مقالات حجاب و عفاف

درنگی در پیدایش زمینه های قیام گوهرشاد

درنگی در پیدایش زمینه های قیام گوهرشاد

با توجه به توضیحات فوق و انتشار اسناد و مدارک معتبر در اینباره، جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند که رضاخان یک عامل انگلیسی بوده، البته از زمان کودتا تا موقعی که این جرثومه ستم موفق گردید حکومت را به طور کامل در دست گیرد پنج سال طول کشید.خود رضاخان در جلسه ای با حضور تنی چند از شخصیت های سیاسی تصریح نمود: انگلیسی ها او را سر کار آوردند


تیر توطئه
در اکتبر 1917م / آبان 1291ش / محرم الحرام 1336ق انقلاب سوسیالیستی در کشور روسیه به ثمر رسید و به حکومت تزارها خاتمه داد، از آنجا که روس ها مشغول برطرف نمودن آشفتگی ها، آشوب ها و مقاومت های داخلی بودند، سیاست استعماری این کشور در ایران برای مدتی متوقف گردید و ناگزیر نواحی شمالی ایران را تخلیه کردند اما این به معنای مداخله در کشور ایران نبود و دولت شوروی توسط حزب توده وابسته، نفوذ و سلطه خود را در این کشور به صورت کمرنگ ادامه داد.

این حوادث زمینه را برای سلطه انحصاری انگلستان در ایران بوجود آورد، انگلیسی ها که در صحنه های سیاسی ایران بی رقیب مانده بودند، شیوه های خود را در خاورمیانه تغییر دادند. قبل از خارج شدن روس ها از صحنه های رقابت استعماری، استراتژی بریتانیا جلوگیری از ایجاد حکومت قدرتمند مرکزی در ایران بود، اما تحولات مزبور و نیز عواملی چون کنترل منطقه حساس خاورمیانه، تثبیت منافع خویش در سرزمین ایران و سرکوب نهضت های ضد استبدادی و استعماری ضرورت وجود یک حکومت مرکزی مقتدر ولی وابسته را برای انگلستان فراهم ساخت.

قرارداد وثوق الدوله کاکس که در سال 1919م / 1298ش بین ایران و انگلستان منعقد گردید و به موجب آن، نظارت بر تشکیلات نظامی و مالی و سیاسی ایران منحصرا در اختیار انگلیسی ها قرار می گرفت با تلاش های شخصیت های برجسته ای چون شهید آیت اللّه مدرس و شهید شیخ محمد خیابانی و اوج گیری مخالفت های مردمی منجر به شکست گردید، این ناکامی و نفرت تاریخی اقشار مسلمان ایران از نظام استعماری انگلستان، این سرطان سلطه را وادار کرد تا برای دخالت در امور ایران، روش غیرمستقیم را پیش گیرد.(1)

انگلستان برای هموارسازی این مسیر فرماندهی نیروهای نظامی و قزاق ایران را در اختیار گرفت و اداره این قوا را به ژنرال آیرون ساید و افسران انگلیسی سپرد. در بهمن 1299 ش با حضور این ژنرال حیله گر میان دو عامل کودتا، ملاقاتی در قزوین صورت گرفت، در این دیدار رضاخان پذیرفت بعد از فتح تهران توسط قوای قزاق مقام نخست وزیری به سیدضیاءالدین طباطبایی سپرده شود. سپس طبق نقشه ای از پیش طراحی شده، نیروهای نظامی قزاق به فرماندهی رضاخان از قزوین به سوی تهران حرکت کردند و با توجه به اینکه نیروهای ژاندارم و سایر قوای امنیتی پایتخت قبلاً از سوی انگلیسی ها تطمیع شده بودند آنان شبانه در سوم اسفند ماه وارد تهران شدند و بدون هیچ گونه مقاومت جدی مناطق حساس این شهر مهم را به اشغال خود درآوردند.(2)

با توجه به توضیحات فوق و انتشار اسناد و مدارک معتبر در اینباره، جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند که رضاخان یک عامل انگلیسی بوده، البته از زمان کودتا تا موقعی که این جرثومه ستم موفق گردید حکومت را به طور کامل در دست گیرد پنج سال طول کشید.(3) خود رضاخان در جلسه ای با حضور تنی چند از شخصیت های سیاسی تصریح نمود: انگلیسی ها او را سر کار آوردند.(4)

شب سیاه اهریمن
سرانجام در آذر 1304 مجلس مؤسسان با اصلاح چهار اصل از اصول متمم قانون اساسی، سلطنت دائمی ایران را به رضاخان و اعقاب ذکور او واگذار کرد و در چهارم اردیبهشت 1305ش رضاخان به عنوان پادشاه ایران رسما تاجگذاری کرد.(5)

ابلاغیه یازدهم آبان 1304 رضاخان این ابلاغیه را خطاب به مردم ایران صادر کرد:

عموم اهالی ایران بدانند که من همیشه دو اصل مهم را سرسلسله مکنونات و عقاید خود قرار داده ام: اجرای عملی احکام شرع مبین اسلام؛ تهیه رفاه حال عموم مردم.

همچنین برای اینکه بتواند حمایت نیرومندترین قشر اجتماعی یعنی روحانیت و علمای شیعه را به سوی خود جلب کند یا حداقل مانع از مخالفت آنان با خود شود بارها به دیدار روحانیان قم می شتافت و خود را در حضور آنان مردی متدین و مدافع شریعت و پاسدار آن معرفی می کرد، با این نیرنگ و شیوه منافقانه توانست حمایت اشخاصی از اقشار گوناگون را به سوی خود جلب کند.(6)

اما وقتی رضاخان پایه های قدرت خود را محکم کرد ضمن حاکم نمودن اختناقی شدید بر ایران، به مقابله با ارزش های اسلامی و شعائر مذهبی پرداخت و به بهانه گام نهادن به سوی ترقی و تمدن آداب مذهبی را خلاف تجدد دانست، تفکیک دین از سیاست را یک اصل قرار داد و برای کنار زدن روحانیت از صحنه، برنامه های نگران کننده زیادی را به اجرا نهاد. در عین اینکه خود را متولی آستان قدس رضوی معرفی کرد و اوقاف را به صورت ابزاری در دست خود درآورده بود با سرکوبی خشن و خونین هرگونه خیزش، خروش و اعتراضی را سرکوب کرد.(7)

براساس اصل تمرکز به اداره امور پرداخت و با تکیه بر ارتش، انتقام گیری سختی را از مخالفین به ویژه علما و روحانیان آغاز کرد که به شهادت، زندان، شکنجه و تبعید آنان انجامید. ایلات و عشایر سرکوب شدند، مجالس مقننه برحسب تمایل دیکتاتور تشکیل گردید، اراضی بسیاری از مالکان آنان خلع ید گردید و به شخص شاه اختصاص یافت، رضاخان یک نوع استثمار قرون وسطایی را بر کشور حاکم ساخت و کشور را در یک نوع فلاکت و عقب افتادگی اقتصادی اجتماعی، همراه با سیر قهقرایی فرهنگ، اندیشه و آموزش نگاه داشت.

مجلس شورای ملی که سابقه نسبتا خوبی از ادوار گذشته اش داشت کارآیی خود را از دست داد صرفا به اصلاحات عبارتی در لوایح ارسالی دولت اکتفا کرد تمامی لایحه ها را دولت تصویب می کرد.(8)

با تسلط حکومت استبدادی تمامی توجهات به رفتار و کردار شخص رضاخان معطوف گردید.(9) و به عنوان یک مصلح اجتماعی مطرح شد و سعی گردید برای شاه مقامی هم شأن خدا دست و پا شود! تمامی تبلیغات در راستای ستایش و تمجید از او قرار گرفت و با نظارت و کنترل بر نشریات، اختناق و سانسور همه جا سایه افکند.(10)

یورش به اصالت های دینی و بومی
غرب زدگان سطحی نگر، پیشرفت همه جانبه کشور را در اشاعه فرهنگ تجددگرایی ناسنجیده، شتاب زده و تقلید از غرب می دانستند و لذا تمامی تلاش خود را به کار می بردند تا خرده نمایشی را که نشان دهنده ترک فرهنگ سنتی و پذیرش فرهنگ مهاجم باشد به اجرا درآورند.(11) دولتمردان رژیم جدید که با دیکتاتوری و اختناق شدید در تمام زمینه های اداری، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مجال هرگونه رشد، شکوفایی، نوآوری و خلاقیت را از دانشوران متفکران و پژوهشگران گرفته بودند ابتدا همان تجربه اروپا را که یورش به ارزش های اخلاقی و معنوی و هویت های اصیل بومی بود در برنامه خود قرار دادند و از طریق رواج سکولاریسم و بی اعتنایی و لاقیدی به تحقیر نمادهای دینی پرداختند و در اولین مرحله از سیاست نوسازی فرهنگی با حجاب و عفاف به ستیز پرداختند، آنان عامدانه و مغرضانه ادعا می کردند با تغییر لباس و پوشاک سنتی و به ویژه آن حالتی از پوشش که باورها و اعتقادات را آشکار می ساخت و به حراست از مبانی دینی می پرداخت، جامعه متمدن می گردد و از کهنه گرایی و انجماد و خرافات دست برمی دارد.(12)

نخستین گام در وادار ساختن مردم به تغییر کلاه و لباس در مرداد 1306 ش برداشته شد و هیئت وزیران به پیروی از اندیشه بیمار رضاشاه در نیمه مرداد تصویب نامه هایی را گذرانید که به موجب آن تمامی کارکنان دولت، شاگردان مدارس و فرهنگیان موظف به پوشیدن لباس متحدالشکل و کلاه لبه دار بودند. سپس مجلس هفتم تصمیم گرفت به پوشیدن لباس متحدالشکل صورت قانونی بدهد. به این منظور طرحی با امضای گروهی از نمایندگان مجلس تهیه گردید و پس از گفتگو و جرح و تعدیل پیرامون آن، در جلسه دهم دی ماه 1307 ش به عنوان قانون متحدالشکل به تصویب رسید. تمامی اتباع ایران جز مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلم، مراجع امور شرعی، ائمه جماعات دارای محراب، محدثین دارای اجازه روایت از دو نفر مجتهد، مدرسین فقه، اصول و حکمت، مُفتیان اهل سنت، موظف گردیدند به لباس متحدالشکل درآمده و کلاه پهلوی بر سر بگذارند و نظامنامه متحدالشکل شدن البسه برای شهر و روستا در سوم بهمن 1307ش به تصویب هیئت دولت رسید.(13)

مخیرالسلطنه هدایت (مهدی قلی خان) که در این زمان رئیس الوزرا بود می گوید:

«در این موقع روزی به شاه عرض کردم، تمدنی که آوازه اش عالمگیر است، دو تمدن است، تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوارها و کتابخانه هاست. یکی هم تمدن بولوارها. گمان کردم به این عرض من توجهی فرموده اند، آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار می خورد و مردم بی بندوبار خواستار بودند.»(14)

الول ساتن می نویسد:

«در تعقیب علاقمندی جنون آمیز جدید شرقی درباره متحدالشکل شدن لباس ها شاه ایران در سال 1928م / 1307ش دستور اجباری شدن لباس متحدالشکل را برای مردان صادر کرد.»(15)

طرح تغییر لباس هم زمان با تبلیغ درباره پاسداری از ارزش های ملی صورت می گرفت در حالی که با اجرای این طرح،

پوشش های سنتی که صبغه ملی داشت ممنوع می گردید، حامیان این طرح بیهوده، چنین القا می کردند که لباس بومی ایرانیان در نتیجه تأثیر اقوام بیگانه دگرگون شده و شکل فعلی را گرفته و باید کنار گذاشته شود ولی از آن سوی در توضیح علت اقتباس و تقلید از پوشش اروپایی، این عمل را گام نهادن در مسیر ترقی و توسعه تلقی می کردند.(16)

یکی از مهم ترین نتایج این طرح توأم با توطئه، از بین رفتن ملاک های مذهبی در زندگی اجتماعی بود به علاوه وقتی مردم از پوشش غربی ها پیروی می کردند دیگر نگرش منفی نسبت به افراد غیر مسلمان نداشتند، اما این تغییرات مقدمه ای بود برای موضوعی مهم تر یعنی «کشف حجاب» زیرا هنگامی که غرور و غیرت مردان خدشه دار می گشت، مشکلات تغییر پوشش زنان برطرف می شد. البته اجرای این طرح با مقاومت مردم و جنبش های خودجوش روبه رو گردید چنانچه در شیراز مردم با رهبری روحانیان در مسجد وکیل اجتماع کردند و به ابراز مخالفت با این نیرنگ پرداختند و کارگزاران وقت را مورد حمله قرار دادند، قیام های عشایری هم در سال های 1307 تا 1309 ش در اعتراض به استعمال کلاه پهلوی صورت گرفت.(17)

مرحله دوم تغییر لباس از موقعی به اجرا درآمد که رضاشاه از سفر ترکیه بازگشت، این مسافرت از دوازده خرداد تا بیستم تیر 1313 به طول انجامید. عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات که از همراهان رضاشاه در این سفر بوده است، می نویسد:

«بعد از بازگشت از مسافرت ترکیه بود که فکر تغییر کلاه [از لبه دار پهلوی به کلاه اروپایی] در [ذهن] رضاشاه قوت گرفت و این تغییر را تشویق می نمود و معتقد بود که اختلافات ظاهری ایرانی ها با اروپایی ها برداشته شود. او می گفت باید ایرانی ها خود را با خارجی ها یکسان بدانند و در ترقی و پیشرفت تشویق و تأیید شوند و بدانند تفاوتی از لحاظ روح و جسم و استعداد جز همین کلاه در ظاهر در بین نیست و باید این تفاوت را بردارند و عملاً کار کنند تا خود را به آنها برسانند.»(18)

بدین گونه فرمانی اجباری صادر گردید تا مردها از اول فروردین 1314 کلاه فرنگی (لگنی) بر سر بگذارند این برنامه از اعضای کابینه دولت و نمایندگان مجلس آغاز شد، ابتدا کوشیدند از طریق سیاست های فرهنگی و تبلیغی و ایجاد جوّ کاذب و برپایی جشن های مصنوعی مردم را متقاعد سازند که به این روند روی آورند ولی وقتی با عدم رضایت آنان روبه رو شدند، خشونتی شدید و تهدیدکننده به کار گرفته شد.(19)

پی نوشتها:
1. تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج اول، ص39؛ تاریخ روابط خارجی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص395، خاطرات من، حسن اعظام قدسی، ج2، ص66.

2. تاریخ سیاسی معاصر ایران، سیدجلال الدین مدنی، ج اول، ص99 97، انگلیسی ها در میان ایرانیان، دنیس رایت، ترجمه لطف علی خنجی، ص215 200؛ خاطرات آیرون ساید، ص368 366.

3. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، ج 1، ص82.

4. حیات یحیی، میرزا یحیی دولت آبادی، ج4، ص343؛ تاریخ بیست ساله ایران، ج1، ص157.

5. تاریخ معاصر ایران، علی اکبر ولایتی و دیگران، ص66.

6. حکایت کشف حجاب، واحد تحقیقات مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ص19.

7. تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلال الدین مدنی، ج اول، ص 120 119.

8. رضاشاه در آیینه خاطرات، ابراهیم صفایی، ص315؛ خاطرات یک نخست وزیر، به کوشش باقر عاقلی، ص 125.

9. سفری به دور ایران، کنتس مادفون روزن، ترجمه محمدعلی عبادی، ص 65 64.

10. علما و رژیم رضاخان، حمید بصیرت منش، ص 40 39.

11. واقعه کشف حجاب، مقدمه غلامحسین زرگری نژاد، ص23 22.

12. رضاشاه و تحولات فرهنگی، ابراهیم صفایی، ص 38 37، کتاب خشونت و فرهنگ، مقدمه حسام الدین آشنا، ص 10، مأخذ قبل، ص22؛ تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 22 21، ص146.

13. فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، ش22 21، ص147 146.

14. خاطرات و خطرات، مهدی قلی خان هدایت، ص383.

15. رضاشاه کبیر ایران نو، الول ساتن، ترجمه عبدالعظیم صبوری، ص375.

16. تاریخ معاصر ایران، پیش آوری، ترجمه رفیعی مهرآبادی، ج2، ص88، علما و رژیم رضاخان، ص172.

17. علما و رژیم رضاخان، ص173.

18. اطلاعات در یک ربع قرن، عباس مسعودی، ص137.

19. خاطرات صدرالاشراف، ص302، خاطرات و خطرات، ص519.

 

منبع : مجله  پیام زن  تیر 1388 - شماره 208 / نویسنده : غلامرضا گلی زواره

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه