کتاب "اصفهان مویه کن" کتاب تاریخی در باره صفویان

کتاب "اصفهان مویه کن" کتاب تاریخی در باره صفویان

کتاب "اصفهان مویه کن" نوشتاری تاریخی از دوران فروپاشی امپراطوری صفویه و روی کار آمدن افغان‌ها در ایران و اصفهان است.

نویسنده کتاب "محمد بلوری" است و مقدمه کتاب می‌نویسد: هنگام غروب، وقتی صدای خوش اذان از فراز گلدسته‌های بلند و مینایی در فضای پر غبار شهر اصفهان طنین می‌انداخت، جنب و جوش پرشتابی در هر کوی و برزن به راه افتاده بود تا مردم روانه خانه‌ها شوند.

دستفروش ها و معرکه‌گیرها، بساط شأن را بر می‌چیدند، تاجران و کاسبان، حجره‌ها و دکان‌ها و دکه‌ها را می‌بستند، سرایدارها، کلون دروازه‌های بسته را می‌انداختند و گزمه‌ها و شبگردها، چماق‌ها ودگنک‌های شأن را به دست می‌گرفتند تا برای گشت‌های شبانه آماده شوند.

شهر ارواح

در آن دوران تیرگی و ظلمت شب که فرا می‌رسید، اصفهان همچون شهر ارواح در تاریکی خوف انگیزی به حال خود رها می‌شد و آن‌گاه دزدان و یاغیان، گرسنگان و غلامان فراری، در هر کوی و برزن کمین می‌کردند و برای به چنگ آوردن چند سکه یا حتی کفش و قبای کهنه‌ای راه را بر رهگذران می‌بستند.

اگر هم رهگذری از دام دزدان و کمین‌گاه حرامیان، جان سالم بدر می‌برد، بیم این خطر می‌رفت که به چنگ گزمه ها و عسس‌ها و شبگردهای آزمندی بیفتد که تا سکه‌ای به بهانه "تأمین امنیت" از او نمی‌گرفتند، رهایش نمی‌کردند.

تازه کلانترها و داروغه‌ها در لخت کردن مردم حریص‌تر بودند، چون آنهایی که با دادن سکه‌های طلا و هدایای گران‌بها به خواجه سرایان و درباریان به شغل داروغگی و کلانتری می‌رسیدند، می‌کوشیدند در اندک مدتی، چند برابر پیشکش‌هایی را که پرداخته بودند به زور و بهانه از مردم به چنگ بیاورند.

داروغه‌ها و گزمه‌ها حتی دزدان تهی‌دست را که در سرقت شبانه چیز قابل توجهی نصیب‌شان نمی‌شد، مجبور می‌کردند چند شبی برایشان به دزدی بروند.

آن دوره و در پی رواج فساد بین درباریان، چنان آشفتگی در مملکت به وجود آمد که یک تاریخ‌نویس خارجی مقیم اصفهان در وصف اوضاع آشفته کشور اینگونه نوشت: "نه در شاه حسی، نه در بزرگان غیرتی، نه در مردم اعتمادی و نه در وزیران تدبیری است…"

در حقیقت اداره کشور در دست عده‌ای از خواجه سرایان سفید و سیاهی بود که در پشت پرده غفلت، شاه را در بزم شبانه سرگرم می‌کردند و وزیر اعظم و وزیران و درباریان به بهانه اینکه خاطر شاه را از شنیدن گزارش‌های ناگوار مکدر نکنند، دیواری نامرئی و نفوذ ناپذیر بین او و حقایق امور مملکتی به وجود آورده بودند.

عیش و شورش

در جایی دیگر از این کتاب می‌خوانیم هنگامی‌که مردم اصفهان به خاطر قحطی نان و گرانی ارزاق دست به شورش زده بودند، شاه در فکر عیش و عشرت بود و یکی از زنان حرمسرا توطئه قتل دختری به نام زبیده را می‌چید.

غیر از این موضوع نکبت باری که شاه دچارش گشته و توطئه‌هایی چیده شده، نکته مهم دیگر این نوشتار بلند تاریخی تکرار واژه خواجه و خواجه سرایان است که نشان از دخالت آنها در اداره امور مملکتی بر باد رفته توسط این قماش بی فکر و تدبیر دارد.

در خاتمه سطرهایی از این رمان بلند و آشفتگی‌ها و بدبختی‌های آن دوران سیاه را می‌خوانید:

"در هوای گرم خرداد با جنازه‌های پراکنده در کوچه‌ها و خیابان‌ها، بوی تعفن فضای شهر اصفهان را آکنده است. دیگر کسی در انتظار آمدن علی‌مردانخان و سپاهش نیست. کسی امیدی به رسیدن هیچ سپاه و دلاوری ندارد و همه در ناامیدی و پریشان‌حالی در انتظار سرنوشت تیره و محتوم خویش هستند و سپاهیان چنان ناتوان و بی‌تفاوت شده‌اند که افغان‌ها در پیش چشم آنان دست به غارت و حتی قتل مردم بی‌گناه در حاشیه‌های شهر می‌زنند و ریشخندزنان به مدافعان نظاره‌گر پا به فرار می‌گذارند.

فرماندهانی چون عبداله والی بی آنکه لشکریان را برای حمله به دشمن سامان بدهند به بهانه‌هایی خود را پنهان می‌کنند که گویی می‌خواهند پس از تسخیر پایتخت توسط سپاهیان افغان از خشم و مجازات محمود (هوتکی) در امان بمانند حتی برخی از درباریان و خواجه‌سرایان با جاسوسی برای محمود او را به حمله تشویق می‌کنند…"

آن همه شکوه و عظمت امپراطوری صفویان بویژه دوران طلایی شاه عباس کبیر به بهای عیش و عشرت شاهی نادان به یکباره بر باد رفت و سال‌های سیاهی را برای ایران و اصفهان رقم زد تا دیگر بار بعد از سال‌ها نادرشاهی از راه برسد و بساط ظلم و وحشی گری‌های ناتمام افغان‌ها را خاتمه دهد.

انتشارات آبارون کتاب «اصفهان مویه کن» را در ۸۵۵ صفحه منتشر کرده است.

 

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه