ناکارآمدی رژیم پهلوی؛ زمینه‌ساز ورود متفقین به ایران

ناکارآمدی رژیم پهلوی؛ زمینه‌ساز ورود متفقین به ایران

عدم انسجام و هماهنگی در ساختار سیاسی پهلوی در آستانه جنگ جهانی دوم باعث شد تا نوعی ناهماهنگی در کشور به وجود آید از این رو رضاخان تقاضای شوروی و انگلیس را برای اخراج آلمانی‌ها از ایران رد کرد، این امر بهانه لازم را به دست این دولت‌ها داد تا سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی ایران را از شمال و جنوب اشغال کنند.

جنگ جهانی دوم که از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میلادی به وقوع پیوست، وسیع‌ترین درگیری نظامی از نظر جغرافیایی در طول تاریخ به شمار می رود. این نبرد بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران را درگیر خود ساخت. در حقیقت ایران به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای خاورمیانه از یک طرف با مستعمرات انگلیس یعنی هندوستان و از طرفی دیگر با شوروی به عنوان یکی از ستون های اصلی متفقین هم مرز بود به همین دلیل اتحاد با ایران برای هریک از طرف‌های نبرد امتیاز ویژه‌ای به شمار می‌رفت اما ایران از همان ابتدا بی‌طرفی خود را در جنگ اعلام کرد. اگرچه بسیاری از سیاستمداران بر این باور هستند که با توجه به موقعیّت حساس و سوق‌الجیشی که ایران در منطقه داشت، اعلام بی طرفی امری محال و امکان ناپذیر بود، چون خواه ناخواه کشورهای در حال جنگ به هر بهانه ای در تلاش برای ورود ایران به اتحاد خود بودند. بی شک موقعیت جغرافیایی و وجود راه آهن ایران یکی از دلایل مهم اشغال ایران به وسیله نیروهای متفقین محسوب می‌شد اما بهانه اصلی متفقین برای ورود به ایران، اعتراض این کشورها به حضور آلمانی ها در ایران بود که به فعالیت های تجاری و اقتصادی مشغول بودند و آنها ادعا می کردند که این کارشناسان آلمانی به عنوان ستون پنجم آلمان در ایران در حال فعالیت هستند تا علاوه بر همراه کردن ایران به طرف جبهه متحدین، راه‌های ضربه زدن به مناطق نفتی و حساس انگلیس و شوروی را شناسایی و به متحدین اطلاع دهند. بعد از درخواست متفقین برای اخراج آلمانی ها رضاخان اقدام خاصی در مسیر خواسته‌های متفقین انجام نداد با این امید که آلمان به زودی در جنگ پیروز خواهد شد. بدین ترتیب انگیس و شوروی با طرح این دستاویز در سحرگاه ۲۵ اوت ۱۹۴۱ میلادی مصادف با سوم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی ایران را از شمال و جنوب اشغال کردند.

 

 

حضور آلمانی‌ها در ایران توجیهی برای اشغال نظامی

با شروع جنگ جهانی دوم و حمله آنان به لهستان ایران همانند جنگ جهانی اول اعلان بی طرفی کرد و در بیانیه ای، محمود جم نخست وزیر بی‌طرفی ایران را اعلام کرد. در این موقع که متأسفانه نایره جنگ در اروپا متصل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم می‌رساند که در این کارزار بی طرف مانده و بی‌طرفی خود را محفوظ خواهد داشت.

با وجود آغاز جنگ مناسبات ایران و آلمان همچنان ادامه داشت. با آغاز جنگ جهانی دوم اگرچه انگلیسی­ ها از نقل و انتقال کالاهای آلمانی به ایران از راه دریا جلوگیری می­ کردند اما به دنبال توافق آلمان و روسیه مقرر شد این کالاها از خاک روسیه به ایران حمل شود و این وضع تا آغاز حمله آلمان به شوروی پابرجا بود.(۱)

همکاری میان آلمان و ایران باعث نگرانی انگلیس از نفوذ آلمان در ایران شد و تنها موضوعی که موفقیت نقشه‌های توسعه طلبانه انگلیس را در ایران دچار تردید می‌کرد، همانا وجود نفوذ بیش از حد آلمانی‌ها در ایران بود. گزارش محرمانه وزارت امور خارجه به انگلیس توضیح می‌دهد که: «هر تهدید شمال ایران توسط شوروی اکنون از بین رفته، اما خطر آلمان بیشتر شده و پیروزی آلمان‌ بر شوروی می‌تواند این کشور را در حالتی از بیم و هراس قرار داده و همکاری آنها را با آلمانی‌ها باعث گردد.»

با انتصاب متین دفتری از طرفداران آلمان به نخست وزیری ایران در ژوئن ۱۹۴۰ میلادی بر نفوذ آلمان در ایران افزوده شد و عناصر طرفدار آلمان در ارتش ایران به شکلی قابل توجه افزایش یافتند. اما با حمله آلمان به شوروی معادلات جهانی به زیان ایران بر هم خورد. (۲) متفقین به دنبال بهانه برای توجیه اشغال نظامی ایران بودند، آنها این بهانه را همانند جنگ جهانی اول، در حضور آلمانی‌ها در ایران یافتند. به عقیده آنها متخصصان آلمانی شاغل در کارخانه‌ها، شرکت راه‌سازی، راه آهن، پست و سازمان‌های مختلف، همگی اعضای سازمان‌های مخفی بودند که به صورت ستون پنجم زمینه را برای پیشروی ارتش آلمان که نزدیک مرزهای ایران بودند، آماده می‌کردند.

همچنین برای رسانیدن کمک­ های نظامی مورد نیاز شوروی، متفقین احتیاج به راهی کوتاه و امن داشتند. البته راه ­های استراتژیک متعدد برای کمک رسانی وجود داشت اما ایران انتخاب اول بود، چرا که از میان مسیرهای موجود ایران تنها راهی بود که در تمام چهار فصل سال می ­توانست مورد استفاده قرار گیرد و مصون از حملات هوایی آلمان باشد و در خطر حمله زیردریایی های آلمانی نیز قرار نداشته باشد. خط راه آهن سراسری ایران نیز قادر بود، مهمات و لوازم جنگی را به سهولت به مرزهای شوروی برساند. چرچیل در این خصوص معتقد بود، برای ما فوق العاده اهمیت داشت که از راه ایران خط ارتباطی درجه اول و مهمی با روسیه داشته باشیم. راه آهن سراسری ایران که ساختمان آن به تازگی به پایان رسیده بود، می­ توانست به عنوان سریع ­ترین و کوتاه­ ترین راه در دسترس برای کمک رسانی به روسیه مورد استفاده قرار گیرد. علاوه براین، دفاع از هندوستان نیز یکی از دغدغه ­های اصلی بریتانیا بود. از نظر حکومت انگلیس کارشناسان آلمانی در ایران مانع بزرگی نیز در برقراری ارتباط بین آنها و اتحاد شوروی محسوب می­ شد. تعداد آلمانی­ های مقیم ایران بسیار متنوع و مختلف ذکر شده است و به خصوص انگلیسی­ ها تعداد آلمانی ­های مقیم ایران را بیش از حد به شمار می ­آوردند. در این میان سر ریدر بولارد(سفیر انگلیس در ایران) نقش مهمی در این زمینه ایفا کرد. او با بزرگنمایی خطر آلمانی ­های مقیم ایران نقش مهمی در سیاست­ های بریتانیا نسبت به ایران داشت. (۳)

مخالفت ایران با درخواست متفقین برای اخراج آلمانی ها

انگلیس و شوروی به طور رسمی در ۲۸ تیر ۱۳۲۰ خورشیدی از ایران خواستند، چند صد آلمانی مقیم ایران را اخراج کند و ۱۰روز بعد ایران پاسخی تند و قاطعی داد و اعلان کرد که کار شهروندان آلمانی در ایران مساله‌ای داخلی است و هیچ کشوری حق دخالت در امور داخلی ایران را ندارد. ایران همچنین خاطرنشان ساخت، وجود کارشناسان آلمانی در صنایع ایران ضروری است و به سرعت نمی‌توان برای آنها جایگزینی یافت، همچنین تعداد آنها کم است و دولت ایران بر آنها نظارت دارد. تعداد آلمانی‌های مقیم ایران در زمان جنگ را منابع رسمی ایران ۶۹۰ تَن و منابع انگلیسی بین یک هزار تا پنج هزار تَن تخمین زدند. در حالی که در همان زمان دیگر اتباع خارجی مشغول کار در ایران شامل ۲ هزار و ۵۹۰ تَن تبعه انگلیس، ۳۹۰ تَن تبعه شوروی، ۳۱۰ تَن ایتالیایی، ۱۸۰ تَن از چکسلواکی، ۷۰ تَن سوییسی، ۲۶۰ تَن یونانی و ۱۴۰ تن از یوگسلاوی می‌شد.

مساله آلمانی­ های مقیم ایران اگرچه نگران کننده بود اما روی هم رفته بهانه‌­ای بیش نبود. حتی خود آنتونی ایدن وزیر امور خارجه انگلیس به طور سر بسته به محمد علی مقدم وزیر مختار ایران در لندن گفت که اگر مساله واگذاری راه جهت عبور اسلحه و مهمات انگلیسی به جبهه شوروی به نحوی حل شود از اقدامی که ممکن است، عواقب وخیمی برای ایران داشته باشد، جلوگیری خواهند کرد. رضاخان به این پیغام توجهی نکرد و در واقع ترجیح داد، منتظر نتیجه جنگ آلمان و شوروی بماند. (۴)

بنابراین انگلیس و شوروی از قبل تدارک حمله به ایران را دیده  و مصمم شده بودند از منابع نفتی خود در جنوب ایران و باکو دفاع کنند و مهمتر از هر چیز خط امن تدارکاتی و ارتباطی ایران به شوروی را در دست گیرند. آنان حتی در مورد دوره بعد از رضاخان هم گفت وگوهایی کرده بودند. (۵)

بار دیگر  متفقین در ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ در دومین یادداشت خود خواهان اخراج آلمانی ­ها از ایران شدند و همزمان آدولف هیتلر هم در نامه­ ای از رضاخان خواست مقاومت کند و وعده داد که آلمان تا پاییز آن سال تمامی جنوب شوروی را به تصرف خود در آورد. او از مقاومت ایران در برابر فشار متفقین و پیروی از سیاست بی­طرفی اظهار خوشوقتی کرده و اعلام داشته بود که به عقیده او این دوره فشار طولانی نخواهد بود زیرا نیروهای آلمانی در خاک اوکراین مشغول پیشروی بوده و به نواحی شمالی جزیره کریمه رسیده ­اند و قصد دارند تا پاییز قسمت­ های دیگری از خاک روسیه را هم تسخیر و آخرین مقاومت روس ­ها را در هم بشکنند. هیتلر همچنین تاکید کرده بود، هرگونه کوشش انگلیسی­ ها برای ایجاد خط دفاعی در قفقاز به لحاظ برتری نیروهای آلمان محکوم به شکست است و دولت آلمان امیدوار است تا این دوره کوتاه سپری نشده دولت ایران با تمام قوا در مقابل فشارهای متفقین مقاومت نماید. ایران در آن مقطع در بن بست بدی گرفتار آمده بود. انگلیس و شوروی از این کشور می ­خواستند علیه آلمان دست به اقدام خصمانه بزند حال آنکه آلمان در حال شکست ارتش شوروی و پیشروی به طرف مرزهای ایران بود. آلمان هم از آن طرف فشار می ­آورد که دولت ایران شهروندانش را اخراج نکند و به تقاضای متفقین وقعی ننهد. (۶)

اشغال ایران توسط انگلیس و شوروی

به هر حال مقامات ایرانی به خوبی متوجه خطر شده بودند و تقریباً احتمال حمله متفقین به ایران را کاملاً احساس کرده بودند، برای نمونه بولارد در یکی از تلگراف­ های خود به وزارت امور خارجه انگلیس نوشت: «دیروز منصور نخست وزیر ایران، ضمن دیداری که با او داشتم، نگرانی خود را ازشایعات مبنی بر تصمیم دولت بریتانیا برای اعزام نیرو به ایران ابراز داشت و می‌گفت به نظر او، این کار با سیاست دولت اعلیحضرت دایر بر احترام به بی‌طرفی دولت‌های دیگر مباینت دارد. (۷) سرانجام رضاخان در برابر خواسته متفقین تسلیم شد و در ۳۱ مرداد به دولت دستور داد، عناصر غیر ضروری آلمانی را از ایران اخراج کند اما این اقدام بسیار دیر و بسیار اندک بود و نتوانست متفقین را از تهاجم به ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ بازدارد.

رضاخان در این هنگام با اتکا به ارتش ۱۲۷ هزار نفری، اعلام بی‌طرفی ایران، برکناری دکتر متین‌دفتری از سمت نخست وزیری در ۱۳۱۹ خورشیدی و گماردن رجبعلی منصور به جای وی، امیدوار بود که ۲ دولت همسایه در امور دولت بیطرف ایران مداخله نکنند. اما ساعت چهار صبح سوم شهریور ۱۳۲۰ سفیران انگلیس و شوروی در یادداشت‌هایی که هر یک جدا گانه تسلیم کردند. اعلام داشتند که «چون دولت ایران در انجام درخواست‌های فوری مهم ۲ کشور همسایه که در یادداشت‌های مورخه ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ به طور مسبوط و واضح به آنها اشاره شده بود، سهل انگاری کرده و سیاست مبهمی در این موقع باریک و خطرناک پیش گرفت و اظهارات و تذکرات دوستانه ما را نخواست با حسن نیت تلقی کند و در بیرون کردن عمال آلمانی هیچ گونه اقدامی ننمود و به این جهت دولت‌های شوروی و انگلیس خود را ناگزیر دیدند و نیروهای مسلح خود دستور دهند که از مرزهای ایران عبور نمایند و اینک با کمال تأسف به آقای نخست وزیر اطلاع می‌دهیم که واحدهای شوروی و انگلیس طبق دستور ستادهای مربوطه وارد خاک ایران شده مشغول پیشروی هستند» 

 

بدین ترتیب نیروهای شوروی از سه جهت وارد خاک ایران شدن این نیروها حدود ۱۲۰هزار تَن تخمین زده می‌شدند. یک ستون از جلفا به طرف تبریز و دومین ستون از آستارا به طرف بندر پهلوی و سومین گروه از مرزهای شرقی در ایالت خراسان وارد خاک ایران شدند و در قزوین بهم پیوستند. بدین ترتیب ارتشی را که پهلوی اول به مدت ۲۰ سال با بودجه هنگفت کشور تجهیز و نگهداری کرده ‌بود، تاب مقاومت نیاورد و از همان روزهای اول تهاجم از هم پاشید. روزنامه‌ ایران‌ درباره‌ این‌ شکست‌ نوشت: «شاید ما بهترین‌ اسلحه‌ را در اختیار داشته‌ باشیم، شاید ما مدرن ترین‌ صنایع‌ نظامی‌ را صاحب‌ باشیم؛ ولی‌ باید قبول‌ کنیم‌ که‌ ما هیچ‌ استعدادی‌ جهت‌ ایجاد تشکیلات‌ نداریم.»(۸)

برکناری رضاخان

۲۵ شهریور رضاخان استعفای خود را به مجلس شورای ملی تقدیم کرد و از سلطنت کناره‌گیری کرد. بدین ترتیب رضاخان مجبور شد که با صدور اعلامیه‌ای به نفع ولیعهدش محمدرضا از سلطنت کناره بگیرد و به تبعید خارج برود. رضاخان در تشریح استعفای خود به این موضوع اشاره می‌کند که پس از دیدار با سفیران متحدین و تجزیه و تحلیل اوضاع به این نتیجه رسیده که تنها راه جلوگیری از اوضاع کنونی کناره گیری‌اش از سلطنت است. در چنین شرایطی بود که  فروغی استعفا نامه‌ رضاخان را تنظیم کرد که در آن آمده بود: نظر به اینکه من، همه قوای خود را در این چند ساله مصروف امور کشور کرده ناتوان شده‌ام، حس می‌کنم، اینک وقت آن رسیده که یک قوه بنیه جوان تری به کارهای کشور که مراقبت دایم لازم دارد، بپردازد که اسباب سعادت ملت ایران را فراهم آورد. بنابراین، امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کرده و از کار کناره گیری کرد. از امروز که ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ است، عموم ملت از کشوری و لشکری، ولیعهد و جانشین قانونی مرا به سلطنت بشناسند و آنچه از پیروزی مصالح کشور نسبت به من می‌کردند، نسبت به ایشان هم منظور دارند.

مهم‌ترین پیامد اشغال ایران

یکی از مهم ترین پیامدهای اشغال ایران در جنگ جهانی دوم احتکار مواد غذایی به ویژه گندم بود که ذخیره غله از طرف دولت به خصوص در تهران کم شد و کشاورزان خرده پا نیز مقدار زیادی از محصول خود را سه برابر قیمت خریدند دولت به محتکرین بزرگ فروختند.(۹)

در این شرایط از اسفند ۱۳۲۰ خورشیدی از گوشه و کنار کشور خبر می رسید که مردم قادر به تهیه نان نیستند و در ۱۳۲۱ خورشیدی مشاهده صفوف طولانی مردم پریشان و لرزانی که برای دریافت جیره نانِ سیاهِ غیرِمأکول ساعت ها پشت سر یکدیگر می ایستادند، بسیار عادی بود و در همان حال در گوشه و کنار شهر نانوایی هایی وجود داشت که نان هایی با کیفیت بالا به مشتریانی که قادر بودند با بهای گران آن را بخرند، عرضه می کردند. بنابراین و بنابه نوشته محمدعلی کاتوزیان در کتاب اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، پیامدهای اقتصادی اشغال ایران ویران‌کننده بود.

منابع

۱- هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، تهران، البرز، ۱۳۸۳، ص۳۹۹

۲- جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، ۱۳۸۳، ص۳۸۰

۳- ایرج ذوقی، ایران و قدرت های بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، پاژنگ، ۱۳۶۸، ص۳۰

۴- هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، تهران، البرز، ۱۳۸۳، ص۴۰۳

۵- انور خامه ای، خاطرات سیاسی، تهران، گفتار، ۱۳۷۲، ص ۵۴

۶- هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، تهران، البرز، ۱۳۸۳، ص۴۰۴

۷- انور خامه ای، خاطرات سیاسی، تهران، گفتار، ۱۳۷۲، ص۱۲

۸- روزنامه‌ ایران، شماره‌ ۷۲۶۴، ۲۶ فروردین‌ ۱۳۲۲، ص‌ ۲

۹- مجد، محمدقلی(۱۳۸۹). رضا شاه و بریتانیا براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه: مصطفی امیری، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ص ۴۵۶.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه