کتاب کیمیای عشق الهی

کتاب کیمیای عشق الهی

کتاب کیمیای عشق الهی - جلد اول
کتاب کیمیای عشق الهی - جلد اول نوشته‌ی مهدی داعی، راهنمایی است که هر فرد با کمک آن می‌تواند سفری به درون خود انجام داده و آگاهانه با منبع عشق الهی ارتباط بگیرد؛به طوری که جریانی از هدایت عشق، شفا و آرامش معنوی را وارد زندگی خود نماید.

هر کدام از ما انسان‌ها، امتدادی از انرژی زندگی یا همان روح خداوند هستیم که در ادامه سفر تکامل آگاهی خود، برای مدتی کوتاه وارد این کالبد جسمانی در دنیای فیزیکی شده‌ایم. در این دنیا، روح هر کدام از ما با انسان‌های دیگر ملاقات نموده و یک سری چالش‌ها و رویدادهای خاصی را تجربه می‌کنیم که برای تکامل آگاهی و افزایش فرکانس ارتعاشی‌مان به آن‌ها نیازمند هستیم.

مدت اقامت در این دنیا بسیار گران بهاست و این یک توقف کوتاه و گذرا در این سفر بی‌نهایت است که باید قدرش را به درستی دانست و آگاهانه از هر لحظۀ آن استفاده کرد.

عشق بی‌قید و شرط، قوی‌ترین نیروی عالم است و همچون "کیمیا" می‌تواند هر ناهماهنگی را شفا دهد. منبع این نیروی شفابخش خداوند است که تنها خوبی ما را می‌خواهد. در این مجموعه چگونگی ارتباط عاشقانه با خداوند را فرا می‌گیریم.

این کتاب اولین جلد از مجموعه پنج جلدی کیمیای عشق الهی است که در آن نویسنده اولین قدم را در سفر روحانی به سمت خدا با رویکردی کاملا جدید بر می‌دارد. کتاب کیمیای عشق الهی - جلد اول (The Alchemy of God's Love) با نامه‌ای ملودرام و نمایشی‌ از خدا خطاب به انسان آغاز می‌شود که در آن خداوند نکات بسیار مهمی را به یاد انسان می‌آورد؛ نکاتی که فراموشی آن‌ها منجر به از یاد بردن خداوند در این دنیا شده است.

جملات برگزیده‌ی کتاب کیمیای عشق الهی - جلد اول:

- بزرگترین چالش زندگی، کشف این است که چه هستید و بزرگترین کشف نیز این است که بفهمید بزرگترین معجزه‌ی هستی می‌باشید. (تاچی پالمیه ری)
- افرادی که دروغ‌های شیطان را باور می‌کنند اسیر غم و اندوه گشته و آن‌هایی که صداقت و حقیقت خدا را باور کنند از هر غمی آزاد می‌شوند. (راندی اَلکورن)
- بهترین راه برای نشان دادن قدردانی به خداوند این است که همه چیز را حتی مسائل را با لذت و شادی بپذیریم. (مادر ترزا)
- تأثیری که بر روی دیگران می‌گذارید‌‌‌، با ارزش‌ترین دارایی‌تان است. (جیم کری)

در بخشی از کتاب کیمیای عشق الهی - جلد اول می‌خوانیم:

ای محبوب من
با من حرف بزن...
صدای گریه‌ات را می‌شنوم که از تاریکی و از میان ابرها می‌گذرد و همچون شعاع خورشید به قلبم می‌رسد و عاجزانه از من کمک می‌خواهد.
صدای نالۀ آن خرگوش صحرایی که در دامی افتاده، ناله آن جوجه گنجشکی که وحشت زده از آشیانش پایین افتاده، فریاد کودکی که نومیدانه در دریاچه دست وپا می‌زند، آه آن کودک سیاه پوستی که از شدت گرسنگی، پوست بر استخوانش سنگینی می‌کند، نجوای مردی که به خاطر بی‌پولی و تنگدستی، شبانگاه شرمنده خانواده‌اش سر بر بالین می‌گذارد و سوز دل آن بیماری که دکترها جوابش کرده‌اند.

همه را می‌شنوم و از شنیدن این ناله‌های غم زده دلتنگ می‌شوم.

عزیزم بدان، صدای کمک تو را هم می‌شنوم، می‌دانم دردت چیست، آرام باش و بدان که من با تو هستم. شاید فکر می‌کنی از تو دورم اما بدان عاشق تو هستم و پیوسته در آغوش من، ایمن هستی. وقتی گریه می‌کنی من نیز با تو گریه می‌کنم! می‌خواهم کمکت کنم و از درد و رنج، رهایت سازم چون عاشق تو هستم و دوست دارم همیشه شاد باشی و بخندی.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه