درباره عیسی صدیق

درباره عیسی صدیق

عیسی صدیق یکی از نامداران فرهنگی ایران‌زمین در سده گذشته محسوب می‌شد؛ فردی که برای ایجاد آموزش عالی به‌عنوان یکی از طرح‌های نوسازی و توسعه تلاش زیادی کرد که نمونه مهم آن تاسیس دانشگاه تهران بود تا آنجا که نام او را بیش از هر چیز با این دانشگاه می‌شناسند.

 

جوانان بدانند که فقدان وسایل مادی و نداشتن ثروت مانع پیشرفت نیست و انسان در اثر ایمان و کوشش قادر است، موانع و مشکلات را برطرف و راه را برای ترقی هموار سازد. ثانیا نداشتن و نداری عیب نیست، بلکه در بسیاری از موارد باعث برانگیختن انسان به سعی و عمل، تحمل زحمت و مرارت است؛ اینها بخشی از گفته های عیسی صدیق در مقدمه کتاب «یادگار عمر» است؛ فردی که شخصیت و خدمات او از جنبه های گوناگون قابل بررسی است  که در این مطلب به نقش او در عرصه آموزش عالی و تاسیس دانشگاه اشاره می شود.

تولد و تحصیلات

عیسی صدیق در ۲۸ خرداد ۱۲۷۳ خورشیدی در تهران، بین بازارچه نایب‌السلطنه و حمام قبله به دنیا آمد. پدرش عبدالله صدیق‌التجار به باورهای دینی سخت پایبند بود و مادرش خدیجه، فرزند میرزا محمد جعفر مجتهد نیز بانویی پارسا و دیندار بود. هر دوی آن‌ها می‌خواستند، فرزندشان از کارهای دیوانی پرهیز کند و پس از آموختن زبان عربی و آشنایی با اصول فقه، کار پدر را پی‌گیرد و بازرگان شود.

عیسی صدیق تحصیلات ابتدایی را در مدرسه‌های ادب و کمالیه و دوره متوسطه را در دارالفنون تهران به پایان رساند. در ۱۲۹۰ خورشیدی به فرانسه رفت و تا ۱۲۹۷خورشیدی دوره دانشسرای ورسای را گذراند و از دانشگاه پاریس، دانشنامه لیسانس در رشته ریاضی گرفت. آنگاه مدتی نیز در دانشگاه کمبریج انگلیس به تحصیل علوم ریاضی و تدریس پرداخت و سپس به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ مشاغل مختلفی را بر عهده گرفت.

تلاش برای تاسیس دانشگاه تهران

در دهه نخست ۱۳۰۰ خورشیدی تقاضای طبقه نخبه که برای فرزندانشان خواستار آموزش عالی بودند، بالا گرفته بود و از طرفی هم چهره های سیاسی به این جمع بندی رسیده بودند که گرد آوردن موسسات آموزش عالی و موجود تحت یک سازمان دانشگاهی واحد با گرایش رایج به مرکزگرایی باید انجام گیرد.[۱] چنین تصمیمی باعث شد تا در ۱۰ فروردین ۱۳۱۰ خورشیدی تیمورتاش وزیر دربار در نامه‌ای به عیسی صدیق که مشغول کار بر روی رساله دکتری در دانشگاه کلمبیا با موضوع «نظام آموزشی ایران» بود، از او بخواهد که بنا به درخواست حکومت، دارالفنونی با دانشکده هایی در تعلیم و تربیت پزشکی و مهندسی را در تهران تأسیس کند،[۲] در این نامه از او خواسته شده بود تا با انجام بررسی های دقیق نسبت به تعداد استادان مورد نیاز، فرآیندها و سازوکارهایی که باید انجام شود و همچنین هزینه های لازم ارزیابی مناسبی را صورت داده و گزارش کند. صدیق نامه را دعوتی به طراحی شاکله یک دانشگاه پنداشت و اقدام به چنین کاری ‌کرد.

با همه اینها صدیق احساس کرد که به خاطر ضعف نظام آموزشی ابتدایی و متوسطه در ایران، کمبود هیات علمی و فقدان زیرساخت های پژوهشی، تاسیس یک دانشگاه در آن شرایط چندان صلاح نبود اما با این حال او طرحی را آماده کرد. چون تصور داشت که دربار از او یک نقشه خواسته و نه فقط گزارش ­هایی درباره جنبه‌های مثبت و منفی یک دانشگاه. از نظر او تاسیس دانشگاه بر پایه ارزیابی نقاط قوت و ضعف آموزش ایران استوار نبود، بلکه یک تصمیم سیاسی بود. [۳] چنانکه در این باره می گوید: «در ۱۳۱۰ که نگارنده به دعوت دانشگاه کلمبیا در نیویورک مشغول مطالعه بود به دستور دولت نقشه و طرح تفصیلی دانشگاه تهران را تهیه کرده و در مراجعت به تهران مامور اجرای آن طرح گردیدم».[۴]

صدیق درباره تجربه‌های خود پس از آنکه مامور تهیه و تنظیم لایحه تاسیس دانشگاه می‌شود، چنین می‌نویسد: «من هم به اتکاء تحصیلات و تجربیاتم در سه کشور بزرگ مترقی یعنی فرانسه، انگلیس و امریکا و مذاکرات و مباحثاتی که در آمریکا برای تهیه طرح کرده‌ بودم و رعایت قانون استخدام کشوری و اوضاع و احوال مملکت و قدرت فوق‌العاده دولت و امکانات مالی و مدارس عالی موجود لایحه‌ای تهیه کردم و اصطلاحات جدیدی نظیر کلمه دانشگاه و دانشکده و استاد و دانشیار و علوم تربیتی که امروز همگی در افواه و جراید و کتب معمول و متداول است و طبیعی به نظر می‌رسد در آن لایحه منظور داشتم و نسخه ماشین‌شده را در اوایل آذرماه هزار و سیصد و یازده به وزیر فرهنگ تقدیم کردم».

به هرترتیب صدیق طرح خود را در ۱۶ آذر ۱۳۱۰خورشیدی به ایران فرستاد.[۵] او تعداد دانشجویان هر دانشکده، برآورد هزینه ها و فهرست تجهیزات مورد نیاز را با جزییات تهیه کرده بود و درباره طول دوره تحصیلی هر رشته و استانداردهای پذیرش دانشجو و جذب هیات علمی پیشنهادهایی داده بود. [۶] بعد از مدتی خود صدیق نیز به ایران آمد و در اوایل ۱۳۱۱خورشیدی به ملاقاتی با تیمورتاش خوانده شد و به او گفتند که نقشه تاسیس دانشگاه مورد قبول است و دستور داده ­اند که شما مسوول اجرای آن باشید. [۷] با این حال طرح دکتر صدیق پس از سقوط تیمورتاش به فراموشی سپرده شد. [۸]

اما ایده تاسیس دانشگاه به فراموشی سپرده نشد و بار دیگر آن را دنبال کردند تا اینکه لایحه تاسیس دانشگاه به هیات دولت ارایه شد و تا شهریور ۱۳۱۲خورشیدی معوق ماند [۹] در کابینه دوم محمدعلی فروغی که علی اصغر حکمت وزیر معارف شده بود، این لایحه دوباره به جریان افتاد. عیسی صدیق با کمک نخبگان دیگری همچون علی اکبر سیاسی، محمود حسابی، شفق، آن را تدوین نهایی کردند و به دولت تقدیم شد. [۱۰] در اسفند ۱۳۱۲ خورشیدی در هیات وزرا صحبت از عمارت جدید و ساختمان های تازه که در تهران برپا شده است، شد. حکمت می­ گوید: «همه گفتند تهران ... خیلی آباد شده است و من موقعیت را غنیمت شمرده، گفتم ساختمان‌هایی که در کشورهای بزرگ امروز در درجه اول نمایان است، همه جا عمارت اونیورسیته(دانشگاه) می‌باشد و این برای پایتخت کمال نقض است که دانشگاه نداشته باشد» [۱۱] پس از این صحبت ها با تاسیس دانشگاه موافقت شد و خود حکمت که وزیر فرهنگ بود، بر آن شد تا در شمال تهران جایی برای احداث بنای دانشگاه در نظر بگیرد. او سه جا را در نظر گرفت یکی در اراضی اشرف آباد و ۲ منطقه دیگر در اراضی بهجت آباد و اراضی شمال غربی تهران بود، آن زمان همین جا که دانشگاه تهران است، نقشه های سه محل تهیه و ترسیم شد [۱۲] و طرح تاسیس دانشگاه در نهایت در هشتم خرداد ۱۳۱۳خورشیدی در جلسه هیات دولت به تصویب مجلس شورای ملی رسید و به این ترتیب عیسی صدیق به همراه «گروه جوانان شیفته علم و ادب و جبر زمان و خیراندیشی و همت اولیای امور» نقش مهمی در تاسیس این نهاد فرهنگی در ایران داشتند. بنابراین با تاسیس دانشگاه تهران بستری فراهم شد تا افرادی همچون خود عیسی صدیق، عباس اقبال آشتیانی، محمود حسابی، فروزان فر، رضازاده شفق، علی اکبر سیاسی، علینقی وزیری، غلامحسین رهنما، رشید یاسمی، فاضل تونی، سیدکاظم عصار و دیگران به فعالیت علمی و آموزشی مشغول شوند.[۱۳]

 

البته صدیق در عرصه آموزش عالی خدماتی دیگر نیز به این سرزمین کرده است که از جمله آنها می توان به تاسیس نخستین مدارس جدید گیلان، پیشنهاد اعزام محصل به اروپا و تهیه قانون آن، تجدید سازمان و برنامه‌های مدارس، وارد کردن روش‌های جدید آموزشی و پرورشی در دانشسرای عالی و تربیت هزاران دبیر و تاسیس دانشگاه تبریز اشاره کرد.

درگذشت

سرانجام این تلاشگر عرصه فرهنگ و ادب در آذر ۱۳۵۷ خورشیدی در تهران چشم از جهان فروبست و پیکرش در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

منابع

[۱] دیوید، مناشری، نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن، ترجمه: محمدحسین بادامچی، عرفان مصلح، تهران: نشر حمت سینا، ۱۳۹۷، صص۲۱۶، ۲۱۷

[۲] روشن نهاد، ناهید. (۱۳۸۳). انقلاب فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران(دگرگونی در آموزش عالی)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۷۲.

[۳] مناشری، صص ۲۱۷، ۲۱۸

[۴] صدیق، عیسی. تاریخ فرهنگ ایران، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۳۶، صص۳۵۲

[۵] مقصود، فراستخواه، سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران(بررسی تاریخی آموزش عالی و تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی موثر بر آن)، تهران: رسا، ۱۳۸۸، ص۱۸۶

[۶] همان، ص۲۱۸

[۷] مناشری، ص۲۱۸

[۸] ژان پی یر، دیگار و دیگران. ایران در قرن بیستم، ترجمه: عبدالرضا مهدوی، تهران: البرز، ۱۳۷۸، صص۱۰۸، ۱۰۹

[۹] فراستخواه، ص۱۸۷

[۱۰] همان، ص۱۸۸

[۱۱] دبیرسیاقی، سیدمحمد. «داستان بنا شدن دانشگاه تهران به روایت علی اصغر حکمت»، پیک نور، سال سوم، شماره اول، ص۲۱

[۱۲] جلالی نائینی، سیدمحمدرضا، «هفتادمین سال تاسیس دانشگا تهران»، مجله حافظ، شماره ۷، ۱۳۸۳، ص۷

[۱۳] فراستخواه، ص۱۷۸ و ۱۸۸

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه