوییم البته کار نماینده درست نبوده ولی ۱۰۰نفر دیگر هم هستند که غیرقانونی وارد حریم حرکت اتوبوس‌ها و خط ویژه می‌شوند آشکارا نشان از آن دارد که نمی‌خواهیم خطا را بپذیریم و محکوم کنیم. این ماجرا و خطا در حمله به مامور پلیس و اصرار بر ورود به خط‌ویژه پایان نیافت. اتفاق‌های ۲روز بعد از حادثه نشان می‌دهد که خطای بعدی نماینده بزرگ‌تر شده و اساساً غیرقابل اغماض است. تکذیب پیاده‌شدن از اتومبیل، تکذیب درگیری و بعد از آن پذیرفتن هل‌دادن مامور و آنطور که دوربین‌ها مشخص کرده و پلیس هم تأیید کرده قطعی‌بودن حمله به مامور ربطی به خشم آنی و انسانی ندارد. صاحب عنوانی که حقیقت را کتمان ‌کند صلاحیت خود را برای مقام‌های بسیار کوچک‌تر از نمایندگی مجلس از دست می‌دهد. بعید است کسی شک داشته باشد که دروغ دزدیدن حقیقت است.


اینها را گفتم که به وجهی دیگر از ماجرا بپردازم که به نظر من اهمیتی اساسی دارد. در سال‌های اخیر هر از گاهی و معمولا پس از انتشار صوت و تصویری در شبکه‌های اجتماعی موجی از همدردی، تاثر، محکوم کردن یا مطالبه‌ای اجتماعی در رسانه‌ها ایجاد می‌شود و معمولا خیلی زود فرو می‌نشیند. در مورد اخیر هم احتمال این اتفاق وجود دارد. اگر می‌خواهیم جلوگیری از تخلف، فساد و قانون‌شکنی در ابعاد و اشکال مختلف آن شایع و همه‌گیر شود لازم است در این مورد خاص این قهرمان جوان رسما مورد تقدیر و ستایش آحاد جامعه و نهادهای دولتی و حکومتی قرار گیرد.


اینک موقعیت مناسبی برای گسترش فرهنگ مقابله مردمی با قانون‌شکنی و فساد ایجاد شده است. نکته ماجرا این است که آحاد مردم صداقت و واقعی بودن سرباز جوان را پذیرفته‌اند. اگر می‌خواهیم کارمند یا ماموری که متوجه فساد یا قانون‌شکنی مدیر خود می‌شود به خود جرات گزارش کردن بدهد، باید نشان دهیم به او به چشم قهرمان نگاه می‌کنیم. به عنوان مثال بعید است که کسی در طول دوره مدیریت طبری یا شریفی متوجه رویه‌های غیرقانونی آنها نشده باشد. یکی از دلایلی که آنها این تخلفات را ابراز نکرده‌اند می‌تواند همین عدم استقبال از سوت زدن‌ها و گزارش کردن‌ها باشد. برعکس مواردی را شاهد بوده‌ایم که گزارش کننده اولین کسی بوده که دنبالش بوده‌اند و گاه در مظان این اتهام که فضاسازی و سیاه‌نمایی کرده است.


نکته آخر اینکه این اتفاق بی هیچ تردیدی یک دستاورد است. دستاورد نظارت همگانی و به زبان ساده‌تر دستاورد شبکه‌های اجتماعی. محدودکنندگان شبکه‌های اجتماعی و طرفداران محدودیت باید بپذیرند که این دستاوردها ارزشمند است و تقریبا غیرقابل جایگزین. ایشان اگر بر محدودیت پافشاری کنند چه بسا از سوی قاطبه مردم متهم شوند به طرفداری از پنهان‌کاری و انجام فعالیت‌هایی که نمی‌خواهند جامعه از آن آگاه شود.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه