کتاب مدیریت کارآفرینی و بهبود کسب و کار

کتاب مدیریت کارآفرینی و بهبود کسب و کار

کتاب مدیریت کارآفرینی و بهبود کسب و کار نوشته عباس علاف صالحی، عادل علاف صالحی و سایه مهری چمبلی، به معرفی مدیریت دانش منابع انسانی با در نظر گرفتن الزامات استاندارد سیستم‌های کیفیت در سازمان‌ها در جهت شناسایی، پرورش، ارتقاء و نگهداری افراد مستعد، با هدف بهینه‌ کردن توان سازمان می‌پردازد.

در سازمان‌ها به دلیل نیازمندی به داشتن یک ساختار نظام‌مند و سیستماتیک و شناخت محیط داخلی و محیط خارجی به منظور افزایش توانایی آن‌ها در دنیای کسب و کار، پیروی از یک چارچوب معین در جهت ایجاد یکپارچگی در سازمان‌ها، مورد نیاز است.

پذیرش سیستم مدیریت کیفیت در یک سازمان تصمیمی راهبردی است و استفاده از ابزار‌های ایجاد کننده این سیستم، سازمان را یاری می‌کند تا بهبود عملکرد داشته و طرح‌های توسعه پایدار را فراهم آورد. استاندارد بین‌المللی ISO 9001 در آخرین ویرایش در دسترس که مربوط به سال ۲۰۱۵ است، پیاده‌سازی سیستم مدیریت کیفیت را ممکن می‌سازد.

در بند پشتیبانی (بند ۷) این استاندارد، به مبحث مدیریت کارکنان به عنوان یکی از مهم‌ترین منابع سازمانی اشاره شده است که برای اجرای اثر بخش سیستم مدیریت کیفیت و اجرای عملیات‌ها و فعالیت‌های سازمان مورد نیاز است. دانشی که نزد کارکنان سازمان است و بخشی از دارایی سازمان محسوب می‌گردد، نیاز به مدیریت و حفاظت دارد.

در این کتاب ابتدا به ارائه تعریف و توصیفی از واژگان اصلی موضوع بحث پرداخته شده است. پس از آن تفسیری از الزام مدیریت دانش در استاندارد 9001 ارائه شده است و در نهایت یک مدل فرآیند مدیریت‌ دانش در جهت استقرار الزامات استاندارد 9001 و تقسیری از آن بیان گردیده است.

در بخشی از کتاب مدیریت کارآفرینی و بهبود کسب و کار می‌خوانیم:

در بسیاری از تحقیقات انجام شده بر روی شبکه‌های ارتباطی در حوزه کارآفرینی محققان ارتباطات شبکه‌ای را به عنوان نماینده و نشانه اعتماد در نظر گرفته‌اند و برخی از تحقیقات گذشته اغلب اعتماد را به عنوان نتیجه ارتباطات درون فردی در نظر می‌گیرند (مخصوصا با ارتباطات قوی) و به همین دلیل احتمال دارد که این تصور ایجاد شود که شبکه‌های ارتباطی و اعتماد ذاتا با یکدیگر هم ارز و هم معنی هستند و می‌توانند به جای یکدیگر به کار گرفته شوند. در حالی‌ که شواهد نشان می‌دهند که ارتباطات شبکه‌ای و اعتماد لزوما با یکدیگر هم معنی نیستند و شواهد جمع‌آوری شده بیشتر نشان می‌دهد که با شبکه‌های ارتباطی و اعتماد باید به عنوان دو پدیده مجزا برخورد شود.

برای مثال تعاملات مداوم و مکرر بین همکاران لزوما منجر به اعتماد بین فردی نمی‌شود در حالی‌ که اعضای یک گروه موقت که که قبلا هیچ همکاری با یکدیگر نداشته‌اند ممکن است به هم اعتماد کنند. بنابراین در ارزیابی شبکه‌های ارتباطی، نه تنها ویژگی‌های فیزیکی مثل نزدیکی و تکرار بلکه پایه‌های احساسی و شناختی ارتباطات نیز باید در نظر گرفته شوند.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه