کتاب دروغ سوم، سه‌گانه‌ی دوقلوها

کتاب دروغ سوم، سه‌گانه‌ی دوقلوها

کتاب دروغ سوم، سه‌گانه‌ی دوقلوها، کتاب سوم

کتاب دروغ سوم، سه‌گانه‌ی دوقلوها، کتاب سوم نوشته‌ی آگوتا کریستوف به ماجرای لوکاس می‌پردازد که از تبعید بازگشته و به دنبال برادر دوقلوی خود کلاوس می‌گردد اما کلاوس دیگر آن فرد سابق نیست. این کتاب، پیچیده‌ترین رمان در سه‌گانه‌ی دوقلوها است و برای نویسنده‌اش جایزه‌ی بین المللی انتر را به ارمغان آورده است.

در رمان دروغ سوم (The Third lie) لوکاس از تبعید بازمی‌گردد، او به زادگاه خود می‌رود و درصدد این است تا برادر دوقلوی خود را بیابد. از طرف دیگر، کلاوس که زندگی جدیدی را آغاز کرده و گذشته‌ی خود را انکار می‌کند. او به نویسندگی روی آورده است و برای نوشتن از زندگی خود استفاده می‌کند. آگوتا کریستوف (Agota Kristof) در کتاب حاضر، اوج قدرت و توان نویسندگی خود را به نمایش می‌گذارد؛ چرا که رمان دروغ سوم پیچیده‌ترین کتاب در این سه گانه محسوب می‌شود. جلد نخست از زبان کودکان نقل می‌شود و در جلد دوم نیز راوی دانای کل داشت اما رمان دروغ سوم، اثری پیچیده و دربرگیرنده‌ی تمام این ویژگی‌ها است و گذشته، حال و تخیلات شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد. این رمان موفق پس از انتشار جایگاه ادبی نویسنده‌اش را افزایش داد و باعث شد آگوتا کریستوف در سال 1992 برنده‌ی جایزه‌ی انتر شود.

کریستوف جمله‌ی معروفی در خصوص کتاب دروغ سوم دارد که به روشنی محتوای کتاب را برایتان آشکار می‌کند: زندگی‌هایی هست که از غمگین‌ترین کتاب‌ها هم غم‌انگیزترند.

سه‌گانه‌ی دوقلوها:

دروغ سوم، آخرین کتاب از مجموعه‌ی سه‌گانه‌ی دوقلوها محسوب می‌شود و دو کتاب دیگر «دفتر بزرگ» و «مدرک» نام دارند. سه‌گانه‌ی دوقلوها در زمره‌ی آثار موفق و پرفروش کریستوف قرار دارد و به سی و سه زبان زنده‌ی دنیا ترجمه‌ شده است.

آگوتا کریستوف را بیشتر بشناسیم:

آگوتا کریستوف یکی از بزرگ‌ترین و مطرح‌ترین نویسندگان کشور سوئیس است که در 30 اکتبر 1935 در کشور مجارستان به دنیا آمد. وی از همان ایام کودکی و نوجوانی به نوشتن روی آورد. کریستوف به دلیل ظهور کمونیسم در مجارستان مجبور شد به سوئیس مهاجرت کند و تا پایان عمر نیز در همانجا زندگی کرد.

وی در سوئیس به مدت 16 سال در کارخانه ساعت‌سازی کار کرد اما همواره رویای نویسندگی را در سر می‌پروراند و از سال 1970 به صورت جدی نویسندگی را آغاز کرد. وی سرانجام در سال 2011 در شهر نوشاتل از دنیا رفت.

در بخشی از کتاب دروغ سوم، سه‌گانه‌ی دوقلوها، کتاب سوم می‌خوانیم:

من بخش بزرگی از کودکی‌ام را در یک بیمارستان گذراندم. خاطراتم از آن بیمارستان بسیار روشن و دقیق‌اند. خودم را باز می‌بینم توی تختم بین بیست تخت دیگر، کمدم توی راهرو، ویلچرم، چوب‌زیربغل‌هایم، سالن شکنجه با آن استخر و وسایلش. سطح‌های متحرکی که به کمک یک تسمه باید تا بی‌نهایت روی‌شان راه می‌رفتیم، حلقه‌هایی که باید از آن‌ها آویزان می‌شدیم و دوچرخه‌های متحرکی که باید یک‌بند روی‌شان پدال می‌زدیم، حتی وقتی از درد نعره می‌کشیدیم.

این رنج یادم می‌آید و همین‌طور بوها، بوی داروها که با بوی خون قاطی می‌شد، با بوی نفس‌ها، ادرار، مدفوع.

تزریق‌ها هم یادم می‌آید، روپوش سفید پرستارها، سؤال‌های بی‌جواب، و مخصوصاً انتظار، انتظار چه چیز؟ انتظار درمان شاید، شاید هم انتظار چیزی دیگر.

بعدها بهم گفتند که من طیِ یک بیماری حاد، توی کما به بیمارستان آمده بودم، چهار سال داشتم و جنگ تازه شروع شده بود.

قبل از بیمارستان چه اتفاقی افتاده بود، دیگر نمی‌دانم.

خانه‌ای سفید با پنجره‌های کرکره‌ای سبز در خیابانی خلوت، آشپزخانه‌ای که مادرم توی آن آواز می‌خواند، حیاطی که پدرم در آن هیزم می‌شکست؛ این خوشبختی کامل در خانه‌ای سفید‌رنگ، حقیقتی متعلق به گذشته بود یا فقط یک رؤیا بود که طی شب‌های دراز پنج سالی که توی بیمارستان گذراندم، دیده بودم؟

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه