معرفی یکی از بزرگ‌ترین شاعران منتقد اجتماعی اواخر سده هفتم

درباره سیف فرغانی

درباره سیف فرغانی

 سیف فرغانی یکی از بزرگ‌ترین شاعران منتقد اجتماعی اواخر سده هفتم و اوایل سده هشتم به شمار می‌رفت که توانست با صراحت لهجه و شجاعتی مثال‌زدنی در اشعار خود طبقات گوناگون جامعه از سلاطین، وزرا و کارگزاران حکومت تا کسبه و بازاری را مورد انتقاد قرار دهد.

 سیف فرغانی یکی از بزرگ‌ترین شاعران منتقد اجتماعی اواخر سده هفتم و اوایل سده هشتم به شمار می‌رفت که توانست با صراحت لهجه و شجاعتی مثال‌زدنی در اشعار خود طبقات گوناگون جامعه از سلاطین، وزرا و کارگزاران حکومت تا کسبه و بازاری را مورد انتقاد قرار دهد.

یکی از دردناک ترین و سیاه‌ترین وقایع تاریخ ایران، هجوم و حمله مغولان در سده هفتم هجری بود. اوضاع اجتماعی این دوره از لحاظ دگرگونی بنیان‌های حیات اجتماعی و انحطاط اخلاقی در ردیف تأسف‌بارترین دوران سرزمین ماست. تأثیر اوضاع زمان و رواج انتقادات سیاسی و اجتماعی علاوه بر اینکه در کتاب‌های تاریخی بیان شده در اشعار شاعران نیز جلوه‌ای خاص یافته است. در واقع مسایل سیاسی، اجتماعی و امور مربوط به مردم و جامعه، یکی از دغدغه های شاعران و نویسندگان در هر عصر و دوره ای است و این موضوع سبب شد تا شاعران و نویسندگان در اشعار و نوشته های خویش گوشه هایی از اوضاع اجتماعی و سیاست حاکمان زمان خود را بیان نمایند. این گروه که از شرایط زمان به تنگ آمده بودند، انتقاد از اوضاع زمانه را گاه در قالب پند و اندرز و گاه در قالب کلامی تند و صریح و گاه در قالب طنز و هزل بیان نموده‌اند. یکی از این شاعران سیف فرغانی بود که پس از هجوم مغول ایران را ترک کرد، وی اوضاع نابسامان زمانه خود را با کلامی صریح و تند مورد انتقاد قرار داد. برای آگاهی بیشتر در خصوص این شاعر بی‌باک و نامدار در این جستار به زندگی‌نامه وی می‌پردازیم.

 

زندگی‌نامه

سیف الدین ابوالمحامد محمد الفرغانی در فرغانه ماوراءالنهر دیده به جهان گشود. درباره تاریخ تولد و به طور کلی زندگی وی اطلاعات زیادی در دست نیست و هیچکدام از نویسندگان و تذکره نویسان نامی از وی در آثار خود نیاورده اند اما از آثار وی پیداست که وی در شهر کوچک اقسرا در جنوب شرقی دریاچه توزگول در ترکیه زندگی می کرد.

مسکن من ملک روم مرکز محنت          اقسرا شهر و خانه دار هوان بود

اما از انجا که اصل و منشا وی از فرغانه در ماوراءالنهر بوده به سیف فرغانی شهرت داشته و خود در اشعارش سیف فرغانی و سیف تخلص کرده است.

وی در طول عمر خود به آذربایجان، بلاد روم و آسیای صغیر سفر کرد. اهل تصوف و عرفان بوده و سال ها به کسب کمالات معنوی و سیر و سیاحت پرداخته است. در واقع سیف فرغانی مانند بسیاری از مشایخ عهد خود که ایران را که به سبب هجوم و آزار مغول  ترک می گفته و در کشورهای همسایه گرد می آمده اند از زادگاه خود در تاریخ نامعلومی به آسیای صغیر رفته و همان جا مانده و در گذشته است. علت گمنام ماندن این صوفی زاهد و متقی آن است که وی پس از ایران و اقامت دربلاد روم  دیگر به وطن بازنگشته و درست در ایامی دیده از جهان فروبست که آسیای صغیر زیر سیطره ایلخانان و بیداد مغولان ارتبات چندانی با بلاد ایران نداشت.

 

ورود به عرصه ادبیات و شعر

از این شاعر نامدار دیوان شعری بر جای مانده است. مجموعه اشعار او از غزل، قصیده، قطعه و رباعی حدود ۱۰ تا ۱۱ هزار بیت است. وی در قصیده‌های خود ردیف‌های دشوار را انتخاب می‌کرد و از وارد کردن آثار لهجه‌ محلی در ترکیبات و مفردات ابایی نداشت. فرغانی در سرودن اشعار پارسی مهارت داشت و قالب قصیده سرایی را با عرفان درآمیخت. بیشتر موضوع قصیده های سیف ستایش خدا، نعت پیامبر اسلام (ص)، انتقاد از نابسامانی‌های دوران، وعظ، اندرز، تحقیق و جوابگویی به شاعران بزرگی همچون خاقانی، رودکی، سعدی، همام تبریزی و …. است. همچنین سیف فرغانی از شیفتگان و مریدان سعدی بود و خود را شاگرد او می دانست و با این شاعر بزرگ مراوده و مکاتبه بسیاری داشت و در وصف سعدی قطعاتی سروده است.

سبک شعری وی تحت تاثیر سبک خراسانی در سده ششم هجری بود، کلام او ساده و روان و در آن واژه‌های عربی کم به کار رفته است. اما گاهی ترکیب‌های عربی را با ترکیب‌های فارسی در بعضی از شعرهای خود درهم آمیخته و گاه نیز حتی یک مصراع را  کاملا عربی آورده ‌است. قصیده او که با مصرع «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد» آغاز می‌شود و گویا خطاب به مغولان مهاجم سروده شده از اشعار معروف این شاعر آزاده است. در ادامه به قسمتی از این شعر می پردازیم:

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد 

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بدین ترتیب هجوم وحشیانه مغولان و خرابکاری آنان در مملکت، نویسندگان و شاعران را مجبور کرد که درباره آن‌ها آشکارا اظهارنظر کنند و سکوت را در برابر این همه فجایع جایز ندانند. بیان این مصیبت‌ها و شکایات از اوضاع اجتماعی زمانه، آن‌چنان در آثار فاضلان و شاعران به چشم می‌خورد که ذبیح‌الله صفا در کتاب خود «تاریخ ادبیات در ایران» فصل مخصوصی را به اوضاع اجتماعی در آثار ادبی شاعران و نویسندگان اختصاص داده است. سده هفتم و هشتم هجری به علت شرایط خاص اجتماعی و سیاسی و فقر، فساد، تباهی، ظلم و ستم حاکمان مستبد، بستر شعر اجتماعی و انتقادی را نسبت به سده های گذشته هموارتر کرد. شاعران و نویسندگان این دوره که از شرایط نابهنجار اجتماعی به تنگ آمده بودند، انتقاد از اوضاع زمانه را به نظم و نثر کشیدند.

علاوه بر قصیده های فرغانی که بدان اشاره شد، وی غزل‌های دلنشینی هم از خود بر جای گذاشته است. غزل‌های سیف وقف بر موعظه‌ها و انتقادهای اجتماعی و بیان حقیقت های عرفانی است و به دیگر شاعران هم سفارش می کنند که از مدیحه گویی پرهیز کنند و قناعت پیشه کنند یا طبع خود را به غزل گویی و ستایش معشوق یا وعظ و اندرز بگمارند. بیان نقیصه های اجتماعی و برشمردن زشتی ها و پلیدی های طبقه ی فاسد جامعه در اشعار سیف دیده می شود. این نقدهای صریح و جدی، خالی از هزل و مطایبه است.

بدین ترتیب باید گفت یکی از وجوه اهمیت سیف فرغانی آن است که در ضمن نصایح و مواعظ عالی خود بسیار به انتقاد از اوضاع ناگوار جامعه در عهد خود می پردازد، وی در بیان نقائص و معایب طبقات فاسد شجاعت به خرج داده و باید گفت بزرگترین شاعر عهد خود به شمار می رود که به چنین نقدهای صریح بسیار جدی مبادرت کرده، بعضی از اشعار او در حوزه شعرهای اجتماعی یادآور قصاید سنایی و ناصر خسرو است هر چند که انسجام و  استحکام  اشعار آنها را ندارد.

 

خاموشی

سرانجام این شاعر پرآوازه در ۷۴۹ هجری در یکی از خانقاه های آقسرا دیده از جهان فروبست. در پایان به شعری که در دیباچه دیوان فرغانی آمده است، اشاره می‌کنیم:

آن خداوندی که عالم آن اوست
جسم و جان در قبضه فرمان اوست

سوره حمد و ثنای او بخوان
کآیت عز و علا در شان اوست

گر ز دست دیگری نعمت خوری
شکر او می کن که نعمت آن اوست

بر زمین هر ذره خاکی که هست
آب خورد فیض چون باران اوست

از عطای او به ایمان شد عزیز
جان چون یوسف که تن زندان اوست

بر من و بر تو اگر رحمت کند
این نه استحقاق ما احسان اوست

از جهان کمتر ثنا گوی ویست
سیف فرغانی که این دیوان اوست

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه