از امام صادق علیه السلام بیاموزیم

از امام صادق علیه السلام بیاموزیم

روزهای میلاد و شهادت معصومین(ع) فرصتی برای تقویت محبّت و معرفت آن بزرگواران به شمار می رود. 25 شوال سال 148ق روز شهادت امام صادق(ع) شناخته می شود. با توجه به این حادثه بزرگ تاریخی، در این نوشتار، درسهایی از زندگی امام ششم را مرور می کنیم.

مجموعه فعالیتهای امام صادق(ع) را می توان در چند بخش زیر دسته بندی کرد:

1- فعالیتهای عبادی؛

2- فعالیتهای فرهنگی؛

3- فعالیتهای سیاسی؛

4- فعالیتهای اقتصادی؛

5- فعالیتهای نظامی و دفاعی؛

6- فعالیتهای بهداشتی درمانی.

قبل از گزارش اقدامات صادق آل محمد(ص) یادآور می شویم که امام یک فرد نیست، یک جریان بزرگ اجتماعی است، یک «امّت» است که مجموعه ای از تحولّات بزرگ اجتماعی را پدید می آورد و هدایت می کند. متأسفانه اغلب مؤلفان و محقّقان و زندگینامه نویسان، در پژوهش و نگارش زندگی پیشوایان بزرگ اسلام، به «امامت و رهبری» ایشان توجه نکرده و بر جزئیات اطلاعات شناسنامه ای و احوال و اوضاع زندگی شخصی آنان پرداخته اند، آن هم به صورت بسیار ناقص و نارسا، از این رو آگاهی امت اسلامی از ابعاد فکری، عبادی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی کارنامۀ آسمانی معصومان(ع) بسیار محدود و ناچیز و گاه ناهماهنگ و تحریف آمیز است.

پیوند استوار اقدامات هماهنگ و فعالیتهای امامان عترت(ع) با یکدیگر، کم تر مورد توجه قرار گرفته و تنها در آثار اندیشمندانی همچون مقام معظم رهبری(حفظه الله) در کتاب «انسان 250 ساله» و اثر استاد محقق محمد رضا حکیمی با عنوان «امام در عینیت جامعه» و نیز اثر اندیشمند بزرگی مثل جلال الدین فارسی در کتاب «انقلاب تکاملی اسلام» تا حدودی می توان طول و عرضِ کارنامۀ امام و امامت را مشاهده کرد و به نقش متمِّم بودن و مکمِّل بودن زندگی آنان توجه کرد.

شناخت تقطیع شده فعالیتهای افراد به طور از هم گسیخته و بدون ارتباط با دیگر اقدامات، شبحی تار و بسیار ناقص از سیمای آنان ارائه می دهد. همانگونه که در تقطیع گفتار و سخنان هر فرد، بدون توجه به شأن صدور و شناخت زمان و مکان و مخاطبان گوینده، زمینۀ فهم و برداشت ناقص و نادرست فراهم می آید، بازگو کردن فعالیت انسانها، به ویژه شخصیتهای تأثیرگذار اجتماعی، بدون ارتباط اقدامات با یکدیگر و بدون شناخت زمینه و زمانه هر فعالیت و اوضاع و احوال، اقدام و عمل، گاهی سیمای نادرست و تحریف شده ای از بزرگان ترسیم می کند و مشاهده مصالح ساختمانی و قطعات یک دستگاه، هیچ گاه نشان دهندۀ ترکیب اصلی و اهداف و آرمانهای پنهان در مجموعه یک ساختمان باشکوه و یک سامانه و سیستم طبیعی یا صنعتی نیست. مورّخان و زندگینامه نویسان فقط قطعاتی از زندگی علمی و اعتقادی، عبادی، اخلاقی و اقتصادی و سیاسی امام صادق(ع) را برای نسلهای بعدی نگهداری کرده اند. اما ترکیب و تحلیل این گزارشهای محدود و پراکنده و شناخت ارتباط فعالیتهای تاریخی آن بزرگوار با امامان قبل و بعد از ایشان و شناخت جریان تاریخی انبیاء و اولیای الهی، کاری آسان نیست.

امامت و نبوّت حلقه های یک زنجیره به هم پیوسته است که از عرش الهی آویخته شده و قطرات یک چشمه سار زلال است که ریشه در ابر رحمت الهی دارد.

توجه به آیۀ شریفۀ ذیل، به وضوح این مطلب کمک می کند: «آمنَ الرَّسولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکتِهِ وَ کتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بینَ أَحدٍ منْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَک رَبَّنا وَ إِلَیک الْمَصیر»[1].

پیام آور الهی و همچنین مؤمنان (که پیشوایان الهی در صدر آنان قرار دارند) همه به خدا و فرشتگان و کتب آسمانی و رسولان الهی ایمان آورده اند، امت اسلامی همه را باور دارد و هیچ کدام را ندیده نمی گیرد و آنان همه در برابر او اعلام شنیدن و فرمانبری می کنند و خواهان آمرزش اویند و به زندگی جاوید ایمان دارند.

امام صادق(ع) همانند هر رهبر اجتماعی در برابر سه جریان مختلف قرار داشته اند.

1- جریان هواداران و علاقمندان و شیعیان که با تمام توان از آن بزرگوار پیروی و تبعیت می کردند؛

2- جریان معاند و مخالفی که در صدد قتل و تبعید و محو و حذف اندیشه و آرمانهای حضرت از جامعه اسلامی بودند؛

3- جریان پرشمار ولی ناآگاه و غافل و بی خبری که در نوسان بین موافقان یا مخالفان قرار داشتند و هر روز ممکن بود به اردوگاه حامیان یا معارضان تفکر ناب اهل بیت(ع) بپیوندند.

در برابر هر پیام و هر امام و رهبران حق و باطل، این سه گروه اجتماعی وجود دارند. مهم آن است که در تشخیص این سه گروه دچار اشتباه نشویم و حق و باطل را درست تشخیص دهیم و در برابر هر کدام، مواضع معقول و مقبول دین و اخلاق و فطرت انسانی انتخاب کنیم.

ما در این مقاله سه نمونه از برخوردهای امام صادق(ع) را در ارتباط با این گروه های سه گانه یادآور می شویم:

برخورد با مدعیان ناآگاه
شقیق بلخی از امام صادق(ع) دربارۀ «فتوت و مردانگی» پرسید، حضرت به او فرمود: «تو خود فتوت را چگونه روشی می دانی؟» شقیق پاسخ داد: فتوت این است که اگر چیزی به ما ببخشند شکر می گزاریم و اگر دریغ ورزند صبوری پیشه می کنیم.

امام(ع) فرمود: «سگهای مدینه هم بر همین سبک و سیاق زندگی می کنند.»

شقیق گفت شما فتوت را چگونه تفسیر می کنید؟ حضرت فرمود: «اگر به ما عطا شود ایثار می کنیم و اگر از ما دریغ شود، باز خدا را شکرگزاریم.»[2]

برخورد با ستمگران حیله گر
1- منصور دوانقی در نامه ای به امام نوشت (از کوفه به مدینه) چرا شما همانند دیگران که به محضر ما می رسند و به مجلس ما می آیند، به مجلس ما نمی آیی؟

حضرت اینگونه جواب داد:

«لَیس لَنا ما نخَافُک منْ أَجْلِهِ وَ لَا عِنْدَک مِنْ أَمْرِ الآخِرَةِ مَا نَرْجُوک لَهُ وَ لَا أَنْتَ فِی نِعْمَةٍ فَنُهَنِّیک وَ لَا تَرَاهَا نَقِمَةً فَنُعَزِّیک بِهَا فَمَا نَصْنَعُ عِنْدَک؟؛ یعنی: ما نه سرمایه ای داریم که بیم گرفتن آن داشته باشیم و نه تو کالای اخروی داری که بدان چشم بدوزیم. نه تو نعمتی جدید بدست آورده ای که به تو تبریک و تهنیت بگوییم و نه آنچه را داری نقمت و مصیبت می دانی که تو را دلداری و تسلیت دهیم. پس چرا پیش تو حضور یابیم.»

منصور گفت: بیا نزد ما تا ما را نصیحت کنی.

امام در پاسخ نوشت: «هر کس دنیا را بخواهد تو را نصیحت نخواهد کرد و هر کس آخرت بخواهد با تو رفت و آمد نخواهد کرد.»[3]

2- احمد بن عمرو بن مقدام رازی می گوید:

روزی مگس بر چهرۀ منصور دوانقی نشست و او آن را دور کرد. بار دیگر مگس برگشت و او هم مگس را تاراند. آنقدر این جریان تکرار شد که منصور به تنگ آمد و ناراحت شد، در این هنگام امام صادق(ع) بر منصور وارد شد: منصور رو به امام کرد و گفت: «یا أبَا عَبْدِ اللَّه لِم خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَی الذُّبَابَ؛ خداوند چرا مگس را آفریده است»، حضرت در پاسخ فرمود: «لِیذِلَّ بِهِ الْجَبَابِرَةَ؛ تا جباران را با آن خوار و ذلیل کند»[4].

فعالیتهای فرهنگی
بیان معارف قرآنی، آموزش احکام شرعی، شبهه زدایی در زمینه معارف اعتقادی و تاریخی، بیان فلسفه قوانین الهی، نقل احادیث نبوی، ارشاد ناآگاهان در مسائل دینی، تفسیر و پرده برداری از آیات قرآنی و بیان نقش دین در مشکلات اجتماعی، گوشه ای از تلاش صادق آل محمد(ص) است.

شخصی به نام ابن ابی حازم می گوید: نزد جعفر بن محمد بودم که دربان حضرت وارد شد و گفت: سفیان ثوری «رهبر گروهی از صوفیان زمان حضرت» بر درب خانه ایستاده منتظر ورود است.

حضرت فرمود: به او اجازه ورود بده.

سفیان وارد شد، امام به او فرمود: تو آدمی تحت نظر دستگاه حکومتی هستی و من از آنان بیم دارم، بدون آنکه بی احترامی باشد، برو بیرون.

سفیان گفت: برایم یک حدیث بگو تا بشنوم و بروم.

امام جعفر صادق(ع) فرمود: پدرم از جدّم از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ نِعْمَةً فَلْیحْمَدِ اللَّهَ؛ هر کس خدا به او نعمتی می دهد خدا را حمد کند، وَ مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ فَلْیسْتَغْفِرِ اللَّهَ؛ هر کس روزی اش دیر می رسد استغفار کند، وَ مَنْ حَزَنَهُ أَمْرٌ فَلْیقُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ هر کس از چیزی غمگین است لا حول و لا قوۀ الا بالله بگوید.

وقتی سفیان خواست که خارج شود، فرمود: این سه نکته را بگیر که چه سه نکته ای است.[5]

هدایت فرهنگی عامه مردم و حتی رهبران جناحها و گروه های اجتماعی و سیاسی مثل ابوحنیفه، مالک بن انس، سفیان ثوری، پیشوایان زیدیه و دیگران بخشی از تلاشهای صادق آل محمد(ص) است.

دفاع فرهنگی از نظام امامت؛ اصلاح فکر و اندیشه عمومی در مسائل اعتقادی؛ هدایت جامعه به سوی اخلاق قرآنی؛ نشر و آموزش احکام و قوانین الهی؛ حتی آموزشهای طب و معارف بهداشتی و درمانی، بخشی دیگر از تلاشهای فرهنگی حضرت است که نمونه های تاریخی و حدیثی فراوان دارد.

فعالیتهای عبادی
کارهای عبادی، فعالیتهایی است که به قصد قربت و نزدیک شدن به خدای متعال و جلب رضای الهی انجام می شود. نماز، دعا، روزه، حج، نذر، قربانی، استغفار، طواف، تلاوت قرآن، سجود و شکرگزاری، مدح و ثنای الهی و... نمونه هایی از فعالیتهای عبادی به شمار می رود.

امام ششم در این بخش همچون سایر بخشهای زندگی الگوی جامعه بشری است، الگوی دعا، الگوی نماز، الگوی روزه داری، اسوه حج گزاری و نیایش و استغفار و تندیس انس با خدا و تعظیم و تسبیح و حمد و ثنای خداوند متعال است. به چند نمونه از این فعالیتهای عاشقانه و مخلصانه اشاره می کنیم:

مالک بن انس فقیه بزرگ مدینه می گوید:

من مکرر بر امام صادق جعفر بن محمد(ع) وارد می شدم بر من احترام می گذاشت، بالش برایم می آورد و می گفت: من به تو علاقه دارم، من هم خوشحال می شدم و خدا را شکر می کردم، وقتی آن حضرت را می دیدم از سه حال بیرون نبود، یا در حال روزه بود، یا به نماز مشغول بود، یا ذکر خدا بر زبانش جاری بود. او از عابدان بزرگ و زاهدان برجسته و از آنها بود که خشیت خدای عزوجل در دل داشتند، زیاد حدیث نقل می کند. نشستهای او دلپذیر و پرفایده بود.

وقتی حدیثی از رسول خدا(ص) بازگو می کرد آنچنان تحت تأثیر قرار می گرفت که رنگش تغییر می کرد گاهی سبزه و گاهی زرد رنگ می شد. بطوری که آشنایان نمی شناختند.

یک سال با آن حضرت به حج رفتم. وقتی به میقات رسیدیم و شتر حضرت توقف کرد، خواست ذکر لبّیک را برای محرم شدن بر زبان آورد. مکرر صدایش در گلو قطع شد و نزدیک بود از مرکب بر زمین افتد. گفتم: یابن رسول الله، چاره ای از گفتن لبیک نیست. فرمود: پسر عامر، چگونه جسارت کنم و بگویم: لبیک، اللهم لبیک، و بیم آن دارم که خدای عزوجل بگوید: لا لبیک و لا سعدیک.[6]

پی نوشت ها

[1] بقره / 285.

[2] میزان الحکمه، محمدی ری شهری، دارالحدیث، قم، ج1، ص 21.

[3] کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، بنی هاشمی، تبریز، 1381ش، ج 2، ص 448.

[4] همان، ج 2، ص 158.

[5] همان، ج 2، ص 157.

[6] روضة المتقین، محمد بن فتال نیشابوری (متوفاق 508)، انتشارات الشریف الرضی، قم، ص 212

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه