وصف بانوی «سووشون» از زبانِ دیگران

وصف بانوی «سووشون» از زبانِ دیگران

 وقتی به وادی داستان‌نویسی فارسی قدم بگذاریم، بی‌تردید سرسلسله زنانِ رمان‌نویس به زبان فارسی را باید سیمین دانشور بدانیم؛ بانوی نامداری که نخستین و مهم‌ترین رمانش، «سووشون» در زمره برترین و پُرشمارگان‌ترین رمان‌های فارسی است و به زبان‌های گوناگون ترجمه شده است.

تاریخِ شعرِ شکوهمند فارسی هر ازگاهی زنانی توانمند را به خود دیده است که به یاری قدرتِ زبان‌آوری و لطافت شعر خویش توانسته‌اند، نام خویش را در کنارِ انبوهی از شاعرانِ نامدار مرد در دوره‌های گوناگون مطرح کنند. رابعه بنت کعب قزداری در سده چهارم هجری، مَهسَتی گنجوی در سده ششم، زیب‌النسا در سده یازدهم، رشحه (دختر هاتف اصفهانی) در سده سیزدهم و پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد در روزگار معاصر از جمله زنان شاعرِ نامدار و پیشگام در روزگاران مختلف بوده‌اند.

اما وقتی به وادی داستان‌نویسی قدم بگذاریم، بی‌تردید سرسلسله زنانِ رمان‌نویس به زبان فارسی را باید سیمین دانشور (۱۳۰۰ – ۱۳۹۲) بدانیم؛ بانوی نامداری که نخستین و مهم‌ترین رمانش، «سووشون»، در زمره برترین و پُرشمارگان‌ترین رمان‌های فارسی است و به زبان‌های گوناگون ترجمه شده است.

سیمین دانشور به جز «سووشون» آثار دیگری نیز از خود به یادگار نهاده است. «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» از دیگر رمان‌های او است و کتاب‌های «آتش خاموش»، «شهری چون بهشت»، «به کی سلام کنم؟» و «از پرنده‌های مهاجر بپرس»، از مجموعه داستان‌های دانشور است.

این بانوی نامدار ادبیات فارسی به جز آثار تألیفیِ داستانی، ترجمه‌های مهمی نیز از نویسندگانی چون چخوف و برنارد شاو و ویلیام سارویان انجام داده است.

امروز، سال‌روز درگذشت سیمین دانشور است. به همین مناسبت شاید خالی از فایده نباشد، دیدگاه چند تن از چهره‌های فرهنگی و ادبی معاصر را درباره این بانوی نویسنده ایرانی مرور کنیم. آنچه در ادامه  آمده، مختصری است از نظر چند نفر از چهره‌های شاخص ادبی و دانشگاهی درباره شخصیت و سبکِ نویسندگی سیمین دانشور. در میانِ این چهره‌های ایرانی، بخشی از دیدگاه دکتر والاس استگنر، استادِ سیمین دانشور، نیز درج شده است.

 تندیس‌های جلال آل‌احمد و سیمین دانشور در کنار نیما یوشیج

یار و یاورِ قلمِ جلال

روانشاد جلال آل‌احمد، از نویسندگان نامدارِ ایرانی است و بی‌نیاز از معرفی. او درباره همسر خویش این‌طور نوشته است:

«زنم سیمین دانشور است که می‌شناسید. اهل کتاب و قلم و دانشیار رشته زیبایی‌شناسی و صاحب تألیف‌ها و ترجمه‌های فراوان؛ و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم، که اگر او نبود، چه بسا خزعبلات که به این قلم درنیامده بود (و مگر درنیامده؟). از سال ۱۳۲۹ به این ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد» [۱]

چخوف را هیچکس بهتر از او به فرهنگ ما نشناسانده است

 قمر آریان، خود از بانوانِ ادب‌پژوهِ زبان و ادبیات فارسی است. ایشان نیز مانند سیمین دانشور همسر یک ادیب و نویسنده نامدار، یعنی عبدالحسین زرین‌کوب بوده است. آریان در بیان دیدگاهِ خود درباره سیمین دانشور به ترجمه‌های او اشاره کرده است:

«الحق دکتر سیمین دانشور بانویی است که انسانیت را قدر دانسته و نگهش داشته است. آنچه درباره شناخت و تأثیر هنر ترجمه کرده و تحقیق نموده، برای من بسیار آموزنده و جالب بود و گمان می‌کنم اولین و یا تنها فردی است که در دانشگاه تهران موضوع رساله‌ دکتری‌اش «هنر و زیبایی‌شناسی بود». چخوف را هیچ‌کس بهتر از او به اهل هنر و فرهنگ ما نشناسانده است. «سووشون» شاهکار و باقیِ آثارش آموزنده و بیان‌کننده دردهای اجتماعی ما است». [۲]

 نمایی از خانه جلال و سیمین

سیمین دانشور شهرزاد زمانه ما است

حسین پاینده، نویسنده و منتقد ادبی و استاد دانشگاه علامه طباطبایی، درباره سبک داستان‌نویسی خالقِ سووشون دیدگاه خود را این‌گونه ابراز کرده است:

«سیمین دانشور شهرزاد زمانه ما است. توانایی خارق‌العاده او در ایجاد تحول در سبک داستان‌نویسی‌اش از جمله ویژگی‌های منحصربه‌فرد او است. در کشور ما کمتر نویسنده‌ ای را می‌توان مثال زد که تا به این حد خلاقانه با جریان‌های جدید در داستان‌نویسی همسو شده باشد و صناعات و مضامین داستان‌هایش را با اوضاع و احوال و الزام‌های نو همسو کرده باشد. دانشور حتی در پرداختن به مضامینی که تقریباً از اوایل دوره نویسندگی‌اش مورد علاقه او بوده‌اند (مانند تاریخ)، پویایی خاصی از خود نشان می‌دهد. برای مثال در رمان سووشون تاریخ، ساخت‌مایه‌ داستانی است که عمدتاً از راه محاکات به موضوع خود می‌پردازد. در دو رمان جزیره سرگردانی و ساربانِ سرگردان همین ساخت‌مایه (تاریخ) با توسل به تکنیک‌های عمدتاً مدرن و گاه پسامدرن پرورانده می‌شود و در داستان «میزگرد» تاریخ از منظری کاملاً پسامدرن و با صناعاتی بدیع مورد کاوش قرار می‌گیرد. این منظر می‌توان گفت دانشور شهرزادی است که داستان گفتنش طیف وسیعی از خوانندگان، از نسل‌های مختلف و با ذائقه‌های ادبی گوناگون را مسحور خود کرده است. رمز جاودانگی دانشور بی‌تردید در همین پویاییِ سبکی نهفته است». [۳]

سیمین کلاس را دگرگون کرد

سیمین دانشور مدتی را نزد والاس استنگر، رمان‌نویس و مورخ آمریکایی و استاد دانشگاه استنفورد، به شاگردی می‌گذراند. استنگر اما درباره شاگرد ایرانی خود این‌گونه ابراز نظر کرده است:

«اوایل سال ۱۹۵۳ بود که به کلاس من آمد. ترم اول سال تحصیلی را بنا به پیشنهاد استاد راهنمای دانشجویان بورس مبادلات فرهنگی، فولبرایت، در کلاس نمایش‌نامه‌نویسی نشسته بود که توجهش را چندان جلب نکرده بود. وقتی نزد من آمد، با تردید او را در کلاس پذیرفتم. بیشتر از او با دانشجویان خارجی داشتم و می‌دانستم اشتیاق آنها برای استفاده از زبان انگلیسی، بیش از احاطه آنها بر این زبان است. ولی درمورد دانشور باید بگویم که هنوز یک ماه از شروع کلاس نگذشته بود که افسوس خوردم چرا زودتر سراغ کلاس من نیامده است. اولین داستانی که تحویل داد، یعنی اولی داستانی که به انگلیسی نوشت، «نامه‌ ای به وطنم» نام داشت. این داستان نه‌تنها نام سیمین را در میان نویسنده‌های جوان هم‌کلاسی‌اش تثبیت کرد، بلکه کلاس را هم دگرگون ساخت... .

وقتی می‌گویم حضور سیمین کلاس را یک‌سره دگرگون کرد، اصلاً تعارف نمی‌کنم. شاگردان کلاس که با وسواس خاصی و بر مبنای استعداد دستچین شده بودند، همگی هنرمند بودند و برخی به زبان انگلیسی تسلط داشتند. چند نفر از آنان از جمله هنا گرین و سیسیل داوکین، نویسنده‌های سرشناسی شده‌اند... . با ظهور سیمین در کلاس، نویسندگی دیگر نه تمرینی در مهارت‌های فنّی بود و نه یک سودای بالقوّه پُرسود. نویسندگی تبدیل به پدیده‌ ای شد، آگاهانه‌تر و صادقانه‌تر از یک تعهد، یک وظیفه و یک عریضه‌ ای به خدا. تعهد سیمین مطلق بود و تزلزل‌ناپذیر». [۴]

مادری که بچه‌ ای نداشت

حسین منزوی، که از نامدارترین غزل‌سرایانِ هم‌روزگارمان به‌شمار می‎‌رود، یکی از شاگردان سیمین دانشور بوده است. وی جلوه‌ ای از کلاس درسی را که سیمین دانشور استاد آن بوده، این‌گونه توصیف کرده است:

«کلاس سیمین خانم حال و هوای خاص خودش را داشت. بیشتر مثل خانواده پُرجمعیتی بود که بر محور مادر می‌چرخید. از رابطه‌های خشک شاگرد و معلمی که از بقایای فرهنگ مکتب‌خانه به شمار می‌رفت و خودش را تا کلاس‌های دانشگاه مخصوصاً دانشکده ادبیات هم رسانده بود، نشانی در کلاس او نمی‌دیدی. تکیه‌کلامش «بچه جان» بود که به همه ما از ریز و درشت و پسر و دختر، خطاب می‌کرد. آن‌قدر از ته دل و آن‌چنان طبیعی که بی‌آنکه به یاد بیفتد که او از خود بچه‌ ای ندارد، تو را به صرافت این مطلب می‌انداخت که: چه ظرفیت شگفت مادرانه‌ ای در او است که می‌تواند همه یتیم‌های جهان را زیر بال بگیرد. راحت درس می‌داد و گریزهای ظریفی هم به مسایل اجتماعی می‌زد که در شرایط آن روزها، خالی از گستاخی و شجاعت نبود». [۵]

زبانِ بی ادا و اطوارِ آثار دانشور

استاد جمال میرصادقی هم که از داستان‌نویسان و نظریه‌پردازانِ ادبیات داستانی است، درباره زبان در آثار دانشور گفته است:

«زبان دانشور، زبانی است، پخته و روان و شفاف، بی هیچ‌گونه ابهام و ادا و اطوار. زبانی که از متن‌های ادبی گذشته بهره‌های بسیار برده و همچون آنها اغلب بیان توضیحی و تشریحی دارد تا بیان روایتی و تصویری» [۶]

کلبه فقرا

مسعود جعفری جزی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی نیز به موقعیت ویژه خانه جلال آل‌احمد و سیمین دانشور اشاره کرده است:

«آل‌احمد در زمان حیات خودش بر بالای درِ ورودی خانه‌اش نوشته بود: «کلبه فقرا». این عبارت در سال‌های بعد از مرگ آل‌احمد به تدریج محو شده است، ولی سیمین دانشور عملاً و شاید بیش از دوران حیات آل‌احمد به دلالت‌های این نام‌گذاری پایبند بوده است. درواقع خانه آل‌احمد و دانشور، علاوه بر آنکه مجمع یاران همدل و اندیشمندان و اهل قلم بوده، مأمن و پناهگاه آنان هم محسوب می‌شده است.

آل‌احمد در دَه سال پایانیِ عمر پُرماجرایش نقش پیشگامی و رهبری بخش عمده‌ ای از جامعه ادبی و روشنفکری را ایفا کرد. اما دانشور از همان زمان بیشتر در هیات حامی خیرخواه و حلال مشکلات اهل قلم و دیگر آشنایان ظاهر شد. دانشور در این راه علاوه بر اتکا به خصلت‌های ویژه خودش و از جمله وسعت مشرب، صبوری و طمأنینه ذاتی از موقعیت ممتاز اجتماعی‌اش هم استفاده می‌کرد. دانشور برخلاف آل‌احمد، از خاندانی صاحب‌نام و متنفذ برخاسته بود و می‌توانست از نفوذ و اعتبار خویشاوندانی چون علی‌اصغر حکمت، سردار فاخر حکمت، برادرش خسرو دانشور که به مقامات عالی کشور نزدیک بود، شوهرخواهرش که مقام نظامی داشت و... به خوبی در راه حمایت از دیگرانی که به او پناه می‌آوردند، استفاده کند.

 نمایی از خانه جلال و سیمین

در سال‌های پس از انقلاب، حُسن شهرت آل‌احمد در میان انقلابیون و ارتباطاتی که دانشور از قبل با مبارزان قدیم داشت، به او کمک کرد تا همان نقش حمایت‌گری از اهل قلم و دیگر درماندگان و به تعبیر خودش، «برّه‌های سرگردان خدا» (با اشاره به انجیل) را ادامه دهد. همین ویژگی موجب شد تا خانه مشترک آل‌احمد و دانشور که در سال‌های آغازین دهه سی به دست آل‌احمد ساخته شده بود، از اوایل دهه چهل تا سال‌های پایانی زندگی دانشور به یکی از مراکز اصلی گردهمایی‌ها و رفت و آمدهای اهل قلم و روشنفکران ایران از طیف‌های گوناگون تبدیل شود. کمتر خانه‌ ای را می‌توان یافت که چنین نقش و جایگاهی را در تاریخ تحولات فکری، ادبی، هنری و اجتماعیِ ایران معاصر ایفا کرده باشد». [۷]

سیمین دانشور؛ پیشگام زنان داستان‌نویس ایرانی

اما دیدگاه روانشاد سیمین بهبهانی، از شاعرانِ غزل‌سرای هم‌روزگارمان درباره نویسنده‌ ای که هم‌نامِ او بوده است:

«سیمین دانشور نگین گرانبهایی است در حلقه استادانِ پیشگام قصه‌نویسی و داستان‌سرایی اخیر ایران. بانوی قصه ایران، نامی است که سالیان دراز برازنده وجود او بوده است و خواهد بود. سیمین دانشور به گمان من در صد سال اخیر یکی از چند شخصیت برجسته و اثرگذار ادبیات داستانی ایران و به‌طور قطع، یگانه پیشگام این فن در میان بانوان کشور ما است». [۸]

ارجاع‌ها:

۱. «سیمین دانشور از نگاه...»؛ در مجله بخارا؛ فروردین و تیر ۱۳۸۹؛ شماره ۷۵؛ ص ۲۴۷.

۲. همان.

۳. «ادای احترام به سیمین دانشور: آخرین داستان شهرزاد»؛ حسین پاینده؛ در مجله فردوسی؛ شهریور و مهر ۱۳۸۶؛ شماره ۵۶ و ۵۷؛ ص ۴۷.

۴. «سلامی گرم به سیمین دانشور»؛ والاس استگنر؛ ترجمه فرزانه میلانی؛ در مجله فردوسی؛ شهریور و مهر ۱۳۸۶؛ شماره ۵۶ و ۵۷؛ ص ۵۶.

۵. «سیمین دانشور از نگاه...»؛ در مجله بخارا؛ فروردین و تیر ۱۳۸۹؛ شماره ۷۵؛ ص ۲۵۳.

۶. همان. ص ۲۵۴.

۷. «یادگارهای دانشور»؛ مسعود جعفری جزی؛ در مجله بخارا؛ فروردین و اردی‌بهشت ۱۳۹۲؛ شماره ۹۲؛ ص ۱۱۴ و ۱۱۵.

۸. «بانوی قصه ایران»؛ سیمین بهبهانی؛ در مجله بخارا؛ فروردین و تیر ۱۳۸۹؛ شماره ۷۵؛ ص ۲۳۰.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه