مقالات حجاب و عفاف

باید دوباره حجاب را تعریف کنیم

باید دوباره حجاب را تعریف کنیم

موضوع حجاب یا پوشش اسلامی زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، همواره یکی از موضوع های مهم فرهنگی و اجتماعی جامعه بوده است. اهمیت این موضوع به قدری است که بارها مدار بحث مجامع و همایش های گوناگون و سوژه مطبوعات و رسانه ها قرار گرفته است


باید دوباره حجاب را تعریف کنیم وبپذیریم که روش های مان اشتباه بوده است
 
وضعیت موجود حجاب و عفاف در ایران را چه گونه ارزیابی می کنید؟ آیا آن را باید معضل اجتماعی یا فرهنگی دانست؟
موضوع حجاب یا پوشش اسلامی زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، همواره یکی از موضوع های مهم فرهنگی و اجتماعی جامعه بوده است. اهمیت این موضوع به قدری است که بارها مدار بحث مجامع و همایش های گوناگون و سوژه مطبوعات و رسانه ها قرار گرفته است. با این حال، به عنوان یک کارشناس و روان شناس خانواده که با مردم و جوانان سر و کار دارم، باید بگویم با وجود این که می شنویم نهادهای مختلفی به این موضوع می پردازند، ولی متأسفانه بسیاری از ابعاد موضوع حجاب هنوز تبیین نشده است.

به اعتقاد من، وضعیت کنونی این موضوع در حال حاضر نه تنها یک معضل فرهنگی، بلکه یک معضل اجتماعی بسیار بزرگ است. در نظام جمهوری اسلامی، به تبع اعتقادات دینی، حجاب، موضوعی پذیرفته شده است و یک ارزش اجتماعی و فرهنگی به شمار می رود.

از آن جا که دولت مردان و سیاست گذاران فرهنگی مملکت در بیست و چند سال گذشته، بدون در نظر گرفتن ملاحظات روان شناختی و جامعه شناختی و بسیاری از اصول رشد و تعلیم و تربیت و روش های کارآمد آموزشی به این موضوع نگریستند، نتوانستند از عهده طرح و تبیین مناسب موضوع برآیند. این وضعیت به گونه ای بوده است که متأسفانه باید اذعان کنم در طول این سه دهه به بی راهه رفته ایم.

پیدایش این وضعیت می تواند دلایل مختلفی داشته باشد که شما به در نظر نگرفتن یک سری اصول از سوی سیاست گذاران اشاره کردید. برخی معتقدند که مهم ترین دلیل پیدایش این وضعیت، عبور از شرایط گذار است. به نظر شما، این وضع، نوعی بی هنجاری و آنومی اجتماعی است یا برخاسته از شرایط گذار است؟
به نظر من، آنومی اجتماعی است و نوعی گذار نیست. به عبارت روشن تر، شما نمی توانید حدود سی سال را به عنوان دوره گذار تعریف کنید. می توان گفت ناهنجاری اجتماعی است و من این ناهنجاری را بیش تر در قالب مکانیزم دفاعی واکنش سازی می بینم که امروز دیگر چندان آگاهانه نیست، بلکه ناخودآگاه انجام می گیرد. اگر چه زمانی این رفتارها کاملاً آگاهانه و از روی غرض و در حقیقت، به عنوان دهان کجی انجام می شد، ولی امروز دیگر به صورت نورم درآمده است؛ یعنی امروز بیش تر یک نورم میان نسل جوان و برخی از میان سال ها به شمار می رود.

برای بررسی این موضوع، نباید علت را تنها در رفتار زنان ببینیم. این اشتباه بزرگی است که همیشه مرتکب شده ایم و حجاب را به عنوان مسئله ای که تنها به جامعه زنان و دختران ارتباط دارد، در نظر گرفته ایم و این گونه دیده ایم که چون آن ها حجاب را رعایت نمی کنند، پس محکوم هستند. این نگاه، صحیح نیست، بلکه اشکال در این است که بحث حجاب به طور مفهومی جا نیفتاد و تعریف رفتاری از آن نشد. در واقع، فلسفه حجاب تبیین نشد و ارزش آن بیان نشد. این که شما بگویید یک روسری سر کن تا موهایت پیدا نباشد، نمی تواند عامل تغییر رفتاری شود. باید حجاب در نسل جوان ما درونی می شد. کسانی هستند که از حجاب تبعیت می کنند، ولی بحث من در مورد قشر عظیمی است که به حجاب بی توجه هستند.

برای من ارزش حجاب در این است که در ذهن زن و مرد جامعه ما به عنوان گوهری ارجمند جا بیافتد؛ زیرا ذات ارزش مند انسانی زن و مرد در چارچوب حجاب، می تواند خود را زیباتر و باشکوه تر نشان دهد. من حجاب را برای زن و مرد هر دو با هم می بینم که البته جلوه های آن در زنان به دلیل نوع خلقت، ویژگی های فطری، زیستی و ذاتی بیش تر است و با ظرافت های احساسی و عاطفی و جسمی آن ها در هم آمیخته است. با این حال، هرگز نمی تواند تنها منحصر به زنان باشد.

اشاره کردید که در یک دوره، بدحجابی، نوعی دهان کجی و در واقع، واکنش منفی بود. این واکنش در برابر چه چیزی صورت می گرفت؟
حجاب، یک ارزش است، ولی در آغاز انقلاب به عنوان ارزش معرفی نشد. یعنی گفته شد باید حجاب داشته باشید و به یک الزام تبدیل شد. تا این جا اشکالی نداشت؛ زیرا نظامی که با رأی مردم بر سر کار آمده است، به طور طبیعی، همه امور آن باید با ارزش ها و کل فلسفه وجودی اش هم خوانی داشته باشد. با این حال، برای نسل جوانی که خود، پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگش اصلاً درکی از مفهوم حجاب نداشتند یا درک بسیار کمی داشتند، توبیخ و توسل به روش های تنبیهی برای رعایت حجاب، راه به جایی نمی برد. متأسفانه در سال های اول انقلاب تلاش شد این ارزش با روش های تنبیهی جا بیافتد که این کار، غلط ترین روش در دنیاست؛ زیرا ارزش ها را هرگز نمی توان با تنبیه و دستور جا انداخت. شما نمی توانید اخلاق را به صورت دستوری جا بیاندازید. اخلاق باید اول درک شود و فلسفه اش جا بیافتد و بعد با تمام وجود درونی شود. ما این کار را در مورد حجاب انجام ندادیم و با روش غلطی برخورد کردیم. در نتیجه، نسلی که تنبیه شد و به خاطر دو سانت موی سرش جلو صف دانش آموزان مورد توهین قرار گرفت و تحقیر شد، حجاب را نپذیرفت. کم نبودند چنین دخترانی که ما حتی شاهد بودیم در مواردی به خود آسیب رساندند. بنابراین، دخترانی که یا خود مورد چنین رفتارهایی قرار گرفتند یا شاهد چنین رفتاری هایی در مورد دوستان شان بودند، وقتی مدرسه و دبیرستان را تمام کردند، واکنش نشان دادند. آن جا دیگر ناظم مدرسه یا مربی پرورشی نبود و ترس اخراج از مدرسه هم وجود نداشت.

اشتباه کردیم و با نسل جوان برخورد غلطی داشتیم؛ یعنی نسل جوان را نشناختیم. با نسل جوانی که حتی در برابر معنادارترین و مهم ترین افراد زندگی مثل پدر و مادرش در دوره بلوغ و جوانی طغیان می کند، این گونه برخوردها بسیار اشتباه بود. خاطرم هست در همان سال ها در حسینیه ارشاد سخن رانی داشتم و گفتم باید منتظر روزی باشیم که این مسئله به صورت عادت درآید و وقتی شکل عادت به خود گرفت (العادت طبیعة ثانویه)، دیگر نمی توان آن را تغییر داد.

به نظر می رسد شما بیش ترین انتقاد را به آموزش و پرورش و روش های تربیتی آن دارید. فکر می کنید تا چه اندازه روش هایی که در نظام آموزش و پرورش ما در دهه 60 و 70 اعمال شد، عامل پیدایش وضعیت کنونی بوده است؟
به نظر من، مسبّب اصلی این وضعیت، آموزش و پرورش بوده است. این نوع برخورد با نسل جوان را در حقیقت آن ها پایه ریزی کردند؛ یعنی نتیجه کاری که در مورد یک دختر ده ساله در دهه 60 یا 70 انجام گرفت، پس از 15 سال، حالا در سن 25 یا 26 سالگی او نمایان شده است. این رفتار برای وی به صورت عادت درآمده است.

بر اثر همین وضعیت، نکته بسیار ناراحت کننده ای در برداشت افراد خارجی که از ایران دیدن می کنند، وجود دارد که به آن بسیار برخورد کرده ام. مثلاً خبرنگاران خارجی که برای مصاحبه می آیند، می گویند ما خیلی از بی حجابی ها را در قالب روپوش، روسری و مقنعه می بینیم. این موضوع خیلی زشت تر از بی حجابی در کشورهای غیراسلامی است. تمایل ندارم از این کلمه استفاده کنم، ولی باید بگویم این بی حجابی، سکسی است؛ یعنی نوعی پوشش همراه با خودنمایی در اوج خودش است. در حالی که در کشورهای دیگر با پوشش های بازتر این احساس منتقل نمی شود. در این جا جذابیت هر کدام از این دختران به ظاهر باحجاب ما آن قدر زیاد است که می شود برای هر کدام وقت گذاشت و نشست و آن ها را نگاه کرد! خود من وقتی بعضی از این دختران را در خیابان می بینم، به عنوان یک زن مات می مانم که چه قدر با ظرافت و هوش مندانه عمل می کنند. شلوار و روپوش به تن و روسری بر سر دارد، ولی خودنمایی همراه با زیبایی در اوج خود است. این نوع رفتار واقعا شکلی از ناهنجاری اجتماعی است. در سال های اول انقلاب، رسانه ها این پیام را می دادند که به خاطر سلامت جامعه باید این پوشش را داشته باشند. «به خاطر سلامت جامعه» یعنی چه؟ یعنی این که شما در خانه خود آزادید، ولی وقتی از خانه خارج می شوید، این جامعه اسلامی است که باید سلامت و امن باشد و امنیت فیزیکی و روانی داشته باشد. اکنون می بینیم که این رفتارها با آن ارزش ها مغایرت دارد.

ما به درون خانه ها کاری نداریم؛ چرا که به هر حال، حوزه شخصی افراد است، ولی هم اکنون جامعه نه تنها یک رنگ نیست، بلکه هزار رنگ شده است. وقتی شما به عنوان یک خارجی وارد بشوید، نمی دانید که هنجار چیست. در حال حاضر، هنجار این است که شما در قالب روپوش و یک پوشش سر و یک شلوار قشنگ مثل یک تابلوی نقاشی به گونه ای هماهنگ باشید که در اوج زیبایی و جلوه گری و تحریک آمیزی باشد. معنای این واقعیت چیست؟ آیا جز ناهنجاری اجتماعی چیز دیگری است؟

یکی از نکته های مهم در بررسی های این هم اندیشی، مسئولیت و اختیارات دولت اسلامی است و شما به آموزش و پرورش به عنوان یکی از مسئولان اصلی پدید آمدن این پدیده فرهنگی اشاره کردید. آن چه جای سؤال دارد، این است که به نظر نمی رسد در هیچ دولتی پس از انقلاب، مسئولان سطح بالای آن وزارت خانه با اعمالی که شما اشاره کردید و در سطح مدرسه ها رخ می داد، مثل برخوردهای تند و تحقیرآمیز، موافق بوده باشند. پس چه اتفاقی می افتاد که وقتی به رفتارهای مسئولان سطح پایین تر می رسیم، شواهد متعددی از آن را می یابیم. این ضعف در سطح کلان ریشه داشت یا از اعمال نظر و سلیقه های فردی در محیط های آموزشی ناشی می شد؟
پرسش خیلی خوبی مطرح کردید و من خوشحالم که این پرسش طرح شد. ببینید، معضلی که درباره آن بحث می کنیم، مشکلی چند وجهی است و پدید آمدن آن می تواند ده ها دلیل داشته باشد. یکی از دلایل، برخوردهای غلط آموزش و پرورش با نسل جوان است. برخوردهایی که در آن روان شناسی بلوغ در نظر گرفته نشد و مجریان نیز با روان شناسی نوجوانی آشنا نبودند و می گفتند این آیین نامه یا ماده باید اجرا شود و اگر اجرا نشود، باید تنبیه کرد و بس. مطمئن هستم خیلی از افرادی که در سطح کلان سیاست گذاری و برنامه ریزی بودند، چنین اعتقادی نداشتند که با شکنجه و تحقیر افراد می توان حجاب را در جامعه جا انداخت، ولی برخی از آن ها هم در نوع خود ناآگاه بودند و به حجاب به طور عمیق نگاه نکردند.

من به خاطر نوع کار و تخصصم میان مردم هستم و در دانشگاه، مراکز مشاوره، جلسه های اولیا و مربیان در تهران و شهرستان با آن ها زندگی می کنم. می خواهم بگویم داخل یک دفتر و فضای محدود نیستم. با مردم هستم و از آن ها یاد گرفته و تلاش کرده ام روان شناس مردم و جامعه خودم باشم. با توجه به چنین حوزه کاری با اطمینان می گویم که تلویزیون ما تاکنون یک میزگرد مؤثر و مناسب در این زمینه تشکیل نداده است که همه جنبه ها در آن مطرح شود. کاش به جای خیلی از این برنامه هایی که بدآموزی دارد یا اصلاً چیزی برای گفتن و عرضه ندارد، با حضور روان شناسانی که با مردم سرو کار دارند؛ جامعه شناسانی که واقعا درد مردم را بگویند و کارشناسان دینی و در کنار جوانان بی حجاب و جوانان باحجاب، میزگردی برگزار می کردند که همه بتوانند حرف های شان را بزنند. مطمئنا در این نوع برنامه ها، به دلیل حضور افراد متخصص، بحث ها بیش تر منطقی است تا احساسی و برای جامعه بازدهی دارد. تنها این نوع برنامه های همه جانبه و صریح می تواند فرهنگ سازی کند.

حجاب بدون فرهنگ سازی در این مملکت اجرا شد. بنابراین، رده های بالا هم آگاهی لازم را نداشتند و در سایه این ناآگاهی، آن اتفاق ها رخ می داد و حالا هم شاهد این وضعیت هستیم. خاطرم هست در سال 1373 برای حضور در یک کنفرانس علمی با یک خط هواپیمایی غیرایرانی سفری به سوئیس داشتم. یک ربع از پرواز نگذشته بود که دیگر نمی توانستم خانم های مسافری را که با من سوار هواپیما شدند، بشناسم. آن هایی نبودند که با من سوار شدند. یک باره چنان تغییر وضعیت دادند و در وسط هواپیما شروع به روسری کندن و مو شانه زدن و آرایش کردن و تغییر لباس شدند که بر آن هیچ نامی جز ناهنجاری یا اختلال رفتاری نمی توان گذاشت. یادم هست که در جریان یکی دیگر از این قبیل پروازها، یک عکاس خارجی از این افراد عکس می گرفت، بدون این که آن ها متوجه شوند. چرا؛ چون این رفتارها غیرطبیعی و نوعی ناهنجاری است.

عواملی مانند کم رنگ شدن نقش نظارتی و تربیتی خانواده ها، مشخص نبودن سیاست نظام در این زمینه و در نتیجه، اقدامات افراطی یا تفریطی به تبع شرایط روز جامعه و تبلیغات منفی دستگاه های فرهنگی بیگانه در پیدایش این معضل چه سهمی دارند؟
کم رنگ شدن نقش نظارتی و تربیتی خانواده ها یکی از عوامل مؤثر در ایجاد وضعیت کنونی حجاب بوده است. در گذشته نه چندان دور، حداقل در زمان ما، خانواده نقش مهمی ایفا می کرد. حتی خانواده به مدرسه خط می داد، در حالی که امروز، نهادهای موازی مثل انواع رسانه ها، برنامه های ماهواره ای، اینترنت و مانند آن وارد حریم خانواده شده اند و با خانواده رقابت می کنند. این مشکلات در کنار ناتوانی نظام آموزشی کشور است؛ چون این ضعف، آسیب هایی را وارد می کند. در حقیقت، آموزش و پرورش، واکنش های عصبی و مکانیزم های دفاعی و واکنش سازی را میان جوانان ایجاد کرد. تبیین نشدن فلسفه حجاب از سوی مراکز و نهادهای فرهنگی نیز مزید بر علت بود. پس فرهنگ سازی نشد و حجاب به عنوان یک ارزش رفتاری و درونی مطرح نشد. همه درباره حجاب فقط حرف می زدند و می گفتند باید بشود و اگر نشود، این طور است.

مشخص نبودن سیاست نظام در این زمینه و اقدامات افراطی و تفریطی دوره ای نیز از عوامل خیلی مهم در ایجاد این وضعیت است. مثلاً چندین سال، یکی دو هفته قبل از ماه مبارک رمضان یا دو هفته قبل از محرم بگیر و ببندی می شد، ولی بعد از گذشت چند روز از ماه صفر یا عید فطر همه چیز تمام می شد. این کار؛ یعنی نبود نظام منسجم برای برخورد در زمینه حجاب که بسیار اثرگذار است.

باید دانست در طول این سال ها، تبلیغات منفی دستگاه های فرهنگی بیگانه هم به عنوان یک عامل اثرگذار عمل کرده است. نمونه آن، برنامه های ماهواره ای است که با طرح پرسش هایی مثل این که چرا زنان نباید آزاد باشند و هر چه می خواهند بپوشند، از این قبیل روی کردهای جذاب برای نسل جوان، سوء استفاده می کنند. دوره نوجوانی، دوره خودنمایی است و بچه ها تلاش می کنند خودشان را نشان بدهند. شاید در هیچ دوره ای از زندگی به اندازه دوره نوجوانی از آینه استفاده نشود. جوان می خواهد کاری کند که بهتر دیده شود. بنابراین، چنین برنامه هایی جذابیت دارد و حساسیت موضوع را تشدید می کند. در مقابل این جذابیت باید به ناکارآمدی رسانه های دیداری و شنیداری نظیر تلویزیون و سینمای داخلی هم اشاره کرد. به این موارد یک مورد بسیار مهم را هم اضافه می کنم و آن «تضاد»هاست.

یکی از پرسش های ما نیز در مورد تضادها و تناقض هاست؛ یعنی شما در سیاست ها و روی کردهای نظام در زمینه گسترش فرهنگ حجاب و عفاف، تناقض هایی را می بینید که به خنثی سازی تلاش ها می انجامد؟
بله، تضادها و تناقض ها عامل بسیار مهمی بوده است. درست همان زمانی که در خیابان ها اگر دختر و پسری کنار هم بودند، آنان را می گرفتند، یک سریال تلویزیونی نمایش داده می شد که دختر و پسر دو خانواده رفت وآمد می کردند و رابطه آزادانه ای داشتند. یکی از مراجعه کننده های من که دختر جوانی بود، به این موضوع اشاره می کرد و می گفت: من همین رابطه را می خواهم که در تلویزیون نشان می دهند. مگر ما در کشور اسلامی زندگی نمی کنیم و رسانه ما اسلامی نیست. من همین رابطه را دوست دارم، ولی مادرم اجازه نمی دهد.

این تناقض ها بسیار زیاد بوده است. همین تصمیم گیری های مقطعی و افراط و تفریط ها و تعاریف چندگانه از حجاب، نمونه های آن است. این تضادها که به خاطر نبود سیاست ها و نظام منسجم فرهنگی است، آسیب های زیادی می زند.

گسترش و تداوم بدحجابی در جامعه چه پی آمدهای اجتماعی و فرهنگی خواهد داشت؟
در اولین مرحله، به هویت ملی ما آسیب می رساند؛ چون همه دنیا می داند نظام ما اسلامی است، ولی مشاهده این تضادها در داخل، هویت ملی ما را زیر سؤال می برد و این گونه مطرح می شود که نظام نتوانسته است حجاب را به صورت یک قانون لازم الاجرا در کشور جا بیاندازد. صرف نظر از این که این نوع پوشش را دوست داریم یا نه، به هر حال یک قانون است. البته این قانونی کردن مستلزم زمینه سازی فرهنگی است و این اصل مهم برای اجرای هر قانونی صادق است. باید برای اجرای قوانین زمینه سازی شود، بستر آن آماده شود و بعد به اجرا درآید. بنابراین، وضعیت کنونی، هویت ملی ما را خدشه دار می کند.

به جز این، در حال حاضر، در جامعه ما نه حجاب واقعی حاکم است و نه بی حجابی کامل، بلکه حالت سرگردانی و بی هویتی ایجاد شده است. در این حالت، هیچ چارچوبی از نظر تربیتی مشخص نیست و خانواده ها چارچوب تربیتی منسجمی در اختیار ندارند و نمی دانند در این زمینه چه باید کنند. پس در سال های ابتدایی سخت گیری می کنند. در دوره راهنمایی کمی رها می کنند. در اواخر دبیرستان بیش تر رها می کنند. بعد از دبیرستان، یک دفعه مثل یک فنر همه می پرند. این ها همه اختلال است و برای ما مشکلات خاص خودش را به وجود می آورد.

شما به بی هویتی اشاره کردید که بی شک در حوزه این بحث از عوامل بسیار مهم به شمار می رود. برخی صاحب نظران معتقدند که بی هویتی اجتماعی در دست نیافتن به هویت فردی ریشه دارد. در بحث حجاب، بر جنبه های اجتماعی موضوع زیاد تأکید شده است، ولی آیا کسی که هویت فردی مستقل و مستحکمی نداشته باشد، می تواند صاحب هویت اجتماعی مثبت و مستحکمی شود؟
هویت اجتماعی به تبع هویت فردی به وجود می آید. من اول باید بدانم که چه کسی هستم و بعد بدانم که انتظاراتم از یک موجود اجتماعی در جامعه خودم چیست و چه چیزهایی را باید رعایت کنم. اشکال اساسی این است که درست در سال های هویت یابی، بدترین وضعیت را برای بچه های مان به وجود آوردیم و آن دادن «هویت ناموفق» به آن ها بود. ما می توانستیم برای فرزندان مان «هویت موفق» ایجاد کنیم و می توانستیم با فرهنگ سازی و تبیین فلسفه حجاب کاری کنیم که آن را جزئی از ارزش های وجودی خود کنند، ولی چنین نکردیم.

افرادی که شخصیت باهویت و تکامل یافته ای دارند و صاحب هویت موفق هستند، به این موضوع به عنوان قانون نظام اسلامی احترام می گذارند. البته در خانه یا زمانی که از این مملکت بیرون می روند، مسئولیت با خودشان است، ولی نتوانستیم حتی حداقل ها را نگه داریم و به دوران بلوغ و نوجوانی و هویت یابی آسیب رساندیم. وقتی با یک دختر ده ساله برخوردهای تحقیرآمیز صورت گیرد و با خفت، نمره انضباطش کم شود، در واقع، او در کسب هویت، شکست خورده است. از کسی که «هویت شکسته» داشته باشد و احساس حقارت کند، هر کاری را می توان انتظار داشت. اگر به کانون اصلاح و تربیت بروید، می بینید وجه مشترک تمامی بزه کاران، احساس ناامنی و احساس نوعی تحقیرشدگی به دست پدر یا مادر یا مدرسه است. در مورد حجاب نیز این اتفاق افتاده و جامعه ما از نقطه بسیار آسیب پذیری ضربه خورده است.

علاوه بر این، در شعارها همیشه می گوییم همه چیز از زن است، ولی در مجموع برخوردها، این زن، موجود سردرگم و بدبختی است که باید بار اضافی تحمل کند و در مقابل همه کج روی ها و انحراف ها در خانواده و جامعه پاسخ گو باشد. اگر فرزند خوب درس نمی خواند، مسئولیت آن بر دوش مادر خانواده است، حتی اگر در بیرون از خانه شاغل باشد. اگر دختر خانواده با پسری ارتباط مخفیانه دارد، لبه تیز انتقادها متوجه مادر است. مدرسه، همسایه، جامعه، شوهر، رسانه ها و همه و همه، مادر را سرزنش می کنند. بنابراین، در جامعه ما، زنان و دختران از نظر روانی و اجتماعی فوق العاده آسیب پذیرند. کسب هویت فردی موضوع بسیار مهمی است که همه این تضادها و تعارض ها در خانه، جامعه، مدرسه و رسانه ها در آن مؤثر است و سبب اختلال در هویت می شوند. حتی در قرآن کریم می بینیم که بحث حجاب به نوعی برای مرد مورد تأکید قرار می گیرد، ولی سرزنش از آن زنان است.

در همین هم اندیشی که قرار است برگزار شود، بر موضوع حجاب یا پوشش بانوان تأکید شده است، در حالی که من می گویم چرا به پوشش آقایان نمی پردازید؟ چرا برداشتن ابرو در پسران این قدر متداول شده است؟ به نظر شما، این موضوع، نوعی بی حجابی یا بدحجابی نیست؟ کم تر روزی است که من در خیابان چند پسر آرایش کرده نبینم. آیا این بدحجابی نیست؟ مگر بدحجابی فقط در پوشش بانوان است و پوشش های جلف مردانه، بدحجابی نیست؟ چرا فقط زن محکوم است و چرا نباید آقایان هم حجاب را مراعات کنند؟ آیا پیراهن های مردانه که تا روی شکم باز است و گردن بندهای طلایی که به گردن آقایان است، بدحجابی نیست؟ چرا نباید این هم اندیشی به این موضوع هم بپردازد تا احساس شود در جامعه، نگاه منصفانه ای نسبت به زن و مرد هر دو جاری است؟ چرا پدران و برادران در خانه نباید عفاف و حجاب را در برابر یک دختر نوجوان و به اصطلاح تازه بالغ رعایت کنند؟ به مادرها و دخترها سفارش می کنیم در برابر پسرهای نوجوان حجاب را رعایت کنند، ولی از پدرها و برادرها نمی خواهیم رعایت کنند. همین نوع نگاه های یک بُعدی و تعارض ها و تضادها و ضد و نقیض ها به شدت به فرهنگ حجاب آسیب می رساند و نمی گذارد فرهنگ حجاب نهادینه شود.

در یک جمع بندی، آیا در سه دهه گذشته، روی کردها و سیاست های دولت مردان حکومت اسلامی در زمینه گسترش فرهنگ حجاب یا مقابله با بدحجابی تغییر و تحولی یافته است؟
به نظر من، این تحولات مثبت نبوده است. به دلیل این که روی کردها نه براساس ضروریات فرهنگ سازی، بلکه براساس شرایط زمانی چون فرارسیدن ماه مبارک رمضان و ماه محرم یا شرایط سیاسی یا فشارهای مقطعی رسانه های خارجی صورت می گیرد. این کارها بدون فکر قبلی انجام می شود و بعد هم قطع می شود. آثار این سیاست های مقطعی در میان خود جوانان هم مشخص است. گاهی در جلسه های مشاوره ای گروهی با جوان ها، شنیده ام که یکی می گوید باز بگیر و ببند را شروع کرده اند و دیگری جواب می دهد دو سه روزی مراقب باشید. بعد تمام می شود.

بنابراین، بگیر و ببندها روش درستی نیست و بدتر از آن، قطع شدن و منقطع بودن آن است که اثرگذاری منفی دارد. مثل این است که بخواهید ریاضی یا زبان را آموزش دهید، ولی با روش غلط آموزش دهید. روش درست در این زمینه، درونی کردن ارزش هاست که ما آن را به کار نگرفته ایم.

بعضی معتقدند حالا که به این نقطه رسیده ایم، بهتر است به جای تأکید بر گسترش حجاب، بر گسترش عفاف و حیا تأکید شود؟
به نظر من، این دو عنوان کاملاً در هم تنیده اند و در واقع با هم امتزاج دارند. وقتی یک دختر جوان و زیبا با پوشش مناسب، شب از دانشگاه به خانه برمی گردد، همراه حجابش، عفافش را هم نشان می دهد و اعلام می کند که به من نزدیک نشوید و به من تعرض نکنید. در حقیقت، با این نوع پوشش، خود را در مقابل تهاجم های ضد اخلاقی و ضدارزشی و ضددینی واکسینه کرده است. با پوششی که بر اساس خودنمایی و جلوه گری انتخاب شده است، نمی دانم چه گونه می توان از عفاف سخن گفت. من با این تعبیر مشکل دارم.

شما در بحث گسترش حجاب و عفاف در جامعه چه قدر به سیاست ها و عمل کردهای مستقیم بها می دهید؟
به اندازه صفر. روش های ما چون مستقیم بوده است، در نتیجه، شکست مطلق خورده ایم. در مورد، ارزش های فرهنگی، دینی، اخلاقی و اجتماعی باید با روش غیرمستقیم و تبیین ضرورت و اهمیت و فواید موضوع عمل کرد. باید این فکر را از اذهان بیرون برد که حجاب به معنی گذاشتن دست و پای مردم در پوست گردوست. باید با روش های غیرمستقیم، روشن کرد که حجاب، محدود کردن نیست و در حقیقت، شما همان آزادی را به همراه امنیت خواهید داشت و این آزادی بسیار با ارزش و مهم است. امنیت یکی از مهم ترین نیازهای بشر است. در سلسله مراتبی هم که آبراهام مازلو در مورد نیازهای انسان مطرح می کند، بعد از نیازهای زیستی اولیه مانند نیاز به هوا، خوردن، آشامیدن و خواب، نیاز به امنیت مطرح می شود؛ امنیت جسمی، امنیت روانی، امنیت روحی، امنیت عاطفی و امنیت محیطی. شما با حجاب می توانید در امنیت کامل باشید. درست است که آمار دقیقی نداریم، ولی می توانم با اطمینان بگویم که در اداره ها و وزارت خانه ها و نهادهای دولتی به دلیل قوانین و مقرراتی که خانم ها و آقایان را به پوشیدن لباس مرتب و منظم مقید می کند، بسیاری از خشونت ها و تجاوزهای رایج در محیط های کاری کشورهای غربی اتفاق نمی افتد؛ یعنی ظاهر زنان به شکلی نیست که زمینه این قبیل کارها را فراهم کند. در این مورد، وضعیت زنان ما خیلی بهتر است.

ما می گوییم آزادی؛ یعنی آن آزادی که به ما امنیت بدهد. آزادی به معنای بی بندوباری به ما امنیت نمی دهد. بعد از امنیت نیز آرامش است. این آرامش خاطر، همان سکینه دل است که قرآن از آن یاد می کند. با این حال، ما این آرامش را برای فرزندان مان تبیین نکردیم.

سیاست گذاری و عمل کرد حکومت در حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در بهبود یا آسیب دیدن وضع حجاب چه قدر نقش دارد؟
همه این موارد به هم مربوط هستند. شما هیچ وقت نمی توانید مسائل ارزشی را از مسائل اقتصادی و سیاسی جدا بدانید. این ها به یک دیگر مرتبط و بر هم اثرگذارند. امنیت اقتصادی، امنیت سیاسی، امنیت فرهنگی و امنیت اجتماعی همه با هم هستند. یکی از اشتباه های ما این است که تصمیم گیری مقطعی می کنیم و موضوعی را از متن اصلی اش جدا می کنیم و بیرون می کشیم و با آن برخورد می کنیم، در حالی که این موضوع با بقیه مرتبط است. ما وقتی درباره نظام صحبت می کنیم، مسئله حجاب هم در کنار امنیت اقتصادی، امنیت سیاسی و روابط مردم با حکومت قرار دارد و این ها همه در هم آمیخته اند.

نظام اسلامی در مقابله با بدحجابی یا ترویج حجاب و عفاف چه نقشی می تواند داشته باشد؟
به شرطی می تواند صاحب نقش باشد که اول از همه، نوع نگاه دولت مردان نسبت به حجاب تغییر کند. دوم این که بر اساس آموزه های قرآنی باید تعریف جامع و مانعی در اختیار همگان قرار بگیرد که حجاب و فواید حجاب را بیان کند. این مطالب باید در میزگردهای جذاب مطرح شود. مردم ما از سخن رانی خسته اند. باید بحث های پرجاذبه با حضور دیدگاه های مختلف در دانش گاه ها یا در حسینیه ارشاد و تالار وحدت برپا کرد. بگذاریم مخالفان هم حرف بزنند و بگویند معایب حجاب چیست و موافقان هم نظر بدهند که چرا به حجاب معتقدند و محاسن آن چیست. اگر ما به استدلال های خود مطمئن هستیم، نباید از ابراز نظر مخالف بترسیم. بگذارید آن ها بگویند و ما هم بگوییم که کجای این حجاب تعریف شده در اسلام، ما را محدود کرده و در کجا مانع رشد ما بوده است. امثال من و شما با همین حجاب در کنفرانس های متعدد جهانی شرکت می کنیم و با عزت و احترام هم روبه رو می شویم. دو سال پیش که به سازمان ملل رفته بودم، چند خانم روزنامه نگار امریکایی که با من مصاحبه داشتند، از این پوشش به عنوان پوششی شیک، قشنگ و آرامش بخش یاد کردند.

پیدایش این تصویر در ذهن مخاطب غربی شما به این دلیل بوده که حجاب برای شما درونی شده است. ببینید میان روسری شما و درون شما هیچ تضادی احساس نمی شود و شاید همین است که آرامش را القا می کند.
بله، این که من گفتم با آن پرسش شما در مورد حجاب یا عفاف مشکل داریم، همین است؛ چون حجاب و اخلاق باید درونی شود و اگر درونی شد، به عنوان یک ارزش مورد احترام است. اگر درونی نشد، نشانه این است که مشکل وجود دارد.

شما در کنار مسائلی که مطرح کردید، به راه کارهای مفیدی نیز اشاره کردید. به طور مشخص، چه راه کارها و پیشنهادهایی برای مقابله با بدحجابی و توسعه فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه دارید و فکر می کنید برای رسیدن به وضع مطلوب حجاب، چه زمینه های فرهنگی و اجتماعی باید فراهم شود؟
فقط فرهنگ سازی به روش غیرمستقیم و استفاده از افراد مختلف موافق و مخالف در بحث های چالش برانگیز مفید است. البته افرادی قوی که بتوانند ارزش حجاب را جا بیاندازند، نه افراد ضعیفی که فقط نقش سمبلیک دارند، بیایند و دفاع کنند. باید از کسانی استفاده کنیم که بتوانند دفاع کنند و اثر بگذارند. افرادی که محبوبیت داشته باشند؛ چون مردم ما اول می پرسند چه کسی صحبت می کند و بعد می روند. انتخاب آدم ها بسیار مهم است. نترسیم و تنگ نظری نکنیم. میدان را وسیع کنیم و بگذاریم آن خانم بدحجاب هم با همان پوشش بیاید و بنشیند و نظرش را بدهد. اگر راهی برای دولت مردان مانده باشد، فقط راه فرهنگ سازی و بحث های چالش برانگیز در دانش گاه ها، تلویزیون، مدرسه ها و مکان هایی است که جوانان با آن ها ارتباط برقرار می کنند.

باید طرحی نو دراندازیم. باید دوباره حجاب را تعریف کنیم و دوباره ارزش های آن را بگوییم و بپذیریم که روش های ما تا به حال اشتباه بوده است. اول این را بپذیریم و بعد وارد میدان شویم و عجله هم نکنیم. به بچه هایی فکر کنیم که در سنین کودکی هستند و نسل آینده را دریابیم.

منبع : مجله  پیام زن  تیر و مرداد 1386، شماره 184 و 185  / نویسنده : دکتر شکوه نوابی نژاد:

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه