درباره امیر مسعود سعد سلمان

درباره امیر مسعود سعد سلمان

 مسعود سعد سلمان از سخنوران و شاعران نامی سده پنجم هجری به شمار می‌رفت که از او به دلیل تحمل زندان‌های طولانی مدت به عنوان شاعر مبارز یاد می‌شود. حسرت، اندوه، شکواییه از زمانه و روزگار مضمون بیشتر اشعار وی هستند که از او چهره‌ای تلخ اندیش و مبارز را نشان می‌دهند.

دوره غزنویان یکی از دوران طلایی ادبیات فارسی به شمار می‌رود، چراکه این خاندان حمایت همه جانبه ای از ادبیات به عمل می آوردند. این امر موجب شد تا شاعران نامدار و بزرگی در این دوره قلم فرسایی کنند. سلطان محمود نخستین فرمانروای مستقل این خاندان به دلیل علاقه‌ای که به زبان فارسی داشت از ادبیات حمایت می کرد و کارهای بسیاری را در این راه انجام داد به گونه ای که در دربار او ۴۰۰ شاعر وجود داشت.

دولت‌ غزنوی، وارث‌ تلاش‌های‌ فراوانی‌ است‌ که‌ در دوره‌ سامانی‌ برای‌ حمایت ‌از علم‌ و فرهنگ‌ صورت‌ گرفت. در دوره غزنویان شاهد حضور شاعرانی‌ برجسته‌ همانند ابوالقاسم‌ حسن‌ فردوسی، عنصری‌ بلخی، فرخی‌ سیستانی، منوچهری‌ دامغانی، مسعود سعد سلمان و... هستیم که این نشان دهنده ادب‌دوستی‌ سلاطین‌ غزنوی‌ است. البته بسیاری بر این باور هستند که شعر در این دوره بیشتر به عنوان یک کالای تجملی محسوب و متناسب با شاخص‌های دربار سروده می شد و به طور دقیق، ساختار درباری داشت و شاعر و ممدوح از این ساختار لذت می‌بردند.

تولد و خانواده

امیر سعیدالدوله ابوالنجم مسعود سعد سلمان در میان سال های ۴۳۸، ۴۴۰ قمری در لاهور دیده به جهان گشود. اصل خاندانش از همدان است و پدر و نیاکان مسعود از فضلا و همگان دانشمند بوده‌اند. پدر مسعود از کارگزاران دربار غزنویان بود و دستی بر شعرسرایی داشت.

خدمت در دربار غزنویان

پدر مسعود او را خدمت سلطان ابراهیم روانه قصر کرد. بعد از مدتی سلطان ابراهیم این شاعر جوان را به ملازمت پسر سیف الدوله محمود که والی هندوستان شده بود، منصوب کرد. رضا قلی خان هدایت در مجمع الفصحا می‌گوید که «امیری بود، بی نظیر و فاضلی صافی ضمیر در روز رزم، شیری بود، دشمن شکار و در بزم شیدی بود، دینار بار». بر این پایه مسعود همراه فرماندهان نامدار در جنگ ها و فتح ها حضور پررنگی داشت و مدوح شاعران عصر خود بود به طوری که «به یک رباعی و به یک قطعه، کاروان های نعمت به سائلان می بخشید» اما بخت با مسعود یار نبود و مورد بی‌مهری اطرافیان قرار گرفت.

پناهندگی و زندان

مسعود پس از مدتی به خاطر اشعار و مدیحه‌سرایی‌هایش، دشمنی حسودان و تنگ‌نظران دربار را برانگیخت و از طرفی خشم سیف الدوله محمود و سوء تفاهم سلطان ابراهیم مبنی بر اینکه مسعود به دربار ملکشاه پناهنده شده تا به خراسان رود سبب شد تا او به زندان محکوم شود. مسعود به دستور سلطان ابراهیم ۱۰ سال از عمر خود را در زندان گذراند. در حقیقت او در دوران سلطان ابراهیم غزنوی و سلطان مسعود دوم، ۷ سال را در زندان دهک و سه سال را در زندان قلعه نای که اکنون در ولسوالی قره باغ ولایت غزنی قرار دارد، سپری کرده است.
خود در این زمینه می سراید:
هفت سالم بکوفت سو و دهک
پس از آنم سه سال قلعه نای
او در این مدت خاموش نبود. زندان رفتن این شاعر باعث شد تا او با سرودن حبسیات جان‌سوزی از سلطان تقاضای بخشش و شفاعت کند. سرانجام بعد از آزادی مورد اعتماد حکومت سلطان قرار گرفت اما به نظر می‌رسید، زمانه روی خوش برای مسعود نداشت. او دوباره با شکایت و دسیسه حاسدان دربار به حبس محکوم شد. این بار هم این فرومایگان به مسعود بهتان بستند که او می‌خواهد به سلطان ملکشاه سلجوقی که رقیب حاکمان غزنوی بود، ملحق شود. به همین دلیل به فرمان سلطان علاء الدوله مسعود به مدت هشت سال در قلعه مرنج زندانی شد. مسعود در گوشه‌ زندان قصایدی سرود که به حبسیات معروف شدند. او با سرودن این شعرها می کوشید، درباریان را به چشم‌پوشی از مجازات خود بخواند. همین دوره‌ سخت و طاقت‌فرسا در زندان برای مسعود در نهایت باعث شد تا او وجه زیبایی از اشعارش را برای آیندگان به نمایش بگذارد. پس از رهایی از زندان در دستگاه پادشاهان وقت کتابدار بود و به مدیحه‌سرایی خود ادامه داد. از وی همواره به دلیل تحمل سال های پرمشقت زندان های طولانی در دوره های مختلف شاهان سلسله غزنوی به عنوان شاعری مبارز یاد می شود؛ ‌ شاعری که لحن، زبان، احساس، تصاویر و خیال به کار رفته در اشعار وی به میزان قابل توجهی تحت تاثیر فضای زندان، ناامیدی حاکم بر آن و شکوه از وضعیت اسفبار زندگی فضلا و اهالی علم، دانش و خرد قرار داشته است.

سبک شاعری

مسعودسعد سلمان در قالب‌های قصیده و رباعی شعر می سرود و غزلیات او هم محتوا و مضامین زیبایی دارند که خواننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد. او بیش از ۱۸ سال از عمر خود را در زندان سپری کرد و در این زمان اندوهگین و غمگین اشعار ارزشمند و زیبایی سرود که بعد از چندین سده هنوز مورد توجه ادیبان و شعردوستان قرار دارد. وی سبک و نوآوری خاصی در سرودن اشعار خود داشت و در قالب قصیده و رباعی در مدح سلاطین عصر خود مدیحه‌سرایی می‌کرد که این شعرها اکنون به صورت دیوان در دسترس قرار دارد و چندین تصحیح از آن صورت گرفته است. نخستین بار رشید یاسمی در ۱۳۱۸ خورشیدی تصحیحی از این دیوان منتشر کرد.

در جنبه زبانی در شعر مسعود سعد، نشانه های کهنگی زبان بسیار کم شده و شعرش به کاربرد صنایع ادبی و واژه های عربیِ زیاد، نزدیک شده است. در ویژگی های ادبی، وی به نوآوری هایی در قالب (مستزاد و شهرآشوب)، صور خیال (انواع استعاره، اسناد مجازی) و توصیف و کاربست مشبه به های غیرحسی و تنوع در تصاویر و توصیفات دست زده است که نشان از کوشش او برای ایجاد سبک شخصی دارد.

در جنبه فکری، مسعودِسعد به جهت ابداع گونه حبسیه و تقویم خوشباشی، محتوای تاز ه ای برای قصیده بوجود آورد که مورد توجه و تقلید قرار گرفت اما وی با داشتن احساس عاطفی عمیق از دیگر شاعران تشخّص یافت. این موارد در تغییر جایگاه شاعر از یک شاعر مقلد صِرف به شاعری صاحب سبک و مؤثر در تغییر سبک نیز نقش داشته اند.

 

سبک اشعار از نظر بزرگان

سبک شعری سعد سلمان به گونه‌ای بود که بر سبک شاعران پیشین خود ممارست می‌کرد و به نوعی به تضمین و تقلید آن گویندگان نظر داشت. شعر مسعود سعد از نظر زمانی هم در دوره ای بینابین قرار دارد و از نظر خسرو فرشیدورد منتقد ادبی «فصاحت و بلاغت زبان او نه فصاحت مکتب شعرخراسانی است نه فصاحت مکتب عراقی بلکه متعلق به دوران و زبان خود اوست.»

عبدالحسین زرین‌کوب هم درباره اشعار مسعود گفته است که «مسعود در ابداع ترکیبات، تشبیهات و توصیفات تازه از قدرت و مهارت برخوردار است. خود نیز از این لحاظ می نازد و غالباً در شعر خویش به برتری که بر اکثر معاصران دارد، اشاره می کند».

عبدالعلی فکوری از فعالان فرهنگی غزنی می گوید که مسعود سعد سلمان با آنکه سال های سال در زندان های سلاطین غزنوی به سر برد؛ اما پس از رهایی به دلیل مشقت هایی که در زندان تحمل کرده بود و هراس از اینکه مبادا بار دیگر زندانی گردد، به مدح سلاطین غزنوی روی آورد و مقبول دربار پادشاهان واقع شد اما این دوره از زندگی وی، درخشش چشمگیری در زندگی او نداشته است؛ بلکه آنچه او را به عنوان شاعری ممتاز در حافظه تاریخ غزنی، افغانستان و کلیت قلمرو تمدنی زبان فارسی ماندگار کرده است، سال هایی است که او در زندان به سر برده و در آنجا قصاید تلخ و گزنده ای را در شکایت از زمانه، روزگار و وضعیت اندوهبار زندگی فرهنگیان و فرزانگان آن دوران سروده است.
حسرت، ناامیدی، اندوه، اشک و آه، شکواییه های استخوان شکن و طاقت سوز و بدگویی از زمانه و روزگار در اشعار مسعود سعد سلمان موج می زند. اشعاری که از او چهره ای تلخ اندیش و مبارز نشان می دهد.
این رباعی بازمانده از مسعود سعد سلمان، به خوبی گویای احوال او در آن روزگار بوده است:
هر یک‌چندی به قلعه‌ای آرندم
اندر سمجی کنند و بسپارندم
شیرم که به دشت و بیشه نگذارندم
پیلم که به زنجیر گران دارندم

درگذشت

مسعود سلمان که ۱۸ سال از عمر گرانبهای خود را به علت تهمت و افترای حاسدان و دشمنان در زندان سپری کرد، زمانی که از حبس بازگشت دیگر جوانی همیشگی‌اش را نداشت و فرسوده و شکسته شده بود تا اینکه سرانجام در ۵۱۵ قمری چشم از جهان فرو بست.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه