کتاب دوست داشتن آغاز مرگ است

کتاب دوست داشتن آغاز مرگ است

کتاب دوست داشتن آغاز مرگ است نوشته حمید عشقی، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه اجتماعی و مدرن است که از بیانی ساده، روان و دلنشینی برخوردارند.

در بخشی از کتاب دوست داشتن آغاز مرگ است می‌خوانیم:

چند لحظه ایستاد. دستش را در جیب بغل کُتش کرد؛ اما درآورد. چند قدم دور شد. برگشت. دوباره نگاه کرد: پی شما را خواهد کشت. روزنامه را از روی انبوه روزنامه‌های دسته شده برداشت، حتی قصد نداشت آن را بخرد؛ اما وقتی روزنامه رویی را برداشت، بیشتر تعجب کرد. دیگر نسخه‌های روزنامه فیلادلفیا اینکوایر در همان صفحه و در همان مکان خبر ابتلای پلترو به پی پی دی را منتشر کرده بودند. تنها یک نسخه از این روزنامه حاوی این خبر بود. مگر می‌شود؟ این یک توهم و خیال بود یا واقعیت؟ مدت‌ها بود که احساس می‌کرد کسی قصد کشتنش را دارد. فروشنده نگاهش کرد. پول روزنامه به فروشنده‌ای داده شد که صورتش پشت سیگارهای چیده شده در طبقه بالای کیوسک دیده نمی‌شد. روزنامه تا شد و در کیف‌دستی قرار گرفت. شتابان به دفتر محل کارش در طبقه پانزدهم برج پنجاه طبقه پارادیزو رسید و به منشی گفت امروز کسی را نخواهد پذیرفت. منشی اعتراض کرد که امروز قرار بود از شرکت پی ‌اند پی برای تعمیر پایه‌های صندلی راحتی تازه خریده شده بیایند. با شنیدن اسم شرکت پی ‌اند پی چند لحظه مکث کرد. گویا زمان متوقف شده باشد. به منشی گفت به شرکت تلفن کند و بگوید که نیازی به تعمیر صندلی راحتی نیست و به اتاقش رفت و در را قفل کرد و کلیدش را در داخل کیفش انداخت.

در اتاق و پشت میز کارش یک تابلوی نقاشی از یک پاندا به رنگ طلا که سروته کشیده شده بود، وجود داشت. گویی پاندا در حال سقوط با سر باشد؛ اما در پس‌زمینه تابلو هیچ رنگی به جز سیاهی دیده نمی‌شد. دو آکواریوم هم در اتاق بود یکی کوچک و در کنار پنجره رو به آبی بیکران که ماهی‌های درون آن محکوم به تماشای آزادی بودند و یک آکواریوم بسیار بزرگ که در کف اتاق قرار داشت و یک صندلی راحتی در کنار آن بود. عادت داشت در ساعات استراحت به ماهی‌ها گوشت دهد.

اتاق تاریک شد. روزنامه و گوشی موبایل روی میز کار و کنار یک لیوان قرار گرفت. دو چشم حیرت‌زده به تیتری نگاه می‌کردند که هیچ مفهومی نداشت؛ اما از آن بوی مرگ می‌آمد. چه کسی یا چه چیزی که با حرف پی شروع می‌شد، قرار بود او را بکشد؟ یک سیگار آتش گرفت. شروع به قدم زدن کرد. اصلاً اهمیت نداشت که چرا فقط یک نسخه از یک روزنامه این خبر را داشت و بقیه نه. داشتن، هرگز چیزی برخلاف نداشتن نیست. داشتن یک‌چیز می‌تواند به معنای نداشتن چیزهایی باشد که می‌بایست باشد؛ اما نیست. اگر همسری داشته باشید که دوستتان نداشته باشد، شما همسر ندارید، حتی اگر داشته باشید.

فهرست مطالب

پیشگفتار
بشین و بنویس
پی شما را خواهد کشت
دوست داشتن آغاز مرگ است
گرگ‌ها شاد بودند
اره روی میز توالت سهیلا
اصلاً نگران نباش کارل عزیز
آن چند گیج مضحک
یکی بود و یکی نبود
چهار مرد و یک زن
ساق‌های تماماً برهنه
گربه‌ای پشت شیشه
مرداب روبه‌رو
وقتی مینا خواب بود
خاطراتم زیر بغل دختر مو مشکی
پیرمردی که خیس شد
دختری کنار دریا
کاپشن قهوه‌ای سوختهٔ سوخته

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه