احمد متوسلیان؛ فرماندهی صاحب‌نام و تاثیرگذار در جنگ تحمیلی

احمد متوسلیان؛ فرماندهی صاحب‌نام و تاثیرگذار در جنگ تحمیلی

محمد تقی زاده احمد متوسلیان از جمله فرماندهان صاحب‌نام و تاثیرگذار دوران جنگ تحمیلی و از مبارزان انقلابی در دوران رژیم پهلوی به شمار می‌آید که در چهاردهم تیر ۱۳۶۱ خورشیدی به همراه سه تن عکاس و دیپلمات در لبنان ربوده شدند.

شهید سلیمانی در ۲۴ اسفند ۹۷ از من پرسید: تو به چه چیزی در این پرونده (پرونده متوسلیان) رسیدی؟ گفتم من به چیز بدی رسیدم. گفت چی؟ گفتم پیکر حاج احمد متوسلیان تهران است. لبخندی زد و به من گفت: نه. هر چهارتایشان تهران هستند. جا خوردم. گفتم: یعنی چی سردار؟ من فقط برای وجود حاج احمد دلیل دارم. سردار پاسخ داد قطعاً هر ۴ نفر همان شب به شهادت رسیده‌اند. این بخشی از اظهارات حمید داود آبادی نویسنده کتاب راز احمد است که به تازگی در گفت و گو با رسانه های داخلی ابراز داشته است.

گذری کوتاه بر زندگی احمد متوسلیان 

احمد متوسلیان در نخستین روز بهمن ۱۳۳۱ در محله «امامزاده سید اسماعیل» واقع در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه «شرافت» و دبستان اسلامی «مصطفوی» گذراند. پس از اتمام سیکل اول در دبیرستان «فخاری»، از «هنرستان صنعتی شماره ۴ تهران» دیپلم برق گرفت.

مادر  احمد متوسلیان درباره دوران کودکی اش می‌گوید:"... احمد کلاً بچه ساکتی بود. مثل پسر بچه‌های هم‌سن و سال خودش نبود و شرّ و شوری نداشت. از همان کوچکی خیلی گوشه‌گیر بود و همیشه یک گوشه‌ای تنها برای خودش می‌نشست. سه - چهار ساله بود که فهمیدیم این بچه نارسایی قلبی دارد. مشکل از رگ قلبش بود. به همین خاطر خیلی لاغر و نحیف بود و ما همیشه نگران سلامت او بودیم. بعدها ناچار شدند، قلبش را عمل کنند. "

متوسلیان در ۱۳۵۱ خورشیدی موفق شد در رشته مهندسی  الکترونیک، وارد دانشگاه علم و صنعت ایران شود. همزمان با تحصیل، با برقرای ارتباط با برخی گروه‌های مبارز مکتبی که کار مسلحانه انجام می‌دادند، اصول مبانی جنگ چریکی را آموخت. به گفته خواهر متوسلیان:"... اصولاً احمد به مسائل فنّی خیلی علاقه‌مند بود. به همین دلیل هم وارد هنرستان صنعتی شد. در تحصیل جدّیت به خرج می‌داد و یک هنرجوی فنّی مستعد بود. "(۱)

وی در ۱۳۵۳ خورشیدی به خدمت سربازی فراخوانده شد در همین دوران سربازی با تشکیل جلسات نیمه مخفی، سعی در افشای ماهیت رژیم پهلوی داشت. فعالیت‌های او به خصوص در هدایت تظاهرات ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ خورشیدی مردم خرم آباد، به وسیله مأموران امنیتی ردگیری شد. به دنبال آن دستگیر و زیر شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت. با آزادی از زندان، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوب تهران عهده دار شد. در همین زمان روابط خود را با حرکت‌های مکتبی دانشجویی و روحانیت مستحکم‌تر کرد. یکی از دوستان احمد در مورد فعالیت‌های مبارزاتی وی در این بُرهه می‌گوید:"... جسته و گریخته می‌دانستم که ایشان در سال‌های آغازین دهه پنجاه با بعضی از گروه‌های مکتبی معتقد به ولایت فقیه که علاوه بر کار تبلیغاتی ضدرژیم بعضاً کار مسلحانه محدود هم می‌کردند، ارتباط داشته... در آن زمان، احمد آموزش تئوریک و تا حدودی عملیِ مبانی کار مسلحانه را یاد گرفته بود. البته به دلیل شرایط خاص آن سال‌ها، بیشتر این جور آموزش‌ها شامل یک رشته اصول کلی مبانی "جنگ چریک شهری " بود تا فراگیری یک دوره کامل نبرد پارتیزانی؛ به‌معنای دقیق کلمه. ضمن آن که احمد با دانشجویان مذهبی مبارز دانشگاه علم و صنعت هم ارتباط داشت و در آن سال‌ها، بچه‌های این دانشگاه از جمله فعال‌ترین عناصر دانشجویی مخالف رژیم طاغوت محسوب می‌شدند. "(۲)

یکی از زندانیان در ساواک گواهی می‌دهد:"... به جرأت می‌توانم بگویم تا آن روز ندیده بودیم کسی را مثل احمد شکنجه بدهند. او را در حلقه محاصره بازجویان قرار می‌دادند و بعد بی‌وقفه چندین ساعت با کابل و باتوم بر سر تا پایش می‌کوبیدند. جای سالمی در بدن احمد نگذاشته بودند. شیوه دیگر شکنجه‌ای که در مورد احمد اعمال می‌شد، بستن دست‌هایش با دستبند به شیوه قپانی و آویزان کردن او از سقف اتاق بود. خود ساواکی‌ها از این سبک شکنجه با عنوان مضحک "جوجه کباب کردن زندانی " یاد می‌کردند. در بعضی روزها حتی تا سیزده - چهارده ساعت احمد را به صورت قپانی از سقف آویزان می‌کردند. البته در تمام آن لحظات برای خرد کردن روحیه‌اش هر چه دشنام رکیک و ناسزای ناموسی و عقیدتی هم که اربابان آریامهری‌شان به آنها یاد داده بودند، نثار احمد می‌شد. واقعاً بایستی صبر ایوب و ایمان حضرت ابراهیم را می‌داشتید تا کم نمی‌آوردید و ضعف نشان نمی‌دادید. احمد نه کم آورد و نه خودش را جلوی آن از خدا بی‌خبرها کوچک کرد. مثل کوه محکم ماند و مقاومت نشان داد. "(۳)

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، مسوولیت تشکیل کمیته محله را بر عهده گرفت. با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت این نهاد تازه تأسیس درآمد و به مقابله با گروهک‌های ضد انقلاب و تجزیه طلب پرداخت. در تابستان ۱۳۵۸ خورشیدی برای مقابله با گروهک‌های مسلح ضد انقلاب، عازم کردستان شد. وی علاوه بر نقش فعال در آزادسازی مهاباد، سنندج، سقز، بانه، سردشت، پاوه و روستاهای اطراف آن، مریوان، دزلی، قله تته، پاسگاه مرزی ژالانه، دکل مرزی کمان‌جیر، ارتفاع اورامان تخت، منطقه مرزی مله‌خورد، قله دالانی، ارتفاعات قوچ سلطان، به ترتیب فرماندهی سپاه پاوه و همچنین فرماندهی سپاه مریوان را بر عهده داشت.

نمایی از فیلم «ایستاده در غبار» ساخته محمدحسین مهدویان و با بازی «هادی حجازی فر» که درباره زندگی احمد متوسلیان ساخته شده است.

همرزم روزهای اسارت احمد می‌گوید:"... بعد از پیروزی انقلاب، مردم رفتند، سروقت عناصر فاسد و جبار رژیم شاه. در لرستان رییس فاسد و جنایتکار شهربانی استان، سرهنگ فضائل احمدی، دستگیر شد و در حالی که از آن همه جبروت پوشالی کمترین نشانی در احوالاتش به چشم نمی‌خورد، به حکم دادگاه انقلاب محاکمه شد. احمدی معدوم، کسی بود که بدترین شکنجه‌ها و توهین‌ها را در حق "احمد متوسلیان " روا داشت. یادم هست بعد از اعدام سرهنگ احمدی و موقعی که می‌خواستند عوامل سفّاکِ دایره اطلاعات شهربانی خرم‌آباد و بازجوهای اداره سوم ساواک لرستان را محاکمه کنند، بنابر قولی که به احمد داده بودم، تلفن زدم، تهران و به او گفتم: روز تقاص پس دادن جلادهای طاغوت فرا رسیده، کی می‌آیی لرستان تا در دادگاه علیه‌شان شهادت بدهی!؟
شاید حدود یک دقیقه سکوت کرد و جوابم را نداد. دوباره سؤالم را تکرار کردم. صدای او را از پشت خط شنیدم که با لحنی اندیشناک جواب داد: من به خرم‌آباد نمی‌آیم. شوکه شدم. پرسیدم: آخر برای چه؟ گفت: هرکسی خودش باید درباره اعمال خودش جوابگو باشد. اگر تو دوست داری، برو و در دادگاه علیه آن ناجوانمردها شهادت بده، ولی من از حق خودم گذشتم. واگذارشان می‌کنم به خدا. بدترین کیفر برای آنها همین ذلت و نکبتی است که حالا دارند توی آن دست و پا می‌زنند. اصلاً باورم نمی‌شد. هر چقدر به احمد اصرار کردم، حرف او دو تا نشد.
فقط گفت: من از آنها گذشتم برادر. "(۴)

متوسلیان در ۱۳۶۰ خورشیدی پس از بازگشت از مراسم حج از طرف فرماندهی کل سپاه مامور شد با بکارگیری برادران سپاه مریوان و پاوه تیپ محمدرسول‌الله(ص) را که بعدها به لشکر تبدیل شد، تشکیل دهد و فرماندهی این تیپ را به عهده گیرد. ۱۷ بهمن ۱۳۶۰ خورشیدی تیپ محمدرسول‌الله(ص) فعالیت خود را در پادگان دوکوهه آغاز کرد. در شب دوم فروردین ۱۳۶۱ خورشیدی در محور دشت عباس(چنانه) و در قالب عملیات فتح‌المبین وارد عرصه پیکار شدند و در این عملیات نقش اساسی ایفا کردند.

در طرح عملیات «بیت‌المقدس» حاج احمد متوسلیان علاوه بر فرماندهی تیپ، در مأموریت‌های شناسایی نیز شرکت داشت. سرانجام در این عملیات، حاج احمد و نیروهایش توانستند وارد خرمشهر شوند و به همراه دیگر همرزمانشان در ارتش و سپاه این شهر را از اشغال نیروهای رژیم بعث آزاد کنند.

آیت‌الله‌خامنه ای رهبر معظم انقلاب در دیدار ۲۴ آذر ۱۳۸۷ خورشیدی خود از دانشگاه علم و صنعت با اشاره به عکس حاج احمد متوسلیان که بر دیوار سالن نقش بسته بود، فرموده بودند: «من از نزدیک این سردار عالی مقام، جاویدنشان، حاج احمد متوسلیان را می‌شناختم و روحیه و کار و تلاش او را می‌دیدم. او یکی از برجستگان دفاع مقدس بود و به نظر من خواندن شرح حال این برجستگان، درس‌های زیادی را به دانشجویان می‌آموزد.»(۵)

در ۱۴ تیر ۱۳۶۱، حاج احمد متوسلیان به همراه سه تن دیگر از همراهانش جهت تهیه گزارشی از وضعیت پایتخت لبنان، عازم این کشور شدند و در حالی که عازم محل کار خود در سفارت ایران بودند در مسیر طرابلس به بیروت به دست نیروهای حزب فالانژ لبنان به اسارت درآمدند. از آن زمان تاکنون خبر موثقی از سرنوشت آنان در دست نیست.

احمد متوسلیان همراه ۲ دیپلمات و یک عکاس در تیر ۱۳۶۱ خورشیدی در لبنان ربود شد. رهبر معظم انقلاب  در ۱۳۷۵ خورشیدی به خانواده او گفت منتظر بازگشت اوست.

منبع:

۱.مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۲. «کتاب می‌خواهم با تو باشم» خاطراتی از شهید احمد متوسلیان.

۳.همان

۴.همان

۵.بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت؛ ۱۳۸۷/۰۹/۲۴

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه