کتاب نوادگان خورشید

کتاب نوادگان خورشید

کتاب نوادگان خورشید، اثری متفاوت از آلبر کامو است. کتاب، حاصل دوستی کامو با رنه شار شاعر فرانسوی است. شار عکس‌های عکاسی سوئیسی به نام هانریت گرندا را به کامو معرفی می‌کند و کامو نثرهایی شاعرانه دربارۀ این عکس‌ها می‌نویسد.

کتاب نوادگان خورشید (The posterity of the sun) شامل مجموعه‌ای از عکس و متن است که با نظرات آلبرکامو بر عکس‌های «هانریت گرندا» و گزارش‌های «رنه شار» همراه شده است.

آلبر کامو (Alber Camus) یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور است. در سال ۱۹۵۷ به خاطر اینکه با صمیمیت روشن‌بینانه‌اش مسئله‌ی وجدان انسان در عصر حاضر را آشکار ساخته است و ارزش‌آفرینی حائز اهمیتی در ادبیات ایجاد کرده است، جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد.

در بخشی از کتاب نوادگان خورشید می‌خوانیم:

چگونه نام کامو به من رسید: رهگذری رمانش را برایم آورده بود «بیگانه» اما مجال کمی برای خواندنش داشتم. دورانی بود که آدم درست و حسابی نمی‌خواند مگر اینکه جریانات مجبورش می‌کرد. کتاب را ورق زده بودم. نمی‌توانم بگویم که حسابی تکانم داده بود چون قرار نبود اهمیتی به آن بدهم و تازه در حال و هوایی نبودم که بستر رویاپردازی من باشد.

بعدها، پس از آزادسازی جنگ جهانی، نامه‌ای از کامو به دستم رسید که صفحه‌های خواب مصنوعی را که گالیمار چند هفته‌ای بود در اختیار داشت برای مجموعۀ امید به او بدهم. این مجموعه را نمی‌شناختم که کامو با کتاب‌هایی که به یکدگر ترجیح می‌داد و به خاطر سپرده بود، می‌خواست به وجود بیاورد. از الفاظ نامۀ کامو خوشم آمد و ترغیبم کرد که «خواب مصنوعی» را به او بدهم. چند مقاله‌اش را در «کُمبا» خوانده بودم. طنین دقیق و شریفش را دوست داشتم. آگاهی‌ام به همین بسنده می‌کرد.

پیش گالیمار با من قرار ملاقات گذاشت. ملاقاتش کردم و فهمیدم که باید با هم راهی را طی کنیم. مدّتی گذشت که از خواندن کامو، کشف راه انسانیش و دست نویسندگیش بهره ببرم. من با رمان معاصر خوب کنار نمی‌آیم، - قصه‌های بلانشو به کنار - تمایلی به موضوعش ندارم یا دلبستۀ پیرنگ، محتوا یا چهارچوب آن نیستم. هر چیزی که رمان معاصر به آن می‌پردازد طور دیگری از آنچه ادعا می‌کند مطرح شده است.

کامو به من پیشنهاد کرد که بیاید ایل (یا من از او خواستم) یک روز صبح آمد. ایستگاه قطار آوینیون رفتم به دنبالش. باید حوالی پاییز 1946 می‌بود. جنب‌ و جوش آخر جنگ هنوز باقی بود، هر چند که مختصری فروکش کرده بود. روابط بین آن‌هایی که وقت (مقاومت) با هم آشنا شده بودند صمیمی مانده بود، نیازِ به یافتن یکدیگر، شاید بیشتر دیدن هم تا حرف زدن با هم، تنفس هوای تازه، عرضۀ آزادی در آن.

فهرست مطالب
لحظه به لحظه
تولد و طلوع یک دوستی

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه