معرفی کتب جدید

کتاب تاریخ سیاست خارجی ایران

کتاب تاریخ سیاست خارجی ایران

 کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران» نوشته «روح الله رمضانی» در ۳۷۳ صفحه با ترجمه «روح الله اسلامی و زینب پزشکیان» توسط نشر نی در ۱۳۹۹ خورشیدی منتشر و روانه بازار شده است.

 کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران» نوشته «روح الله رمضانی» در ۳۷۳ صفحه با ترجمه «روح الله اسلامی و زینب پزشکیان» توسط نشر نی در ۱۳۹۹ خورشیدی منتشر و روانه بازار شده است.

کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران؛ از صفویه تا پایان پهلوی اول» در سیزده فصل و یک کتابنامه تدوین شده است. این کتاب نخستین تلاش برای توصیف نظام مند و تحلیل انتقادی سیاست خارجی ایران در سال‌های ۸۷۹ تا ۱۳۲۰ خورشیدی است به سیاست خارجی سده های شانزدهم هفدهم و هجدهم در چارچوبی کلی پرداخته می شود و ویژگی های اصلی نظام سیاسی و سیاست خارجی ایران در این دوران مشخص می‌شود. در این کتاب به عصر حاضر یعنی سده بیستم با جزئیات بیشتری پرداخته می‌شود و مباحث مربوط به این دوره بیشتر شبیه پژوهش یک متخصص علوم سیاسی است تا پژوهش یک تاریخ دان. افزون بر این فقط در همین دوره است که ایران درگیر نقشه قدرت های سیاسی اروپا می شود.

معرفی کتاب

نویسنده فصل اول را به «تعامل میان وضعیت داخلی محیط بیرونی و سیاست خارجی» اختصاص داده است. رمضانی در این فصل می آورد که در ابتدای سده شانزدهم همگام با قدرتمند شدن ایران، سیاست خارجی ایران نیز شکل گرفت با این حال در آغاز سده نوزدهم بود که ایران گرفتار قدرت‌طلبی اروپایی‌ها شد، نگرانی شدید ایران از جانب عثمانی و سپس برای دوره نسبتاً کوتاهی از طرف روسیه نیز حاکی از مداخله سه سده است که در این سه سده رابطه متقابل سیاست خارجی ایران با روی کار آمدن دولت در آستانه سده شانزدهم و با احیای دولت پس از محل آن در سده هجدهم و نیز با ضعف و از آینده دولت در سال های پایانی سده هجدهم اهمیت بسیار زیادی دارد و در واقع در این سه سده رابطه متقابل سیاست خارجی ایران با این سه رویداد از خود سیاست خارجی ایران به تنهایی مهمتر است. (۱)

رمضانی فصل دوم کتاب را با عنوان «اوضاع داخلی و خارجی اتحادها و جنگ ها» نامگذاری می کند. وی در فصل دوم می‌نویسد که سیاست خارجی ایران در سده نوزدهم نیز همانند سده های پیشین با موقعیت داخلی و خارجی رابطه متقابل داشت اما این موقعیت ها همیشه یکسان نبود به طور خاص محیط خارجی سده نوزدهم بسیار متفاوت با محیط خارجی سده شانزدهم تا هجدهم بود اما شرایط داخلی ایران در این دوره شباهت چشمگیری به یکدیگر داشتند.

فصل سوم کتاب حاضر به مبحث «مسایل مرزی» اختصاص پیدا کرده است. رمضانی می نویسد که اگر در نیمه نخست سده نوزدهم اتحادها و جنگ ها بر سیاست خارجی ایران حاکم بود در نیمه دوم این سده مسایل مرزی و فعالیت‌های اقتصادی اهمیت بیشتری یافت. البته این سخن به معنای آن نیست که مسایل مرزی که در این فصل بررسی می‌شود پیش از این وجود نداشته است در حالی که رقابت انگلیس و روسیه به عنوان عاملی تاثیرگذار بر سیاست خارجی ایران تداوم داشت، پیشروی‌های روسیه در آسیای مرکزی به اوج رسیده و اوج‌گیری این رقابت مشکلات مرزی ایران با روسیه را تشدید کرده بود. (۲)

رمضانی فصل چهارم از کتاب خود را با عنوان «سیاست خارجی اقتصادی» نامگذاری کرده است. وی در این فصل می‌آورد که در نیمه دوم سده نوزدهم، اقتصاد نیز همچنین مسایل مرزی نیازمند توجه حاکمان ایران بود. این دلمشغولی از تغییر مهمی در سیاست خارجی ایران خبر می داد و اساساً از نوع دگرگونی در عامل خارجی اصلی ناشی می شد که امور خارجه ایران را تعیین می‌کرد یعنی رقابت انگلیس و روسیه در نیمه دوم سده به جدال اقتصادی شدید این دو کشور در ایران تبدیل شد. (۳)

«انقلاب مشروطه مداخله خارجی و سیاست خارجی» عنوان فصل پنجم از کتاب حاضر است. نویسنده در این فصل می‌نویسد که بر اساس تحقیقات انجام شده شواهدی بر تشدید ملی گرایی ایرانیان در این دوره وجود داشت اما نخستین نشانه های خروج از سیاست خارجی سنتی بعد از جنگ جهانی اول پدیدار شد البته این مطلب به معنای آن نیست که تا پیش از جنگ جهانی اول تاثیر عناصر سنتی سیاست خارجی مانند گذشته ادامه پیدا کرد. (۴)

نویسنده در فصل ششم با عنوان «اشغال خارجی تفرقه داخلی و سیاست بی‌طرفی» مباحثی همچون جنگ­ های روسیه و عثمانی؛ اهداف و اقدامات آلمان؛ منافع و فعایت‌های بریتانیا و احزاب و گروه های متخاصم را بررسی می ­کند. رمضانی در این فصل می ­نویسد که انقلاب مشروطه نیروهای اجتماعی جدیدی را به شکاف های قدیمی موجود در جامعه ایران افزوده بود، برای تشدید و تداوم حضور نیروهای آشوبگر شروع جنگ جهانی اول بهانه خوبی بود، بی نتیجه ماندن انقلاب با پاسخ دادن به این پرسش را دشوار می کند که آیا ایده های جدید انقلاب در جامعه سنتی تاثیر گذاشته یا نه با این حال عمر نظام آسیب دیده و از هم گسیخته مشروطه آن قدر طولانی شد که مشکلات جدید ایجاد کرد. (۵)

فصل هفتم از کتاب حاضر به مبحث «ناسیونالیست کمونیست و سیاست خارجی» اختصاص پیدا کرده است. نویسنده در فصل هفتم می آورد که انقلاب روسیه مسایل خارجی ایران را متاثر کرد به این معنا که این انقلاب خطر قدیمی و یکجانبه روسیه را برای ایران بسیار بیشتر کرد، سیاست سنتی روسیه خودش را بیشتر به شکل تجاوز آشکار نفوذ اقتصادی و بلعیدن قلمروهای مرزی نشان می‌داد اما این انقلاب سلاح ایدئولوژی کمونیستی و پروپاگاندا را به موارد قبلی اضافه کرد که این ۲ فقره اخیر علاوه بر استقلال ایران، سبک زندگی مردم را نیز هدف گرفته بودند بنابراین سیاستمداران ایرانی با عناصر جدیدی در جامعه مواجه شدند که با حمایت معنوی مالی و تجهیزاتی روسیه می توانست حکومت را به نفع امپریالیسم روسی و کمونیسم جهانی واژگون کند. (۶)

در فصل هشتم به مبحث «روی کار آمدن رضاخان و سیاست خارجی» پرداخته شده است. رمضانی در این فصل می نویسد که سیاست خارجی انتقالی ایران در فاصله کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و کناره‌گیری رضاخان از قدرت در ۱۳۲۰ خورشیدی به شکل کامل تری پدیدار شد، هرچند نخستین نشانه‌های تغییر در سیاست خارجی از ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۹ خورشیدی نیز قابل تشخیص بود در سال‌های ناآرام آن دوران شرایط داخلی و خارجی چنان مانع پیشرفت و سیاست خارجی ایران شده بود که می‌توان گفت عبارت واقعی سیاست خارجی بی‌معنا بود زیرا ایران بر سرنوشت خودش کوچکترین کنترلی نداشت. (۷)

در فصل نهم «مبارزه رضاخان با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» مورد بررسی قرار گرفته است. رمضانی در این فصل می‌آورد که با به تخت نشستن رضاخان حکومت سلطنتی پس از غیبت کوتاهی که در دوران بعد از انقلاب مشروطه به وجود آمد، دوباره به صحنه بازگشت و باردیگر سلطنت ساختار یافته ترین بخش حکومت بود که سیاست خارجی را تعیین می‌کرد، جایگاه اعضای کابینه به ویژه جایگاه نخست وزیران قدرتمند که بلافاصله پس از انقلاب مشروطه اهمیت نسبی یافته بودند، پس از کودتا به سرعت اهمیت خود را از دست داد، حکومت در مسایل خارجی در درجه نخست به موضوع روسیه بریتانیا همسایگان کشور و آلمان که هرکدام تهدیدی جداگانه برای کشور بودن پرداخت. (۸)

رمضانی در فصل دهم با عنوان «منازعات رضاخان با بریتانیا» می‌نویسد که روابط ایران و بریتانیا دومین دغدغه جدی سیاست خارجی رضاخان بود اما روابط با روسیه موجب مشکلات جدی‌تری بود این واقعیت که دولت بریتانیا پشتیبان حکومت مرکزی قدرتمند چون حکومت رضاخان بود به سیاست شاه در رهایی از سلطه بریتانیا کمک شایانی کرد اما رویکرد دیپلماتیک هوشمندانه نیز در موفقیت این سیاست تاثیر بسزایی داشت. (۹)

فصل یازدهم به بحث درباره «سیاست همسایه خوب رضاخان» پرداخته شده است. رمضانی در این فصل می نویسد که رضاخان در برابر همسایگان مسلمان ایران، سیاست همسایه خوب را در پیش گرفت و هدف اصلی او برقراری روابط دوستانه با عراق، افغانستان و ترکیه بود و مسلمان بودن این کشورها در برقراری این دوستی چندان دخالتی نداشت. (۱۰)

در فصل دوازدهم «سیاست قدرت سوم رضاخان و اعلامیه بی طرفی» مورد تبیین قرار گرفته است. نویسنده در این فصل می نویسد که تعامل پویای سیاست خارجی با شرایط داخلی و محیط خارجی همانند سده های گذشته همچنان ادامه داشت. سیاست خارجی رضاخان بر شرایط خارجی تأثیر گذاشت و موجب حمله خارجی به ایران شد. (۱۱)

رمضانی در «نتیجه گیری» می نویسد که ایران به استفاده از تکنیک‌های دیپلماسی چند جانبه و منطقه گرایی در روابط خود با دیگر کشورها ادامه داد با این حال تردیدی نیست که در آینده نیز همانند گذشته تغییرات وضعیت داخلی با محیط خارجی که بر سیاست خارجی ایران تاثیر می گذارد در تعامل خواهد بود. مهمترین جنبه این محیط احتمالاً تغییر در ویژگی روابط بین‌الملل به طور کلی و مناسبات با غرب و شرق به طور خاص خواهد بود. (۱۲)

 

منابع:

۱- رمضانی، روح الله. تاریخ سیاست خارجی ایران، ترجمه: روح الله اسلامی/ زینب پزشکیان، تهران: نشر نی، ۱۳۹۹، ص ۳۱

۲- همان، ص ۷۵

۳- همان، ص ۸۹

۴- همان، ص ۱۰۷

۵- همان، ص ۱۴۵

۶- همان، صص ۱۷۳، ۱۷۴

۷- همان، ص ۲۰۸

۸- همان، ص ۲۵۷

۹- همان، ص ۲۸۷

۱۰- همان، ص ۳۰۵

۱۱- همان، ص ۳۵۰

۱۲- همان، ص ۳۶۳

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه