کتاب عشق

کتاب عشق


کتاب عشق دومین اثر از سه‌گانۀ «گربه، عشق، نوشتن» به قلم چارلز بوکوفسکی، مجموعه اشعار عاشقانه‌ای است که نگاه تازه‌ای از دوست داشتن را به شما ارائه می‌دهد.

چارلز بوکوفسکی (Charles Bukowski) بیشتر خود را شاعر می‌دانست تا نویسنده و اغلب او را با اشعارش می‌شناسند. شعرهای او بهترین نمونه از سبک پست‌مدرن آمریکایی محسوب می‌شود. او با بهره‌مندی از موضوعات و محتواهای خاص در اشعارش، موفق شده بین خود و شاعران روزگار خود فاصله بسیاری ایجاد و لقب ملک‌الشعرای طبقه ضعیف آمریکا را کسب کند. شعرهایی با نام‌های بی‌ربط را هم می‌توان از سبک‌های نوشتاری او به شمار آورد.

علی همتیان تلاش کرده سبک و نوشتار بوکوفسکی را حفظ و اشعارش را به گونه‌ای بازگردانی کند تا افراد بیشتری با آن ارتباط برقرار کنند.

خواندن کتاب عشق (On love) به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به ادبیات پست‌مدرن علاقه‌مند هستید این اثر را نباید از دست بدهید.

با چارلز بوکوفسکی بیشتر آشنا شویم:

هاینریش چارلز بوکوفسکی در سال 1920 در شهر آندرناخ آلمان متولد شد. مادرش کاترینا فِت اصالت آلمانی داشت و پدرش آلمانی آمریکایی بود و این دو یکدیگر را بعد از جنگ جهانی اول دیدار کردند. بعد از اوضاع نابسامان اقتصادی آلمان به دنبال جنگ جهانی اول، خانواده بوکوفسکی در سال 1923 به بالتیمور مهاجرت کردند و بعد از پس‌انداز مقادیری پول، به اطراف لس‌آنجلس رفتند، جایی که خانواده پدری بوکوفسکی زندگی می‌کردند.

پدر و مادر چارلز در زبان آمریکایی او را هنری می‌نامیدند. در زمان کودکی او، پدرش بییشتر اوقات بیکار و به اعتقاد بووفسکی بسیار بددهن و بدرفتار بود. او با فراغت از دبیرستان، دو سال در دانشگاه لس‌آنجلس دوره‌های هنر، رزونامه‌نگاری و ادبیات را گذراند.

در سن 23 سالگی داستان کوتاهش با عنوان «عواقب یادداشت بلند مردود» در نشریه داستان منتشر شد. دو سال بعد، داستان کوتاه «20 تشکر از کاسلدان» به چاپ رسید. او این مدت را همچنان در لس‌آنجلس به سر می‌برد اما مدتی در ایالات متحده سرگردان بود و کارهای پیش پا افتاده انجام می‌داد و در اتاق‌های کوچک و ارزان زندگی می‌کرد. وی در اوایل دهه 1950 و در 30 سالگی، به عنوان پستچی و نامه‌رسان در اداره پست لس‌آنجلس مشغول به کار شد اما بعد از دو سال و نیم آن را رها کرد.

در سن 35 سالگی به زخم معده دچار و در بیمارستان بستری شد و بعد از بهبودی به طور جدی سرودن شعر را از سر گرفت. در 37 سالگی با باربارا فیری شاعر و نویسنده ازدواج کرد ولی این دو تنها دو سال به زندگی با یکدیگر ادامه دادند. به دنبال این جدایی، بوکوفسکی به شراب‌خواری روی آورد و نوشتن شعر را ادامه داد.

او سپس به اداره پست لس‌آنجلس بازگشت. بوکوفسکی با فرانس اسمیت آشنا و مدتی را با یکدیگر زندگی کردند اما هیچ‌گاه رابطه‌شان به ازدواج منجر نشد. این دو در سال 1964 صاحب یک دختر به نام ماریا شدند.

چارلزِ 49 ساله بعد از بستن قرارداد با انتشارات Black Sparrow Press و ناشرش جان مارتین و به دست آوردن حقوق مادام‌العمر ماهیانه 100 دلار، بار دیگر کارش را در اداره پست رها کرد و به نوشتن حرفه‌ای به شکل تمام وقت ادامه داد. او کمتر از یک ماه پس از ترک اداره پست، نخستین رمانش با نام پست‌خانه را به اتمام رساند.

بوکوفسکی در سال 1976 با لیندا لی بیلی صاحب یک رستوران دیدار داشت. دو سال بعد از این ملاقات، آن دو از شرق هالیوود به بندر سن پدرو و دیگر نقاط جنوب شهر لس‌آنجلس رفتند. آن‌ها در سال 1985 ازدواج کردند. لیندا لی در رمان‌های هالیوود و زنان بوکوفسکی با نام سارا حضور دارد.

چارلز بوکوفسکی در 9 مارس 1994 در سن 73 سالگی کمی بعد از نوشتن آخرین رمانش به علت ابتلا به سرطان خون چشم از جهان فروبست.

در بخشی از کتاب عشق می‌خوانیم:

دریا پرتلاطم است
و ناخدا، آشپز یا خدمه‌ای هم در کار نیست.
تکه چوبی هم روی آب شناور نیست
تا به آن چنگ بزنیم
و باد غربی بادبان را
مثل ناخن چیده‌شده جدا می‌کند.
و ما مثل گاوباز بیچاره‌ای
که بین شاخ‌های گاومیش گیر کرده
این‌سو و آن‌سو پرت می‌شویم.
و همیشه در گوشه‌ای شخصی هست
که تمام این اتفاقات به یک ورش هم نیست.
گربه به من خیره شده
و در آشپزخانه،
بین ظرف‌های کثیف و بشقاب‌های گل‌دار
وول می‌خورد.
بیشتر از این نمی‌توانم تحمل کنم!
و گربه را از آشپزخانه بیرون می‌کنم.

فهرست مطالب
مقدمه
مال ِمن
توقف
روزی که یک دسته پول را از پنجره بیرون انداختم
بوی مرگت را حس می‌کنم
عشق تکه کاغذی پاره پاره است
به زنی که شعرهایم را دزدید
کفش‌ها (1)
زنِ خوب
شب‌بیداری!
انتهای شرارت
عشق نوعی خودخواهی است
برای جِین
اخطار
عشق واقعی من در آتن
جشنی برپاست، توپ و تفنگ و تانک، یک ارتش در برابر مردان روی پشت‌بام
برای 18 ماهگی مارینا لوئیس
شعری برای دخترم
پاسخی به یک نامه
همه‌ی عشقم برای اوست (برای ای. ام)
پاسخ منتقدین
دو گل میخک
تا به حال یک پلنگ را بوسیده‌ای؟
رقص
زیبا
خندان، درخشان، آوازخوان
بازدید از ونیز
شعر عاشقانه‌ای برای مارینا
از بین رفتن زندگیِ انسان را به چشم می‌بینم
برای آن سه نفر
اولین معشوق
عشق (1)
بی‌تجربگی در عشق
شعری عاشقانه برای تمام زنانی که می‌شناسم
نمابر
برای مرد واکسی
نشستن در رستوران بین‌راهی
تعریف
پذیرفتن اشتباه
برای او که دندان‌هایش منظم است
اشتباه کردم
دختران معصوم در پیراهن‌های چهارخانه
امشب
تلفن آرام
گوژپشت
بله
سانتا مونیکا، نزدیک هالیستر، دومین خیابان
مکانی برای آرامش
سر و صدا
برای کوچک‌ترین
سلام باربارا
کارسون مک‌کالرز
جِین و درول
همراه هم هستیم
همه‌چیز خوب بود
دیوارهای عشق من
ستایش بانوی جهنمی
عشق (2)
ستایش
جادوگر رفته
بدشانسی
عشق مثل آب خوردن از بین می‌رود
کفش‌ها (2)
ردشدن سایه
گل‌های کره‌ای و داربست‌ها
چرخش
شعری عاشقانه
مردِ قوی
پرنده‌ی آبی
خیاط
اعتراف‌ها

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه