معرفی نویسندگان مشهور ایرانی

صادق چوبک‌ از پیشگامان داستان‌نویسی مدرن در ایران

صادق چوبک‌ از پیشگامان داستان‌نویسی مدرن در ایران

 صادق چوبک‌ یکی از نویسندگان چیره‌دست و از پیشگامان داستان‌نویسی مدرن در ایران به شمار می‌رفت که با خلق شاهکارهای هنری چون تنگسیر، سنگ صبور و خیمه شب‌بازی نام خود را جاودانه ساخت. وی در شمار واقع بین‌ترین داستان نویسان بود که بیشتر به توصیف زندگی طبقات فرودست جامعه می‌پرداخت.

 صادق چوبک‌ یکی از نویسندگان چیره‌دست و از پیشگامان داستان‌نویسی مدرن در ایران به شمار می‌رفت که با خلق شاهکارهای هنری چون تنگسیر، سنگ صبور و خیمه شب‌بازی نام خود را جاودانه ساخت. وی در شمار واقع بین‌ترین داستان نویسان بود که بیشتر به توصیف زندگی طبقات فرودست جامعه می‌پرداخت.

صادق چوبک در ۱۴ تیر ۱۲۹۵ خورشیدی در بوشهر دیده به جهان گشود. خانواده وی بازرگان و مرفه بود و به گفته خودش مزه نداری و محرومیت ها را نچشیده بود. وی در توصیف روزگار کودکی خود می نویسد: «دوران کودکی من همزمان با گرماگرم جنگ جهانی اول بود در آن دوران، بوشهر چنانکه از سن شش-هفت سالگی به یاد دارم، به گونه یک مستعمره انگلیس بود. ملل روس، آلمان، فرانسه و انگلیس و چند کشور دیگر در بوشهر کنسولگری داشتند اما انگلیسی ها سرور بودند و خانه های خوبی در ییلاقات بوشهر، دواس و سبزآباد داشتند که به همه چیز مجهز بود. بیمارستان، باشگاه، زمین تنیس و فوتبال و حاکی و کریکت، کارخانه یخ سازی و گورستان پاکیزه همه را در آنجا داشتند و آدم خودش را در یک شهر نیمه اروپایی می دید...»

 

چوبک تحصیلات ابتدایی خود را در بوشهر و شیراز به پایان رساند، سپس وارد مدرسه کالج امریکایی در تهران شد و مقطع متوسطه را در این شهر گذراند در این دوران بود که با فعالان ادبی چون مسعود فرزاد، پرویز ناتل خانلری و صادق هدایت آشنا می‌شود. بعد از پایان تحصیلات خود در دبیرستان شرافت خرمشهر مشغول به تدریس می شود. چند سال بعد یعنی در ۱۳۲۶ خورشیدی به دعوت الون ساتن شرق شناس انگلیسی و رییس روابط عمومی سفارت انگلیس در تهران به عنوان مترجم مشغول به کار می شود و ۲ سال بعد به استخدام کمپانی نفت انگلیس و ایران در می آید. استخدام چوبک همزمان با آغاز بحث ملی شدن نفت در ایران بود و او نیز چون بسیاری از ایرانیان مجذوب محمد مصدق شد.

 

تالیفات و آثار

یکی از نخستین آثار این نویسنده خلاق مجموعه داستان"خیمه شب بازی" بود که پس از انتشار آن به شهرت رسید و نام صادق چوبک را به عنوان نویسنده ای جوان و توانا از حلقه صادق هدایت، بر سر زبان ها انداخت. بعد از این خیمه شب بازی اثر برجسته دیگری به نام «چرا دریا طوفانی شد» منتشر کرد که در آن به توصیف مناظر پرداخت. در ۱۳۲۸ اثر دیگرش هم که سه داستان و یک نمایشنامه بود با عنوان «انتری که لوطی‌اش مرده بود» به چاپ رسید. چوبک با این داستان خودش را به‌عنوان یک نویسنده‌ تمام‌عیار در ادبیات معاصر ایران ثابت کرد.

علاوه بر رمان‌هایی که بدان اشاره شد، باید به ۲ شاهکار وی یعنی رمان‌های «تنگسیر» و «سنگ صبور» اشاره کرد، اهمیت این آثار تا اندازه ای بود که در ۱۳۵۲ خورشیدی بر اساس رمان تنگسیر فیلمی به کارگردانی امیرنادری به همین نام ساخته‌ شد. به قول خود چوبک "برای درک واقعیت آن باید به شن زارهای جنوب، به دریا، به مردمی که هسته خرما می خورند، متعلق باشی. " این رمان ماندگار به ۱۸ زبان ترجمه شده و هنوز با گذشت چندین سال در ایران تجدید چاپ می شود. «سنگ صبور» هم بعد از تنگسیر منتشر شد، این داستان از زبان چند شخص روایت می‌شود و شیوه روایی چوبک در آن دوره قصه‌نویسی ایران کاملا تازگی داشت و خلاقیت و نوآوری چوبک در این رمان به اوج خود رسید. همچنین محمدعلی جمالزاده یک سال پس از انتشار رمان مشهور سنگ صبور از ژنو سوییس در نامه ای به چوبک نوشت: «سنگ صبور» داستان چند مرد و زن و کودک بینوای خودمانی است که مظهر جماعت کثیری و بلکه اکثریت هموطنان ما هستند در جهل،  بی خبری و خرافات و گرسنگی غوطه ورند. بی نهایت استادانه از عهده کار برآمده اید و هم چنان که گویا سابقا معروض داشته ام، آن چه را گوش می شنود و آن چه را چشم می بیند (و گاهی آن چه را خاطر احساس می کند)،  همه را مانند دستگاه عکاسی و جعبه صورت صدا با قدرت و بصیرت کامل منعکس ساخته اید.»

علاوه بر تالیف کتاب، این داستان نویس نامدار در ترجمه هم آثار خوبی از خود بر جای گذاشت از جمله آن می توان به ترجمه نمایشنامه کوتاهی از یوجین اونیل با عنوان «پیش از ناشتایی» اشاره کرد  او همچنین قصه معروف «پینوکیو» را با نام «آدمک چوبی» به فارسی برگرداند. شعر «غُراب» اثر «ادگار آلن پو» نیز به همت او ترجمه شد. «مهپاره» از دیگر آثار چوبک بود که به فارسی ترجمه کرد.

 

درون مایه و ویژگی تالیفات چوبک‌

سبک این داستان نویس نامدار واقع گرایی بود که واقعیت‌های جامعه‌ خود را بی کم‌وکاست در قصه‌های خود منعکس می‌کرد. بیشتر داستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی هستند. شخصیت‌های داستان‌های او هرکدام به نوعی نمایانگر گروه یا قشری از جامعه بودند که در بیشتر مواقع، درگیر خشونت‌های جامعه شدند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری که در طبقات فرودست دیده می‌شد، سراغ شخصیت‌ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می‌دادند و به شدت ره به تاریکی می‌بردند. در آثار چوبک هر شخصیت داستان به زبان خودش، زبان متناسب با فرهنگ، خانواده، سن و سالش سخن می‌گوید؛ کودک، کودکانه می‌اندیشد و کودکانه هم حرف می‌زند، زن زنانه فکر می‌کند و زنانه هم حرف می‌زند و بدین ترتیب هر یک از شخصیت‌ها به بهترین وجه شکل می‌گیرند و شخصیت پردازی موفقی ایجاد می‌شود که در بستر حوادث داستان، زیبایی و عمق خوشایندی به داستان می‌دهد. برای نمونه در یکی از آثار خود به نام سنگ صبور، قصه را از زبان شخصیت‌های مختلف می‌خوانیم، نحوه بیانی که در قصه نویسی نوپای ایران کاملاً تازگی داشت.

وی برای بیان افکار ذهنی هر یک از شخصیت‌ها ناگزیر بود به زبان هر یک از آنها بنویسد و این خود به تغییر نثر در طول داستان منتهی شد که باز نسبت به دیگران پیشرفتی جدی محسوب می‌شد. وی در توصیف واقعیت‌های زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگی‌های آثار وی است. چوبک را به سبب همین دقت نظر در جزئی نگری‌ها و درون بینی‌ها، رئالیست افراطی وگاهی حتی ناتورالیست خوانده‌اند. همچنین چوبک در ترسیم شخصیت‌های داستان روابط و روحیات آن‌ها با مهارت وارد عمل شد. همچنین یکی از عناصر برجسته در آثار چوبک، فضاسازی است. چوبک بیشتر می کوشد به مخاطب تصویر بدهد و او را وارد داستان کند تا این که تحلیل و برداشت درست یا غلط خود را به مخاطب تحمیل کند. می‌توان گفت در برخی موارد، داستان‌های چوبک، داستان‌هایی کاملاً مستند هستند. این هنرمند توانا، گاهی با نگاه تیزبین خود کوچک‌ترین اجزای صحنه را طوری وصف می‌کند که قابل درک بوده، تأثیر به‌خصوصی روی مخاطب می‌گذارد؛ گاهی هم با استفاده از تشبیه‌ها و استعاره‌ها یک تصویر کلی به مخاطب می‌دهد در واقع چوبک با به کار بردن استعاره‌های شخصی، تصویرسازی‌های موفقی انجام داده است.

خاموشی:

چوبک در سال های پایانی عمرش بینایی‌اش را از دست داد به طوری که نه دیگر می‌توانست بدون کمک بخواند و نه بنویسد. خودش می‌گوید: "هنوز باور نمی‌کنم که نمی‌بینم. هر روز صبح که از خواب بلند می‌شوم، فکر می‌کنم که بینایی‌ام را بازیافته‌ام. سرانجام این داستان‌نویس خلاق در ۱۳ تیر ۱۳۷۷ خورشیدی در آمریکا دیده از جهان فروبست.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه