خیّام و نوروزنامه‌

خیّام و نوروزنامه‌

 یکی از آثارِ منسوب به خیّام، کتابی است، مختصر به نام «نوروزنامه» که مرحوم استاد مجتبی مینوی، پژوهشگر برجسته زبان و ادبیات فارسی و مصحح این اثر، آن را بی‌تردید متعلق به خیّام می‌داند.

حکیم عمر خیّام نیشابوری (زیسته در نیمه قرن پنجم و نیمه نخست سده ششم هجری)، یکی از شاعران زبان فارسی است که شهرت جهانی یافته. شهرت عالمگیر این سراینده به سبب تعدادی رباعیِ منسوب به او است که نخستین بار ادوارد فیتزجرالد انگلیسی آنها را در سال ۱۸۵۹ به‌گونه آزاد ترجمه کرد تا از آن پس همه ملل بتوانند با شعر خیام آشنا شوند و کلام او را به زبانِ ملت و قوم خویش ترجمه نمایند؛ و البته که هیچ یک از ترجمه‌ها نمی‌تواند ذوق و لطفِ کلامِ خیام را آن‌طور که به قندِ پارسی دریافت می‌شود، برساند. از رباعیات خیام است:

«این یک دو سه روزه نوبتِ عُمر گذشت /// چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت /// روزی که نیامده است و روزی که گذشت»؛ [۱]

«جامی است که عقل آفرین می‌زندش /// صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش

این کوزه‌گرِ دهر چنین جام لطیف /// می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش»؛ [۲]

«گر از پی شهوت و هوا خواهی رفت /// از مات خبر که بی‌نوا خواهی رفت

بنگر که کِه‌ای و از کجا آمده‌ای /// می‌دان که چه می‌کنی، کجا خواهی رفت»؛ [۳]

«یاران موافق همه از دست شدند /// در پای اجل یکان یکان پَست شدند

بودیم به یک شراب در مجلس عمر /// یک دور ز ما پیش‌تَرَک مست شدند». [۴]

اما هنر خیام تنها به شاعری‌اش بازنمی‌گردد. او افزون بر اینکه شاعر است، دانشمندی است که در ریاضی و فلسفه و نجوم نیز توانمند است. به جز رباعیات آثار دیگری نیز به خیّام منسوب است. دکتر محمد روشن، استاد و پژوهشگر برجسته ادبیات فارسی، در مقدمه کتاب «ترانه‌های خیّام»، این آثار را برای خیّام برشمرده است:

۱. «رساله‌ای در جبر با عنوان رسالة فی براهین علی مسائل الجبر و المقابله. این رساله عربی می‌نماید که خیّام نخستین فردی است که به تحقیق علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته است. محققان تاریخ علوم این رساله را معرّف فکر منظم علمی و یکی از برجسته‌ترین آثار قرون وسطایی در علم جبر برشمرده‌اند. ۲. رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس؛ ۳. کتاب میزان الحکم؛ ۴. رسالة الکَون و التَکلیف؛ ۵. الجواب من ثلاث مسائل؛ ۶. الضیاءالعقلی؛ ۷. رسالة فی الوجود؛ ۸. رسالة فی کلیّة الوجود؛ ۹. کتاب الزّیج الملکشاهی». [۵]

یکی دیگر از آثارِ منسوب به خیّام، کتابی است، مختصر به نام «نوروزنامه» که مرحوم استاد مجتبی مینوی، پژوهشگر برجسته زبان و ادبیات فارسی و مصحح این اثر، آن را بی‌تردید از خیّام می‌داند. به مناسبت امروز، که بزرگداشت حکیم عمر خیّام نیشابوری نام گرفته است، بی‌فایده نیست اگر به‌طرزی اجمالی «نورزنامه» حکیم عمر خیّام معرفی شود.

نوروزنامه درباره چیست؟

همان‌طور که از نامِ کتاب برمی‌آید، «نوروزنامه» اثری است درباره پیدایش نوروز است. خیام در دیباچه کوتاهِ کتاب گفته است که «دوستی که بر من حقّ صحبت داشت و در نیک‌عهدی یگانه بود، از من التماس کرد که سبب نهادنِ نوروز چه بوده است و کدام پاشاه نهاده است». [۶]

خیّام کتابش را با ستایش خداوند و نعتِ پیغامبر اکرم (ص) آغاز کرده است و پس از آنکه طبق آنچه اشاره شد، از چرایی تألیف اثر خویش می‌نویسد، سبب وضع نوروز را بیان می‌کند. او اشاره دارد که در عهد جمشید، پادشاه پیشدادی ایران‌زمین، وقتی دانستند که آفتاب پس از سیصد و شصت و پنج روز و رُبعِ شبانه‌روز به اول دقیقه برج حَمَل (فروردین) درآمده است، به فرمان جمشید، آن روز را «نوروز» نام نهادند.

از دیگر نکته‌هایی که در همان اوایلِ نوروزنامه آمده است، نام بردن از دوازده ماه تقویم پارسی است، از فروردین ماه تا اسفندارمذ. نویسنده در این بخش معنای نامِ هر یک از این ماه‌ها را بسته به دانش خویش توضیح داده است. به‌مَثَل درباره اردیبهشت آورده است که «این ماه را اردبهشت نام کردند؛ یعنی این ماه آن ماه است که جهان اندر وی به بهشت مانَد از خرّمی؛ و اَرد به زبان پهلوی «مانند» بُوَد؛ و آفتاب اندرین ماه بر دور راست در برج ثور باشد و میانه بهار بُوَد». [۷] البته آنچه در این کتاب درباره وجه تسمیه نام‌های پارسیان آمده، چندان دقیق نیست و به قول مرحوم استاد مینوی از نوع «اشتقاق‌سازی عامیانه» است. اردی‌بهشت طبق توضیحی که استاد مینوی نیز در بخش تعلیقات کتاب آورده، «به نام اردیبهشت که یکی از اَمُهر اسپندان (امشاسپندان) شش‌گانه است، موسوم و منسوب است. [واژه] اردیبهشت... به معنی بهترین راستی است». [۸]

یادکرد مختصر پادشاهان اسطوره‌ای ایران و آیین ایشان

یکی دیگر از بخش‌های کتاب نوروزنامه اختصاص دارد به بیانِ موجز سرگذشت پادشاهان اسطوره‌ای ایران؛ یعنی فرمانروایان دو سلسله پیشدادیان و کیانیان. در این بخش که با نخستین پادشاه یعنی کیومرث آغاز شده، مؤلف ضمن نام بردن از هر پادشاه به برخی از وقایعِ عهد وی نیز اشاره کرده است. برای نمونه پس از کیومرث، از هوشنگ نام می‌برد و می‌آورد که وی «دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد و انگبین از زنبور و ابریشم از پیله بیرون آورد و جهان به خرّمی بگذاشت و به نام نیک از جهان بیرون شد و از پس از او طهمورث بنشست». [۹]

همچنین مؤلف درباره پادشاهی فریدون آورده است که فریدون از نژاد جمشید بود و ضحّاک را بکشت و پانصد سال حکومت کرد. «او دین ابراهیم علیه‌السلام پذیرفته بود و پیل و شیر و یوز را مطیع گردانید و خیمه و ایوان او ساخت و تخم و درختان میوه‌دار و نهال‌ و آب‌های روان در عمارت و باغ‌ها او آورد، چون ترنج و نارنج و بادرنگ و لیمو و گل و بنفشه و نرگس و نیلوفر و مانندِ این در بوستان آورد و مهرگان هم او نهاد. همان روز که ضحّاک را بگرفته و مُلک بر وی راست گشت، جشن سده بنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحّاک برسته بودند، پسندیدند و از جهت فالِ نیک، آن روز را جشن کردندی...». [۱۰]

در این بخش، حکیم به رفتار شاهان گوناگون در قبال نوروز و همچنین کبیسه کردنِ سال اشاره کرده است. در ادامه همین بخش همچنین مختصری از آیین حکومت‌داری و تشریفات دربار پادشاهان ایرانِ باستان ذکر شده است. مواردی مانند خوان نهادن، داد دادن و عمارت کردن و تمام کردنِ عمارت نیمه‌آبادان مانده از عهد شاه پیشین.

ازجمله نکته‌هایی که حکیم عمر خیّام آن را ضمن برشمردن آیین مُلک‌داری شاهان عجم یاد کرده، اشاره به سه خطایی است که آن شاهان به هیچ روی از مرتکبِ آنها درنمی‌گذشته‌اند. خیّام در این باره نوشته است که «و دیگر عادت ملوک عجم چنان بودی که از سر گناهان درگذشتندی الّا از سه گناه. یکی آن‌که راز ایشان آشکار کردی؛ و دیگر آن‌کس که یزدان را ناسزا گفتی؛ و دیگر کسی که فرمان را دروقت پیش نرفتی و خوار داشتی. گفتندی هر که راز ملک نگاه ندارد، اعتماد ازو برخاست و هر که یزدان را ناسزا گفت، کافر گشت و هرکه فرمان پادشاه را کار نبندد، با پادشاه برابری کرد و مخالف شد؛ این هر سه را دروقت سیاست فرمودندی...». [۱۱]

اندر فواید زَر و انگشتری

بخش‌هایی دیگر از کتاب نوروزنامه، یکی به توضیح‌هایی درباره زر یا طلا اختصاص دارد و دیگری هم درباره انگشتری است. در بخشِ نخست، مؤلف ضمن اشاره به اینکه نخستین شخصی که زر و سیم (نقره) استخراج کرده، جمشید بوده است، صفات و القابی را که مردمان به طلا داده‌اند، برشمرده است. وی همچنین خواصی را برای زَر برشمرده که البته برخی از آنها را باید در حیطه دانش و آگاهیِ انسان سده پنج و شش هجری پذیرفت. وی در این بخش حکایت‌هایی نیز آورده که یکی از آنها درباره زنی است دیوانه. این حکایت از این قرار است که مؤلف گوید:

«از دوستی شنیدم که مرا بر قول او اعتماد بودی که به بخارا زنی بود دیوانه که زنان وی را طلب کردندی و با او مزاح و بازی کردند و از سخن او خندیدندی. روزی در خانه‌ای جامه‌های دیباش پوشانیدند و پیرایه‌های زر و جوهر برو بستند و گفتند ما تو را به شوهر خواهیم داد. آن زن چون در آن زر و جوهر نگرید و تن خویش را آراسته دید، آغازِ سخن عاقلانه کرد، چنانکه مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی. جداکردند [۱۲]، به همان حالِ دیوانگی بازشد». [۱۳]

درباره انگشتری نیز حکیم آورده است، نخستین فردی که انگشتری به دست خویش کرد و به اصطلاحِ امروز آن را مُد کرد یا رواج داد، جمشید پیشدادی بوده است. خیام انگشتری را زینتی نیکو و لازم برای بزرگان برمی‌شمرد. به عقیده نویسنده نوروزنامه، «انواع انگشتری بسیار است، ولیکن ملوک را به جز دو نگینه روا نبُوَد داشتن؛ یکی یاقوت که از گوهرها قسمت آفتاب است و شاهِ گوهرهای ناگدازنده است و هنرِ وی آنکه شعاع دارد و آتش بر وی کار نکند و همه سنگ‌ها ببُرَد مگر الماس را و نیز خاصیتش آنکه وبا و مضرّت تشنگی بازدارد... . و دیگر از پیروزه؛ از بهر نامش را [۱۴] و از بهر عزیزی و شیرینیِ دیدارش؛ و خاصیتش آنکه چشم‌زدگی بازدارد و مضرّت ترسیدن در خواب». [۱۵]    

 تیراندازی که به یک تیر دو نشان را زد

یکی دیگر از قسمت‌های کتاب «نوروزنامه» بخشی است که مؤلف در آن از شمشیر و ویژگی‌های آن نوشته است. خیّام ارزش و اهمیت شمشیر را که از فلزِ آهن پدید می‌آید، یادآور شده و نوشته است که از مرتبت شمشیر، بهترین، آن است که پیغامبر، علیه‌السلام، را آلتِ فتح، شمشیر دادند، چنانکه فرمود بُعثتُ بِالسَّیف [۱۶] و مر او را به تورات ربّ الملحمة (صاحب السیف) خوانده‌اند. [۱۷]

خیام در این قسمت چهارده نوع را برای شمشیر نام برده است و توضیحاتی را هم در این باره داده است.

در ادامه این کتاب نیز فصلی آمده است، درباره تیر و کمان. مؤلف در سرآغاز این قسمت، حدیث مشهور پیغامبر اکرم، صلی الله علیه و آله، مبنی بر توصیه به آموختن تیراندازی و شنا به فرزندان را آورده و پس از آن، ساختنِ تیر و کمان را به کیومرث نسبت داده و نوشته است که کمان کیومرث از جنس چوب بوده. در ادامه نیز به تغییراتِ کمان در روزگار منوچهر و بهرام گور اشاره کرده است.

در این بخش نیز چند حکایت مرتبط با تیر و کمان ثبت شده است که یکی از آنها بدین صورت روایت شده:

«گویند بهرام گور روزی پیش نعمان منذر ایستاده بود که پروردگارِ او [۱۸] بود، به یک کمان دو تیر انداخت و دو مرغ را بدان دو تیر از هوا فرود آورد. نعمان گفت ای پسر تا جهان بوده است، نه چون تو تیرانداز بود و نه تا جهان باشد، خواهد بود». [۱۹]

اندر فضیلت قلم

از دیگر فصل‌های «نوروزنامه»، فصلی در ذکر قلم و فضیلتِ نوشتن. بنابر نوشته خیّام، نخستین کسی که دبیری را پدید آورد، طهمورث بوده است. وی با اشاره به اینکه توانایی گفتار، آدمی را از دیگر حیوانات ممتاز کرده است، این را تأکید می‌کند که همین آدمی تا دست به نوشتن نَبَرَد، کامل نشده و هنوز ناقص است. به باور وی «فضیلتِ نوشتن است فضیلتی سخت بزرگ که هیچ فضیلتی بدان نرسد، زیرا که وی است که مردم را از درجه مردمی به درجه فرشتگی رساند و دیو را از دیوی به مردمی رساند و دبیری، آن است که مردم را از پایه دون به پایه بلند رساند تا عالم و امام و فقیه و منشی خوانده شود». [۲۰]

 مرحوم استاد مجتبی مینوی (مصحح نوروزنامه)

خیّام در ادامه از انواع قلم و شیوه‌های نوشتن یاد کرده است. وی گوشزد کرده است که برای آنکه خط نیکو باشد، باید سه شرطِ کتابت همگی برقرار باشد «و اگر از این سه چیز، یکی نیکو نباشد، اگرچه خطّاط و استاد باشد، خط نیکو نیاید؛ یکی قلم، دوم مداد [۲۱] و سوم کاغذ». [۲۲]

کتاب نوروزنامه فصل‌های دیگری نیز دارد. از جمله آنها یکی فصلی است، درباره اسب و ویژگی‌های اسبِ خوب و دیگری فصلی است، درباره پرندۀ «باز» که از قدیم، پرنده محبوب پادشاهان بوده است. یکی دیگر از بخش‌های کتاب نیز درباره ویژگی‌های رخسار نیکو و زیبا است که همین فصل، پایان‌بخش کتاب نیز به‌شمار می‌آید.

کتاب نوروزنامه را مرحوم استاد مجتبی مینوی همراه با مقدمه و تعلیقات و توضیحات، تصحیح و آماده طبع کرده که هم‌اکنون این اثر به همت انتشارات اساطیر در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

ارجاع‌ها:

۱. «ترانه‌های خیّام»؛ حکیم عمر بن ابراهیم خیّام نیشابوری؛ پژوهش محمد روشن؛ تهران: صدای معاصر؛ ۱۳۷۶؛ ص ۵۰.

۲. همان. ص ۸۹.

۳. همان. ص ۵۴.

۴. همان. ص ۷۳.

۵. همان. ص ۱۵.

۶. «نوروزنامه»؛ حکیم عمر بن ابراهیم خیّام نیشابوری؛ تصحیح مجتبی مینوی؛ تهران: اساطیر؛ ۱۳۹۲؛ ص ۱.

۷. همان. ص ۵.

۸. همان. ص ۸۲.

۹. همان. ص ۷.

۱۰. همان. ص ۱۰.

۱۱. همان. ص ۱۶.

۱۲. منظور اینکه زر و زیور و جامه‌های گرانبها را دوباره از او جدا کردند.

۱۳. همان. ص ۲۴.

۱۴. منظور این است که چون نامِ سنگ فیروزه (پیروزه) با پیروزی و ظفر هم‌خانواده است، داشتنِ انگشتریِ آن نیز خوش‌یمن است.

۱۵. همان. ص ۲۷ و ۲۸.

۱۶. اشاره دارد به حدیث نبوی که پیغامبر اکرم، صلی الله علیه و آله، فرموده‌اند: «بُعثتُ بالسیف بین یدی السّاعة حتی یعبد الله وحده لا شریک له و جعل رزقی تحت ظلّ رمحی». («البدایة و النهایة، اسماعیل بن عمر ابن کثیر؛ به همت خلیل شحاده؛ بیروت: دارالفکر؛ ۱۳۹۸؛ ج ۶، ص ۲۸۶.) معنی این بخش از حدیث عبارت است از اینکه حضرت فرموده‌اند: من در آستانه رستاخیز مبعوث به شمشیر شده‌ام تا مردمان خدای یگانه را پرستش کنند و روزیِ من در سایه نیزه من است. (برای توضیح درباره این حدیث رک به تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۳۷۵.)

۱۷. «نوروزنامه»؛ حکیم عمر بن ابراهیم خیّام نیشابوری؛ تصحیح مجتبی مینوی؛ تهران: اساطیر؛ ۱۳۹۲؛ ص ۳۴ و ۳۵.

۱۸. منظور از پروردگار در اینجا، پرورش‌دهنده و تربیت‌کننده است. بهرام گور نزد نعمان بن منذر، پادشاه حیره، پرورش یافته بود.

۱۹. همان. ص ۴۲.

۲۰. همان. ص ۴۴.

۲۱. منظور مرکّب و جوهر است.

۲۲. همان. ص ۴۷.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه