حضرت عباس پرچم دار امام حسین علیه السلام

حضرت عباس پرچم دار امام حسین علیه السلام

در صبح روز عاشورا، امام یاران خود را به دو دسته تقسیم کرد که شامل سی نفر سواره نظام و چهل نفر پیاده نظام بود. امام فرماندهی میمنه سپاه را به «زهیر بن قین» و میسره سپاه را به «حبیب بن مظاهر» سپرد و پرچم را به برادر خود عباس علیه السلام که از همه شجاع تر بود، داد. [1]

امام حسین علیه السلام به دلیل نقش حساس عباس علیه السلام در رویارویی با دشمنان به ایشان اجازه مبارزه و جنگ نمی دادند؛ زیرا چه بسا شهادت ایشان به دلیل دارا بودن نقش پرچم داری می توانست ضربه جبران ناپذیری به روحیه سپاه باشد. از این رو، وقتی ابوالفضل العباس علیه السلام با دیدن شهادت یاران امام و تنهایی او، اجازه جنگ می خواهد، امام به او می فرماید: «یا اَخی أَنْتَ صاحِبُ لِوائی وَ اِذا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَری؛ [2] ای برادر! تو پرچم دار من هستی. اگر تو از دست بروی، سپاه من پراکنده می شود.»

نگاشته اند هنگامی که اسیران کربلا را به شهر شام بردند، در میان وسائل غارت شده از شهیدان کربلا، پرچمی بود که در اثر ضربات شمشیر و نیزه، آسیب دیده بود. وسائل را پیش روی یزید نهادند. یزید پرچم مذکور را برداشت و به دقت بدان نگریست و پرسید: این پرچم در دست چه کسی بوده است؟ گفتند: عباس بن علی علیهماالسلام . آن گاه با تعجب و شگفتی ایستاد و به حاضران گفت: «به این پرچم خوب بنگرید. ببینید که بر اثر ضربه های پیکار گران جای سالمی بر آن نمانده است، ولی جایی که در دست پرچم دار قرار داشته، سالم است.»

این سخن کنایه از این بود که پرچم دار ضربه های تیغ و شمشیری که بر دستش فرود می آمده، تحمل کرده، ولی پرچم را رها نمی کرده است. [3]

موقعیت حضرت عباس علیه السلام در بین یاران امام حسین علیه السلام موقعیت ویژه و منحصر به فردی بوده است. آنگاه که در مدینه بسیاری از خواص و نزدیکان امام، ایشان را از دست زدن به قیام باز می داشتند و با نصیحت و خیرخواهی، امام را از این حرکت بر حذر می داشتند، حضرت عباس علیه السلام در چنین شرایط بحرانی و حساسی، بدون هیچ گونه مصلحت اندیشی، پیشگام در یاری امام علیه السلام شد.

در دیگر صحنه های قیام نیز همواره حضرت عباس علیه السلام پیشگام دیده می شود. به عنوان نمونه شب عاشورا وقتی تنهایی و بی یاوری امام خود را می بیند که امام به همه اجازه بازگشتن از کربلا می دهد، به عنوان اولین سخنگو برخاسته و فریاد برآورد: «هرگز چنین نخواهیم کرد، آیا برای اینکه بعد از تو زنده بمانیم؟ خداوند تا ابد آن را به ما نشان ندهد؛ لَمْ نَفْعَلْ ذلِکَ! لِنَبْقِیَ بَعْدَکَ؟ لا اَرانَا اللّه ُ ذلِکَ ابدا.» [4]

و هنگامی که امام علیه السلام ، سر و صدای لشکر دشمن را می شنود که آماده شبیخون هستند، حضرت عباس علیه السلام را به عنوان نماینده اعزامی خود به همراه بیست سوار به سوی آنان گسیل می دارد، تا ببیند خواسته آنان چیست و به او می فرماید: «یا عَبّاسُ اِرْکَبْ بِنَفْسی اَنْتَ یا اَخی! حَتَّی تَلْقاهُمْ وَ تَقُولَ لَهُمْ ما لَکُمْ وَ ما بَدالَکُمْ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ؟؛ ای عباس! ای برادرم! جانم به قربانت، سوار شو و نزد ایشان برو و بگو شما را چه شده و چه می خواهید و از سبب آمدنشان [به اینجا] پرسش کن.» [5]

عباس علیه السلام نزد ایشان رفته و خبر آورد که آنان برای جنگ آمده اند. امام به او فرمود: «اِرْجِعْ اِلَیْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ اِلَی الْغُدْوَةِ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلیّ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ اَنّی قَدْ کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلوةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ الدُّعاءَ وَ الاِسْتِغْفارَ؛ نزد آنان باز گرد و اگر توانستی تا صبح از آنان مهلت بگیر و امشب ایشان را از ما باز گردان، شاید ما امشب را برای پروردگارمان نماز بخوانیم و او را خوانده و درخواست مغفرت نماییم؛ زیرا خداوند می داند که من نماز برای او، تلاوت کتابش و دعا و طلب آمرزش را دوست می دارم.» و عباس علیه السلام نیز چنین کرد. [6]

در روز عاشورا نیز ایشان علاوه بر دفاع از خیمه ها، هر گاه در درگیریها، نیروهای خودی، در محاصره دشمن قرار می گرفتند و توان مقابله را از دست می دادند، به یاری آنان می شتافت و حلقه محاصره را می شکست. به عنوان نمونه در مبارزه «عمر بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی» و «سعد» غلام عمر بن خالد صیداوی که پس از ساعتی پیکار در محاصره دشمن واقع شدند، حضرت عباس علیه السلام با یورشی توفنده، آنان را از چنگال دشمن نجات داد. [7]

او در حرکتی افتخارآمیز، برای اطمینان از جانفشانی برادران خود؛ عبدالله، جعفر و عثمان، آنان را پیش مرگ امام خود ساخته و بدانها می گوید: «تَقَدَّمُوا بِنَفْسی اَنْتُمْ! فَحامُوا عَنْ سَیِّدِکُمْ حَتّی تَمُوتُوا دُونَهُ؛ پیش بتازید فدایتان شوم! و از سرور و پیشوای خود حمایت کنید تا در برابر او جان دهید.» [8] سپس آنان را به میدان فرستاد و هرسه آنها به شهادت رسیدند. در پایان نیز خود به میدان شتافته و به شهادت رسید.

ابو حنیفه دینوری از تاریخ نویسان اهل سنت درباره شهادت عباس علیه السلام می نویسد: «وَ بَقِیَ الْعَبّاسُ بْنُ عَلیٍّ علیهماالسلام قائِما لإِِمامِ الحُسَینِ علیه السلام یُقاتِلُ دُونَهُ وَ یَمیلُ مَعَهُ حَیْثُ مالَ حَتّی قُتِلَ رَحْمَةُ اللّه ِ عَلَیْهِ؛ و عباس بن علی علیهماالسلام همچنان پیش روی امام حسین علیه السلام باقی ماند، نزد او می جنگید و به هر سو که امام می رفت او نیز می رفت تا اینکه کشته شد؛ درود خدا بر او باد.» [9]

با شهادت عباس علیه السلام نامه پرچم داری در عصر حضور بسته شد و نام او را تاریخ به عنوان واپسین پرچم دار جنگهای پیشوایان معصوم علیهم السلام در دوران حضور ثبت نمود.


عباس لوای همت افراشته است


وین راز به خون خویش بنگاشته است

 

او پرچم انقلاب عاشورا را


با دست بریده اش به پا داشته است [10]

 

تاج شهیدان همه عالمی

دست علی علیه السلام ماه بنی هاشمی

چار امامی که تو را دیده اند

دست علم گیر تو بوسیده اند

* * *

بر لب آبم و از داغ غمت می میرم

هر دم از غصه جانسوز تو آتش گیرم

مادرم داد به من درس وفاداری را

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

گاه سردار علمدارم و گاهی سقا

که به پاس حَرَمت گشت زنان چون شیرم

غیرتم، گاه نهیبم زند از جا برخیز!

لیک فرمان مطاع تو شود پا گیرم

کربلا کعبه عشق است و منم در احرام

شد در این قبله عشاق دو تا تقصیرم

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آب روان تصویرم

باید این دیده و این دست کنم قربانی

تا که تکمیل شود حج و من آن گه میرم

زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک

تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم

ای قد و قامت تو معنی «قد قامت» من

ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم

وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود

بی رکوع است نماز من و این تکبیرم

جسدم را به سوی خیمه اصغر علیه السلام مبرید

که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم

(حبیب الله چایچیان)

 

 


[1] تاریخ الطبری، ج 5، ص 213؛ مقتل الحسین، موفق بن احمد الخوارزمی، قم، منشورات مکتبة المفید، بی تا، ج 2، ص 4.

[2] بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ه . ق، ج 45، ص 41.

[3] ر. ک: سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله ، محمد محمدی اشتهاردی، قم، انتشارات ناصر، چاپ ششم، 1373 ه . ش، ص 299.

[4] شیخ عباس قمی، نفس المهموم، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1368، ه . ق، ص 137.

[5] محمد بن محمد بن النعمان، شیخ مفید، الإرشاد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378 ه . ش، ج2، ص132.

[6] همان، ص133.

[7] تاریخ الطبری، ج5، ص216.

[8] الارشاد، ج2، ص162.

[9] ابو حنیفه احمد بن داود الدینوری، اخبار الطِّوال، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1421 ه . ق، ص380.

[10] سید رضا مؤید.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه