کتاب راز جنگل

کتاب راز جنگل

کتاب راز جنگل نوشته‌ی افسانه گلپرور مفرد روایتی عاشقانه از سرگذشت زندگی دختری به نام سیما است. دختر جوانی که با وجود گذراندن تمام عمرش در پرورشگاه احساساتی خالصانه و ناب دارد.

در بخشی از کتاب راز جنگل می‌خوانیم:

سیما از همان دوران کودکی خیلی زود به عمق تنهایی و بی‌کسی خودش پی برد و چون این مسئله برای روح بسیار حساس و دل مهربانش اندوهی بزرگ و عمیق به وجود می‌آورد، کوشید با بچه‌های دیگری که همچون خودش از محبت پدر و مادر محروم بودند، رئوف و مهربان باشد. او سعی داشت محبتی را که خودش از آن بی‌بهره بود به دیگران هدیه کند، لذا در مدتی کوتاه به صورت پناهگاه امن و مهربان دخترهای هم سن و سال و هم درد خودش در آمد.

با وجودی که سیما به لحاظ خوش خلقی و ساکت و آرام بودنش، همیشه مورد توجه خانواده‌ها قرار می‌گرفت و بسیاری از آن‌ها خواهان پذیرش وی به عنوان فرزند خوانده خودشان بودند، هرگز نتوانست به طور دائم در خانه‌ای بماند و هر بار که به درون خانواده‌ای می‌رفت، خیلی زود به پرورشگاه برمی‌گشت.

او تشنه محبت و توجه بود و چیزی را که خودش همیشه در حسرتش به سر برده بود، با گشاده دستی در اختیار دیگران قرار می‌داد و همین رویه و اخلاق بود که باعث شد پوریا در همان برخورد اول احساس کند دختر رویاهایش را پیدا کرده و به سرعت دل در گرو عشقش نهد. پوریا آرام و ملایم و کمی خجالتی با این‌ که قبل از آن هرگز به ازدواج فکر نکرده بود، با دیدن سیما مصمم شد هر طور هست با او پیمان زناشویی ببندد ولی این کار آنقدر‌ها که او تصور می‌کرد، ساده نبود.

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه