مقالات اجتماعی

گل آقا استاد نقد سیاسیون

گل آقا استاد نقد سیاسیون

 گل‌آقا یک نقد دوستانه بود نه زخم‌زبان. وقتی خودی بیاید و خودی‌ها را نقد کند، حس جنگ و دعوا به مخاطب دست نمی‌دهد بلکه احساس می‌کند انصاف وجود دارد و به جای مجیزگویی، نقد شنیده شده است.

 گل‌آقا یک نقد دوستانه بود نه زخم‌زبان. وقتی خودی بیاید و خودی‌ها را نقد کند، حس جنگ و دعوا به مخاطب دست نمی‌دهد بلکه احساس می‌کند انصاف وجود دارد و به جای مجیزگویی، نقد شنیده شده است.

در ادامه گزارش ۲۳ آذر ۱۴۰۰ روزنامه فرهیختگان آمده است: گل‌آقا پرچمش را بر چکاد طنز ایران کوبید به‌خاطر چیزهایی که روزگار گل‌آقایی را می‌ساخت و در این روزگار و البته در دوران پیش از گل‌آقا هم یافت نمی‌شود. خیلی‌ها آن ایام را از نزدیک لمس نکرده‌اند و صرفا وصفش را شنیده‌اند اما خیلی‌های دیگر مزه شیرین آن دوران هنوز زیر زبان‌شان است.

بیراه نیست اگر قله طنز ایران را گل‌آقا بدانیم؛ نه به‌خاطر اینکه مخاطبانش بیشتر قهقهه می‌زدند یا تکیه‌کلام‌های درشت‌تری را بار مسائل ممنوعه می‌کرد؛ معیار حال خوب، قهقهه بیشتر نیست و معیار تاثیرگذاری اجتماعی هم برای هر بیانی این نیست که چقدر رک و متهورانه‌تر بوده است. گل‌آقا پرچمش را بر چکاد طنز ایران کوبید به‌خاطر چیزهایی که روزگار گل‌آقایی را می‌ساخت و در این روزگار و البته در دوران پیش از گل‌آقا هم یافت نمی‌شود. خیلی‌ها آن ایام را از نزدیک لمس نکرده‌اند و صرفا وصفش را شنیده‌اند اما خیلی‌های دیگر مزه شیرین آن دوران هنوز زیر زبان‌شان است.

دورانی که طنز رادیویی «صبح جمعه با شما» حسابی مردم را کیفور می‌کرد و گل‌آقا بهشان جان می‌داد. بله تکنیک‌ها پیشرفت کرده‌اند و متلک‌ها هم جلوتر رفته‌اند و شاید دیگر نشود به آن طنز رادیویی یا آن مجلات فکاهی خندید؛ اما روحی در آن دوران جاری بود که در این دوره جاری نیست. در این دوره‌ای که از در و دیوارش شکلک‌درآوردن‌های اینستاگرامی می‌بارد؛ با چادر به سر کردن دلقک‌های بی‌ادب ریشو و تقلید صدای زنان و قصه‌های نیم‌بند زرد که همه و همه یا درباره روابط دختر و پسری هستند یا کل‌کل نوجوان‌ها با پدر و مادرهایشان و در دوره‌ای که سردر سینماها پر است از پوستر مردان شلوارک‌پوشیده که به جامعه سنتی ایران و جامعه مذهبی‌اش متلک می‌اندازند و احساس بانمکی می‌کنند، عده‌ای هم در توئیتر روزمره می‌نویسند و هر روز از نشئه‌آوری و تاثیرگذاری کارشان بیشتر کم می‌شود. اینها حتی پوچ‌گرایی را هم بلد نیستند و در حد غر زدن باقی می‌مانند.

نجابتی که در طنز روزگار گل‌آقایی بود، همان روحی است که در کالبد دوران ما وجود ندارد. نه فیلم‌هایی مثل «اجاره‌نشین‌ها» و «ای ایران» و «زرد قناری»، نه برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی مثل «محله برو بیا» و «صبح جمعه با شما» و نه نشریاتی مثل گل‌آقا دیگر در دوران ما معادل امروزی ندارند. نقد دوستانه و نجیبانه، جایش را به چیزهایی داده که یا روکم‌کنی و پرده‌دری هستند یا روزمره‌نویسی‌های بی‌ربط که ده دقیقه بعد از خواندن یا شنیدن، نمی‌توان دوباره آنها را به‌خاطر آورد. گذشته از بحث بر سر تکنیک‌ها که به‌طور طبیعی طی این سالیان باید پیشرفت کرده باشند، ما روح روزگار گل‌آقایی را گم کرده‌ایم. چنان‌که در سینما هم تکنیک‌ها شدید پیشرفت کرده‌اند و این حتی شامل قصه‌گویی هم می‌شود اما روح فیلم‌های کلاسیک در این دوران جاری نیست. یا در فن شعر، سبک‌ها و تکنیک‌های نو به نوی فراوانی آمده‌اند اما نه هیچ غزلی روح غزل حافظ را دارد، نه هیچ پندی به اندازه پند سعدی نمکین است، نه هیچ حماسه‌ای به اندازه شاهنامه شورمندانه می‌شود و نه حتی هیچ و پوچ امروز ما به اندازه هیچ و پوچ همان ۲۰۰ دوبیتی خیام عمیق است.

دوران گذشته، دوران باورمندی بود؛ به خدا، به دین، به پدر و قبیله، به وطن، به اخلاقیات و خیلی چیزهای دیگر. دوران قدیم نجابتی در خود داشت که با روح هنر همخوانی و همسویی پیدا می‌کرد. اگر همه‌چیز مستقیم و بی‌واسطه بیان شوند، هنر خودبه‌خود می‌میرد. در دوران قدیم، همه‌چیز مفت و بی‌قیمت نشده بود و مردم بلد بودند از کم، لذت ببرند، حال آنکه امروز از زیاد شدن خیلی چیزها دل‌زده‌اند. حالا به این روزگار جدید بگویید اگر می‌توانی کاری کن که لذت خواندن یک مجله طنز و فکاهی در دهه ۷۰، به مردم امروز هم دست بدهد. با تمام ابزارها، تلویزیون‌های آنلاین و اینستاگرام و تحریریه چند صد هزار نفری توئیتر فارسی. با تاک‌شوها و استندآپ‌کمدی‌ها و خلاصه همه لشکریان سرگرمی‌ساز دوره جدید؛ قطعا نمی‌شود. اول باید دوره را عوض کرد، باید روزگار را عوض کرد وگرنه تکنیک‌ها هرچقدر هم نو به نو شوند، مثل بالا بردن دوز مخدر می‌مانند که سطح وابستگی مصرف‌کننده را هم بالاتر می‌برند و چاله‌های ناخوشی‌اش را عمیق‌تر می‌کنند اما این با دلخوشی و خنده واقعی که بدون دماغ زدن و به رگ زدن حاصل می‌شود، فرق دارد.

این روزها مستندی در جشنواره سینما حقیقت رونمایی شده است که در گفت‌وگو با دوستان سیاسی و هنری‌اش، منش حرفه‌ای و اخلاقی کیومرث صابری‌فومنی یا همان گل‌آقای ایران را بازخوانی می‌کند و عجب اسم خوبی روی این مستند گذاشته‌اند؛ «روزگار گل‌آقایی». روزگاری که می‌شد با گل‌آقا خوش بود، طبیعتا گل‌آقا هم ظهور پیدا می‌کرد و حالا ما چشم و گوش‌مان باز و پر شده از هتاکی و زیاده‌روی و سطحی‌نگری. گل‌آقا حتی متعلق به روزگاری است که با پیش از خودش هم فرق دارد. خود مرحوم صابری‌فومنی در مصاحبه‌ای تصویری که این مستند هم نشانش می‌دهد، می‌گوید من در طنز دو خط‌قرمز داشتم؛ دین و وطن. جای دیگری هم می‌گوید که با دو چیز سر شوخی را باز نکرده است؛ مقدسات و مسائل جنسی؛ و بلافاصله اضافه می‌کند که اتفاقا در طنز و فکاهی ایران، همین دو چیز دست‌مایه بیشتر شوخی‌ها بوده‌اند و استفاده نکردن ازشان کار را برای او سخت می‌کرد. این روزگار، یعنی روزگار گل‌آقایی، به همین دلیل است که حتی با دوران پیش از خودش تفاوت دارد. یک طنز فاخر و اندازه‌نگه‌دار.

روزگاری که طنز و نقادی، هیچ‌کدام تا حد لوث شدن پیش نمی‌رفتند و می‌شد طنزهای مجله گل‌آقا را با صدای بلند خواند. این اندازه نگه‌داری در نوشتن گل‌آقا نه از سر استیصال بلکه از سر رندی بود تا بتواند طنزهای صریح سیاسی او مادام باشد و به گوش‌ همه برسد. این جنس نوشتن یکی از ویژگی‌های مکتب گل‌آقایی است و نقل‌قولی از ابوالفضل زرویی‌نصرآباد که خودش از طنزنویسان این مکتب بود در همین مستند «روزگار گل‌آقایی» آمده است که با انتقاد از جریان هجونویسی سیاسی نشریات دوم‌خردادی، در این‌باره گفته است: «کسان دیگری از سال ۷۶ به این‌سو، در عرصه طنز ظهور کردند و درواقع خواستند که خواسته‌های مردم را بیشتر پاسخ بدهند. اینها از قابلیت نگارشی بیش از توان تعریف طنز بهره بردند و وارد حریم هجو اشخاص هم شدند برای اینکه به این نیاز مردم برای جسارت طنز پاسخ بدهند اما موفق نشدند، به‌خاطر اینکه عوامل محدودکننده برای آنها پیش آمد نه برای کسانی که سیاست‌های غلط به‌کار می‌بردند.»

گل‌آقا یک نقد دوستانه بود نه زخم‌زبان. وقتی خودی بیاید و خودی‌ها را نقد کند، حس جنگ و دعوا به مخاطب دست نمی‌دهد بلکه احساس می‌کند انصاف وجود دارد و به جای مجیزگویی، نقد شنیده شده است. به‌عبارت دقیق‌تر، نقد منصفانه گل‌آقا جای مجیزگویی را می‌گرفت و از آن سر قضیه، هتاکی‌های امروز جای نقد منصفانه را گرفته‌اند.

شاید برای رسیدن به ساحت چنین فضای نجیب و دوستانه‌ای فقط با یک مجله و چند کار اینچنینی دیگر نشود به توفیقی دست پیدا کرد اما احتمالا مبالغه نیست اگر بگوییم روزگاری که قهرمان طنازی آن گل‌آقا باشد، یا روزگاری که برای سنجیدن خودش گل‌آقا را داشته باشد تا در پیشخوان تاریخ بگذارد، هر قدر تلخ و پرمصیبت باشد، لحظاتی برای نفس کشیدن و در تاریکی نمردن به مردمش داده است. از سال ۱۳۹۲ به بعد دولتی سر کار آمد که شبیه دوران هاشمی بود اما موازی آن طنزی به وجود نیامد که شبیه طنز گل‌آقا باشد. این نشان می‌داد که در میانه دو دولت، چه‌ها بر کشور گذشته است و چه شکاف‌هایی در جامعه ایران پدید آمده‌اند که باعث این همه پرده‌دری، هتاکی و مچ‌گیری گروه‌ها و افراد نسبت به همدیگر شده‌ است. در این فضای دوقطبی یا چندقطبی، رسیدن به ساحت یک گل‌آقای جدید ناممکن به نظر می‌رسد؛ پس اول باید روزگار را عوض کرد.

زیر پرچم گل آقا

مستند روزگار گل‌آقایی، کاری از محمدحسن یادگاری، به شرح زندگی کیومرث صابری‌فومنی با تکیه بر فعالیت‌های او در ژورنالیسم طنز ایران می‌پردازد. مستند را پانزدهمین جشنواره سینماحقیقت در بخش نمایش‌های ویژه‌اش قرار داده و ازجمله کارهای کنجکاوی‌برانگیز این دوره، پیش از شروع آن بود. سوژه گل‌آقا برای ساخت مستند سینمایی یک ایده ناب بود اما پیش‌ازاین هم مستندی درباره صابری‌فومنی ساخته‌شده به نام «راز گل‌آقا» که حواشی فراوانی ایجاد کرد. معاونت مطبوعاتی دولت دوم احمدی‌نژاد تلاش کرد با دست گذاشتن روی سوژه گل‌آقا، ۱۰سال پس از تعطیلی این مجله به‌دست خود کیومرث صابری‌فومنی، از آن دستاویزی بسازد برای حمله به دولت قبل از خودش. در این مستند طوری القا می‌شد که انگار اصلاحاتی‌ها وقتی روی کار آمدند، کاری کردند تا گل‌آقا تعطیل شود. می‌شود سرتاپا به جریان اصلاحات نقد داشت اما این قبیل سخن‌ها که با واقعیت همخوانی ندارند، هم تقلب در روایت تاریخ است و اخلاقی نیست و هم زود لو می‌رود و نتیجه عکس می‌دهد.

در همان دولت راجع‌به برخورد شهید آوینی با محمد خاتمی در زمان تصدی وزارت ارشاد هم این دست مبالغات صورت گرفته بود، حال آنکه ‌دوستان صمیمی آوینی که برخی‌شان منتقد جدی دوران اصلاحات هم بودند یا حالا هستند، بارها روایت دیگری از قضیه داشتند که البته محل اصلی این بحث نیست. به‌هرحال آن گل‌آقا یک گل‌آقای واقعی نبود. مستند محمدحسن یادگاری اما گل‌آقا را یاور انقلاب، دوست شهید رجایی و مشاور او در دوران نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری و همچنین مشاور آیت‌الله خامنه‌ای در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش معرفی می‌کند و از قول یکی از دوستان مرحوم صابری می‌گوید که او با دولت هاشمی سر سازگاری نداشته است.

به‌هرروی مجله گل‌آقا با شروع دوران اصلاحات به حاشیه می‌رود. البته نه به خاطر اینکه کسی مانعی سر راهش ایجاد کرد، بلکه چون در این دوره، نشریات، به‌شدت لحن تند و صریحی پیدا کرده بودند و حالا پوشیده‌گویی و متلک‌شناسی کنایه‌آمیز گل‌آقا دیگر رنگ باخت.  حتی در همین مستند خیلی از کسانی که در آن دوران طرفدار همان لحن صریح بودند یا بابتش ذوق‌زده شده بودند، می‌گویند که حالا فهمیده‌اند حق با صابری بوده است. روزگار گل‌آقایی در همینجاست که معنی پیدا می‌کند.

او قبل از انقلاب در یک تجمع دانشجویی ضدشاه شرکت می‌کند و باتومی می‌خورد که باعث آسیب‌دیدگی گردنش می‌شود. او شرح همین اتفاق را در شعری طنز با امضای «فومنی گردن‌شکسته» به مجله طنز توفیق می‌فرستد و به‌سرعت کارش در آنجا می‌گیرد. روزگار گل‌آقایی با روزگار توفیق این فرق را دارد که در دوره مجله توفیق، فضا به‌شدت بسته بود و در دوران پس از گل‌آقا سدها شکست و آبی که باید برکت و حیات می‌آورد، سیل به راه انداخت. ازاین‌جهت روزگار گل‌آقایی یک روزگار میانه است؛ روزگار اعتدال در نقد.  خیلی‌ها در این دوران زیر پرچم گل‌آقا می‌آیند که پیش‌ازاین در توفیق که نام مستعارش توقیف بود، قلم می‌زدند و خیلی‌های دیگر هم به گل‌آقا پیوستند که پس‌ازآن، در دوران جاری شدن سیل، جزء تخته‌سنگ‌های شناور و ویرانگر شدند اما دوره‌ای که گل‌آقا رقم زد، دوره‌ای بود که توانست تمام این افراد را در یک اندازه مشخص و طبیعی نگه دارد.  مستند به ما نشان می‌دهد گل‌آقا یک هنرمند متعهد بود هرچند منتقد.

او دو خط قرمز اصلی در زندگی‌اش داشت؛ دین و وطن. کارگردان مستند، پیش‌ازاین، فیلم دیگری ساخته بود درباره نادر ابراهیمی و راجع‌به اینکه چرا چنین شخصی برایش جذاب شده، می‌گوید: «نادر ابراهیمی آدمی بود که دلش برای همه‌چیز می‌سوخت. خیلی تندوتیز نبود، ولی هیچ‌وقت بی‌خیال هم نبود. نسبت به وقایع روز حساس بود. از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گرفته تا انقلاب و دفاع‌مقدس. با قلمش، نوشتن بیانیه برای انقلاب و نوشتن بیانه ضدشاه، تلاش کرده است برای زندگی‌اش بجنگد و کار کند. هرچه جلوتر می‌روی می‌بینی این بشر چقدر ایران را دوست داشت. کاش همه‌ ما مثل نادر ابراهیمی واقعا ایران را دوست داشتیم.» چنان‌که پیداست وجود چنین درونمایه‌ای در شخصیت افراد منتسب به جریان روشنفکری و اهالی قلم، برای محمدحسن یادگاری همیشه جالب بوده و این فیلم هم بی‌اینکه شعارهای گلدرشت بدهد، همین جنبه را در شخصیت گل‌آقا پررنگ می‌کند.

این به‌نظر بهترین نقطه و چشم‌اندازی است که می‌شود از آن به گل‌آقا نگاه کرد؛ نه کسی که با مرحوم هاشمی دشمن بود یا دولت اصلاحات مجله‌اش را ساقط کرده است، بلکه یک شخصیت متعهد میهن‌دوست و اهل معنویت. آدمی که ریاکار نبود اما برای خودش چارچوب‌هایی درنظر می‌گرفت. بیان این مستند باوجودآنکه در دوران کودکی صابری‌فومنی توقف چندانی نمی‌کند و از دوران مجله توفیق هم به‌طور دانشنامه‌ای و سریع می‌گذرد، شدیدا شکلی دراماتیک پیدا کرده است، طوری که به‌نظر می‌رسد می‌شد براساس سناریوی آن، به‌جای فیلم مستند، یک فیلم داستانی را جلوی دوربین برد. در سرتاسر مستند چیز پیچیده‌ای به چشم نمی‌خورد. نه جایی هست که طعنه موذیانه‌ای به‌سمت کسی نشانه رفته باشد و نه حتی جایی هست که به چشم بیاید و احساس شود سازندگان فیلم از گفتن حرفی، ترسیده‌اند و آن را بلعیده‌اند. 

خیلی راحت و روان، گل‌آقایی را می‌بینیم که در افطاری مجله‌اش از سیدمحمد خاتمی تا غلامعلی حدادعادل حضور دارند و در مجله‌اش شخصیت‌های بزرگ‌ سیاسی دوران رفت‌وآمد می‌کنند، بی‌اینکه خللی در روی جلد رفتن کاریکاتورهایشان ایجاد شود. چیزی که نشریه گل‌آقا را از رونق اولیه انداخت، ظهور تکنولوژی‌های جدید و اینترنت و ماهواره و امثال اینها نبود؛ این نشریه نقاد اما سنجیده‌گو و دوستانه، در رقابت با ذوق‌زدگی‌ها و افراط یک دوران جدید، از رونق افتاد و فیلم طرف گل‌آقا است، نه دولت هاشمی که اتفاقا گل‌آقا منتقد جدی آن بود. روزگار گل‌آقایی عنصر گمشده‌اش را بیشتر در جامعه ایران جستجو می‌کند تا در قدرت.

خط قرمزهای خودخواسته گل‌آقا وقتی او در دوران به‌راه افتادن سیل، همچنان بر چارچوب‌های گذشته‌اش پا می‌فشارد، مقداری کهنه و بد کارکرد به‌نظر می‌رسند اما مدتی که گذشت، خیلی‌ها می‌فهمند آن چارچوب‌ها چقدر درست بوده‌اند.  حالا می‌توانیم فکر کنیم اگر همین دو معیار ملیت و مذهب که برای مرحوم صابری‌فومنی اصول اساسی بودند، امروز روی طنزها، فکاهی‌ها و آثار کمدی ایرانی حال‌حاضر گذاشته شود، چند درصدشان مردود خواهند شد؟ ببینیم که طنزهای امروز ما براساس چه موقعیت کمیکی خلق شده‌اند؟ طنزهای از دهن افتاده و به‌غایت بی‌مزه‌شده‌ای که تنها موقعیت کمیک آنها مقایسه بدترین چیز در ایران و بهترین چیز در فرهنگ است یا آنهایی که فقط بلدند به آدم‌های مذهبی و سنتی، متلک‌های عقده‌گشایانه بیندازند. روزگار گل آقایی روزگاری بود که مسائل جنسی هم دستمایه طنز نمی‌شدند. همین فاکتور را اگر امروز هم قرار باشد رعایت کنیم، چند درصد از به‌اصطلاح طنازان حال‌حاضر، دیگر حرفی برای گفتن خواهند داشت؟

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه