کتاب کلاغ‌ها هم بستنی می‌خورند

کتاب کلاغ‌ها هم بستنی می‌خورند


کتاب کلاغ‌ها هم بستنی می‌خورند به قلم یعسوب محسنی، داستان مردی را به تصویر می‌کشد که سالیان درازیست دل در گرو زنی به نام مینا دارد. داستان با روایتی غیرخطی و فلاش‌بک‌هایی به گذشته، شما را با زندگی و فعالیت‌های سیاسی مینا نیز درگیر می‌کند.

داستان با هدیه‌ی پدری به فرزندش‌، که یک پرنده‌ی مرغ مینا است آغاز می‌شود. کمی جلوتر راوی داستان از ماجرای عشقش به زنی به نام مینا و تلاشش برای فراموش کردن این عشق پرده برمی‌دارد...

یعسوب محسنی نویسنده رمان «کلاغ‌ها هم بستنی می‌خورند» در باب این کتاب می‌گوید:

من در این کتاب تلاش کردم وجهی از شخصیت و هویت مینا زن رمان را، با این پرنده به خواننده بشناسانم. چرا که مینا و پرنده شباهت‌هایی با هم دارند، ظاهر و اخلاق هر دو در نگارش این داستان برایم اهمیت داشت چرا که تغییرات در ظاهر باعث نمی‌شود که باطن تغییر کند.

یعسوب محسنی را بیشتر بشناسیم:

یعسوب محسنی متولد سال 1353 پیش از این کتاب، رمان‌های «مربای انجیر»، «من آذر هستم»، و مجموعه داستان‌های «این یا آن» و «آتا و آنا» را به نگارش درآورده و رمان «کلاغ‌ها هم بستنی می‌خورند» سومین رمان و پنجمین اثر داستانی اوست. تاکنون کتاب‌های بسیاری از یعسوب محسنی منتشر شده است.

در بخشی از کتاب کلاغ‌ها هم بستنی می‌خورند می‌خوانیم:

آدم فقط یک مادر دارد. پدر آدم هر حرامزاده‌ای توی دنیا می‌تواند باشد. مادر، یک چیز دیگر است. من و تو از نعمت مادر شدن محرومیم.

مادر یعنی زمین. یعنی خاک، وطن. هوای نفس کشیدن. یک دنیا آرزو. خوشبختی و شادمانی. مادر نهایت پرستش و عبادت است. با مادر توی هر قفسی می‌شود زندگی را ادامه داد.

مادر یعنی آغوش نرم طبیعت سرسبز. زیادی گفتم؟ پدر وصیت کرده بود اعضای بدنش را اهدا کنند به بیمارستان‌ها، به مراکز پزشکی و پیراپزشکی، به دانشجویان درس آناتومی. گفته بود همه‌چیزش سالم است. از چشم توی حدقه‌اش گرفته تا نوک ناخن شست پایش.

می‌گفت ریه‌هام یک بار دود سیگار به خودش ندیده. قلبم مثل ساعت کار می‌کند. خونم به درد هر بیمار کم‌خونی می‌خورد. صحبت‌های پدر همیشه منحصر‌به‌فرد بود. آدم دو گوش داشت دو گوش دیگر قرض می‌گرفت و پای حرف‌هاش می‌نشست.

بلندبلند حرف ‌می‌زد. کسی خنده‌هاش را نشنیده بود ولی تا می‌توانست داد و هوار راه می‌انداخت. مادر گفت: «حالا کی این اتفاق می‌افتد؟» پدر خواست فحشی بدهد، به من و مینا نگاه کرد و حرفش را مثل آب‌دهانی که همیشه برای تف کردن آماده داشت قورت داد.

فحش‌های دست اول نوک زبانش چسبیده بود. فحش‌هایی که اولش لرزه به اندامت می‌نشاند وبعدها سوژه‌ی خنده‌ی خانواده می‌شد. می‌خواهی چندتایش را اینجا بگویم؟ نه... خوب نیست؛ ضبط می‌شود. پدر می‌گفت ما یک خانواده‌ی بی‌آزاریم. با کسی کاری نداریم. نه سیاسی هستیم و نه... بقیه‌ا‌ش را نتوانست به یاد بیاورد.

شش کلاس بیشتر سواد نداشت. به همان هم می‌نازید. می‌گفت از دیپلم‌های بی‌سواد این زمانه بیشتر سرم می‌شود. مینا بعدها گفت از سبیل‌های پدرت می‌ترسم. افتاده‌اند روی لب‌های گوشتی‌اش.

دماغ پهنی داشت و خط ریش‌هاش تا زیر بناگوش ادامه پیدا می‌کرد. پدر، شبیه همه‌ی آن پدرهایی بود که در تلویزیون زمان قبل از انقلاب نشان می‌داد. شلوار پاچه‌گشاد با کمربند نقره‌ای درشت. توی این پدرها کمی محبت قاطی کنی، می‌شود پدرِ من. به همین راحتی.

فهرست مطالب
یک حرف خلاصه
یک هدیه‌ی نامربوط
یک پنجره با چهار حرف
یک واقعیت تو خالی
یک فنجان قهوه
یک مُشت پدر
یک لقمه‌ی حلال
یک عشق ساده
یک عقد بی‌سر و ته
یک انقلاب
یک بخشش بی‌معنی
یک جدول خالی
یک دوجین اعداد به هم ریخته
یک زاغ سیاه بد قواره
یک سُفره ادبیات
یک سبد دلیل بی محابا
یک خیابان بی درخت
یک سر و هزار سودا
یک مینا، یک کلاغ
یک بچه مامانی
یک خط سفید وسط یک خیابان سیاه
یک بچه ‌مثبت خانه نشین
یک فراموشی در حد مرگ
یک ویترین پر از نویسنده‌های معروف
یک سه تارِ بی انگشت
یک خواب طولانی
یک قطره تاریخ
یک اتفاق خیلی زیبا
یک قلب و دو هدیه
یک جمعه‌ی قهوهای
یک نخ سیگارِ مرگ
یک قطعه از بهشت
یک کفِ دست خواهش
یک هوا زندان
یک بام و دو هوا
یک دهان فحش آبدار
یک نامه‌ی سربسته
یک سینه آه
یک سبد مَحرَمیت
یک بُعد اضافه
یک جوراب، کیهان
یک دیوار تَرک‌ خورده
یک عجله‌ی عاشقانه
یک روستا تیر خلاص
یک دستمال فرجام
یک بیمار دست و پا بسته
یک اکتبر انقلابی
یک انسان لاغرمردنی
یک گفت ‌وگوی بی نفس
یک شعار بی صدا
یک دل لک زده
یک صد سالِ سیاه
یک زخم عرق کرده
یک به اضافه پدر
یک نُطفه‌ی داغون شده
یک قرارِ انگلیسی
یک یعنی آزادی
یک قهوه‌ی خاموش
یک دگمه‌ی قرمز
یکو نیم پهلوان
یک بازجوییِ صمیمی
یک چشمک ضرب در دو
یک یعنی دعا
یک ناخن شکسته
یک جست‌و جوی گوگلی
یک موشک و هزار خانه
یک لشکر یک آسمان
یک یعنی خیلی ها
یک یعنی مرگ بر شاه
یک مارکس یک جلال
یک یعنی هیچ
یک پرده، چند اپیزود
یک تخم بی صاحب
یک خبر، چند جمله و یک عمر آه
یک عالم ماه
یک بنبست تکراری
یک من، یک او
یک حرم، یک پرواز
یک تئوریِ نابلد
یک یعنی بچه‌ی آدم
یک کمونیست برفی
یک واقعیت شناسنامه ای

مطالب مرتبط

تگ‌ها

مطالب پربیننده

پربیننده
آخرین مطالب

عضویت در خبرنامه