کتاب خداحافظ بیکاری

کتاب خداحافظ بیکاری

کتاب خداحافظ بیکاری اثر محمد بقایی، راهنمایی گام‌به‌گام از انتخاب شغل مناسب تا موفقیت شغلی و کسب ثروت است. این کتاب حاصل تجربه عملی و همچنین تحقیق و مشاوره در زمینه شغلی است.

در کتاب خداحافظ بیکاری، سعی شده از آوردن مطالب کلیشه‌ای و نظری که در بسیاری از کتاب‌ها و مجلات ارائه شده‌اند (که البته بسیاری از آن‌ها ترجمه متون خارجی است) و با فرهنگ و اقتصاد ما سنخیت ندارد، خودداری و در عوض مطالب کاربردی و عملی به زبان ساده گنجانده شود که در صورت عمل به آن‌ها، موفقیت فرد تضمین خواهد شد. ضمنا، راهکارهای ارائه‌ شده در این کتاب تقریبا با همه نوع شغلی تناسب دارد، بدین‌رو از آوردن مثال خودداری شده است تا خواننده با شغل مورد نظر خود تطبیق پیدا کند و دچار سردرگمی نشود.

جهنم یعنی مشغول شدن به کاری که به آن علاقه ندارید و حتی گاهی هم از آن متنفرید. بسیاری با اشتغال به کاری که از آن لذت نمی‌برند، زندگی خود را به اردوگاه کار اجباری تبدیل می‌کنند. به کاری مشغول شوید که از آن لذت می‌برید یا کاری کنید تا شغل فعلی‌تان برایتان لذت‌بخش شود و بدین‌ترتیب مرزهای تفریح و کار، شغل و تعطیلات از میان برداشته می‌شود.

مدام از خود نپرسید کدام کار بیشتر درآمد دارد و صرفا به دلیل ترس از این‌که ممکن است دیگر فرصت بهتری به دست نیاورید، به اولین فرصت شغلی چنگ نیندازید. این‌ها ملاک‌های مناسب برای انتخاب شغل‌تان نیست. به درون خود مراجعه کنید و از خود بپرسید به کدام کار علاقه دارید و عشق می‌ورزید، آن‌گاه آن را انتخاب کنید و مشغول به کار شوید. اما این اقدام به شجاعت، اعتمادبه‌نفس و صبوری احتیاج دارد، چون همیشه در انسان‌ها باوری محدود کننده وجود دارد که مدام به آن‌ها می‌گوید حق انتخاب ندارند و مجبور هستند برای کسب درآمد به هر کاری تن بدهند.

آدم‌ها دوبار ازدواج می‌کنند و «انتخاب شغل» ازدواج دوم آن‌هاست. تصور زندگی با کسی که به او علاقه ندارید وحشتناک است. شما با کارتان ازدواج می‌کنید. آیا آن را دوست دارید یا از روی اجبار آن را انتخاب کرده‌اید؟ کاری را انتخاب کنید که عاشقش باشید. شما با شریک زندگی‌تان یک عمر زندگی می‌کنید و با کارتان یک عمر زندگی‌تان را می‌گذرانید.

ازدواج «عشق» با «کار» ثمره‌ای به نام «شاهکار» دارد. به شاهکارهای بزرگ تاریخ نگاه کنید، عشق همیشه جزء جدا نشدنی آن‌ها بوده است. بدون عشق هیچ شاهکاری زاده نمی‌شود.

روزانه افراد زیادی روزنامه را به قصد مرور نیازمندی‌های بخش آگهی‌های استخدامش می‌خرند. دفاتر کاریابی مملو از پوشه‌های مشخصات افراد جویای کار است. هر ساله هزاران نفر به جمعیت بیکاران کشور افزوده می‌شود. جوانان به قصد آینده بهتر و به دست آوردن شغل مناسب، راهی دانشگاه می‌شوند بدون این‌که هدف مشخصی برای خود تعیین کرده باشند، غافل از اینکه: از هر 100 دانشجو 30 نفر ترک تحصیل می‌کنند. 1/3 دانشجویان به رشته تحصیلی خود علاقه ندارند و 75% از بیکاران جامعه تحصیلات دانشگاهی دارند.

اگر به تاریخچه کار و شغل نگاهی بیندازیم، درمی‌یابیم که در گذشته مشکلی به‌عنوان به چه شغلی مشغول شویم وجود نداشت، زیرا اکثر فرزندان پیشه پدران خود را دنبال می‌کردند و از راه شغل پدری خود کسب روزی می‌کردند. رفته‌رفته با گذشت زمان و پیچیده‌تر شدن جوامع، شغل‌های جدیدی به وجود آمد که به تحصیلات و مهارت‌هایی خاص نیاز داشت، از این‌رو دولت‌ها به فکر پرورش افراد با مهارت‌های مورد نیاز جامعه افتادند.

مدارس رشد کرد، رشته‌های مختلف به وجود آمد و دانشگاه‌ها با رشته‌های تحصیلی مختلف ایجاد شد. افراد در مقاطع مختلف به تحصیل پرداختند و به‌محض اتمام تحصیل، جذب بازار کار آن هم از نوع دولتی شدند و از حقوق و مزایای خاص برخوردار شدند؛ بازار کاری که در مقایسه با شغل‌های سنتی مثل کشاورزی یا صنایع دستی، به‌مراتب راحت‌تر بود و درآمدی بالاتر داشت. کم‌کم تب اشتغال به کارهای این‌چنینی فراگیر شد و جوانان دریافتند که فقط و فقط با درس خواندن و رفتن به دانشگاه می‌توانند به آینده شغلی خوب، مطمئن و راحت دست پیدا کنند.

لیکن متأسفانه، به‌سبب در نظر نگرفتن تناسب نیاز جامعه و افراد تحصیل‌کرده، رفته‌رفته بر جمع فارغ‌التحصیلان دانشگاهی که به‌دنبال کار بودند افزوده شد. اگر واقع‌گرایانه به این مقوله نظر بیفکنیم، متوجه می‌شویم که دانشگاه‌ها به بنگاه‌های اقتصادی‌ای تبدیل شده‌اند که به‌جای در نظر گرفتن دانشجو، او را به معنای واقعی کلمه، مشتری می‌پندارند.

البته از آن طرف هم میلیون‌ها جوان هجده‌ ساله تصور می‌کنند اگر به دانشگاه نروند، زندگی‌شان نابود می‌شود، بی‌ارزش می‌شوند، نمی‌توانند کار پیدا کنند، ازدواج کنند و زندگی خوبی داشته باشند. ازاین‌رو پدر و مادرها تمام تلاش خود را می‌کنند تا فرزندان‌شان برای رسیدن به بالاترین درجاتی که خودشان به آن نرسیده‌اند، هیچ فرصتی را از دست ندهند. آن‌ها میلیون‌ها تومان برای کتاب و دانشگاه هزینه می‌کنند تا فرزندشان بر درس‌خواندن متمرکز شود و مدرک خوبی بگیرد تا وارد شغلی خوب شود و در آینده موفق باشد.

اما آیا واقعا این چنین است؟ یعنی برای دستیابی به شغل خوب و در نهایت داشتن یک زندگی خوب باید تحصیلات دانشگاهی داشت؟ مگر تمام کسانی که زندگی خوب برای خود ساخته‌اند، تحصیلات عالی دارند؟ یا مگر تمام کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند در بهترین شغل‌ها مشغول به کار هستند و شرایط زندگی‌شان خوب است؟

اگر به آمار نگاهی بیندازیم، درمی‌یابیم تعداد بیکاران با مدرک دانشگاهی به‌مراتب بیشتر از دارندگان مدارک پایین‌تر است. تحقیقات نشان می‌دهد که با توجه به حرفه‌ای‌ شدن مشاغل، تقریبا 65% مشاغل به دو سال تحصیل یا آموزش و فقط 20% به مدرک کارشناسی یا بالاتر نیاز دارد و مابقی به تحصیلات یا آموزش خاص نیاز ندارد. از آن طرف هم با نگاه آماری به موقعیت‌های شغلی ثبت‌ شده در کاریابی‌ها، متوجه می‌شویم که بسیاری از این فرصت‌های شغلی هنوز منتظر مراجعه کارجویان هستند.

در بخشی از کتاب خداحافظ بیکاری می‌خوانید:

یکی از مهم‌ترین نکات برای انجام کار این است که قبل از راه‌اندازی آن به‌صورت حرفه‌ای، ‌باید مدتی کارآموزی کنید تا تجربه کافی را در زمینه مذکور به دست آورید. حتی اگر در زمینه شغل مورد نظر تحصیلات بالا دارید یا دوره آموزشی را گذرانده‌اید هم نیاز است مدتی به‌صورت عملی تجربه کسب کنید؛ مگر نه اینکه یک پزشک متبحر کنار یک یا چند پزشک ماهر تجربه اندوخته است یا یک وکیل زبردست مدتی دستیار یک وکیل عالی بوده و یک تعمیرکار ماهر اتومبیل مدتی به قول معروف شاگرد یک استادکار ماهر بوده است؟ لازم به ذکر است که هرچه بیشتر در کنار فرد ماهرتر تجربه‌اندوزی و کارآموزی کنید، در آینده اشتباهات کمتری مرتکب می‌شوید، با ریزه‌کاری‌های کار آشنا می‌شوید و درنهایت هم به موفقیت خواهید رسید. پس بهترین را در رشته خود بیابید و مدتی را به‌صورت کارآموز، حتی به‌طور داوطلبانه و بدون دریافت دستمزد، به کار مشغول شوید. ضمنا، چنان‌چه فرد یا شرکت یا مؤسسه مذکور از پذیرفتن شما ممانعت کرد، ناامید نشوید و به روش‌های مختلف پافشاری کنید و اگر بازهم موفق نشدید، به‌سراغ گزینه بعدی بروید.

فهرست مطالب

مقدمه
پیشگفتار
چرا انتخاب شغل مناسب مهم است؟
استعداد شغلی من کدام است؟
به چه‌ کاری بیشتر علاقه دارم؟
آزمون رغبت‌سنجی هالند
چگونه با شغل‌ها آشنا شویم؟
فرم مصاحبه اطلاعاتی
تحلیل اطلاعات
انواع حالت‌های شغلی
استخدامی
خوداشتغالی
کارآفرینی
مراحل فرایند کارآفرینی
مرحله اول: تشخیص فرصت
مرحله دوم: تمرکز بر فرصت
مرحله سوم: آماده کردن یک طرح شغلی
مرحله چهارم: اجرای طرح
کسب‌وکار خانگی
کار پاره‌وقت (شغل دوم)
نکاتی درباره اشتغال زنان
سخن پایانی
منابع

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه