مقالات حجاب و عفاف

نظام اسلامی، توسعه و ترویج حجاب؛بایدها و نبایدها

نظام اسلامی، توسعه و ترویج حجاب؛بایدها و نبایدها

رویارویی قدرت های استکباری با اسلام در اشکال گوناگون از بدو پیدایش این شریعت الهی، بخش قابل توجهی از تاریخ انسانی را در طی 14 قرن گذشته تشکیل می دهد. دشمنان اسلام در این کشاکش تاریخی همواره کوشیده اند، تا از حضور و قدرت اسلام در جوامع اسلامی کاسته و از اسلام، دینی که مبارزه با هر نوع سرکشی و طغیان در برابر مبدأ هستی و جدال با هر گونه طاغوت و ستم کاری از تعالیم اساسی آن است، تنها اسمی بر جای گذارند که موفق نبوده اند.


رویارویی قدرت های استکباری با اسلام در اشکال گوناگون از بدو پیدایش این شریعت الهی، بخش قابل توجهی از تاریخ انسانی را در طی 14 قرن گذشته تشکیل می دهد. دشمنان اسلام در این کشاکش تاریخی همواره کوشیده اند، تا از حضور و قدرت اسلام در جوامع اسلامی کاسته و از اسلام، دینی که مبارزه با هر نوع سرکشی و طغیان در برابر مبدأ هستی و جدال با هر گونه طاغوت و ستم کاری از تعالیم اساسی آن است، تنها اسمی بر جای گذارند که موفق نبوده اند.

هنگامی که غرب در اشکال مختلفِ مقابله با اسلام با ناکامی روبرو شد، به استعمار و تهاجم فرهنگی پرداخت و این برنامه از فرستادن مبلغان و مبشران مسیحی در ابتدا آغاز شد و با هدف دارتر کردن این تهاجم، شکل های دیگری به خود گرفت.

اگر چه در قرون گذشته جنبش های متعددی در راه نجات ایران از چنگال استعمارگران شکل گرفت، امّا تمامی آن ها به واسطه عوامل متعددی چون ضعف رهبری، عدم پشتیبانی توده ها و یا عدم اتکا به توده ها در مبارزه ناکام ماندند.

شاه بیت غزل حرکت های اسلامی ضد استکبار، انقلاب اسلامی ایران بود که به رهبری خردمندی روحانی و فرزانه ای وارسته، حضرت امام خمینی(ره)، محقق شد و منجر به براندازی رژیم شاهنشاهی گشت و پس از قرن ها زمینه اجرا و تعالیم اسلام اصیل را فراهم نمود.

با توجه به آرمان های انقلابی و ارزش های اسلامی ملت مسلمان ایران، که آن ها را از فرهنگ غرب و نفوذ آن جدا می سازد؛ پیکار فرهنگی با این ارزش ها و آرمان ها به گونه ای همه جانبه صورت می گیرد. با حضور روزافزون مظاهر فرهنگی ضد اخلاقی در جامعه اسلامی و معضلاتی چون بد حجابی و فساد، و دیگر عوامل و اسباب تکنولوژی نوین در فرهنگ، طبیعی است که عنایت ویژه جامعه به این خطرات، مباحث و اظهار نظرات و پژوهش های گوناگون را می طلبد.

پیامدهای شوم سیاسی بد حجابی و بی عفتی در کشورهای مختلف اسلامی موجب بی هویتی زنان و نسخ ارزش ها شده و در جهت استحکام و استمرار حکومت های استبدادی و استعماری و حکام وابسته زمینه ها را فراهم نموده و خسارات و آسیب های فراوانی بر پیکر ملت مسلمان وارد آورده است. تجربه نشان داده که در عرصة فرهنگ، تسامح و تعلل خطرآفرین است. در طول حیات جوامع هرگاه دولت ها از مسیر فرهنگی مردم جدا افتاده اند، فرهنگ جریان مطلوب خویش را از دست داده و به گسیختگی مبتلا شده است.

انقلاب ارزش ها، صیانت از ارزش ها
بارزترین نمونه انقلاب اسلامی، انقلاب جهانی پیامبر اکرم(ص) در ارائه دین اسلام بود که تمام ساحت ها، نهادها و ارزش های جاهلیت حاکم بر جزیرة العرب را در هم ریخت و نظامی نوین را بنا نهاد. شهید مطهری; در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی گفته است:

در انقلاب صدر اسلام در همان حال که انقلابی مذهبی بود، انقلابی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی ادبی هم بود، خود قرآن اساساً مبدأ یک ادبیات جدید شد. این انقلاب، فرهنگ تازه ای به جهان عرضه کرد و بنیان گذار تمدن جدیدی در جهان شد.

قبل از انقلاب اسلامی ایران همه ابزارهای فرهنگی اعم از سینما، تلویزیون، مکان های عمومی، دانشگاه ها، مطبوعات و مجلات، مبلغ شیوه زندگی غربی و مروج ارزش های ضد اسلامی بود و ارزش های اصیل اسلامی ضد ارزش معرفی می شد. انقلاب اسلامی با اذعان به این نکته که محیط از عوامل مؤثر در تربیت انسان هاست، پس از پیروزی در وهله نخست تمامی نمودهای عینی فساد را از ظاهر جامعه اسلامی زدود و خود مروج ارزش هایی چون عفاف و پاکدامنی، حجاب، ایثار و فداکاری و هم دردی با محرومان و دفاع، قناعت و ساده زیستی شد. اما حفظ و صیانت از این ارزش ها مهم تر جلوه کرده که عزمی عمومی و ملی را طلب می کند.

مفهوم شناسی حجاب
حجاب، ستر، پرده به پوششی گفته می شود که مانع از دیدن شیء پوشانده شده می شود. ([1]) کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن و هم به معنی پرده است، اما بیشتر استعمالش به معنی پرده می باشد. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نیست. آن پوشش حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.

واژه حجاب در قرآن هفت بار به کار رفته و معنای آن در همه موارد چیزی است که از هر حیث مانع دیدن شود. ([2])

کلمه حجاب در مورد پوشش زنان، اصطلاح نسبتاً جدیدی است. در گذشته و به خصوص در اصطلاح فقها کلمه ستر که به معنی پوشش است، به کار می رفته است. نه کلمه حجاب. در آیات قرآن نیز که در مورد پوشش سخن می گوید، کلمه ستر به کار رفته است.

نگاهی به تاریخ
پیشینه
آنچه از تمدن های کهن و آثار به جا مانده تاریخی به دست می آید، این است که پوشش به اسلام اختصاص ندارد؛ بلکه از قرن ها قبل از میلاد، نقاشی ها و نقش برجسته ها در اقوام و ملل گذشته، پوشیده بودن بدن برای زنان را گواهی می دهد. همچنین آثار به جا مانده از مصر قدیم، یونان، ایران باستان و روم شاهدی بر صحت این مسأله هستند.

پوشش برای زنان در آیین و ادیان الهی به اشکالی که تمام بدن را بپوشاند، وجود داشته است. پوشش کامل در آیین زرتشت، یهود، مسیحیت و عدم اختلاط با مردان که به طور گسترده و سخت، هم تبلیغ شده و هم وجود داشته و عمل می شده است، بهترین آیینه فرهنگ حجاب در گذشته می باشد.

تعریف بدحجابی:
با توجه به تعریف حجاب به عنوان یکی از اصول و ارزش های اسلامی و انسانی و تعیین حدود و چهارچوب آن در منابع قرآنی و اسلامی مفهوم بدحجابی نیز به روشنی مشخص خواهد شد.

منظور از حجاب، همان پوشش اسلامی به معنای پوشیدن تمامی بدن به جز گردی صورت و دست ها از مچ به پایین، توأم با رفتار و گفتاری است که منجر به خودنمایی و جلب نظر نامحرم نگردد.

بنابراین پوشش اسلامی، می بایست دو مشخصه بارز داشته باشد:

الف حدود شرعی مذکوردر رساله های عملیه لحاظ شود.

ب با خودنمایی و جلب نظر و نگاه نامحرم همراه نباشد.

براساس این تعریف از حجاب، مفهوم بد حجابی و مصادیق آن روشن تر می شود. به عبارتی دقیق تر هر نوع پوشش و زینت و آرایش که همراه با گفتار و رفتار تحریک آمیز همراه باشد، از مصادیق بد حجابی به شمار می آیند.

واژه بدحجابی، در سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی طرح و تکرار شده است و تا قبل از پیروزی انقلاب در برابر واژه با حجاب از عبارت بی حجاب استفاده می شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اکثریت بانوان به استفاده از حجاب و پوشش روی آوردند و اقلیتی نیز با وجود استفاده از روسری و تن پوش و حتی گاهی چادر، حدود شرعی پوشش و رفتار و گفتار را رعایت نمی کنند. این معضل و ناهنجاری در سال های اخیر بنا به دلایلی رو به گسترش نهاده و به عنوان یک تهدید برای تحکیم خانواده ها و امنیت فرهنگی و اخلاقی جامعه مورد توجه و تأکید دلسوزان و دست اندرکاران فرهنگی قرار گرفته است.

فرهنگ و تهاجم فرهنگی
تعریف فرهنگ
قبل از پرداختن به عوامل و ریشه های بد حجابی و تشریح این پدیده، به سابقه تاریخی آن اشاره می کنیم.

در مورد فرهنگ، تعاریف گوناگون اظهار شده که تنوع آن به میزان زیادی معلول جایگاه و زوایای مختلف نگرش به آن و تا حدی متأثر از اقتضای طبیعت این مفهوم است.

فرهنگ، واژه ای فارسی و مرکب از دو جزء فر و هنگ است. فر به معنای جلو، بالا و پیش آمده است و پیشوند فر در ترکیب با هنگ، فرهنگ را تشکیل می دهند که مفهومی متفاوت دارد.

در ادب فارسی، فرهنگ به معانی مختلفی چون دانش، علم، معرفت، ادب، تربیت، هنر، آموختن و به کار بستن، آموزش و پرورش، بینش و ایدئولوژی مذهبی آمده است. در عربی این کلمه معادل ثقافه و در انگلیسی کالچر culture به کار می رود. ([3]) در یکی از تعاریف آمده است:

فرهنگ، مجموعه پیچیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه از آن فرا می گیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد. ([4])

فرهنگ به مسایل ارزشی نیز اطلاق شده و هر چه ارزشی است، فرهنگی است؛ اما فرهنگ منحصر به ارزش ها نیست. فرهنگ علاوه بر آن مشترکات ملی، مشترکات مذهبی ر افاده می کند. هنگامی که درون یک جامعه و ملت و در ارتباط با گروه ها، تیپ ها و اصناف مختلف اجتماعی در نظر گرفته می شود، ناظر بر روحیات و منش های اختصاصی آن گروه ها است. فرهنگ در این بیان، هر نوع خوی و خصلت حاکم بر رفتار و روابط اجتماعی افراد، گروه ها و نظام ها را در مناسبات اقتصادی، سیاسی، قضایی و خانوادگی، در حوزه شمول خویش قرار می دهد. با ملاحظه این ظرایف در مجموع می توان گفت:

1. فرهنگ اختصاص به انسان دارد.

2. به طور معمول، فرهنگ شامل رفتارها و کنش هایی که منشأ کاملاً غریزی و طبیعی دارند، نمی شود و به طور عمده به بخش ادراکی و ارزشی وجود انسان و جامعه مربوط است.

3. فرهنگ، مستلزم نسبت و عادت و به معنی دیگر، نوعی تکرار، تداوم و ثبات است.

4. در کاربرد عام، کلیه پدیده ها و مظاهر مادی و ویژگی های معنوی جامعه را شامل می شود.

5 . نوعی احساس الزام و اجبار را از درون آدمی به او القا کرده و به نحوی در رفتار وی تأثیر می گذارد. از این رو فرهنگ اعم از دین، دانش و اخلاق است.

در یک تعریف کلی: فرهنگ، بینش و منش هویت دهنده به انسان در حوزه زندگی اجتماعی است که به عنوان فرآورده برتر ذهن و فرآیند بسیار پیچیده فکر آدمی، تحت تأثیر عوامل موجود درونی و بیرونی در تمامی کارکردها، و مظاهر مادی و معنوی حیات وی تجلی یافته و مجموعة به هم تنیده ای از باورها، فضایل، ارزش ها، آرمان ها، هنرها، فنون و اعمال جامعه را شامل و بیانگر ساخت و تحول کیفی حیات هر ملت است.

فرهنگ در اسلام
مراد از فرهنگ در اسلام، همان تعبیری است که در متون روایی اسلام به آن ادب گفته شده و یا در قالب تعابیری چون اخلاق، معرفت، بصیرت، علم، هدایت، حکمت، عقل، تربیت و مکارم اخلاقی از آن یاد شده است.

در دیدگاه اسلام، فرهنگ و ادب به مفهوم عمیق و گسترده آن باید مبتنی بر فضایل اخلاقی و صفات حمیده باشد. فرهنگ در حالی که به اعتباری، طریق وصول به اخلاق الهی بوده و طریقیت دارد، به اعتباری دیگر محتوای خود را از همان اخلاق متعالی الهی کسب کرده و موضوعیت دارد. فرهنگ اسلامی به شدت متأثر از وحی و معارف ناشی از وحی است.

البته این بدان معنا نیست که نقش و نیروی فرهنگ آفرین انسان انکار شود؛ زیرا بخشی عظیم از فرهنگ انسانی محصول اراده و اقدام اوست. اما براساس آنچه در معارف اسلام توحید افعالی خوانده می شود، ارادة انسان در طول ارادة الهی قرار دارد، نه در عرض آن. بر این اساس، در دیدگاه اسلام بخش بزرگ و بنیادی تمدن، فرهنگ و معارف بشری نه تنها به طور مستقیم دستاورد ادیان آسمانی و میراث پیامبران است؛ بلکه همان قسمتی که به طور مستقیم به دست انسان های عادی پرداخته شده، به گونه ای از انعکاس و ارتعاش تعالیم پیامبران الهی در طول تاریخ بشری تأثیر پذیر بوده است.

هجوم فرهنگی
هجوم فرهنگی در مفهوم عام خود پیشینه ای به بلندای تاریخ انسان دارد. آنچه در قرآن کریم از تقابل همیشگی در جریان حق و باطل آمده است، اشاره به کشاکشی در درازای تاریخ می باشد که وجهی از آن، تهاجم فرهنگی دو حرکت مخالف با هم بوده است. در مطالعه جریان تاریخی تهاجم فرهنگی تفکرات مخالف بر ضد اسلام، باید تا تولد دین مبین اسلام به عقب برگردیم. اسلام با ظهور نورانی خود بزرگ ترین تحول تاریخ بشری را رقم زد. تأثیری که تعالیم آسمانی و ارزش های فرهنگی آن در جامعه جاهلی اعراب جزیرة العرب و در نهایت جوامع پیرامون خود گذاشته بود، قدرت روحانی اسلام در تأثیر گذاری بر انسان ها و تسخیر روح آنان را به ثبوت رساند.

ظهور اسلام با ویژگی های منحصر به فرد خود، دشمنان را در مقابله با خود یکپارچه کرد. اولین سلاح آن ها شمشیر بود، اما شمشیر در برابر دینی که عقل و جان پیروان خود را اقناع کرده بود، کارآیی نداشت. همان طورکه اروپا و غرب در دوران شکوفایی تمدن اسلامی و اوج قدرت آن در تمامی صحنه های زندگی، در عصر تاریک و وحشتناک قرون وسطی و در نهایت تعصب، وحشت و دوری از فضایل به سر می برد. کشیشان و پاپ های متعصب، اروپا را با تکیه بر شمشیر و تحریک عواطف ساده و جاهلانه عوام به جنگ با تمدن درخشان اسلام فرستادند؛ تمدنی که تا پانصد سال مدارس اروپا را از لحاظ علمی تغذیه کرد و زمینه ورود اروپا به صحنه علم و اخلاق و صنعت را فراهم نمود. تهاجم نظامی و جنگ های مشهور صلیبی که باعث تخریب بسیاری از آثار تمدن و کشتار انسان ها شد. از بین رفتن بسیاری از آثار تمدن اسلامی چون کتابخانه ها، شهرهای آباد، بناهای تاریخی و از بین بردن دانشمندان نیز تحت تأثیر تحریکات پاپ ها بوده است. اروپا بالاخره با رنسانس موقعیت جدیدی از جهت اقتصاد، سیاست و تحولات فرهنگی یافت، و براساس موقعیت جدید و ظهور منافع نوین و رشد فزایندة جنبه های امپریالیستی، خود را برای رویارویی با اسلام و خطرات بالقوه آن آماده کرد. از سوی دیگر عوامل انحطاط داخلی چون موریانه، فرهنگ و تمدن اسلامی را از درون می پوساند و آنان را از اوج شکوفایی و قدرت به زیر می کشاند. مسلمانان به واقع از روح حقیقی اسلام دور شده بودند. جمله معروف الاسلام شیء والمسلمون شیء آخر دال بر همین معناست.

پس از رنسانس
پس از رنسانس، تهاجم غرب به جهان اسلام به دو صورت نظامی و فرهنگی درآمد. اگرچه کشورهای مسلمان در برابر تهاجمات نظامی عکس العمل نشان می دادند، اما با کمال تأسف از وجه فرهنگی تهاجم غرب غفلت کرده و به تدریج تحت تأثیر آن قرار گرفتند، بدون آن که احساسی خودآگاهانه از آن داشته باشند. برخی در این زمان پی برده بودند که نظام عالم در حال تغییر است، اما اغلب در برابر آن به بحث جدی نمی پرداختند. در این زمان جهان اسلامی نیز نتوانسته بود یکپارچگی خود را در برابر تفرق حفظ کند. اساساً تفکر معنوی و دینی با حساب گری های دنیوی جدید نمی توانست جمع شود و آن گاه که غرب به تفکر حسابگرانه رسید، شرق نیز اندیشة معنوی و دینی خود را از دست داد. پس تهاجم فرهنگی و عقل سوداگرانه، در سرزمین های شرق اسلامی و ایران با ضعف مضاعف همراه شد.([5]) استعمار با افزایش قدرت خود به راحتی ملت های خلع سلاح شده جهان سوم را تحت سلطه قرار می داد. در این دوران استیلای نظامی، راه حل معمول حاکمیت مستقیم در کشورهای ضعیف بود.

در دورة استعمار نوین، امپریالیسم جهانی در راه سلطه خود بر کشورها، به عواملی چون حاکمان محلی وابسته، روشنفکران وطنی شیفته غرب، فقر اقتصادی توده ها و نابودی اقتصاد ملی و بومی با وابسته نمودن آن ها به تکنولوژی وارداتی فرد همراه با عواملی چون ضعف و رعب توده ها، خرافات، اختلاف عقیدتی و نژادی و دامن زدن بر آن ها تکیه داشت. ایجاد کارتل ها و مراکز مطبوعاتی، انستیتوها و مراکز فرهنگی از اساسی ترین عوامل اشاعة فرهنگ بیگانه در دیگر کشورها به شمار می رود.

توسعه مفاسد و اعتیادات ویرانگر و گسترش دامنه فحشا و تفریحات حیوانیبه قولی یک نتیجه را در بر دارد و آن، این که مردم با مغزهایشان فکر نکنند؛ بلکه با پایین تنه شان زندگی کنند. ([6])

استعمار دریافته بود که برای تسلط بر ملت ها در این مرحله باید، آدم ها را از درون عوض کند. اگر دروازه مغز و دل او را به روی تهاجم و القائات او گشوده باشد، تسخیر دیگر دروازه ها به راحتی صورت می گیرد. امپریالیسم اقتصادی و سیاسی وابسته به امپریالیسم فرهنگی است.

ایران سرزمین با سابقه درخشان تمدن اسلامی
ایران و ایرانی و ذخایر مادی فراوان همواره مطمع نظر استعمارگران بود. تمدن و فرهنگ کهن و سابقه درخشان ملت ایران نشان می دهد که غرب پیوسته با عنوان فریب آمیز تجدد و روشنفکری سعی و تلاش داشتند، تا بر منافع حیاتی آن دست یابند. در قالب برنامة توسعة اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه، سعی داشتند با نفوذ در سردمداران و حاکمان زمینه تقلید کامل از مظاهر فرهنگ غرب را ایجاد کنند. مقاومت توده مردم در برابر کوشش منور الفکرها و حاکمان دست نشانده، به سیاست گذاران حکومتی آموخته بود که نمی توانند در نفی مستقیم باورهای مردم موفق باشند. لذا وجود فرهنگ جانشین برای طی دوره انتقال از فرهنگ خودی به فرهنگ غرب ضرورت یافت. هویت ایران باستان به عنوان فرهنگ جانشین انتخاب شد؛ زیرا خود، چهار چوبی مستحکم نداشته و می شد هر صورتی را به آن منسوب کرد.

همه تلاش ها بر آن بود که:

الف. نسبت به مظاهر فرهنگ اسلامی، مبارزه بنیادین و حتی نظامی صورت گیرد.

ب. به شکل های مختلف پیرامون فرهنگ و تمدن ایران باستان تبلیغ شود.

تشکیلات فراماسونری، ایجاد مدارس به سبک جدید آموزش اروپایی، تقلید از معماری غربی، ایجاد انجمن های روابط فرهنگی ایران و اروپا و آمریکا، حضور قدرت های خارجی در صحنه های اقتصادی و سیاسی کشور و فعالیت های رسانه ای، همه، تلاش هایی بود که این اهداف را به منصة ظهور و تثبیت می رساند.

غرب هم چنان القا می کرد که ملل جهان سوم و شرقی برای تداوم حیات خود و رسیدن به پیشرفت، باید فرهنگ خود را فراموش کرده و تجربیات غرب را تکرار کند.

حجاب در طول تاریخ حیات استعمار
حجاب یکی از اصول اسلامی است که در طول تاریخ حیات استعمار در مقابله با اسلام، مورد تهاجم شدید قرار گرفته است. انواع طرفندها و توطئه های استعماری انجام شد، تا این شاخص هویت زن اسلامی از او سلب شده و او نیز چون زن غربی به منجلاب پوچی و ابتذال در غلطد. یکی از مشهورترین جاسوسان بریتانیا به نام مستر همفر در اوایل قرن هیجدهم میلادی که به کشورهای اسلامی اعزام شد، تا زمینه های فرهنگی نفوذ استعمار انگلیس را شناسایی و گسترش دهد؛ در خاطرات خود پیرامون حجاب چنین گفته است:

... باید زنان مسلمان را فریب داد و از زیر چادر و عبا بیرون کشید، با این بیان که حجاب یک عادت است از خلفای بنی عباس و یک برنامه اسلامی نیست. پس از آن که زنان را از چادر و عبا بیرون آوردیم، باید جوانان را تحریک کنیم که به دنبال آنان بیفتند، تا در میان مسلمانان فساد رواج پیدا کند.([7])

از توطئه های دیگر کشف حجاب که توسط غربزدگان داخلی در کشورهای اسلامی اجرا شد، این بود که به بهانه آزاد شدن زن از قید اسارت ها و بند تعصب و مذهب سنتی، در حقیقت زن را به پایین ترین مرحله حیوانی، یعنی وسیله شهوترانی سوق داد. کمال آتاترک یکی از چهره های غربزده بود که پس از به قدرت رسیدن در ترکیه در تمام زمینه های اجتماعی به اسلام زدایی پرداخت. 479 مؤسسه آموزشی دینی با 18000 طلبه را تعطیل کرد. تمام اطلاعات تاریخی اسلام را از برنامه درسی مدارس حذف کرد. خط را عوض نموده و کشف حجاب کرد و در سال 1927 مقرر کرد که آموزش مختلط دختر و پسر در تمامی سطوح اجرا گردد. بسیاری از به اصطلاح طرفداران حقوق زن در زمان آتاترک به نام حقوق زن حملات شدیدی را علیه اسلام آغاز کردند. از سوی دیگر در ایران نیز رضاخان با هدایت سیاست های غربی به بهانه مدرنیزاسیون، جا پای آتاترک گذارد. سیاست های ضد اسلامی رضاخان نیز به همان گونه بود. در سال 1348. ق لباس غربی برای تمام ایرانی ها اجباری شد و در سال .1354 ق، رژیم به کشف حجاب دست زده و در سال 1355. ق اختلاط دختر و پسر در مراکز آموزش عالی معمول گردید.

حجاب، مقابله ها پس از انقلاب اسلامی
پس از انقلاب اسلامی در ایران و مسدود شدن بسیاری از راه های نفوذ فرهنگی دشمن، غرب با ابزار نوین و تبلیغات مسموم خود شروع به فرهنگ زدایی در بین اقشار مختلف جامعه نموده است. تبلیغ بی تفاوتی نسبت به حجاب یکی از محورهای عمده تهاجم فرهنگی دشمن بوده و در این راه میراث شوم بد حجابی و بی حجابی به جای مانده از رژیم پهلوی و عوامل دیگر نیز زمینه ساز بوده است. بی تفاوتی بسیاری از دختران و زنان جامعه امروزی نسبت به رعایت حجاب و پوشیدن لباس های زننده و محرک، از تجلیات نفوذ فرهنگی دشمن در سالیان گذشته بوده است. در این میان رسانه های ارتباط جمعی خارجی با تسلط قاهرانه خود بر افکار و به ویژه در بین نسل جوان، این ضد ارزش های اسلامی را در جامعه اسلامی ترویج کرده است. بی حجابی و بد حجابی که به واقع بیشترین خسارات جسمی و روحی را بر زن وارد می کند، متأسفانه در برخی از اقشار جامعه، اکنون ملاک تجدد و پیشرفت تلقی می شود. بسیاری از مادران سالمند با حجاب، فرزندانی بد حجاب دارند و این نیست، مگر تأثیر امواج فرهنگی بیگانه بر نسل جوان و فاصله ای که از این جهت بین نسل انقلابی و پیشین جامعة ما و نسل جوان فعلی ایجاد شده است.

عوامل بد حجابی
اگر جامعه و رابطه آن با فرد را به بدن انسان و عوامل درونی و برونی تشبیه کنیم، بی شک به این نکته می رسیم که هر چه مقاومت درونی بیشتر باشد، تأثیر آسیب های بیرونی بر بدن انسان کمتر خواهد بود. لذا میزان موفقیت متولیان و حاکمان و دولت ها در حفظ سلامت ساختار جامعه از درون، تأثیر به سزایی در مقاوم سازی افراد و جامعه در برابر آفت ها و فشارهای بیرونی خواهد داشت.

مسئولان فرهنگی کشور در طراحی و تدوین و قانونگزاری و مرحلة قضایی و اجرایی مبتنی بر سیاست و روند واحد، موفق نبودند. فقدان الگوی مشخص و مدرن در حوزه برخورد و واکنش نسبت به معضلات فرهنگی از جمله مقوله بد حجابی، سردرگمی در عمل، دوباره کاری و اقدامات موازی و گاهی متضاد، واقعیتی است که بسیاری از زمینه های داخلی را در ایجاد این مشکل و مقابله با آن فراهم نموده است.

عوامل بد حجابی
خانواده: خانواده به مثابه اصل اولیة جامعه بوده که شخصیت فکری و روانی انسان را شکل می دهد. فرزندان از اعمال و حالات پدر و مادر تأثیر گرفته و اعضای خانواده نسبت به هنجارها و ارزش های دینی از خانواده تأثیر می گیرند. عواملی چون فروپاشی نظام خانواده، اعتیاد و بزهکاری، سهل انگاری در مفاسد اخلاقی فرزندان، ضعف اعتقادات دینی و عدم مشارکت اولیا در برنامه های مذهبی، فقر، رفاه بیش از حد و درآمدهای نامشروع و بالأخص مادران بی توجه به رعایت شئونات، باعث رواج این رویهبدحجابی در فرزندان می شود.

آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی: چه بسا خانواده هایی که فرزندان خود را براساس موازین اخلاقی و اسلامی تربیت کرده باشند، ولی پس از وارد شدن به محیط مدرسه و اجتماع دچار انحراف و آلودگی های اخلاقی بشوند. محیط مدرسه، رفتار معلمان، مراسم مذهبی در مدرسه و توجه نداشتن مدیران به ضرورت رعایت پوشش، عدم ترویج مقوله عفاف و حجاب در مدارس و نپرداختن به آن در متون آموزشی، باعث رواج معضل بدحجابی در مدارس و تأثیرگذاری آن بر نسل جوان خواهد بود.

جلوه های یک ارزش نازیبا و ناشیانه: مطمئناً در آموزش و تربیت، ابزارها، نقش مهم را ایفا می کنند؛ کتاب و تصاویر نقش فوق العاده ای در ذهن و زندگی دانش آموز دارند. با یک بررسی اجمالی در کتاب های درسی مدارس در طول سال های بعد از انقلاب، این واقعیت تلخ آشکارتر خواهد شد که اکثر تصاویر به زنان و دختران با حجاب نازیبا و ناشیانه اختصاص یافته است. در تصاویر، زنان و دختران با حجاب، اغلب به کارهای سطحی و غیر پویا و مردان به کارهای کلیدی و عمیق و حیاتی مشغول هستند. هیچ تصویری از زنان با حجاب در حال انجام فعالیت های علمی و تخصصی چون پزشکی و مهندسی و ... دیده نمی شود. از زنان ادیب و دانشمند، فقیه و عالم اثری نیست. این فضا رویکرد به پوشش و فرهنگ اسلامی را به شدت تضعیف می نماید.

مراکز آموزش عالی: فضای حاکم بر مراکز آموزش عالی، اختلاط دختران و پسران جوان در محیط کلاس و فضای آموزشی، حساسیت دوران جوانی، تغییرات عمده در گفتار، پوشش، رفتار در مقابل غیر همجنس و عدم نظارت صحیح و سامان یافته بر رفتار و زندگی دانشجویان در این دوران، دسترسی آسان و ارزان دانشجویان به رسانه های الکترونیکماهواره و اینترنت و مجلات و کتب برون مرزی و تبلیغ آموزه های غربی بر روابط بین دختران و پسران میل به بدحجابی را تشدید می کند.

در این میان عملکرد غلط بعضی از دست اندرکاران، زمینه ای برای مقابله فراهم نموده است. علاوه بر این که گاهی در رده های آموزش عالی، مسأله شکل سیاسی به خود گرفته و برخورد سیاسی نیز می شود و صفوف ضد انقلاب و انقلابی تشکیل می گردد.

رسانه های گروهی و نقش و تأثیر آن ها: در دنیای فعلی، رسانه ها نقش های متعددی را ایفا می کنند، نقش فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و در عرصه های مختلف نیز فعالیت دارند؛ تولیدات رسانه ای در زمینه کتاب، فیلم، مجلات، مطبوعات، رادیو، تلویزیون، سینما، ویدئو و ماهواره وجود دارند. در دنیای امروز رسانه ها با اتخاذ سیاست های فرهنگی در توده مردم و فرهنگ آن ها نفوذ داشته و جایگاه ویژه ای دارند. در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات، دیگر هیچ محدودیتی در مرزها نمی توان قائل شد. تلویزیون و جاذبه های خاص آن و تحریک احساسات و رواج لهو و لعب، آگهی های تجاری با تصاویر، آن چنان فریبنده است که آدمی را مدت ها به دنیایی خارج از واقعیات سوق می دهد. البته در رویکرد جدید تلویزیون نسبت به دین گام های مؤثری برداشته شده که هم مفید و مؤثر است و هم جای تقدیر دارد، اما دین شعری است آن جهانی و تلویزیون نثری این جهانی. دین در تلویزیون و سینما از جنبه های تقدس و الهی و عمیق عاری است.

جذابیت برنامه ها باید به گونه ای باشد که نسل جوان را پای بند خود کند و تحت تأثیر مثبت قرار دهد، به فرمایش امام(ره) تلویزیون به مثابه دانشگاه باشد. در تلویزیون امروز استفاده ابزاری از جذابیت های زنان در تبلیغ کالاهای مصرفی، رواج اختلاط زنان و مردان، روابط ناسالم دختران و پسران، گسترش بدحجابی و خودنمایی، خودآرایی و تبلیغ مدگرایی، در رشد این ناهنجاری در جامعه و شکسته شدن قبح بد حجابی و رقابت در مصرف و توجه به جنس مخالف عامل ترویج دهنده ای است، که نه تنها نتوانسته ایم مقابله صحیح با آن را داشته باشیم؛ بلکه خواسته یا ناخواسته ابزاری بوده ایم در جهت منافع مهاجمین فرهنگی و اهداف آنان. سینما، تئاتر، ویدئو، پخش مستقیم ماهواره ای، کانال های ماهواره ای و تضاد تصاویر و پیام های آن ها در جهت مخالفت با معیارها و ارزش هایی که از طریق هیئت ها و نمازهای جمعه و مبلغان دینی عرضه می شود، باعث شده به دلیل جاذبه بیشتر رسانه ها از مقبولیت بیشتر برخوردار بوده و تأثیر گذارتر باشند. در نتیجه زنان از اصالت های فرهنگی و تاریخی خویش جدا شده اند.

رسانه های جمعی همان قدر که در ایجاد خودباوری و هویت سازی و اعتماد به نفس تأثیر دارند، در ایجاد روحیه تحقیر، خودکم بینی و ابتذال هم می توانند مؤثر باشند. زنی که در جامعه به مدارج ترقی و تعالی و کمالات رسیده و از جهت فکری و معنوی رشد نموده باشد، دیگر بعید است پوشیدن لباس های تن نما و مصرف لباس و لوازم آرایشی، معرف شخصیت او باشد؛ اما رسانه ها در القاء روحیه تنوع طلبی، تعویض لباس، رنگ و وسواس در این مورد، نقش آفرینند. هم اکنون مقدار ارسال تولیدات رسانه های گروهی غربی به کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین که تقریباً دو سوم جهان را در خود جای داده اند، 100 برابر بیشتر از مقداری می باشد که در جهت عکس یعنی از این کشورها به جهان سرمایه داری جریان دارد.

عوامل فرا مرزی: به جز عامل رسانه ای که محدودیت در مرزهای جغرافیایی نداشت و لازم بود که نقش رسانه ها به طور عمومی و به عنوان عامل جهانی و عنصری در دست استعمارگران مورد توجه و بررسی قرار گیرد و نیز توسعة پر شتاب رسانه های الکترونیکی که در تمام جوامع شرایط خاصی را ایجاد می کند، عواملی چون برگزاری مراسم جشن ها و تکثیر فیلم ها و عکس های مبتذل که در توسعه عریانی و بی حجابی نقش بسیار پررنگی دارند، تلاش احزاب و باندهای وابسته به فساد غربی، مسأله تورهای مسافرتی جهانگردی و نظام ناهماهنگ و ناهمگون آن، تلاش دولت های استعمارگر در مقوله جهانی سازی برای یکسان نمودن لباس، آداب معاشرت، روابط زنان و مردان و نفوذ در لایه های فرهنگی ملت ها تحت شعارهای دموکراسی، آزادی، برابری و طرح شعارهای انسانی آرمانی، در ایجاد و گسترش بحران بدحجابی در کشورهای اسلامی به خصوص ایران قابل توجه و بررسی است.

شناخت ریشه ها و راهکارها
اگر بحث حجاب را به عنوان یک ضرورت دین، از عنوان فردی حق الله بودن فراتر ببینیم؛ یعنی به عنوان یک مقوله اجتماعی به آن بنگریم و با توجه به فشارهای استعمار که قبلاً به آن پرداختیم که غرب در پی تحمیل قالب ها و علایق خود به ملت هاست، حتماً باید به پیامدهای بدحجابی و آثار آن توجه عمیق نمود و راه کارهای متناسب با آن در ابعاد مختلف طرح شود.

بدحجابی، ناهنجاری اجتماعی
از آن جا که مقولات اجتماعی پیوند وثیق و معناداری را با دیگر پدیده های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی داشته و رابطه علت و معلول بین آن ها حاکم است، بدحجابی نیز به عنوان یکی از ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی در تمام موارد نامبرده تأثیرگذار است. مسائلی مانند بالا رفتن آستانه رضایت مندی در التذاذهای نامشروع در مردان و در نتیجه توجه به زنان بدحجاب در بیرون از محیط خانواده، تحقیر زنان در جامعه و به جای بهره گیری مطلوب و مشروع از استعدادها و توانمندی های فکری، عملی و معنوی زنان در بیرون از محیط خانواده، از نیروی جاذبه و زیبایی ظاهری آنان در حد مانکن های پشت ویترین و بهره گیری برای فروش کالاها و تبلیغ محصولات تجاری، آلودگی های اخلاقی در جامعه و مبتلا شدن به فساد در جوانان و افزایش روزافزون طلاق، که درصدی از آنان به این ناهنجاری بر می گردد. همچنین پایین آمدن سطح ازدواج و میل جوانان به این مهم، طراحی و تولید لباس هایی که بر مبنای ارضای نیازهای جسمی و جنسی عرضه می شوند، همگی از اثرات منفی معضل بدحجابی است. بدحجابی عاملی است که اعتقادات افراد را تحت تأثیر قرار داده و بی اعتنایی به فریضه حجاب و عفاف گاهی بی توجهی و سهل انگاری در دیگر اصول و ارزش ها را نیز به همراه دارد، از جمله عقده هایی نسبت به دین و فرائض دیگری چون امر به معروف و نهی از منکر و اخلاق و فرهنگ به بار می آورد. علامه شهید مطهری(ره) در این باره می نویسد: اگر انسان در عمل شهوتران، ماده پرست و اسیر شهوت گردید، تدریجاً افکار و اندیشه هایش هم به حکم اصل انطباق با محیط، خود را با محیط روحی و اخلاقی او سازگار می کنند، یعنی اندیشه های متعالی خداشناسی، خداپرستی و خدادوستی جای خود را به افکار پست مادیگری می دهند.... ([8])

اگر بی حجابی را عاملی برای نفوذ سیاست های استعماری بدانیم که یقیناً این گونه است و تاریخ هم گواهی می دهد؛ بنابراین حجاب، کرامت و بزرگی زن مسلمان و نه گفتن به استعمار و سیاست های آن است.

در حالی که ترویج بی حجابی و حمایت از بدحجاب استمرار سیاست های غرب در کشورهای جهان سوم و وابسته است. مطمئناً سلامت آحاد جامعه در مقاومت و پایداری و هوشمندی آنان موثر است؛ ولی وجود ناهنجاری ها عاملی است برای عدم سلامت روحی و روانی، در هم کوبیدن ارزش ها، تضعیف نقش های مثبت در جامعه برای زنان و دختران مسلمان و بالأخره در یک نگاه، جامعه ای که ناهنجاری ه در آن رشد کند، تعالی خود را از دست داده و ثبات و آ رامش و امنیت روانی در آن حاکم نیست.

پس از طلوع
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در پی حضور جدی و تهدیدگر فرهنگ غربی در جامعه اسلامی، در شکلی و قالبی نوین، خطری که کیان فرهنگی ما را تهدید می کند، به گونه ای است که باید در راه مبارزه با آن از وحدت نظر و عمل برخوردار بود.

کوشش هایی که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی جهت استقرار و ترویج فرهنگ اسلامی در جامعه و مبارزه با هجوم فرهنگ بیگانه انجام گرفته است، عموماً یک سو نبوده و صاحب نظران و سیاست گزارانچنان که در گذشته اشاره شد از وحدت در رأی و عمل برخوردار نبوده اند. این تفرق در آرا و شیوه های عمل، معضلی در سیاست های فرهنگی کشور است. یکی از موارد اختلاف، عدم توافق بر سر شیوه های برخورد با مظاهر ضد فرهنگی در جامعه است. گروهی در راه سیاست گزاری فرهنگی بر این اندیشه اند که شدت و خشونت را باید پیشه کرد و با وضع قوانین اجباری، معیارهای مطلوب فرهنگی را تقاضا نمود. باورمندان این اندیشه، صرفاً به ظواهر می نگرند و از باطن غرب زدگی و بی هویتی فرهنگی غافلند. آنان توجه ندارند که گنداب خود باختگی فرهنگی هزاران منفذ دارد که اگر یکی را ببندی، از گوشه دیگر سر در می آورد.

از سوی دیگر گروهی اعطای آزادی های بیشتر را در عرصه فرهنگ، توصیه کرده و به حرکت های اسلامی با طعنه می نگرند. این گروه نیز در تلقی خود، تنها یک روی سکه را می بینند و توجه ندارند که در برابر هجوم فرهنگی، اگر یک سنگر را از دست دادیم، سنگرهای بعدی آسان تر فتح خواهد شد. مرداب غرب زدگی را باید از ریشه خشکاند.

 

 

پی­نوشت:
[1]. المنجد، ماده حجب، ج 1، ص 107 و دهخدا، ج 5، ص 7638.

[2]. ص38 : 32، الأحزاب33 : 54، فصلت41 : 5، مریم19 : 17، الشوری42 : 51، الأسراء17 : 45، الأعراف7 : 46.

[3]. معین، محمد، ج 2، ص 2538.

[4]. روح الامینی، محمود، زمینه فرهنگ شناسی، ص 12.

[5]. مدد پور، محمد، تجدد و دین زدایی در فرهنگ و هنر، ص 75 .

[6]. همان، ص 15.

[7]. مطهری، مرتضی، مسأله حجابخاطرات مستر همفر، ص 153.

[8]. مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، اقتباس.

منبع : مجله  نامه جامعه  تیر 1388 - شماره 58 /  نویسنده : معصومه ظهیری

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه