ویژه ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

امام دوم ; حسن بن علی (ع)

امام دوم ; حسن بن علی (ع)

امام دوم : حسن بن علی (ع) امام حسن (ع) ، مسئولیت خلافت را در جوی مضطرب و نا آرام و در وضعی بسیار پیچیده و پر کشاکش که در پایان زندگانی پدر بزرگوارش امام علی (ع) بروز کرده و شعله ور شده بود به عهده گرفت


 
امام دوم : حسن بن علی (ع)[105]امام حسن (ع) ، مسئولیت خلافت را در جوی مضطرب و نا آرام و در وضعی بسیار پیچیده و پر کشاکش که در پایان زندگانی پدر بزرگوارش امام علی (ع) بروز کرده و شعله ور شده بود به عهده گرفت .

از جمله اوضاع و مشکلات پیچیده و ناگوار ، نکات زیر را بیان می کنیم :

1 - امام حسن (ع) حکومت خود را با مردمی شروع کرد که به مکتبی بودن مبارزه و هدفهای آن ، ایمان واضح و کاملی نداشتند و آنان را از جنبه دینی و اسلامی با خواسته های مبارزه هماهنگی نبود و در آن هنگام به چهار حزب تقسیم شده بودند که از این قرار بود :

الف - حزب امویان .

این حزب از گروههای قومی تشکیل شده بود که از نفوذ بسیار بر خوردار بودند و پیروان فراوان داشتند . آنها در محیط شیعیان امام حسن برای پیروزی معاویه کار و فعالیت داشتند و به منزله جاسوسان و ماموران مخفی ، حرکات امام را زیر نظر داشتند .

ب - خوارج . بیشتر اهل کوفه به جنگ اصرار داشتند تا جائی که وقتی میخواستند با امام حسن (ع) بیعت کنند ، با آن بزرگوار شرط کردند که باید

[106]با این تجاوز کنندگان گمراه حکومت بجنگند اما امام نپذیرفت . سپس به خدمت امام حسین (ع) رفتند تا با او بیعت کنند و او به آنان گفت : « معاذ الله که تا حسن زنده است با شما بیعت کنم » . آنگاه چاره ای ندیدند جز آنکه با امام حسن بیعت کنند . آنان در زمینه توطئه گریهای خطرناک و مبارزه با برنامه و نقشه امام حسن (ع) با حزب اموی همکاری داشتند .

ج - شکاکان . آنان کسانی بودند که دعوت خوارج در آنان تاثیر گذاشته بود ، بی آنکه از آنان باشند . اینان افرادی فرصت طلب و مذبذب بودند و خوی فرار بر طبیعت آنان غالب بود .

د - حمراء ( سرخ ) . آنان پاسبانان « زیاد » بودند و میخواستند که سربازان شخص پیروز و شمشیرهای شخص غالب باشند . کارشان به جائی رسید که کوفه را بخود نسبت دادند و گفتند : « کوفه حمراء » . اما پیروان امام حسن (ع) کسانی بودند که پس از شهادت پدر بزرگوارش علی (ع) ، به بیعت با او شتافتند و در کوفه عده آنان بسیار بود . اما دسیسه ها و فتنه گری دیگران ، پیوسته هر حرکتی را که از اینان سر می زد ، با شکست روبرو میکرد و خنثی می نمود .

2 - تفاوت تاریخی میان شخص امام حسن (ع) و شخصیت پدر بزرگوارش امام علی (ع) . منظور ما از تفاوت تاریخی ، پایگاه هر یک از آنان در ذهن مردم است . اما بدیهی است که در پیشگاه خدای عزوجل بین آنان تفاوتی نبوده است . چه ، هر یک از آنان امامی معصوم می باشند . اما در آن زمان جز اندکی از مسلمانان ، در اندیشه نص امامت آنان نبودند ، و با امام حسن ، عملی که باید نسبت به امام مفترض الطاعة که بر امامت او نص وجود داشت ، به جای می آوردند ، نمیکردند . بلکه با وی (ع) آن سان رفتار میکردند که با امامی معمولی که امامت او در امتداد خط سقیفه و مفهوم آن در حد خلافت بود .

مطلبی که در اینجا باید به تاکید باز گفت این است که امام حسن (ع) از جایگاه تاریخی که امام علی (ع) در دل مردم داشت بی نصیب بود .

[107]3 - امام حسن (ع) ، بلافاصله پس از شهادت پدر بزرگوارش ، زمام امور را مستقیما بدست گرفت . امری که موج شک را در مکتبی بودن مبارزه ای که امام حسن (ع) بر عهده گرفت ، برانگیخت و تقویت کرد و شبهه را در مردم قوی ساخت ، این بود که آن مبارزه ، مبارزه خانواده با خانواده تلقی شد و در نتیجه ، جنگ امویان با هاشمیان را جنگ مکتبی نمیدانستند .

همه این موجبات و شرایط ، موضع امام (ع) را درباره مساله حکومت پیچیده کرد و او در برابر چهار راهی که غیر از آن نبود قرار گرفت :

1 - انتخاب نخستین . فریفتن رهبران و افراد با نفوذ بوسیله پرداختن پول و وعده دادن مناصب تا آنان را به سوی خود جلب کند . این راه را برخی اشخاص به امام پیشنهاد کردند . اما وی آنرا رد کرد و فرمود : « آیا میخواهید از راه ستم پیروز گردم ؟ بخدا سوگند هرگز چنین نخواهد شد » .

2 - انتخاب دوم این بود که امام از آغاز کار تا وقتی امت به زندگانی راحت خو دارد و رهبرانش با معاویه در تماس می باشند ، به صلح و سازش روی کند .

امام بطور کلی عمل به هر یک ازین دو راه را بعید دانست زیرا هیچیک فایده و نتیجه ای نداشت و تنها این راه باقی می ماند که یا وارد جنگی بی حاصل و یاس آور شود و او و جماعتش به شهادت رسند ، یا پس از سپری شدن مدتی طولانی ، به این منظور که مواضع خود را مسجل گرداند و برای مردم آشکار سازد که چه کسی ایستادگی میکند و چه کسی منحرف است ، سازش کند . و اینک ما به نوبه خود می پرسیم ، آیا وارد شدن در یک معرکه بی نتیجه ، به جائی میرسید و اثری داشت ؟ و آیا واقعیت اسلام آن روزگار را دگرگون میساخت ؟ پاسخ این پرسش آن است که هرگز ! تا وقتی که مردم به آن مبارزه شک داشتند ، آن نبرد بی نتیجه و آن مبارزه یاس آور هیچ تاثیری نداشت .

ملامتگری بسیاری از مورخان به امام حسن (ع) از اینجا ناشی شده

[108]است که او را به تن آسائی و ناتوانی متهم داشته اند و گفته اند که از حق خود چشم پوشید تا فتنه بخوابد و با زندگانی بی دغدغه و راحت روزگار بگذراند .

در پاسخ این افترا میگوئیم : داخل شدن امام در معرکه ای بی نتیجه ، قبل از هر چیز ، نبرد او را در نظر بسیاری از مسلمانان ، همچون نبردی که « عبد الله بن زبیر » به آن دست زد و خود و همه یاران نزدیکش کشته شدند ، نشان میدهد . ما می پرسیم که آیا هیچیک از مسلمانان به « ابن زبیر » اندیشید ؟ و آیا جنگی که او وارد آن شد ، دست آوردی حقیقی برای اسلام داشت ؟ یا گرفتاری جدیدی بعمل آورد ؟

پاسخ این سؤال این است که هرگز یک تن هم به او نیندیشید زیرا مردم نسبت به عبد الله بن زبیر اندیشه ای دیگر داشتند . او در نظر مردم وارد جنگ شد تا بر ضد عبد الملک بن مروان ، شخصا رهبری را بعهده گیرد . بنابراین جنگ و قیام او بمنظور رهائی مکتب و حمایت اسلام یا تعدیل حکومت منحرف نبود .

نزد مردمی که به امام حسن (ع) زندگی میکردند نیز همین شک با درجه ای قوی تر بوجود آمده بود . نشانه های تاریخی بسیار وجود دارد که به تاکید بیان می کند که امام حسن (ع) موضع خود را بخوبی درک میفرمود و میدانست که مبارزه او با معاویه با وجود شک و تردیدی که در توده های مردم است ، محال است به پیروزی برسد و امام (ع) با بیانات تاریخی خود برای ما ابعاد سیاست خویش را با وضوح در چاره جوئی آگاهانه بحران موجود با یاران خود ترسیم کرده است و در خطابه سیاسی مؤثری دشمنان خود را کوبیده است و در آن گفتارها ژرفای تلخی و شدت مخالفت و نپذیرفتن حکومت را ملاحظه میکنیم و می بینیم که در هر کلمه از کلماتش در مورد حقی که به آن اطمینان دارد تاکید و پافشاری میکند .

[109]ما به امام (ع) این فرصت را میدهیم تا درباره اجتماع و موضع گیریهای خود در برابر مشکلات زمان خود و راه حلهائی که به آن دست یافته بود تا آن مشکلات را حل کند ، با ما گفتگو نماید .

« اهل کوفه و رنگارنگی و فرصت طلبی آنان را شناختیم . هیچیک از آنان که فاسد باشد به کار من نمی آید . آنان را وفا نیست و بکردار و گفتار خود عمل نمیکنند . آنان با هم اختلاف دارند و معروف است که قلوبشان با ماست و شمشیرهاشان چنانکه مشهور است بر ما » . « مرا فریفتند هم آن سان که کسانی را که پیش از من بودند فریب دادند . پس از من ، با کافر و ستمکاری که به خدا و رسولش (ص) ایمان ندارد در رکاب کدام امام خواهید جنگید ؟ »

« به خدا سوگند نه ذلت ما را از جنگ با اهل شام بازداشت نه قلت . بلکه به سلامت و بردباری با آنان جنگیدیم . سلامت را با عداوت و صبر را با بی تابی در می آمیختیم و شما به سوی ما توجه میکردید و دین شما ، پیشاپیش دنیای شما بود و اینک طوری شده اید که دنیاتان پیشاپیش دین شماست . با ما بودید و اینک بر ضد مائید » .

کار طرفداران امام به حد خیانت رسید و از روی طمع به سوی معاویه گرایش یافتند و به او پیوستند و از جهت پول و مقام و آسایشی که معاویه برای آنان فراهم آورد ، روی به سوی او داشتند . باری کار را به جائی رساندند که زعمای کوفه به معاویه نوشتند که هر وقت بخواهد امام (ع) را کت بسته نزد او می فرستند . آنگاه بخدمت امام می رسیدند و به او اظهار اطاعت و اخلاص میکردند و میگفتند : « تو جانشین پدرت و وصی او هستی و ما سرا پا در مقابل تو گوشیم و فرمانبردار توایم . هر فرمان که داری بفرمای » و امام به آنها میگفت : « بخدا سوگند ، دروغ میگوئید . بخدا سوگند شما به کسی که بهتر از من بود وفا نکردید ، پس چگونه بمن وفا میکنید ؟ و چگونه به شما اطمینان کنم ؟ حالی که به شما وثوق ندارم . اگر راست می گوئید ، اردوگاه

[110]مدائن ، میعادگاه و قرارگاه ما باشد ، به آنجا بروید » .

و امام به مدائن رفت ، اما بیشتر سپاهیان او را رها کردند .

تاریخ امام حسن (ع) و مواضع مثبت او ، هر کس را که او را به ناتوانی و تنازل متهم کند و بگوید که با رضامندی از حق خود چشم پوشی کرد یا ادعا کند که امام ، حکومت را به معاویه تسلیم فرمود بی آنکه با او به جنگ پردازد ، خوار و ضعیف میسازد و نشان میدهد که شخصی بیهوده گو و دور از واقع بینی است . ما تاکید می کنیم که مواضع آن امام مثبت بود و در برابر انحراف ایستادگی کرد و برای جنگ با معاویه آمادگی داشت و گفته او گواه است که فرمود : « شنیده ام که به معاویه گفته اند که ما تصمیم گرفته ایم به سوی او حرکت کنیم . لذا او نیز حرکت کرده است . خدا شما را رحمت کند ، به اردوگاه خود در نخیله حرکت کنید تا ببینیم و ببینید »

در زمینه دیگر امام اشارت میکند که درین محیط سرشار از شک و تردید ، و اندک بودن یاران مخلص و وارد جنگ شدن و پیروزی به چنگ آوردن ، ازمحالاتست : « به خدا سوگند کار خلافت را تسلیم نکردم مگر به این علت که یارانی نداشتم . اگر یارانی میداشتم شب و روز با او می جنگیدم تا خدا میان من و او حکم فرماید » . بنابراین امام ناچار بود در جنگی بی امید وارد شود و در آن جنگ به شهادت رسد و بسا اشخاص که به قتل برسند .

امام میگوید : « میترسم نسل مسلمانان از روی زمین برداشته شود ، پس بر آن شدم تا برای دین خبر دهنده ای بماند » در جای دیگر و بمناسبت دیگرمیفرماید :

« معاویه با من درباره امری به منازعه برخواست که حق من است نه حق او . پس به صلاح امت و قطع فتنه نظر کردم و دیدم اگر با معاویه مسالمت کنم و جنگ بین خود و او را رها کنم بهتر است . همانا حفظ خونها بهتر است تا ریختن آن و جز صلاح و بقای شما در نظرم چیزی پسندیده نیفتاد . امید است

[111]برای شما آزمایشی باشد و تا فرا رسیدن اجل معین از زندگانی بهره مند باشید » (1)

نشانه های اجتماعی هم اشارت بر این معنی داشت که اگر امام (ع) داخل جنگ می شد ، اصولا به هیچ نتیجه ای نمیرسید و در سطح هدفهای امام از تغییراتی که خواسته مکتب است ، مانند تمدن و خط مشی زندگانی همه نسلها در طول زمان چیزی بدست نمی آمد .

اینک بناچار پرسشی مطرح میشود که این مبارزه در حالیکه ملت در شک و تردید به سر می برد و پیروزی محال می نمود و امت با دشواریهای فراوان روبرو بود ، چه هدفی را دنبال میکرد و هدفهای آن مبارزه چه بود و طبع آن مبارزه چگونه بود ؟ آیا صرفا به سبب دشمنی بود یا به سبب رسالت وامامت بود ؟ امام حسن میفرماید : « از خصوصیات اهل خیر بودن ، دوری از شر است » . و به کسی که راجع به جهل از او پرسیده بود گفت : « چنگ زدن به فرصت زان پیش که بر آن فرصت چیره شود یا بحقیقت فرصتی بچنگ آورد ، و خودداری از پاسخگوئی بهترین کمک و یاری بخود ، خاموش ماندن در بسیاری از مواقع است گرچه فصیح و زبان آور باشی » و در حدیث دیگر در جواب کسی که از معنی عقل پرسیده بود جوابی داد که موضع او (ع) را بخوبی می نمایاند : « فرو خوردن غم و اندوه ، تا وقتی که فرصت بدست آید » .

در نور این حقایق ثابت تاریخی ، ما حق داریم به این نتیجه مطمئن شویم که اگر حسن (ع) وارد این جنگ بیهوده میشد ، جنگ او تا حد بسیار زیادی شبیه بجنگ « ابن زبیر » بود و برای اسلام و مکتب جاویدانش هیچ دستاوردی به ارمغان نمی آورد .

ازینرو می بینیم که تصمیم امام بر پذیرفتن صلح ، صحیح بوده است و نظر او درین مورد که بر معاویه فرصت دهد تا بر جهان اسلام مستولی گردد ، صائب

[112]بوده است . زیرا در چنان حالی ، واقعیت معاویه آشکار میگردید و طرح جاهلی او بر ملا میشد و آنگاه ، مسلمانان ساده دل نیز عمق کار و فساد بنی امیه را در می یافتند .

اینک کسانی که اگر با چشمان خود و حواس خود ، مطلب را نبینند و حس نکنند ، باور نمیکنند ، دانستند که واقعیت معاویه و حکومتش چیست و علی بن ابی طالب (ع) که بوده است . بنابراین مطالب ، امام (ع) دعوت بصلح را هنگامی اجابت فرمود که آن استجابت برای معاویه ، پیروزی ، و برای سیاست مکارانه او ، افشاگری ، محسوب میگردید و اخلاق او را در مقابل توده های مردم آشکار می ساخت .

پس از آنکه معاویه فهمید نتیجه جنگ به سود اوست و دید که امام حسن (ع) برای وارد شدن در جنگ پافشاری و اصرار میکند ، به آن امر تظاهر کرد که میخواهد از ریخته شدن خون مسلمانان جلوگیری کند . بنابراین کوشید به عنوان دوستدار صلح و حفظ خونهای مسلمانان شناخته شود . اما وقتی امام (ع) بی درنگ با عقد صلح موافقت فرمود درمانده شد لذا در تحقق بخشیدن به سیاست مکارانه خود دچار شکست گردید . بخصوص که ناگزیر شد مسائلی را که ذیلا به آن اشاره میشود بپذیرد . (2)

ماده اول : « واگذاشتن حکومت به معاویه به این شرط که به کتاب خدا و سنت فرستاده او (ص) و به سیره خلفاء صالح عمل شود » .

ماده دوم : « پس از معاویه ، امر حکومت بر عهده حسن است و اگر برای او حادثه ای روی داد حکومت از آن برادرش حسین است و معاویه نمی تواند آنرا به عهده دیگر بگذارد » .

ماده سوم : « باید سب امیر المؤمنین علی (ع) و سخن گفتن از او در نماز

[113]ترک شود و از علی جز به نیکی یاد نکنند » .

ماده چهارم : « باید آنچه در بیت المال کوفه قرار دارد ، یعنی پنج ملیون درهم یا دینار استثناء بشود و تابع خلافت و حکومت نباشد . و بر عهده معاویه است که هر سال دو ملیون درهم برای حسین بفرستد و در عطا و صلات ، بنی هاشم را بر بنی عبد شمس برتری دهد و به فرزندان کسانی که در رکاب امیر المؤمنین در جنگ جمل جنگیدند و فرزندان کسانی که در صفین در خدمت امام علی مجاهدت کردند ، یک ملیون درهم تقسیم شود و این مبلغ را از خراج ولایت « ابگرد » که یکی از شهرهای فارس در حدود اهواز است بپردازد » .

ماده پنجم : « مردم هر جا بر روی زمین خدا باشند ، چه در شام و عراق چه در حجاز و یمن باید ایمن باشند و سیاه و سرخ باید در امان بمانند . معاویه باید خطاهای آنان را تحمل کند و ببخشاید و هیچکس را بجرم گذشته کیفرندهد و با اهل عراق با کینه و دشمنی رفتار نکند . و یاران علی (ع) را درهر کجا باشند امان دهد و به هیچیک از شیعیان علی آسیبی نرساند . یاران و شیعیان علی (ع) از حیث جان و مال و زن و فرزند در امان باشند و از هر گزندی محفوظ ، و هیچکس متعرض هیچیک از آنان نشود ، و هر صاحب حقی به حقش رسد و هر چه یاران علی در هر کجا به دست آورده اند برای آنان محفوظ بماند .

و برای حسن بن علی (ع) و برادرش حسین (ع) و هیچیک از اهل بیت رسول الله چه در نهان چه در آشکار هیچ بدی نخواهند و در امنیت هیچیک از آنان در هیچ منطقه ای اخلال نکنند » .

برنامه و مشی امام حسن (ع) موفق شد و تا درجه بسیار ، ماهیت معاویه و واقعیت منحرف او را آشکار کرد وقایع و شرایط انتظار نکشیدند تا درآشکار کردن حقیقت او سهیم گردند ، بلکه از روز نخست ، مضمون برنامه اش اعلام گردید و در زمینه های گوناگون سیاسی ماهیت خود را آشکار کرد :

« بخدا سوگند من با شما برای این نجنگیدم که نماز بگذارید و روزه

[114]بدارید و حج بجای آورید و زکات بپردازید ، بلکه به این منظور با شما جنگیدم که به شما فرمان دهم . و همانا این مقام را خدا بمن عطا کرده درحالیکه شما ناخشنود بودید . هان ، من حسن را امیدوار کردم و چیزهائی به او دادم و همه آنها زیر پای من است و بهیچ شرطی وفا نمیکنم » .

با این اعلان آشکار ، مسلمانان دانستند که برنامه معاویه جز امتداد خط جاهلیت چیزی نیست و با آن برنامه میخواهد اسلام را ویران کند . نیز دانستند که امام علی (ع) نمودار و نماینده حقیقی برنامه اسلام بود و حتی تجربه کوتاهش در حکومت و زمامداری ، در نظر توده مردم اسلامی که در نهایت بدبختی و تیره روزی می زیستند ، امید و شکیبائی به آنها بخشیده بود .

1 - انبیاء - 111 .2 - اقتباس از کتاب صلح حسن - نوشته شیخ راضی آل یاسین ص 259 - 261 .

 

 پدیدآورنده : ادیب، عادل/  ناشر : دفتر نشر فرهنگ اسلامی

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه