کتاب اردک‌های خود را به مدرسه‌ی عقاب‌ها نفرستید!

کتاب اردک‌های خود را به مدرسه‌ی عقاب‌ها نفرستید!

کتاب اردک‌های خود را به مدرسه‌ی عقاب‌ها نفرستید! نوشته‌ی سعید آنالویی، دربردارنده‌ی بیش از 100 داستان دربا‌ره‌ی زندگی روزمره است که از زبان انسان‌ها و حیوانات بیان شده. هدف از جمع‌‌آوری این داستان‌ها آشناسازی شما با تجارب مفید مدیریتی در کسب و کار است.

برخی داستان‌ها این قدرت را دارند که مسیر زندگی انسان‌ها را تغییر دهند. برخی داستان‌ها می‌توانند دیدگاهی را که از آن غلفت نموده بودید، به شما یادآوری نمایند. برخی روایت‌ها به دانسته‌های انسان عمق و اهمیت می‌بخشند و این کار را با خارج کردن تجارب بدیهی زندگی از زیر بار غبار غفلت انجام می‌دهند. برخی حکایت‌ها، تغییر ذهنیت انسان را نشانه گرفته‌اند و این به دلیل وقوف به این موضوع است که هرگونه فکر کنید همانگونه خواهید شد.

این حکایت‌ها نه پند و اندرزند، نه روایت‌های روشنفکرانه و فیلسوفانه و نه جملات زیبای ادیبانه، بلکه تجارب نابی هستند که هر روز در زندگی با آن روبرو هستید و به سادگی شما را خطاب قرار می‌دهند و بی‌تکلف رازی را فاش می‌کنند.

هر یک از حکایات از زبان شهرزاد مدیر، نکته کلیدی را در حوزه علم مدیریت و کسب و کار در غالب داستان، خاطره، تجربه و مشاهده به زبان انسان‌ها و حیوانات بازگو می‌نماید.

امید است از نتیجه‌گیری‌های انجام شده در پایان هر حکایت نهایت استفاده را برده و در زندگی کاری و شخصی خود آن را به کار گیرید.

در بخشی از کتاب اردک‌های خود را به مدرسه‌ی عقاب‌ها نفرستید! می‌خوانیم:

خانمی یک طوطی خرید. اما روز بعد آن را به مغازه پرنده فروشی برگرداند. او به صاحب مغازه گفت این پرنده صحبت نمی‌کند.
صاحب مغازه گفت: آیا در قفسش آینه‌ای هست؟ طوطی‌ها عاشق آینه هستند. آن‌ها تصویرشان را در آینه می‌بینند و شروع به صحبت می‌کنند.
آن خانم یک آینه خرید و رفت. روز بعد باز آن خانم برگشت. طوطی هنوز صحبت نمی‌کرد.
صاحب مغازه پرسید: نردبان چه؟ آیا در قفسش نردبانی هست؟ طوطی‌ها عاشق نردبان هستند. آن خانم یک نردبان خرید و رفت. اما روز بعد باز هم آن خانم آمد.
صاحب مغازه گفت: آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد؟ نه؟ خب، مشکل همین است. به محض این که شروع به تاب خوردن کند، حرف زدنش تحسین همه را برمی‌انگیزد. آن خانم با بی‌میلی یک تاب خرید و رفت. وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد، چهره‌اش کاملا تغییر کرده بود. او گفت: طوطی مرد.
صاحب مغازه با حیرت پرسید: آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد؟
آن خانم پاسخ داد: چرا، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت آیا در آن مغازه غذایی برای طوطی‌ها نمی‌فروختند؟

شهرزاد مدیر: نیازهای آدمی از یک سلسه مراتب برخوردارند. هنگامی که نیازهای زیستی ارضا شد، بقیه نیازها به ترتیب اوج می‌گیرند. پس از ارضای نیازهای زیستی و ایمنی، نیازهای عاطفی، تعلق و احترام و خود شکوفایی شکل می‌گیرد.

فهرست مطالب
سرآغاز
اعتماد به ایرانی‌ها
ایاز عزیز
ایستگاه اتوبوس
آدمخوارها در سازمان
اردک‌های خود را به مدرسه
عقاب‌ها نفرستید؟
این دیگه خودکشی نداره که!
احضار به لندن
اسپارتاکوس منم
امیر منم
آرت فرای
آزمایشگاه ادیسون
بازسازی دنیا
بازی صندلی
بچه‌های سبلان
بذرهای مرغوب
برنامه ریزی دویست و پنجاه ساله
بگو چه می‌بینی؟
بهای واقعی بهترین شمشیر زن
پاره آجر پای مصنوعی خودکفا
پایان نامه
پرواز بوفالوها
پس و پیش رئیس
پشتکار مثال زدنی
پیرمرد بازنشسته
پینه دوزان
پروژه ریگا
تراشه رایانه‌ای
تشت لباس
تغییر جمله
تغییر دنیا
تمیز کردن ماشین
تله موش
ثروت کوروش
جامد، مایع و گاز
چرا این طوطی حرف نمی‌زند!؟
چشم باز
چیدن آجر
چشمان ورقلمبیده
چهار همسر
حقوق مورد انتظار
حکایت سه سنگ تراش
حساسیت خودرو به بستنی وانیلی
حرف مفت
خارپشت‌ها
خشم فرانسوی‌ها
دست چپ
دختر کشاورز
دعا کردن و سیگار کشیدن دیوار ژاپن
دو دانه
دو کلمه
داستان عقاب
دیک درو
داستان دو بانک
در کنار خانواده
رصد محیط
روباه
زیردستان
زیر باران زندگی خروسی
زوال حکومت‌ها
سر و صدای بچه‌ها در اتوبوس
سه چراغ
سه پاکت نامه
ساندویچ فروش و پسرش
سکه پیروزی
سه پوستر
سه قطعه معیوب در هر ده هزار
قطعه
سکه نقره
سنگ‌های بزرگ زندگی
شعبده بازی
شرکت زیراکس و مسابقه فرمول یک
شما را چگونه می‌شناسند؟
شخم زنی مزرعه
شرکت اشکودا
شتر کنجکاو عروسک از نوع چهارم
عقاب و گردباد
عتیقه شیطان
فقط کار
فلسفه کاری ماتسوشیتا
فانوس دریایی
قلاب ماهی گیری
فقط درخت قطع می‌کنم
قلعه قزل ارسلان
قهرمان ملی قرقره چای سبز
کیسه‌های زباله
کماندار پیر
کارخانه فولاد
گربه معابد بودایی
گام‌های کوچک
گربه و کاسه
گنجشکک اشی مشی
لبخند پسرک
موز ممنوعه!
مرید و مدیر ما هم دل داریم
مار را چگونه باید نوشت؟
مسابقه شنا
مسیر متفاوت فارغ التحصیلان
مشاور
مردان عبوس
مرد جوان و کشاورز
معمار و پیرزن
مجسمه ساز
مال باخته و کریمخان زند
مترسک
ناسا و مشکل خودکار
نامه انتقالی
نجات غریق نجار پیر
نظافتچی پاره وقت
نفس عمیق
نظر صادقانه
همه، کسی، هر کسی
هیچ کس یک گام به جلو
بیمار روانی
حسن خلق صاحب بن عباد
گردش لاک پشتی
منابع

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه