کتاب نامه‌های جویس به نورا

کتاب نامه‌های جویس به نورا

در کتاب نامه‌های جویس به نورا بخشی از نامه‌های جیمز جویس به همسرش از سال 1904 تا 1924 آمده است. زندگی جیمز جویس و همسرش نورا یکی از روابط پیچیده و پرتلاطم زمان خودش به حساب می‌آید.

این نامه‌ها نوشته‌ی بزرگ‌ترین نویسنده‌ی قرن بیستم است که رمان "اولیس" او سرآمد مدرنیسم و رمان "رستاخیز فینگان‌هایش" سرآمد پست مدرنیسم در ادبیات جهان شناخته شده است و تا امروز صدها کتاب و مقاله درباره‌ی آن‌ها و دیگر آثار پیچیده‌ی جیمز جویس (James Joyce) نوشته شده تا شاید راه به هزارتوی پیچیده و پر رمز و رازشان ببرند. زبان صمیمانه و بی‌پروای این نویسنده‌ی بزرگ قرن در نامه‌هایی که به همسرش و تنها عشق پایدار زندگی‌اش نوشته، زنی عامی و از طبقات فرودست جامعه بوده و حتی سواد اندکش اجازه‌ی رعایت علائم سجاوندی را در نامه‌ها نمی‌داده، سرشار از عشق و محبت بی‌پیرایه‌ای است که فقط از کودکی با قلبی پاک و معصوم انتظار می‌رود.

نامه‌های جویس و نورا، علاوه بر نشان دادن احساسات ژرف و اصیل انسانی، سندی ماندگار از خاستگاه بسیاری از آثار نویسنده‌اند. از مجموعه داستان دابلینی‌ها و نمایشنامه‌ی تبعیدی‌ها گرفته تا رمان‌های چهره‌ی مرد هنرمند در جوانی و اولیس و حتی اثر مهجور و کمتر شناخته‌ شده‌ی جاکومو جویس که همگی ریشه در زندگی واقعی و خاطرات و تفسیرهای شخص نویسنده از زادگاهش، دابلین، و مکان‌ها و آدم‌ها و اتفاقات تاریخی و معاصر آن‌جا دارند.

در نامه‌های جویس به نورا، دوبلین به مثابه شهر «شکست، کینه و شوربختی» ظاهر می‌شود. ایرلندی به مترادفی برای خیانت بدل می‌شود: «جوان‌تر که بودم دوستی داشتم که یک‌پارچه سر سپرده‌اش بودم، از جهاتی حتی بیشتر از آن‌چه به تو دل‌بسته‌ام. ایرلندی بود، یعنی این که، بهم خیانت کرد.

در بخشی از کتاب نامه‌های جویس به نورا می‌خوانیم:

عصر شنبه
شماره ۴۴، فونتنوی استریت، دوبلین

عزیزم، شاید باید از نامه‌ی باور نکردنی که دیشب برایت نوشتم پوزش بخواهم. ضمن نگارش، نامه‌ی تو کنارم آرام گرفته بود و چشم‌هایم مثل همین حالا روی کلمه‌ای از آن خیره بودند، چیزی زشت و ناپسند در ظاهر این نامه‌هاست. صدایش هم همانند کردارش کوتاه، بی‌رحمانه، غیرقابل مقاومت و شیطانی است.

عزیزم، از نوشته‌هایم نرنج. از لقب زیبایی که به تو می‌دهم قدردانی می‌کنی. بله عزیزم، «گل وحشی زیبای پرچینی من» نام زیبایی است! گل آبی تیره‌ی من، غرق در باران! نظرت چیست، هنوز طبع شعر دارم. کتابی زیبا نیز به تو هدیه خواهم داد: نامه‌ای از شاعر به زنی که دوستش دارد؛ اما کنارش و در بطن عشق آسمانی‌ام به تو، شیطانی درنده نهفته ا‌ست که هر گوشه‌ی رمزآلود و شرم‌آور، هر حرکت و رایحه‌اش را نمایان می‌کند.

مال منی عزیزم، مال من! عاشقت هستم. تمام آنچه در بالا نوشتم فقط یکی‌ دو دقیقه از دیوانگی بی‌حد من است! آخرین قطره‌ی تمنا به سختی به بدنت تزریق شده است پیش از آنکه همه چیز تمام شود؛ و عشق واقعی من به تو، عشق سروده‌هایم، عشق چشم‌هایم برای چشم‌های عجیب و وسوسه‌انگیزت با نسیمی ‌عطرآگین بر روح من می‌وزد.

نورا عشق باوفای من، دخترک بازیگوشِ دلربا چشم من، الهه‌ی من باش، دلبندم، هرچه می‌خواهی (معشوق کوچک ناچیزم! دلبرک پرشورم!) همیشه گل زیبای وحشی پرچینی من هستی، گل آبی تیره‌ی باران‌ زده‌ام.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه