کتاب چگونه نمیریم: یادداشت‌هایی در ستایش زندگی

کتاب چگونه نمیریم: یادداشت‌هایی در ستایش زندگی

کتاب چگونه نمیریم: یادداشت‌هایی در ستایش زندگی شامل چهل دلنوشته‌ی کوتاه از نادیا شه مهر در رابطه با زندگی و تجربه‌های ساده ولی پر احساسش از زیستن در موقعیت‌های مختلف آن است که با بیانی دلنشین به رشته‌ی تحریر درآمده.

کتاب چگونه نمیریم به‌ رغم تفاوت‌های درون‌مایه‌ای و تنوع سبکی خود، در یک مفهوم واحد یعنی همان ستایش زندگی همسو است. نادیا شه مهر در تک‌ تک لحظات زندگی، حتی در رنج و درد و اندوه، جوینده‌ی شور و امید و تصویرگر شکوه و زیبایی زیستن است. مرگ حتی در این نوشته‌ها سیاه و تاریک نیست، روی دیگری است از زندگی.

این اثر ما را تشویق می‌کند به تجربه دوباره تک‌تک لحظات زندگی؛ از تماشای دوباره یک پرتو نور گرفته تا چشیدن طعم آب، شنیدن صدای باران، در آغوش کشیدن یک نوزاد، تا مزه کردن بستنی و هوا کردن بادبادک.

در بخشی از کتاب چگونه نمیریم می‌خوانیم:

روزگار گذشت و ما هم عوض شدیم... یه‌ کم بدتر یه‌ کم بهتر... خیلی‌ها اومدن مدال رفاقت زدیم به سینه‌شون... زنجیر خریدیم پاشون رو بستیم.

به زمین به امید این‌ که نرن... بمونن... بهارها و زمستون‌هایی اومد که با هم چایی خوردیم و از آینده گفتیم و از عمقِ عمیق جاشون تو دل‌هامون... ولی یه صبح پاییزی، اومدیم دیدیم نیستن و نه زنجیر و نه خاطره و نه عمقِ عمیق و نه مدال و نه چای نتونسته بود نگه‌شون داره...

بعد دیگه پول الکی پای زنجیر و مدال و چایی ندادیم... درها رو باز گذاشتیم، چراغ‌ها رو خاموش کردیم، گفتیم هر کی نیست بفرما... بعد اون‌ موقع بود که اون‌هایی رو دیدیم که نمی‌دونستیم موندنی‌ان... اون‌ها که نه ادعاش رو داشتن و نه هیچ‌وقت راجع‌ بهش حرف زده بودن... نه قولی... نه قراری... و اساساً لازم نبود که نگه‌شون داشت... اون‌ها خودشون می‌موندن... و موندنی‌ها زنجیر نمی‌خوان... ریشه می‌زنن تو خاکت و ریشه‌ها از زنجیرها قابل‌اعتمادترن...

فهرست مطالب
مقدمه
من تهرانی هستم
اگر نیامد
عشق جایزه‌ی بلیت لاتاری است
دستگاه مشترک موردنظر خاموش است
ولی‌عصر... آخ! ولی‌عصرِ عزیزِ دوست‌داشتنی
سیگار و فلوت و دود
ما را نکاشته‌اند در زمین... روی بادها نشانده‌اند
خواهرم، پرنسسم
صداهای دنیای ناامنِ بیرونِ پنجره
مرثیه
ادامه می‌دهیم، افتان... خیزان... لرزان
چیزی که بال داشت و سبک بود و شفاف
این میگرنِ لعنتیِ دیوانه
انتظار
توفان می‌آد، من اما نمی‌ترسم...
از اون به بعد...
عشق چیست؟
این حالِ حالای لعنتی
چیزهایی که نمی‌دانم
یادداشت‌هایی به مینی‌می
یادواره برای دندان عقل
من تهرانی هستم؛ یک ندیدبدید
من یک روحم
دلتنگی چیز عجیبیه
سفر به زندگیِ یک دختر معمولی
درباره‌ی چرتکه‌ی غول‌پیکر خداوند
درباره‌ی مردها
من با عینک تو چه شکلی‌ام؟
کاروانسرا نیست، لطفاً سؤال نفرمایید
موندنی‌ها زنجیر نمی‌خوان
مادر خوب
Run baby Run
از تولد نترس
غریبه‌ی احتمالاً دوست‌داشتنی
آقا، این زندگی چند؟
در ستایش ایستگاه قطار
می‌ترسم، مثل همه‌ی مردم
اندوه
درباره‌ی پایان
و مرگ...

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه