استنلی کوبریک؛ کارگردان کمالگرا و صاحب سبک آمریکایی

استنلی کوبریک؛ کارگردان کمالگرا و صاحب سبک آمریکایی

 استنلی کوبریک به عقیده بسیاری از برجسته‌ترین فیلمسازان سده بیستم محسوب می‌شود. او یکی از معدود کارگردانان کمالگرا در تاریخ سینما به‌شمار می‌آید که در همه گونه‌های سینمایی فیلم، وارد شده‌است.

استنلی کوبریک بدون شک در میان تمام کارگردانان و سینماگران جهان غرب از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. غرب کارگردانان صاحب سبک و نامی چون هیچکاک و فورد را دارد که هر کدام برای خود از جایگاهی ویژه برخوردارند اما کوبریک در میان این جماعت عنوان کمالگرا را برای خود ساخته است.

کمالگرایی کوبریک از نظر هنری در بخش‌های مختلف مانند تصویر، موسیقی، نور، معماری و صحنه‌پردازی بی‌بدیل است. وسواس او در تمام یادداشت‌ها و مصاحبه‌هایی که با وی و اطرافیان و منتقدان انجام شده به خوبی نمایان است. خود در جایی گفته است: من هیچ گاه یک ژانر را ۲ بار تکرار نمی‌کنم زیرا آنقدر آن کار را کامل و دقیق انجام می‌دهم که نیازی به ساخت دوباره فیلمی در آن ژانر نمی‌بینم.  

او در عمر ۶۰ ساله فعالیت هنری خود فقط ۱۳ فیلم ساخت اما هر فیلم او در یک ‌ژانر قرار دارد و باید گفت حق آن ژانر را در فیلم خود ادا کرده است. با وجود محدودیت‌های ۵۰ سال قبل، وی یکی از شاهکارهای خود یعنی اسپارتاکوس و ۲۰۰۱ یک ادیسه فضایی را ساخت.

 

 

زندگینامه: از کودکی تا ورود به دنیای فیلمسازی

استنلی کوبریک عاشق سینما بود و در کودکی یک دوربین هدیه گرفت و بیشتر اوقاتش را با دوربین به عکاسی مشغول بود.

وی تحصیل‌کرده‌ دانشگاه‌ نیویورک بود و پس‌ از تحصیل‌ مدت‌ ۴ سال ‌برای‌ نشریه‌ لوک‌ عکاسی کرد. با پشتکاری که در عکاسی داشت در ۱۷ سالگی در مجله لوک به عنوان عکاس استخدام شد.

۲ سال بعد نخستین فیلم کوتاهش با نام روز مبارزه را ساخت که داستان زندگی شماری از زنان بود. در ۱۹۵۱ میلادی فیلم پدر روحانی پرنده و در ۱۹۵۳ میلادی ترس و هوس را با مضمونی تلخ و ضد جنگ ساخت که با زمان ۶۸ دقیقه‌ای‌اش به نوعی نخستین فیلم بلند کوبریک محسوب می‌شود اما به هر حال این فیلم نیز آماتوری ساخته شده بود.

 

 عکس از کوبریک که توسط خودش گرفته شده، در دورانی که برای مجلهٔ لوک کار می‌کرد.

 

نگاهی گذرا به کارنامه فیلمسازی کوبریک

کوبریک فیلم بوسه قاتل را در ۱۹۵۵ میلادی ساخت که این فیلم را سرآغاز فیلم های بلند او می‌نامند.

وی در ۱۹۵۶ میلادی فیلم قتل را با موضوع یک سرقت ساخت و در ۱۹۵۷ میلادی دوباره به سراغ یکی از مضمون های مورد علاقه‌اش رفت و فیلمی ضد جنگی با عنوان راه های افتخار ساخت.

کوبریک در فاصله‌ سال‌های‌ ۱۹۵۷ تا ۱۹۵۹ میلادی با اینکه تحت‌ قرارداد کمپانی فیلمسازی مترو گلدوین‌مه‌یر بود، هیچ‌ فیلمی‌ نساخت.

او در ۱۹۶۰ به‌جای آنتونی‌ مان‌ فیلم اسپارتاکوس‌ را کارگردانی‌ کرد؛ فیلمی‌ درباره‌ بردگان در روم باستان که‌ از فیلم‌های‌ خوب‌ او محسوب‌ می‌شود.

اسپارتاکوس‌ حاصل کار ۲ کارگردان، ۲ سال‌ کار و بیش‌ از ۱۲ میلیون‌ دلار هزینه‌ است. کرک‌ داگلاس که‌ بازیگر اصلی‌ و مدیر تولید فیلم‌ بود، مسوولیت اخراج کارگردان اول فیلم‌ (آنتونی‌ مان) را برعهده‌ داشت. آنتونی‌ مان‌ صحنه‌های‌ افتتاحیه‌ فیلم‌ را که‌ در لیبی‌ و مدرسه‌ گلادیاتوری‌ می‌گذشت، کارگردانی‌ کرده‌ بود. با اخراج او، استنلی‌ کوبریک‌ برای‌ ادامه‌ کارفراخوانده‌ شد. کوبریک‌ و داگلاس‌ ۳ سال‌ پیش‌ از این‌ در راه‌های‌ افتخار با هم‌ کار کرده‌ بودند.

کوبریک‌ در ۱۹۶۲ میلادی فیلم لولیتا را ساخت. او برای‌ تهیه این‌ فیلم‌ به‌ انگلیس رفت‌ و پس‌ از آن‌ برای‌ همیشه‌ در آن‌جا اقامت‌ گزید.

در ۱۹۶۸ میلادی کوبریک فیلم ۲۰۰۱، یک اودیسه فضایی را و در ۱۹۷۱ پرتقال کوکی را ساخت که راجع به خشونت، شرارت و در عین حال قدرت، اراده و اجازه انتخاب انسان است.

آخرین فیلم کوبریک چشمان باز بسته نام دارد که در ۱۹۹۹ میلادی ساخته شد. فیلمی پیچیده که به توصیف روابط میان زن و مرد، مساله وفاداری و خیانت می پردازد.

 

 

کوبریک از نگاه دیگر هنرمندان

کتاب استنلی کوبریک؛ یک زندگی‌نامه، اثر جان باکستر به همت نشر افراز به چاپ رسید که دربارۀ زندگی شخصی کوبریک است. او که زادۀ برانکسِ نیویورک بود از ۱۹۶۱ میلادی در گوشۀ تنهایی‌اش در روستایی انگلیسی زندگی خود را پی گرفت.

از میان مصاحبه‌هایش با افرادی که بیشترین آشنایی را با او از کودکی تا مرگ، داشتند، گزارش جان باکستر کامل‌ترین است؛ گزارشی که از ناسازگاری‌های او با همکاران و بازیگران، ناکامی‌اش در ساختن ناپلئون، ازدواج‌های ناکام و دوستی‌های از دست رفته‌اش و چگونگی رفتارش با نویسندگان و دیگر همکارانش پرده برمی‌دارد.

در قسمتی از کتاب استنلی کبریک می‌خوانیم: سراسر سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۶۱، کوبریک که حتی آپارتمانی در خیابان چهل و هشتم سنترال پارک و زندگی خانوادگی شادی با کریستیان و خانوادۀ تازه‌اش داشت، هرچه می‌گذشت به آمریکا بدبین‌تر می‌شد. او آن اندازه تجربۀ کار در لوس‌­آنجلس داشت که بداند آنجا ممکن نیست، خانه‌اش بشود. می‌گفت: هر کتابی می‌خوانی، هر فیلمی می‌بینی، همه نشان می‌دادند، مردم در هالیوود رو به تباهی هستند اما همه‌اش همین نیست. حس وحشتناک ناامنی است. یک عالمه رقابت‌های ویرانگر به گمانم، بهتر است آدم کار بهتر را بکند و خودش را از جریان پنهانی بدخواهی کنار بکشد.

 

کوبریک و پیوند سینما با ادبیات

شاید توجه کوبریک به رمان‌ها، زندگینامه‌ها و اقتباس های ادبی شاهد دیگری بر این مدعا باشد که او در تلاش بود تا هنر و ادبیات را در یک پیکره واحد هنری به صورت منظم جمع کند. او تقریبا تمام آثار سینمایی خود را از اقتباس ادبی ساخت و همین مایه قدرت بیشتر فیلم‌هایش شد. مساله‌ای که بیشتر سینماگران بزرگ دیگر نیز از آن بهره‌مندند مانند هیچکاک که عموم آثار سینمایی خود را نیز از اقتباس ادبی ساخته است.

 

دلیل اعتبار و اهمیت کوبریک چه بوده است؟

علت اهمیت کوبریک ناظر به این نکته است که وی عصاره و نقطه اوج همان‌چیزی محسوب می شود که غرب در ساحت هنر سینما به دنبال آن بود. او در فیلم «بری لیندون» بدون استفاده از هیچ نورپردازی فقط با ۱۰ شمع یک سکانس را فیلم‌برداری کرد. برخی از رسانه‌ها و مستندات غربی می‌گویند که او با کمک دوربین فوق مگاپیکسل ناسا این سکانس را فیلمبرداری کرد و به همین دلیل توانست بدون نورپردازی به دلیل قدرت دوربین این سکانس را با شمع ضبط کند.  یا «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» که به گسترش سینمای علمی‌خیالی منجر شد و راه را برای سری فیلم‌های «جنگ‌های ستاره‌ای» باز کرد. به اعتراف مسعود فراستی «غلاف تمام فلزی»، او بهترین فیلم ضدجنگ آمریکا است. وی در فرم آثارش صاحب سبک بود و در تار و پود آثارش سنگینی بافته خود را به تصویر کشیده و در تمام آنان امضایش مشهود است.

 

گفتاوردهای استنلی کوبریک

**فیلم بیشتر شبیه به موسیقی است تا داستان، یا باید باشد. باید سلسله‌ای از روحیات و احساسات باشد. درونمایه که پشت احساس قرار دارد، معنی فیلم، همه آنها بعدتر خواهند آمد.

**شاید خنده‌دار باشد اما بهترین کاری که فیلمسازان کم سن و سال می‌توانند انجام بدهند، این است که دوربین و فیلمی را در دست نگه دارند و هرجور فیلمی را بسازند.

**چیزهای کمی وجود دارند که اساساً تشویق‌کننده و تحریک‌کننده‌تر از دیدن مرگ یک نفر باشند.

**اگر می‌توان آن را نوشت یا به آن فکر کرد، پس می‌توان آن را فیلم کرد.

**اشتباه گرفتن ترحم با عشق اشتباه است.

**من در مدرسه هیچ‌چیز یاد نگرفتم و تا ۱۹ سالگی کتابی را برای لذت نخواندم.

 

سرانجام مبهم و مشکوک کوبریک

استنلی کوبریک در ۱۹۹۹ خورشیدی در ۷۰ سالگی و زمانی که مشغول تکمیل سیزدهمین و آخرین فیلم خود چشمان کاملاً بسته بود از دنیا رفت. برخی از تحلیلگران و نویسنده‌ها معتقدند که کوبریک بعد از ساخت این فیلم که به نمایش برنامه‌ها و آیین های مخفیانه لژهای ماسونی پرداخت، عملا راه مرگ خود را باز کرد. در حقیقت مدعیان این فرضیه می‌گویند که ماسون‌ها او را به صورت مشکوک در انگلیس به قتل رسانده‌اند.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه