کتاب قصه‌های شب برای مدیران

کتاب قصه‌های شب برای مدیران


هنری مینتزبرگ در کتاب قصه‌های شب برای مدیران، با نوشته‌های کوتاه و استعاره‌های به یاد ماندنی، بسیاری از شنیده‌های مرسوم در دنیای مدیریت را زیرکانه نقد می‌کند.

در دنیای مدیریت صاحب‌نظران مختلفی هستند و گاه نگاه آن‌ها کاملاً با یکدیگر متناقض است. هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg) متفکری دل‌نشین با ذهنی بی‌نظیر است که حرف‌ها و آرای او حاصل سال‌ها مشاهده و تعمق روی بهترین سازمان‌هاست. برخلاف بسیاری از نویسندگان و مشاورانی که با کلام‌شان مدیران با تجربه را تحقیر می‌کنند و آتش اضطراب و نادانی به جان‌شان می‌اندازند، سخنان مینتزبرگ برای مدیران بزرگ آرامش‌بخش است.

مینتزبرگ متفکری است که نه‌ تنها سازمان را می‌شناسد، انسان و جامعه را نیز می‌فهمد و دغدغه‌ی اصلی او زندگی بهتر برای جامعه است. دیدگاه‌های او فراتر از زمان خود است و در زمانه‌ای که سازمان‌های امروزی حواس شما را از کار انداخته، چشمه‌ی اشراق را در نهاد شما خشکانیده و رهایی از مسائل جاری زندگی اجتماعی را برای‌تان مشکل کرده است، اندیشه‌های او می‌تواند راهگشا باشد.

کتاب قصه‌های شب برای مدیران (Bedtime stories for managers) گزیده‌ای از جان کلام و دیدگاه‌های پخته‌ی مینتزبرگ است که در طی سالیان سال تحصیل کرده و با زبان تمثیل و استعاره، اما مختصر و مفید در قالب نوشته‌های کوتاه جمع‌ آورده است. به‌ تعبیر خود مینتزبرگ، این کتاب شاید مهم‌ترین اتفاق زندگی او در آستانه‌ی هشتاد سالگی‌اش باشد.

از ویژگی‌های کتاب «قصه‌های شب برای مدیران» جامعیت آن است؛ موضوعات گسترده‌ای از «آموزش مدیریت» تا «سازمان‌دهی» را از زاویه‌ای متفاوت با آن‌ چه در کتاب‌ها و نظریه‌های مدیریت رایج است، پوشش می‌دهد. داستان‌های این اثر ساده نوشته شده، اما از خِرَدی برآمده است که نتیجه‌ی مشاهدات عمیق این اندیشمند خوش‌ فکر درباره‌ی سازمان و جامعه است.

جملات برگزیده‌ی کتاب قصه‌های شب برای مدیران:

- شغل من انجام دادن دو دسته کار است: کارهای کوچک و کارهای بزرگ. کارهای در سطحِ متوسط را می‌توان به دیگران واگذار کرد. (ماتسوشیتا)
- علم هم مانند عشق بخشی دارد که کار دل است؛ اگر به تکنیک محدود شود ناتوان خواهد شد. (پیتر برگر)
- اگر همه‌ی انسان‌ها شبیه به هم فکر کنند، هیچ‌کس فکر نمی‌کند. (بنجامین فرانکلین)
- سال‌ها نگرانی‌ها و اضطراب‌ها و ناراحتی‌ها وحشیانه به من هجوم می‌آوردند، اما من هربار از جنگیدن و روبه‌روشدن با آن‌ها اجتناب می‌کردم؛ همیشه اشتباه می‌کردم. (یک پژوهشگر)
- من ایستادم که شمرده شوم؛ آن‌ها به من گفتند یک شماره بگو.

در بخشی از کتاب قصه‌های شب برای مدیران می‌خوانیم:

اگر دوچرخه‌ی دنده‌ای سوار می‌شوید، در سمت راست فرمان دوچرخه عددی کوچک وجود دارد که دنده‌ی چرخ عقب را نشان می‌دهد. این عدد مصداقی از آن‌ چیزهایی است که آن‌ها را «شواهد» می‌نامیم. در مقابل، «تجربه» چیزی است که ما هنگام دوچرخه‌ سواری و جابه‌جا کردن دنده‌های دوچرخه آن‌ را «زندگی» می‌کنیم. «شواهد» همان چیزی است که ما «بیان» می‌کنیم، اما «تجربه» همان چیزی است که «احساس» می‌کنیم.

مثالی واضح‌تر بزنیم. فرض کنید در کوه دوچرخه‌سواری می‌کنیم و بالا می‌رویم و دوباره به همان نقطه‌ی مبدأ بازمی‌گردیم. اگر من بگویم بالا رفتن از کوه چهار برابر پایین آمدن از کوه است، حتماً عاقل اندر سفیه به من می‌نگرید و می‌گویید وقتی مسافت رفت‌وبرگشت دقیقاً یکی است، چطور چنین چیزی ممکن است؟ من در پاسخ خواهم گفت «مسافت» مفهومی انتزاعی و مصداقی از «شواهد» است، اما درمقابل، «زمان» آن چیزی است که «تجربه» می‌کنیم.

در حوزه‌ی سلامت اغلب گفته می‌شود پزشکی شغلی «مبتنی بر شواهد» است، یعنی پزشکانِ خوب برای توجیه مداخلات‌شان نمی‌توانند به تجربه و قضاوت خود استناد کنند و باید به آمار و ارقام تحقیقات اشاره کنند. زمانی در یکی از برنامه‌های آموزشی مشهورمان با عنوان آی‌ام‌اچ‌ال که ویژه‌ی مدیران و رهبران حوزه‌ی سلامت بود، از شرکت‌کنندگان خواستم سبک پزشکی خود را در طیفی میان «مبتنی بر تجربه» و «مبتنی بر شواهد» جانمایی کنند؛ قرار شد یک طرف شواهد را بنویسند و سوی دیگر تجربه‌های خودشان از آن شواهد را بنویسند. از آن‌ها خواستم بگویند سبک کار کردن خودشان بیش‌تر براساس شواهد است یا طبق تجربه‌ها عمل می‌کنند. برخلاف آن‌چه اغلب گفته می‌شود که پزشکی شغلی مبتنی بر شواهد است، آن‌ها سبک کار کردن خودشان را در سراسر این نمودار جایابی کردند. در نهایت به این توافق رسیدیم که در پزشکی، مانند مدیریت، وجود نوعی تعادل میان شواهد و تجربه‌ها ضروری است. یکی از پزشکان حاضر در جلسه پیشنهاد کرد اصطلاح مشهور «پزشکی مبتنی بر شواهد» به «پزشکی هدایت شده با شواهد» تغییر کند.

فهرست مطالب
پیشگفتار مترجم
بخش اول: قصه‌هایی درباره‌ی «مدیربودن»
بخش دوم: قصه‌هایی درباره‌ی سازمان‌دهی
بخش سوم: قصه‌هایی درباره‌ی تحلیل
بخش چهارم: قصه‌هایی درباره‌ی آموزش و توسعه
بخش پنجم: قصه‌هایی درباره‌ی بافتار، قصه‌هایی درباره‌ی تفاوت‌ها و تنوع‌ها
بخش ششم: قصه‌هایی درباره‌ی مسئولیت‌پذیری
بخش هفتم: قصه‌هایی برای فردا

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه