درباره خواجه شمس‌الدین محمد جوینی

درباره خواجه شمس‌الدین محمد جوینی

فرشته جهانی

منصب وزارت، یکی از بااهمیت ترین مناصب در سلسله مراتب حکومت‌های ایران از دوران ساسانیان به شمار می‌رفت. با ورود اسلام به ایران اهمیت این جایگاه دوچندان شد و نیاز فاتحان عرب، ترک و مغول به تجربیات ایرانیان در اداره امور حکومتی بیشتر شد زیرا آنها برای اداره کشور بزرگی مانند ایران به وزیران و سیاستمداران ایرانی نیاز داشتند و بدون آنها اداره حکومت غیرممکن بود در نتیجه، بیشتر مواقع این وزیران بودند که ادارۀ امور را در دست داشتند.

خلفا و سلاطین هم تا زمانی که از طرف آنها احساس خطر نمی‌کردند به این وضع راضی بودند، بنابراین آنها برای پیشرفت در کشورداری چاره‌ای جز تعیین وزیر نداشتند اما یکی از تأثیرگذارترین دوره ها در تاریخ فرهنگی ایران دوران پر فراز و نشیب حمله مغولان به ایران و تأسیس حکومت ایلخانان است.

حملات مغولان به ویرانی شهرها و به دنبال آن، به قول ابن‌خلدون، «زایل شدن تمدن» منجر شد اما حمله آنها نه تنها باعث نشد، ایران از میان برود و مغلوب مغول ها شود، بلکه از آنجا که مهم‌ترین مساله برای مغولان ادارۀ نواحی تصرف‌شده در ایران بود، توجه آنها نیز پیش و بیش از همه به وزرای ایرانی و به کار گرفتن ایرانیان در تمام امور حکومتی و اداری جلب شد. در چنین شرایطی بود که وزیران و دیگر دیوانیان کوشیدند با تسلط بر امور دیوانی خواسته‌های خویش را در زمینه‌های گوناگون عملی کنند. (۱)

یکی از مهم ترین این وزیران ایرانی که نقش بی بدیلی در اداره امور در دوران ایلخانان ایفا کرد، خواجه شمس الدین محمد جوینی بود که در ادامه به گوشه‌ای از زندگی این وزیر کاردان و با درایت پرداخته می‌شود.

 

 

زندگینامه

خواجه شمس‌الدین محمد جوینی در روستای آزادوار در جوین دیده به جهان گشود. از تاریخ دقیق تولد وی اطلاعی در دست نیست. علوم ادبی را نزد عمادالدین قزوینی قاضی نخجوان فراگرفت. وی به عربی و فارسی شعر می‌سرود و به دلیل کاردانی و دانش بالا خیلی زود به سیاست ورود کرد و بعدها وارد خدمات دولتی شد و وزارت فرمانروایان مغول از جمله هلاکو خان، اباقا و  احمد تکودار را بر عهده گرفت. شخصیت علمی و رعیت پروری او چنان بود که خواجه نصیرالدین طوسی کتاب اوصاف الاشراف در عرفان و سیر و سلوک را به نام وی و برای او به رشته تحریر درآورد و همچنین دبیران قزوینی حکیم، نام کتاب مشهور شمسیه را در منطق به نام وی تصنیف کرد. فرزندان خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان: به نام های یحیی، فرج الله، مسعود، اتباک، بهاء الدین محمد و شرف الدین هارون (داماد المعتصم بالله) هریک به نوبه خود از ادیبان و دانشمندان زمان خود به شمار می‌آمدند.

احیاگر فرهنگ و مراکز علمی ایران در دوره مغول

با ورود شمس الدین جوینی به دستگاه اداری ایلخانان فرصتی پیش آمد تا این وزیر کاردان از موقعیت ایجاد شده به نفع کشور بهره‌گیری کند. البته نه تنها شمس الدین جوینی بلکه خاندان وی هنگام حمله مغولان به ایران با پشتکار و زیرکی به احیای تشکیلات اداری و فرهنگی ایران پرداختند. این خاندان یکی از قدیمی‌ترین و مشهورترین خانواده‌های ایرانی بودند که حتی در دولت های سلجوقیان، خوارزمشاهیان و سپس مغولان همواره مصدر خدمات مهم و مشاغل بزرگ بودند. در زمان هلاکوخان مغول، شمس‌الدین محمد جوینی که یکی از کارآمدترین وزیران این دوره بود، وارد دستگاه دیوانی شد. وی ابتدا در دستگاه هلاکو به مقام صاحب‌دیوانی رسید و سپس وزیر اعظم کل مملکت حکومت ایلخانی شد و به قول رشیدالدین همدانی «دست او در حلّ و عقد و رتق و فتق مصالح امور مطلق گردانید»  شمس‌الدین از همان ابتدای کار، اهل دانش را به دور خود گرد آورد و بر کارهای حساس گماشت و با جلب و تشویق آنان سبب شد تا حد امکان حالت یأس و دلمردگی ناشی از حمله مغول‌ها را از صاحبان فرهنگ دور گرداند. همچنین به نوسازی و بنای مراکز فرهنگی چون مدارس، مساجد و خانقاه‌ها پرداخت. وی که از بزرگترین وزرا و نویسندگان این دوره بود، مدت ۲۹ سال با قدرت و درایت ممالک مغول را اداره کرد و اسباب شوکت دولت هولاکو و جانشینان او شده بود. بعد از مرگ هلاکوخان، اباقاخان فرزند وی به دلیل کاردانی و مدیریت بی مانند شمس الدین جوینی، وی را در مسوولیت خود ابقا کرد و حتی حکومت اصفهان و بخش بیشتر عراق عجم را در همان سال به بهاءالدین جوینی برادر وی واگذار کرد. (۲) مقارن ورود بهاءالدین به اصفهان، این شهر دستخوش آشوب و ناآرامی بود و او همانند پدرش با اقتدار اصفهان را از آشوب به دور کرد به گونه ای که کسی را یارای نافرمانی و تجاوز و دزدی نبود(۳)

بعد از مرگ اباقاخان برادر وی تکودار ایلخان شد. او که از مادر مسیحی بود و نام مسیحی نیکلا را بر خود داشت، نخستین ایلخان مغول است که به اسلام روی آورد و نام احمد را برگزید. مورخان گرویدن تکودار به اسلام و چرخش بنیادین در سیاست خارجی و داخلی ایلخانان مغول را در نتیجه تلاش های خاندان جوینی به ‌ویژه خواجه شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان می‌دانند. محمد بن علی شبانکاره‌ای مورخ و نویسنده سده هشتم می‌نویسد: احمدخان مسلمان بود و مایل [به] ملت مصطفوی. صاحبدیوان در آن کار جان بر میان بست... و احمدخان همه کار فرا خواجه گذاشت و کار مملکت قرار گرفت.(۴)

بنابراین باید گفت خاندان جوینی از فرهیخته‌ترین خاندان‌های ایرانی در دوران اولیه حکومت ایلخانان مغول در ایران محسوب می شوند که نقشی موثر در پاسداری از میراث دینی و فرهنگی این سرزمین و جلب مغولان به آن ایفا کردند و حتی در این راه جان خود را از دست دادند. این وزیر نامدار علاوه بر فعالیت های سیاسی از شاعران، نویسندگان و وزیران به نام ایران است که در بسط و نشر علم و عمران و آبادی خدمات قابل توجهی انجام داد. بسیاری از شاعران او را مدح گفته‌اند از آن جمله سعدی شیرازی قصایدی چند در مدح وی سروده‌است.

نظر مدار ازمن ای مه منظور                                      که مه دریغ نمی‌دارد ازخلایق نور

به چشم نیک نگه کرده‌ام تورا همه وقت                      چرا چو چشم بد افتاده‌ام زروی تودور

توراکه درد نبوده‌است جان من همه عمر                     چو دردمند بنالد نداریش معذور

تن درست چه داند به خواب نوشین در                        که شب چگونه به پایان همی برد رنجور

مرا سحر سخن درهمه جهان رفته‌است                        زسحر چشم تو بیچاره مانده‌ام مسحور

دو رسته لوءلوء منظوم در دهان داری                          عبارت لب شیرین چو لوءلوء منثور

اگر نه وعده مؤمن به آخرت بودی                               زمین پارس بهشت است گفتمی و تو حور

تو بر سمندی و بیچارگان اسیر کمند                            کنار خانه زین بهره‌مند و ما مهجور

تو پارسایی و رندی به هم کنی سعدی                         میسر نشود مست باش یا مستور

چنین سوار درین عرصه ممالک پارس                          ملک چگونه بنا شد مظفر و منصور

اجل واعظم آفاق شمس دولت و دین                         که برد گوی نکو نامی از ملوک و صدور

 

سرانجام

سرانجام این وزیر کاردان و با درایت بعد از سال ها وزارت در بحرانی‌ترین دوران تاریخ ایران مانند دیگر وزراء پادشاهان مغول مورد غضب فرمانروایان آنها قرار گرفت و در آبان ۶۳۳ خورشیدی در نزدیکی اهر به فرمان ارغون خان به قتل رسید و در چرنداب تبریز به خاک سپرده شد.

منابع

۱- محمد غزالی،  نصیحه‌الملوک، تصحیح جلال‌الدین همایی،تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۵۱، ۸۰.

۲- رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، ۱۹۵۷م؛۳/۱۰۳

۳- وصاف، تاریخ، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش؛ ص۳۴

۴- محمد بن علی شبانکاره‌ای، مجمع‌الانساب، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران: امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۲۶۴.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه