ویژه سالگرد قیام 15 خرداد 42

ریشه ها و میوه های قیام 15 خرداد 1342

ریشه ها و میوه های قیام 15 خرداد 1342

حماسه جاوید 15 خرداد 1342 در بردارنده ارزش های شکوهمندی چون رشادت، مقاومت، بالندگی، شهادت، قیام، سربلندی و ستیز با کفر، الحاد و نفاق می باشد و به پشتوانه این فرهنگ مولّد و پویاست که امّت مسلمان ایران موفق گردید به رهبری امام خمینی تومار تباهی و استبداد را در هم پیچد و پس از شبی تیره و دهشتناک، صبح صادق را نوید دهد.

زمینه ها
حماسه جاوید 15 خرداد 1342 در بردارنده ارزش های شکوهمندی چون رشادت، مقاومت، بالندگی، شهادت، قیام، سربلندی و ستیز با کفر، الحاد و نفاق می باشد و به پشتوانه این فرهنگ مولّد و پویاست که امّت مسلمان ایران موفق گردید به رهبری امام خمینی تومار تباهی و استبداد را در هم پیچد و پس از شبی تیره و دهشتناک، صبح صادق را نوید دهد.

امّا به راستی قیام مزبور در چه بستری قرار گرفت که چنین برکات و آثاری را بر جای نهاد در پاسخ به این سؤال باید گفت: شب پرستان کور دل و خفاشان گریزان از نور و معنویت می خواستند با انواع حیله ها، سیل تهمت ها و مخدوش ساختن سنت های اصیل مذهبی مردم را از اسلام ناب محمدی و فرهنگ عترت نبی اکرم(ص) جدا سازند.

دشمنان کینه توز و حیله گر با ملاحظه خیزش های پر خروش امّت مسلمان به رهبری علما همچون قیام تنباکو(واقعه رژی)، مبارزات شیخ فضل اللّه نوری در دفاع از موازین شرعی، مبارزات شهید آیت اللّه سید حسن مدرس، قیام حاج آقا حسین قمی، مقاومت مردم به رهبری آیت اللّه کاشانی در برابر توطئه های استعماری به این واقعیت رسیدند که تا مردم ایران به دیانت و صیانت از مقدّسات پای بند باشند و جویبارهای باطراوت ایمان از قلّه توحید و یکتاپرستی جاری باشد، این حماسه ها به رهبری عالمان فرزانه باشدت تمام تر استمرار خواهد داشت.

رضاخان برای مقابله با این شعله مقدّس هرگونه جلسه مذهبی و حتی سوگواری ها را ممنوع اعلام کرد و پوشیدن عبا و عمامه و هرگونه لباسی را که نمادی از دیانت در آن قابل مشاهده باشد جُرم قانونی تلقی نمود و کیفر افرادی را که از این قانون تخلّف می ورزند، زندان قرار داد. او تحت عنوان ترقی خواهی و مخالفت با کهنه پرستی و ارتجاع کوشید بین مردم و معنویت فاصله ایجاد کند و با استمرار این شیوه شوم آنان را از محتوایی اسلامی که رشد دهنده و تحول آفرین است، تهی سازد. این جرثومه فساد و عامل استعمار برای تداوم سلطه پلید خود، دو محور اصلی یعنی «شعائر و سنت های دینی» و «حوزه و روحانیت» را مورد یورشی وحشیانه قرار داد. از سوی دیگر برای مقابله با بافت اسلامی جامعه و جلوگیری از پویایی تفکر شیعی در میان اقشار مردم در دو جهت نقشه های خطرناک خود را پی گرفت.

قسمت اول
نخست مراکز فرهنگی جدیدی تأسیس کرد تا این کانون ها را رویاروی حوزه های علمیه و مراکز و محافل دینی قرار دهد و در مرحله بعد زمینه های به میدان آمدن روشنفکران غرب زده و خودباخته را پدید آورد تا بتواند به هدف ابتر خود برسد.

اهم این برنامه ها عبارتند از: انحلال عدلیه و افتتاح دادگستری جدید، جایگزینی قضات جدید به جای روحانیان، برگزاری کنگره هایی در جهت احیای باستان گرایی، تأسیس مدارس دخترانه و مختلط و تقویت مدارس خصوصی و بیگانه، بوجود آوردن مؤسسه وعظ و خطابه، دگرگونی درساختار اوقاف، تخریب مدارس علمی و مساجد به بهانه نوسازی، سخت گیری در مورد مسافرت به اماکن مقدّسه در عتبات عراق، حذف اوقات شرعی، لغو استفاده از تقویم قمری، حمایت از دگراندیشان مذهبی و جریان ها و فرقه های انحرافی، به راه انداختن کارناوال های شادی و ایجاد محدودیت برای جلسات مذهبی، نماز جماعت و مانند آن و رواج منکرات.

اصلاحات قضایی رضاخان در راستای تزجدایی دین از دولت به اجرا درآمد و طی آن قوانین عرفی با جلب رضایت کشورهای اروپایی جایگزین مقررات شرعی گشت سیاست ناسیونالیستی و باستان گرایی رژیم پهلوی در توجه به آثار باستانی قبل از اسلام همچون تخت جمشید، پاسارگاد، تخت رستم، معبد آناهیتا و تقلید از سبک های معماری این ایام، حمایت از اقلیت زرتشتی، اهتمام در برپایی موزه

ایران باستان و شرکت در همایش های هنر و باستان شناسی ایران جستجو کرد. هدف اصلی را تأسیس فرهنگستان زدودن واژه های عربی و جایگزین کردن فارسی سره بود که به دلیل افراط در آن مخالفینی پیدا کرد. سفر رضاخان به ترکیه نقطه عطف مهمی در اجرای برنامه های ضد مذهبی بود و پس از آن موضوع استعمال کلاه بین المللی و کشف حجاب با شدت بیشتری طراحی و تعقیب شد.(1)

طی جلسات مجلس پنجم، نام های عربی و ترکی سال به نام های باستانی ایران تبدیل شد. در سه شنبه 11 فروردین 1304 مطابق ششم رمضان 1343 با گذرانیدن قانونی دولت را مکلف کرد که از نوروز همین سال به جای ماههای رایج از تقویم ایرانی استفاده کند و تأکید گردید در تمامی اسناد رسمی و نوشته ها تاریخ شمسی قید و از ذکر تاریخ قمری خودداری شود.(2)

در سال دوم نخست وزیری فروغی به دستور رضا شاه یک سری اقدامات فرهنگی و آموزشی صورت گرفت که اهمّ آن تصویب قانون اجازه تأسیس دانش سراهای عالی و مقدماتی به منظور تربیت دبیر و آموزگار بود.(3) این اقدامات اگرچه با هدف مبارزه با خرافات و کهنه گرایی و ایجاد یک ملت نوین؟! صورت می گرفت ولی نظام جدید با شتاب شدید به مردم تحمیل می گردید تا از ارزش های اصیل فاصله گیرند یک قرن قبل سید جمال الدین اسدآبادی نوشت: هر مسلمانی باید بداند که انگلستان قصد

دارد دین اسلام را براندازد و مسلمانان را در هر جای کره زمین نابود سازد. اگرچه این کار شدنی نیست.(4) این تجربه سیاسی، آگاهانه در میان علما و امّت مسلمان هیچ گاه به دست فراموشی سپرده نشد، بلکه همواره آن را نسل به نسل به یکدیگر انتقال دادند، از این جهت موضع گیری آگاهانه خویش را در برابر استبداد رضاخان و نقشه های ابرقدرت ها به خوبی بروز دادند.

با این وجود در دوران حکومت منحوس پهلوی، مسلمانان ایران در میان اشک و خون روزگار گذرانیدند، مقدسات اسلام همواره هتک گردید، حرمت اسلام فراموش شد، علمای اسلامی زندانی، تبعید و یا شهید گردیدند. وعاظ و طلّاب به زندان ها و شکنجه گاهها فرستاده شدند، مجالس سوگواری برای خامس آل عبا ممنوع گشت، چادر از سر زن مسلمان برداشتند و با شدت هرچه تمام تر و اختناقی وحشتناک ستیز علیه جلوه ها و نمادهای مذهبی پی گرفته شد زیرا استکبار و کارگزاران استعمار به درستی متوجه شده بودند یکی از مهم ترین پایگاههای اجتماعی که مایه قوام و اتحاد ملت می شود، مذهب است و ایمان و تمایلات دینی منشأ تحولات مهمی بوده و با اقتداری معنوی سدّ استواری در برابر زر و زور و تزویر می باشد.

تبانی استبداد با استکبار
کودتای 28 مرداد 1332 ش در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور و با نقشه کیم روزولت با حمایت آمریکا در ایران روی داد که به کمک

آن محمدرضا پهلوی موفق گردید تا حدودی موقعیت خود را تثبیت نماید و به طور موقت قدرت سیاسی مجدداً به شاه برگشت. کرومیت روزولت مشهور به کیم عضو سیا و کارشناس امور خاورمیانه ایالات متحده آمریکا در گفتگویی اظهار داشته بود که کودتای ایران نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که توسط سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا (سیا = CIA) تنظیم شده بود.(5)

در پی این نیرنگ ننگین و کم رنگ دولت هایی که پس از کودتا روی کار آمدند، برای از بین بردن هویت فرهنگی و خدشه دار نمودن استقلال ایران و سرکوب نمودن حرکت های مذهبی به اقدامات و عملیات ذیل روی آوردند:

1ـ انتخابات فرمایشی مجلس، در سایه حکومت نظامی که بر اساس آن حامیان آمریکا و انگلیس روی کار آمدند.

2ـ تصویب قراردادهایی با کنسرسیوم و واگذاری نفت جنوب به انحصارهای، آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی که بیشترین سهم آن به بریتانیای کبیر تعلّق داشت. بدین ترتیب قانون ملی شدن صنعت نفت اگرچه به طور رسمی لغو نگردید اما در عمل پایمال شد.

3ـ شاه که دریافته بود مردم مسلمان ایران او را فردی وابسته به بیگانگان می دانند و برای حکومتش اعتباری قائل نمی باشند پس از این توطئه ضمن تکیه افزون تر بر اجانب، خصوص، آمریکا، برای تداوم سلطه طلبی خود، به سیاست سرکوب مخالفان روی آورد و در اولین گام درسال 1335 ش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را بوجود آورد. اعضای این تشکیلات مخوف در آمریکا و اسرائیل آموزش می دیدند و این سازمان مهم ترین ابزار برای شناسایی، دستگیری و به شهادت رسانیدن مخالفان مسلمان به شمار می رفت.

4ـ دریافت وام های اسارت آور از کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا.

5 ـ گشودن دروازه های کشور بر روی انبوهی از کالاهای مصرفی و کاذب خارجی و ایجاد زمینه برای نابودی تولیدات داخلی و تبلیغ در راستای تغییر دادن فرهنگ مصرفی مردم.

6ـ شرکت در پیمان استعماری و تجاوزکارانه بغداد(سنتو) در سال 1334 ش.

7ـ تصویب قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی در سال 1334 ش.

8 ـ امضای قرارداد دو جانبه نظامی با آمریکا در سال 1337ش.

9ـ پیش گرفتن سیاست حمایت از ابرقدرت های جهان به رهبری امپریالیسم آمریکا و توطئه علیه نهضت های آزادی بخش و جنبش های اسلامی.

10ـ سرکوب نمودن حرکت های خودجوش دانشجویی، کارگری و سایر خیزش های مردمی.

11ـ ایجاد محدودیت شدید در آزادی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی.

با وجود اختناقی هراسناک مردم مسلمان ایران در سال های پس از کودتا، در مقابل غارت منابع حیاتی کشور، حاکمیت بیگانگان و تهدید هویت اسلامی و مخدوش گشتن باورهای شیعی حتی برای لحظه ای از مبارزه و مقاومت دست برنداشتند.

طرح سفارشی اصلاحات ارضی
اختناق و سرکوب های خونین پس از کودتا، فساد هیأت حاکمه، رشد مبارزات مردمی به رهبری علما، فقر و محرومیت های اقتصادی ـ اجتماعی، دولت آمریکا را به موقعیت انفجاری جامعه آمریکا آگاه ساخت به همین دلیل پس از انتخاب کندی، از حزب دموکرات، به ریاست جمهوری، آمریکا برای حفظ حاکمیتش در ایران و تبدیل این کشور به بازار فروش محصولات و جذب هرچه افزون تر کالا و سرمایه و بدست آوردن نقش ابرقدرتی مسلط در منطقه «طرح اصلاحات ارضی» و سایر موارد انقلاب سفید را جهت بیرون راندن رقیبان و مقابله با موج انقلابی در ایران، تجویز نمود. در راستای عملی ساختن این برنامه، شریف امامی از نخست وزیری بر کنار و دکتر علی امینی با حمایت سفیر آمریکا(جولیوس هملس) توسط رئیس جمهور آمریکا به عنوان نخست وزیر به محمد رضا شاه در 15 اردیبهشت 1340 تحمیل گردید.

امینی کابینه خود را معرفی کرد و مجلس سنا و شورای ملی را که جناح انگلیسی و مالکان در آن دارای قدرت بودند، منحل نمود و قانون اصلاحات ارضی را در سه شنبه 19 دی ماه 1340 به تصویب رسانید. محمد رضا پهلوی که توسط دکتر امینی از صحنه های سیاسی موقتاً کنار نهاده شده بود برای حفظ قدرت خود در فروردین 1341 به آمریکا رفت و در کاخ سفید واشنگتن در حضور ارباب خویش متعهد گردید رأساً اقدام به پیاده نمودن برنامه های جدید آمریکا نماید و بدین گونه در تیرماه 1341 پس از بازگشت از آمریکا تحت عنوان اختلاف بر سر بودجه نظامی، امینی را بر کنار نمود و مهره مورد اعتماد خود یعنی امیراسداللّه علم را به جای وی نشانید.(6)

در واقع نخستین مرحله از طرح اصلاحات آمریکایی، همین اصلاحات ارضی بود که با تبلیغات فراوان به اجرا درآمد، در این طرح کارگزاران استبداد و مجلس فرمایشی هیچ اعتنایی به نظر علما نکردند. فقها و مراجع تقلید تقسیم اراضی را طی اعلامیه هایی خلاف شرع تلقی کردند، آیت اللّه احمد خوانساری علیه این نقشه اقدام کردو پیشاپیش جمعیت به عنوان اعتراض در بازار تهران راه افتاد ولی شرایط آشفته و اختناق سیاسی سبب شد ایشان و دیگر علما نتوانند به تلاش های خود برای خنثی نمودن این طرح اصلاحات ارضی ادامه دهند. البته هدف دشمنان این بود که اگر مراجع عظام با چنین اصلاحاتی مخالفت کردند آنان را ضد کشاورزان، و حامی زمین داران و افراد فئودال معرفی کنند و با تبلیغاتی کاذب حیثیت اجتماعی آنان را زیر سؤال ببرند. منظور آمریکایی ها و دولت وقت از اصلاحات ارضی آن بود که اگر همه کشاورزان صاحب زمین شوند، با دولت سازش می کنند و از میزان مخالفان کاسته می شود اگرچه اصلاحات ارضی با هدف حق استفاده و بهره برداری از زمین به نفع دهقانان کوچک و کارگران زراعی در چندین مرحله صورت گرفت امّا به دلیل عدم حمایت از کشاورزان، تقسیم نادرست زمین و توجه به بخش صنعت مونتاژ به خارج وابسته، این اقدام نه تنها موجب بهبود وضع روستائیان نشد بلکه به ضعف و انهدام کشاورزی در ایران انجامید.(7)

شهرها از کشاورزها انباشته شد و علاوه بر دگرگون ساختن الگوی مالکیت باعث تغییر مهم در جمعیت کشور شد زیرا در اوایل دهه 1340، 30% مردم ایران در شهرها زندگی می کردند در حالی که در سال 1354 ش این رقم به 45% رسید و از اواسط دهه 1350، ایران گندم و دیگر فرآورده های زراعی را وارد می نمود.(8) امام خمینی که حیله دشمن را به درستی دریافته بود و از طرفی هنوز ابعاد و نتایج این نقشه روشن نبود به انتظار توطئه های دیگر نشست، چون با بصیرت ژرفی که داشت می دانست چنین رشته ای سر دراز دارد.(9) ناگفته نماند رژیم، تقسیم اراضی را زمانی آغاز کرد که آیت اللّه بروجردی رحلت نموده بود و اگرچه جای این زعیم عالیقدر خالی گشت ولی علما و مراجع ساکت نشدند و با اعلامیه هایی مخالفت خود را اعلام کردند، آیت اللّه خویی از نجف اعلامیه شدیداللحنی صادر کرد و در ایران برخی علما به دلیل اعتراض به این طرح دستگیر و روانه زندان شدند، آیت اللّه سید عزالدین زنجایی از جمله آنان بود.(10)

غوغای یک غائله
با وجود فشارهای سیاسی، به دلیل وجود مانع بزرگی که همان نفوذ و اقتدار روحانیت بود رژیم پهلوی عملاً نتوانست در طرح اسلام زدایی به مقاصد خود دست یابد، در همین ایام شاه می خواست مقام مرجعیت را در سر حد امکان، حامی خود نشان دهد یا حداقل مرکزیت روحانیت را به خارج از ایران انتقال دهد تا از اعتراضات و خیزش های عمومی به رهبری زعمای دینی، مصون گردد در واقع با این طرفند درصدد بود مذهب و باورهای دینی و گرایش های اعتقادی را از عرصه های سیاسی و اجتماعی جدا کند و برای این رژیم منفور و اربابانش این عقیده قابل تحمّل نبود که مذهب به عبادت و اعمال فردی منحصر نمی گردد و کسی که برای اصلاح اجتماع نکوشد و با ستم و تجاوز سازش کند و در برابر خلاف ها و منکرات سکوت کند از دیانت بوئی نبرده است. در واقع تشکیلات عنکبوتی پهلوی از مسلمانی که با مسایل اجتماعی، حکومتی و سیاسی کاری ندارد، هراسی نداشت و بیمش از آن بود که مردمانی معتقد با هدایت و رهبری روحانیت و مراجع با چشمان تیزبین خود همچون ناظرانی دقیق، خلاف ها و ناراستی ها را تشخیص دهند و ریشه های فساد و تباهی را که استبداد داخلی و استکبار در گسترش آن می کوشید هدف مبارزات خویش سازند و تومار ظلم و تیرگی را درهم پیچند. از این جهت با ارتحال آیت اللّه بروجردی، شاه تلگراف تسلیتی به آیت اللّه حکیم که در عراق به سر می برد مخابره نمود و خواست ادعا کند مرجع جدید اوست و کانون روحانیت را از قم به نجف انتقال دهد، که در این راه توفیقی بدست نیاورد.(11)

با رحلت آیت اللّه بروجردی و آیت اللّه کاشانی که سابقه طولانی در مبارزه با فساد و جور داشتند، شاه و اسداللّه علم(نخست وزیر وقت) که فرصت مناسبی را برای اجرای مقاصد پلید خود بدست آورده بودند قانون انجمن های ایالتی و ولایتی را در 14 مهر 1341 تصویب کردند. در لایحه مزبور مظاهر مذهبی از متن آن کنار گذاشته می شد و مقدمات قانونی جهت تغییرات مورد نظر فراهم می گردید.

در 16 مهر 1341 دولت اعلام کرد این لایحه در هیأت دولت به تصویب رسید و متن آن در جراید عصر تهران با تیترهای درشت چاپ گردید.(12)

درمتن تصویب نامه قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و نیز برای تصدی بسیاری از سمت های مهم کشوری همچون قضاوت صراحتاً حذف گردیده بود و نیز در مراسم سوگند به جای قرآن مجید به کتاب آسمانی قید شده بود. در یکی از بندهای این لایحه، به زنان هم حق رأی داده بودند و تساوی کامل حقوق زنان و مردان ذکر شده بود. البته در ایران آن زمان، زنان از ابتدایی ترین حقوق انسانی همچون مردان محروم بودند و شاه که در خدمت استکبار بود، اعطای حق رأی به زنان را به ظاهر توجه به حقوق آنان و اجرای دموکراسی مطرح کرد ولی در باطن هدفی جز فریب، اغفال و به فساد کشانیدن این قشر از جامعه نداشت و با فرستادن چند زن به انجمن های ایالتی و ولایتی مشکلات بانوان حل نمی گردید بلکه آنان گرفتاری های ریشه داری داشتند. مخالفت با تصویب نامه از سوی جامعه روحانیت و مراجع عظام و علمای بزرگ اعتراض به آزادی زنان نبود بلکه آنان در ورای این پوشش فریبنده باتلاق فساد مرداب رذالت را مشاهده می کردند و اصولاً رژیم برای توسعه منکرات و مخدوش کردن ارزش های اخلاقی و انسانی چنین حرکتی را پیش گرفت. به همین جهت امام خمینی در همان تاریخ اعلام داشت ما با ترقی زنها مخالف نمی باشیم ما با فحشاء مخالفیم، با کارهای غلط مخالفیم، مگر مردها در این کشور آزادند که زن ها از چنین حقی برخوردار باشند. آری رعایت حقوق زنان حرف حقی بود ولی رژیم هدف باطلی را پی گیری می کرد.(13)

همان گونه که امام پیش بینی کرده بود رژیم در این مصوبه، دومین نمایش ضد دیانت را به اجرا نهاد و این قانون آزمایشی از جانب دولت اسد اللّه علم برای مقابله با روحانیون بود و رژیم تصوّر می کرد رهبری مذهبی در وضع کنونی تمرکز و قدرت اقدامی هماهنگ و یکپارچه را ندارد و کار روحانیت در ایران پایان یافته است و با تدوین قوانینی، همیشه خود را از گرفتاری هایی که مذهب و مجامع دینی و علما و مراجع در شکل های مختلف برای آنان ایجاد می کردند، خلاص شده اند، همچنین به زعم باطل آنان افراد تحصیل کرده و دانشگاهی از مذهب و تدیّن فاصله گرفته اند و می توان ایران را از حیطه یک کشور اسلامی خارج نمود.(14)

اهداف توطئه
هدف از تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را می توان در موارد ذیل خلاصه نمود:

1ـ زورآزمایی با هواخواهان مذهب و مدافعان دیانت تا آن ها را برای همیشه کنار گذارند و دیگر مجبور نباشند از مراجع دینی کسب تکلیف نمایند و در انجام کارهای خلاف و ضد استقلال و هویت فرهنگی کشور آزاد باشند.

2ـ واداشتن جامعه روحانیت به واکنش جهت شناخت روحیه و افکار آنان و ارزیابی میزان هوشیاری سیاسی علماء و پیش بینی مخالفت های لازم از سوی نیروهای مذهبی .

3ـ آماده نمودن زمینه جهت تجاوز به اساس باورهای دینی ملهم از قرآن و سنت و الغای مذهب و برچیدن بساط گرایش های دینی در کشور که سالیان متمادی شاه آرزوی این نقشه خائنانه را در ذهن بیمار خویش پرورش می داد.

4ـ با حذف مذهب رسمی و سوگند به قرآن، به گروههای صاحب نفوذ غیر معتقد به قرآن و اسلام که عملاً در مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور صاحب نفوذ بودند، فرصت دهد موجودیت خویش را اعلام دارند و پست های حساس را عهده دار گردند.

5 ـ با مطرح نمودن آزادی زنان و تساوی حقوق این قشر با مردان، دلیل عقب افتادگی و محرومیت های همه جانبه آنان را در گذشته به دوش اسلام و قانون اساسی بگذارد و خود را مدافع حقوق بانوان اعلام کند.

6ـ موانع ارتباط با غرب و استحاله و زوال فرهنگ بومی از میان برداشته شود.

7ـ مقدمه چینی برای حمایت از رژیم اشغالگر قدس و پیوستن به مدافعان غاصبان صهیونیستی.

8 ـ نیرنگ دستبرد به قانون اساسی و تغییر و تبدیل برخی مواد قانونی که مانع اغراض دربار و هیأت حاکمه می باشد.

9ـ شاه با تصویب نامه مذکور پایگاه فرمانروایی خود را در میان خانواده ها بکار می گرفت و انتظارات آمریکا را با دیده تمکین پاسخ می گفت.

10ـ ایجاد محکی در توان و کیفیت بالقوه و باالفعل برای اقدامات آینده.

11ـ ایجاد شکاف بین اقشار گوناگون جامعه، بدین گونه که علما و افراد متشرع را مخالف ترقی خواهی و توسعه جلوه می داد و در دستگاههای دولتی تعارض میان جناح نو اندیش به سردمداری شاه با مخالفین که به زعامت روحانیت از سنت های اصیل حمایت می کردند تبلیغ می شود.(15)

خروش مقدّس
با اعلام این تصویب نامه خائنانه، فرصت بسیار مناسبی برای امام خمینی پیش آمد تا رسالت تاریخی و وظیفه اسلامی خویش را آغاز کند و از این مصوبه شوم به عنوان انگیزه ای برای بیداری و به حرکت درآوردن امّت مسلمان و سامان دهی توان آنان برای مقابله با استبداد و ستم بهره برداری نماید.

از این روی امام بی درنگ علمای طراز اول قم را به نشست و گفتگو پیرامون این توطئه دعوت کرد و ساعتی بعد اولین جلسه علمای قم در منزل مرحوم آیت اللّه شیخ عبدالکریم حائری تشکیل شد البته میزبان جلسه آیت اللّه مرتضی حائری فرزند ایشان بود. در این جلسه امام خمینی محورهای ذیل را مطرح کرد:

1ـ ترسیم دورنمای سیاه و وحشت بار آینده.

2ـ نقشه های خانمان سوز و ویران کننده رژیم شاه و مأموریت او در پاسداری از منافع استکبار جهانی که با نابودی اسلام و ملّت مسلمان همراه می باشد.

3ـ توطئه ها و دسیسه های خطرناکی که پشت پرده علیه اسلام و مبانی قرآن در دست اجرا بود و این تصویب نامه نمونه بارز و بازگو کننده آن است.

4ـ امام مسؤولیت خطیر علما و زعمای روحانی را در این عصر تاریک در قبال نقشه های خطرناک عوامل و ایادی استکبار بر ضد اسلام و استقلال کشورهای اسلامی یادآوری نمود و هشدار داد اگر در برابر این نقشه ها مسامحه کنیم محکوم به فنا شده، اسلام و مناطق اسلامی در معرض زوال قرار می گیرد و در برابر قرآن و رسول اکرم(ص) مسؤول خواهیم بود.

به دنبال بیانات بیدار کننده امام خمینی و سخنان دیگر مراجع حاضر در جلسه و تبادل نظر در خصوص مفاد تصویب نامه، تصمیم های ذیل اتخاذ گردید:

الف: طی تلگرافی به شاه، مخالفت علمای اسلام با محتوای این لایحه اعلام و لغو فوری آن درخواست شود، که این برنامه به اجرا درآمد و علمای قم در 17 مهر 1341 درتلگراف هایی که به شاه مخابره کردند مخالفت خود را با مصوبه مذکور اعلام نمودند.

ب: طی نامه و پیغام به علمای مرکز و شهرستان ها در مورد مفاد این تصویب نامه اعلام خطر گردد و از آنها برای مقابله و مبارزه دعوت به عمل آید.

ج: با تشکیل جلسات هفتگی وحدت و اتفاق نظر علمای قم در راستای مبارزه با تصویب نامه حفظ شود، لحن تلگرافهای علما به شاه ملایم و خیرخواهانه بود، در عین حال در مقابل جریان های ضد اسلامی که توسط محمد رضا شاه و آمریکا سازماندهی می گردید می ایستند.(16)

امام خمینی در تلگراف 28 مهر 1341 (20 جمادی الاول 1382) به نخست وزیر وقت چنین هشدار داد: «دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع مقدّس و مباین صریح قانون اساسی است...تبدیل قسم به قرآن مجید را به کتاب آسمانی... خطرهای بزرگی برای اسلام و استقلال مملکت دارد...انتظار می رود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتی، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمائید و مراقبت کنید که نظایر آن تکرار نشود... در خاتمه یادآور می شود که علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین، در امور مخالفه با شرع مطاع، ساکت نخواهد ماند و به حول و قوه خداوند تعالی امور مخالفه با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد».(17)

امام ضمن مجلس درس در مسجد اعظم در 14 آبان 1341 تأکید نمود: «تمام ملت ایران و عشایر و حتی سایر ملّت های کشورهای مسلمان پشتیبان ما هستند. ما باز هم امیدواریم دولت به اشتباه خود پی ببرد و جواب مساعد بدهد و تصوّر نکند با فوت مرحوم آیت اللّه بروجردی می شود، به دین لطمه زد»(18) همچنین ایشان از مردم خواست تا رفع این غائله پایداری کنند: «شما بیش از پیش در کار خودتان مستقیم باشید و پایداری نمائید، ماهم ثابت هستیم، خطری که متوجه دین شده است قابل اغماض نیست و لذا به تمام معنا بایستی مسلمان ها جدیت نمایند تا این غائله رفع شود.»(19)

واکنش علما و پیروان آنان برای رژیم استبدادی غیر قابل انتظار بود، تلگراف امام به شاه و تأکید بر این نکته که نخست وزیر وقت می خواهد دین اسلام را از رسمیت بیندازد، مخالف صریح قرآن عمل و به دستورات الهی گردن ننهاده و قانون اساسی را زیر پا گذاشته است، نیز دولت را در موجی از هراس فرو برد و با گسترش اعتراض ها و انتقادهای شدیداللحن، هیأت حاکمه به فکر چاره اندیشی افتاد، به دنبال آن هشدارهای مراجع دینی با راه پیمایی و بستن بازار و ایراد سخنرانی در مساجد تداوم یافت و عدّه ای از مردم به عنوان اعتراض در منازل علماء تحصن کردند. بدین ترتیب مخالفت ها گسترده تر شد و این موضوع به مساجد و محافل عمومی کشیده شد، در دانشگاهها نیز امواج اعتراض آمیز شکل گرفت، سیل نامه و تلگراف از جانب طبقات مردم بر حمایت از خواسته های مراجع و اعتراض به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی به سوی دربار و نخست وزیر رسید و خطبای مذهبی در مجامع عمومی این موضوع را مورد بحث و تفسیر قرار می دادند. در این میان دولت با سانسور و اختناق شدید نشریات را تحت کنترل داشت، کوچک ترین خبری از آن چه در محافل مذهبی و عمومی می گذشت در مطبوعات منعکس نمی گردید و دولت علم می کوشید این امواج شدید را ناچیز جلوه دهد و با مسامحه و تعلل مبارزین را خسته و منصرف سازد و موضوع را به بوته فراموشی بسپارد.

ناتوانی در اجرای یک نقشه
سرانجام رژیم مستبد متوجه شد تهدید و ارعاب علماء و روحانیان را از مقاومت و مخالفت باز نمی دارد امّا متوجه این واقعیت گردید که کانون اصلی این مخالفت کجاست، دولت علم دانست امام خمینی آتش خشم مقدّس جامعه اسلامی را برافروخته و نظرات او در میان مردم و طلاب نفوذ فراوانی دارد امّا صلاح را بر این ندید که با واکنشی مسلحانه این خروش را خاموش کند و از راه منافقانه ای تصمیم گرفت صفوف روحانیت را از هم جدا کند و به تصوّر باطل خود، معترض اصلی را از بقیه جدا کند و دیگران را با تعریف و تمجید راضی نماید بدین جهت اسداللّه علم پس از حدود 45 روز که پاسخی به تلگراف ها نمی داد ناگهان تلگرافی را خطاب به سه نفر از مراجع یعنی گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری مخابره کرد و در آن به سه نکته اشاره کرد:

1ـ نظر دولت در مورد شرط اسلامی بودن انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان همان نظریه علمای اعلام است.

2ـ سوگند هم با قرآن مجید است.

3ـ درمورد شرکت بانوان هم دولت نظر آقایان علما را به مجلسین تسلیم و منتظر تصمیم مجلس خواهد بود.(20)

با وصول این تلگراف، علمای قم به اتفاق امام خمینی تشکیل جلسه دادند و پیشنهاد این که موضوع را پایان یافته تلقی نمایند رد شد و نقشه دولت عَلَم را یک فریب تلقی کردند چرا که لایحه مزبور را هیأت وزیران به تصویب رسانیده و در جراید رسمی اعلام گردیده است و با این وصف نمی تواند بر مبنای یک تلگراف خصوصی لغو گردد. از سوی دیگر حلّ نهایی و لغو آن به مجلس سنا و ملی موکول شده بود که آینده ای نامعلوم داشت. امام دسیسه های دولت مرکزی را افشا کرد و علما را از نیرنگ رژیم برحذر داشت و سرانجام همه را وادار به استمرار مبارزه کرد.

علمای قم طی تلگرافی خطاب به نخست وزیر عدم کفایت تلگراف او را برای تأمین نظر روحانیان صریحاً اعلام داشتند و لغو رسمی تصویب نامه را خواستار شدند.

امام در نهم آذر 1341 طی سخنانی در جمع عدّه ای از اهالی تهران، در شهر قم، خاطرنشان ساخت دولت در مقام خدعه است و صرفاً می خواسته علما را قانع نماید که آن مجلس مهم دینی که بنا بود در مسجد سید عزیزاللّه تهران تشکیل شود تعطیل نماید و افزود:

«دولت با ما حیله می کند، دولت باید بداند که علمای اسلام اهل اطلاع هستند و انسان بصیر و با دیانت نمی تواند قرآن و دیانت را در خطر ببیند و ساکت باشد...در مقام حفظ قرآن و کشور خود هستیم و در این راه از هیچ اقدامی لازم مضایقه نخواهیم کرد...نمی نشینیم که به دست دستگاه پوسیده چند نفری، حیثیت روحانیت و اسلام از بین برود... اجانب و دشمنان دین و مملکت که مصالح خود را در محو قرآن و دیانت می بینند تا به حال تصوّر می کردند که در انجام مقاصد پلید خود آزادند و قدرتی در مقابل آنان وجود ندارد ولی این نهضت که به وجود آمد، فهمیدند علمای اسلام و مسلمین زنده و بیدارند و با کمال توانایی جلو تجاوزات آنها را خواهند گرفت.»(21)

سرانجام دولت احساس کرد ظاهراً این موج مخالفت رو به افزایش است و احتمال دارد میزان خواسته ها به تدریج بالا رود و امکان این که روند مذکور به انقلابی تبدیل شود که بساط نظام سیاسی را مورد تهدید قرار دهد، وجود دارد، لذا در 7 آذر 1341 هیأت دولت تشکیل جلسه داد و تصویب کرد تصویب نامه مورخ 14 مهر 1341 قابل اجرا نخواهد بود و در همان شب لغو تصویب نامه را طی تلگرافی به سه تن از علمای قم مخابره کرد و موضوع را اعلام داشت و این بار نیز با تلگراف نزدن به امام خمینی کینه خود را ابراز نمود. بدین گونه بعد از 57 روز مقاومت و مخالفت شدید امام و سایر مراجع عظام و امّت مسلمان ایران، این غائله پایان پذیرفت و جامعه دینی به رهبری علما در دفاع از مقدسات پیروز گردید و تصویب نامه مذکور کاملاً لغو شد.(22)

امام خمینی در 11 آذر 1341، از احساسات پاک و عواطف عموم مسلمانان در جهت مبارزه با این غائله تشکر نمود.(23) و طی سخنانی در مسجد اعظم قم در همین روز متذکر گشت: خاتمه مطلب را تقدیر می کنیم که بحمداللّه بدون یک جنگ و نزاع و بدون ریختن یک قطره خون، چنین مطلبی که به حمد اللّه با قیام بزرگ ملّتی توأم بود که تمام عشایر حرکت کنند، یک سیلی کسی نخورد.»(24)ادامه دارد

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

25. علما و رژیم رضا شاه، حمید بصیرت منش، ص 107 ـ 106.

26. تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، دکتر علیرضا امینی، ص 27.

27. رضا شاه و قشون متحدالشکل، باقر عاقلی، (تهران، نامک، 1377) ص 54.

28. العروة الوثقی، سید جمال الدین اسدآبادی، ص 357.

29. تاریخ سیاسی معاصر ایران، دکتر سید جلال الدین مدنی، ج 1، ص 286.

30. تحلیلی از انقلاب اسلامی ایران، حاتم قادری، ص 11 ـ 10، قیام خونین پانزده خرداد به روایت اسناد، دهنوی، ص 12 ـ 11 و نیز مأخذ قبل، ص 354 ـ 353.

31. جغرافیای عمومی و ناحیه ای، دکتر ناهید فلاحیان و دیگران، ص 118.

32. ابوالهول ایرانی و معمای انقلاب، عباس میلانی، ص 189؛تحولات سیاسی...، ص 254.

33. صبح صادق، مجله مبلغان، شماره 42، ربیع الثانی 1422 هـ.ق.

34. مصاحبه با آیت اللّه سید عزالدین زنجانی، جام جم، دوازده خرداد 1382، شماره 877، ص 13.

35. نقش روحانیت مبارز در جنبش تاریخی 15 خرداد 1342، ص 26.

36. روزنامه کیهان و اطلاعات، 16 مهر 1341.

37. تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلال الدین مدنی، ج 1، ص 623؛ بیست و پنج سال حاکمیت آمریکا بر ایران، جواد منصوری، ص 80.

38. تحوّلات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص 260.

39. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 143 ـ 142.

40. تحولات سیاسی و اجتماعی...، ص 262؛ 25 سال حاکمیت آمریکا در ایران، ص 81.

41. صحیفه امام، ج 1، ص 81 ـ 80.

42. همان، ص 87.

43. همان، ص 93.

44. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج 1، ص 174.

45. صحیفه امام، ج 1، ص 106 ـ 103.

46. نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج 3، ص 143 ـ 37، زندگینامه سیاسی امام خمینی، محمد رجبی، ص 178 ؛ تحولات سیاسی و اجتماعی...، ص 265 ـ 264.

47. صحیفه امام، ص 112.

48. همان، ص 116.

منبع : مجله  پاسدار اسلام  خرداد 1386، شماره 306 /  نویسنده : غلامرضا گلی زواره

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه